اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

دلایل دختران مجرد برای ازدواج نکردن



اخبار,اخبار اجتماعی,دختران مجرد

 نظرخواهی سرپایی از ۵ دختر در سنین متفاوت؛ ۱۸ تا ۳۷ ساله. اینکه نظرشان درباره تجرد چیست؟ چه بر آنها گذشته و به آینده چه نگاهی دارند؟.

فهیمه حسن‌میری: 18، 23، 27، 33 و 37 ساله. نامشان را فرض كنید مینا،‌ الهام، منصوره، تبسم و رعنا. همگی مجرد و از طبقه متوسط. سوال‌های مشتركی كه به آن پاسخ دادند درباره ازدواج بود. این كه چقدر مشتاقند متاهل شوند، چه سختی‌هایی را به خاطر مجرد بودن تحمل می‌كنند، تجرد چه مزایایی برایشان دارد، دلایل علاقه یا بی‌علاقگی‌شان به ازدواج چیست و خلاصه‌ توصیفی از آنچه پشت سر گذاشته و پیش رو می‌بینند.

این گزارش، صرفا بخش‌هایی از حرف‌های چند نفر از مصاحبه‌شوندگان است. نیاز به توضیح ندارد كه نظرات مختلفی درباره ازدواج وجود دارد و دختران زیادی هم هستند كه به دلایل مختلف تمایل زیادی دارند ازدواج كنند حتی اگر مجبور شوند از بعضی خواسته‌هایشان بگذرند، اما در اینجا پاسخ‌هایی با نگاه‌های متفاوت‌تر آورده شده‌ تا شاید توجه بیشتر كارشناسان و مسئولان حوزه خانواده را به دلایل افزایش سن ازدواج و تجردگزینی جوانان جلب كند.

این هم بدیهی است كه این گزارش می‌تواند ادامه داشته باشد، نظر خانواده‌ها، كارشناسان، افراد متاهل و پسرهای مجرد را هم شامل شود و با شنیدن حرف آنها،‌ دغدغه‌ها، تمایلات و مشكلاتشان در گزارشها و گفتگوهای دیگر، به ابعاد بیشتری از ماجرا دست پیدا كنیم.

مادرم تمام عمرش را كار كرد
مینای 18 ساله، منتظر نتایج كنكور است. می‌گوید مطمئن است در رشته دلخواهش پذیرفته می‌شود چون خیلی تلاش كرده و این روزها اصلا مگر ممكن است كسی دانشگاه نرود؟ سوالم را كه می‌پرسم لبخندی می‌زند و می‌گوید: حالا كه خیلی زود است. تمام دغدغه‌ام تا حالا كنكور بوده و اصلا به ازدواج فكر نكرده‌ام. و بعد از مكث كوتاهی اضافه می‌كند: راستش را هم بخواهید، به پسرها چندان اعتماد ندارم.

 

اما اگر كسی باشد كه بتوانم اعتماد كنم چرا كه نه؟ هیچكدام از دوستهایم ازدواج نكرده‌اند، حتی نامزد هم ندارند و اینطوری من اولین عروس در جمع دوستانه‌مان می‌شوم كه هیجان‌ بیشتری دارد.

در جواب این كه منظورش از اعتماد چیست، می‌گوید: این كه مرا نگذارد و برود سراغ خوشگذرانی خودش، این كه قدر زحمت‌هایی كه می‌كشم را بداند، این كه وقتی دیگر جوان نبودم باز هم مرا دوست داشته باشد، بی‌وفایی نكند. من زندگی پدر و مادر خودم را دیده‌ام؛ سال‌ها سختی و اجاره‌نشینی.

 

دیده‌ام كه مادرم چطور خسته از سر كار برمی‌گشت و تازه مشغول كارهای خانه می‌شد. می‌بینم كه حالا چطور پیر و تكیده شده است. حالا برادرم برای تحصیل به خارج از كشور رفته است. من هم كه دیر یا زود ازدواج می‌كنم. می‌مانند مادر و پدرم.

مینا كه می‌گوید مراقب است اوضاعش شبیه مادرش نشود، می‌گوید: پدر من مرد خوبی است و می‌دانم كه هوای مادرم را دارد؛ اما خستگی و دردهای استخوانی و روحی مادرم را كه نمی‌تواند درمان كند.

 

آن روزهای سخت لازم بود به مادرم كمك كند. این مادرم بود كه وقتی ما مشغول درس و بازی بودیم و پدرم تلویزیون می‌دید، در حال پخت و پز و جمع و جور كردن خانه بود. حتی بیشتر از مادران دوستانم كه شاغل نبودند به اوضاع خانه رسیدگی می‌كرد. حالا كه بزرگ شده‌ام می‌فهمم چرا.

 

به خاطر حرف مردم؛ كه نگویند شاغل است و به زندگی‌اش اهمیت نمی‌دهد. برای این كه خلاء بیرون از خانه بودنش را پر كند. خواب و استراحت را به خودش حرام می‌كرد كه مبادا هر كدام از ما كمبودی احساس كنیم.

می‌پرسم یعنی نمی‌خواهی شاغل باشی؟ نمی‌دانم، شاید هم بخواهم. ولی شاید اصلا بهتر است با یك نفر كه پولدار باشد ازدواج كنم. چون اگر وضع مالی همسرم خوب باشد لازم نیست این همه كار كنم، یا می‌توانیم برای بزرگ كردن بچه‌ها و كارهای خانه یك نفر را استخدام كنیم، یا این كه با همسرم شرط می‌كنم او هم كارهای خانه را انجام دهد؛ هرچه باشد، زندگی مشترك است دیگر.

 

می‌دانم مثل مادرم آنقدر فداكار نیستم كه زندگی‌ام را وقف دیگران كنم و بعد ببینم هركس چطور راه خودش را می‌رود. به چروك صورتش كه نگاه می‌كنم، هم قدردانم، هم از این آینده‌ می‌ترسم.

حقوقی كه با ازدواج سلب می‌شود
الهام 23 سال دارد و دانشجوست. در دانشگاه آزاد، مهندسی شیمی می‌خواند. دنبال كار است اما فعلا شاغل نیست.

 

وقتی می‌فهمد قرار است درباره تجرد و تاهل حرف بزنیم، تعجب می‌كند: این موضوع كه دیگر حرف زدن ندارد،‌ این همه كارشناس درباره ازدواج حرف می‌زنند و نتیجه‌ای گرفته نمی‌شود، حالا با گفتگوی من و شما به چه نتیجه‌ای قرار است برسیم؟ با این حال به سوال‌هایم پاسخ می‌دهد.

 

از او می‌خواهم نظرش را درباره ازدواج بگوید: ببینید، من هم مثل هر دختر دیگری خواستگارانی داشته‌ام. اما چیزی كه باعث شده به هیچكدام از آنها جواب مثبت ندهم، این است كه با شرایط بعد از ازدواج مشكل دارم و فعلا تجرد را ترجیح می‌دهم.

درباره شرایط بعد از ازدواج، توضیح می‌دهد: منظورم این است كه من الان به عنوان یك دختر مجرد حقوقی دارم كه بعد از ازدواج از من سلب می‌شود. فكر كنید من الان می‌توانم به سفرهای خارجی بروم ولی هنگامی كه ازدواج كنم حتما باید از شوهرم رضایتنامه داشته باشم.

 

چرا وقتی وارد مرحله دیگری از زندگی شده‌ام و قاعدتا باید امتیازاتی به دست بیاورم،‌ همان حقوقی كه هنگام تجرد داشته‌ام را هم باید از دست بدهم؟ مشكلات حق تحصیل، حق اشتغال، حق طلاق و ... را هم كه دیگر همه می‌دانند.

وقتی می‌گویم این حقوق را می‌توان جزو شروط ضمن عقد آورد، پاسخ می‌دهد: بله، اما همه پسرها كه چنین شروطی را قبول نمی‌كنند. من با چند نفر از خواستگارانم درباره این مسائل حرف زده‌ام اما آنها به جای این كه فكر كنند قرار است چیزی را امضا كنند كه حقوق طبیعی مرا تضمین می‌كند، فكر می‌كردند در حال از دست دادن حقوقی هستند و به من امتیاز ویژه‌ای می‌دهند! تصور می‌كردند اگر از حق طلاق حرف می‌زنم یعنی اصلا آینده‌ای برای زندگی مشترك قائل نیستم و از همان اول زندگی دنبال جدا شدنم.

 

اگر این موارد جزو قانون بود، آنها برای رعایت این اصول كه ما را با هم برابر می‌كند، مردد نبودند و به نظرشان طبیعی می‌آمد، اما حالا كه باید به دفتر ثبت اسناد رسمی بیایند و برگه‌ای را امضا كنند، فكر می‌كنند به آنها ظلم می‌شود!

الهام در پایان حرف‌هایش تاكید می‌كند: من به شدت اعتقاد دارم بعد از ازدواج هم لازم است حریم شخصی و استقلال فردی‌ زن و شوهر حفظ شود. با این حساب، ترجیح می‌دهم تا زمان پیدا شدن كسی كه با این خواسته‌ها مخالفتی نداشته باشد،‌ مجرد بمانم. چرا خودم را در شرایطی قرار بدهم كه اگر پشیمان شدم یا مشكلی پیش آمد، هیچ راه بازگشتی نداشته باشم؟ چرا خودم را گرفتار كنم؟

چرا دخترها خواستگاری نكنند؟
منصوره، شاغل است و 27 سال دارد. گرافیك خوانده و حالا در یك نشریه فعالیت دارد. می‌گوید حقوق خوبی می‌گیرد و از شرایط شغلی‌اش راضی است و همین را مقدمه‌ای می‌كند برای این كه به این سوالم پاسخ بدهد كه چرا تجرد؟ ببیند، من با یك موضوع فرهنگی كه مختص جامعه ما هم نیست مشكل دارم و آن هم این است كه چرا باید تنها پسرها به خواستگاری دخترها بروند؟ خیلی از دوستانم می‌گویند چرا ازدواج نكردی؟ خواستگار خوبی نداشتی؟ بگوییم فلانی بیاید خواستگاری؟ انگار همیشه بنا بر انتخاب شدن است. هیچكس نمی‌گوید به كسی علاقه داری؟ چرا به او پیشنهاد ازدواج نمی‌دهی؟

و سریع ادامه می‌دهد: بله می‌دانم كه این موضوع می‌تواند به دلیل بار اقتصادی مساله ازدواج باشد و چون اغلب مردها هستند كه وظیفه تامین معاش را به عهده دارند، باید در شرایطی باشند كه بتوانند از پس هزینه زندگی متاهلی بربیایند. اما به این دقت كنید كه در سال‌های اخیر معمولا هم زن و هم مرد شاغلند.

 

با این وصف و تغییری كه در وضعیت اقتصادی و اشتغال به وجود آمده، نباید در وضعیت فرهنگی دنبال تغییر باشیم؟ به عنوان مثال من خودم وضعیت مالی خوبی دارم و اگر همسرم هم شاغل باشد می‌توانیم یك زندگی را به خوبی اداره كنیم. پس چرا من نباید از همكارم كه یك آقاست بخواهم ازدواج كنیم و تنها او این حق را دارد كه از من خواستگاری كند؟

منصوره كه می‌گوید در كنار گرافیك، مطالعات فرهنگی و اجتماعی دارد،‌ تاكید می‌كند: من فكر می‌كنم تا زمانی كه در شكل‌های سنتی آشنایی، خواستگاری و ازدواج تغییری ایجاد نشود، پاسخی به نیازهای دختر و پسر امروزی داده نخواهد شد و اگر در برابر این تغییرات كه با كمی كار فرهنگی، مطمئنا مورد پذیرش جامعه هم خواهد بود، مقاومت شود، اصل نهاد خانواده در معرض خطر قرار می‌گیرد.

از او می‌پرسم خودش از پسری خواستگاری كرده است؟ با سرش حرفم را تایید می‌كند كه: بله من یك بار احساس كردم شخصی مناسب من است و به او پیشنهاد ازدواج دادم. اما او با این كه فردی سنتی هم نبود این پیشنهاد را عجیب دانست و جواب رد داد. راستش را بخواهید، فكر می‌كنم از داشتن یك زن جسور و شجاع، ترسید.

 

برای دوستانم كه این موضوع را تعریف كردم،‌ منتظر یك بحران روحی بودند، در حالی كه من به سادگی از كنار این موضوع گذشتم و گفتم: مگر پسرها فقط خواستگاری یك نفر می‌روند؟ مگر با اولین درخواست ازدواج، جواب مثبت می‌گیرند یا اگر كسی به خواستگاری‌شان جواب منفی داد افسرده می‌شوند؟

این همه طلاق، آدم را می‌ترساند
تبسم 33 ساله، یكی دیگر از افراد مجردی است كه در این گزارش، گفته‌هایش را می‌خوانید. معلم است و در یك آموزشگاه زبان انگلیسی تدریس می‌كند. می‌گوید با ازدواج مشكلی ندارد و به نظرش دوران تاهل، بخش شیرینی از زندگی است؛ اما مشكل این است كه بسیاری از پسرهای امروزی در انتخاب همسر دچار بحران شده‌اند.

تبسم به چند موردی كه تاكنون به این مشكل برخورده اشاره می‌كند: همانطور كه می‌دانید، هنوز در بیشتر خانواده‌ها فرزندان با معیارهای سنتی بزرگ می‌شوند در حالی كه ارزش‌ها و هنجارهای جدیدی در جامعه به وجود آمده است. من نمی‌گویم كدام خوب و كدام بد است، اما آنچه دیده‌ام این است كه بسیاری از جوان‌ها به خصوص پسرها دچار بحران شده‌اند و درباره این كه چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست، سردرگمند.

 

آنها از طرفی با حرف‌های خانواده مبنی بر انتخاب همسر به شكل سنتی و معرفی مادر و پدر مواجه می‌شوند و از طرف دیگر با فعالیت‌های اجتماعی و حضور در فضاهای تحصیلی و شغلی، به دخترانی برمی‌خورند كه آنها را برای ازدواج مناسب می‌بینند.

 

آنها از طرفی با آموزه‌هایی مبنی بر در خانه ماندن زن تربیت می‌شوند و از طرف دیگر می‌بینند زنانی كه فعالیت‌های اجتماعی نداشته باشند نمی‌توانند همدم، همراه و همكلام خوبی برایشان باشند.

تبسم می‌گوید: این تربیت‌های دوگانه به این منجر می‌شود كه در مواجهه با پسری كه قصد ازدواج دارد، سردرگمی آنها به دختران هم سرایت كند و بی‌اعتمادی نسبت به تصمیم پسرها برای ازدواج شكل بگیرد؛ آنها یك روز از ما انتظار یك زن موفق و فعال اجتماعی بودن دارند و یك روز دیگر توقع دارند دستپختت به همان خوبی یك زن خانه‌دار باشد، یك روز می‌گویند هیچكس نباید مانع پیشرفت دیگری شود و روز دیگر می‌گویند وظیفه زن فقط این است كه بنشیند خانه و بچه بزرگ كند، یك بار زنی با معیارهای گذشته را الگو قرار می‌دهند و یك بار زن موفق معاصری را در آن سوی دنیا.

و از این موضوع با عنوان یكی از مشكلات دوران گذار در جامعه یاد می‌كند: حالا كه مسئولان خودشان هم به دوران گذار و پیامدهایش باور دارند و از آن سخن می‌گویند، بهتر است به جای این كه صرفا حرف‌ها و توصیه‌های كلیشه‌ای انجام شود، همانقدر كه برای ازدواج برنامه‌ریزی می‌كنند، به چگونگی پیداكردن همسر هم فكر كنند و در رسانه‌ها درباره این موضوع آُموزش داده شود. طلاق‌های رسمی و عاطفی كه در اطرافیانمان می‌بینیم جدا نگران‌كننده است و مجردها را از شروع زندگی مشترك می‌ترساند.

 

باید ریشه‌یابی شود این جدایی‌ها بیشتر به چه دلیل است؟ من فكر می‌كنم زن و مرد وضعیت اقتصادی همدیگر را كه قبل از ازدواج می‌دانند و با اتفاق غیرقابل‌ پیش‌بینی روبه‌رو نمی‌شوند كه ناگهان بخواهند جدا شوند، این فضای فكری و فرهنگی متفاوت آنهاست كه مدتی بعد از ازدواج خودش را نشان می‌دهد و كار به جدایی می‌رسد.

از مجردها هم حمایت شود
رعنای 37 ساله؛ پرستار است. دو سال است از خانواده جدا شده و تنها زندگی می‌كند. از مشكلات زندگی مجردی كه می‌پرسم، سرش را تكان می‌دهد و می‌گوید: اگر مسائل مالی و سختی‌ها و مشكلات عاطفی و فیزیكی را هم بتوان تحمل كرد، این نگاه مردم است كه بیشتر از هر چیز یك دختر مجرد را آزار می‌دهد.

 

تجربه به من یاد داده به جز تعداد كمی از دوستانم، زندگی مجردی‌ام را از بقیه پنهان كنم و طوری وانمود كنم كه با خانواده‌ام زندگی می‌كنم. تا می‌فهمند دختر مجردی هستی كه مستقل شده‌ای و زندگی جداگانه‌ای را تشكیل داده‌ای،‌ برخوردها با تو عوض می‌شود؛ یا زیادی خشن می‌شوند یا زیادی مهربان! از همسایه و فامیل گرفته تا همكار و همكلاسی.

 

سن و جنس و طبقه اجتماعی خاصی هم ندارد. هركس به نوعی رفتارش عوض می‌شود. این كه دختری بدون ازدواج از خانه پدری خارج شود هنوز در كشور ما چندان جا نیفتاده و تعداد كمی از افرادی كه با آنها برخورد داشته‌ام، این مساله برایشان بغرنج نیست.

با او از آمارها و اظهارنظرهای كارشناسان كه حرف می‌زنم، می‌گوید: مفهوم تجرد قطعی را قبول ندارم. همه جای دنیا را كه نگاه كنید سن ازدواج افزایش پیدا كرده و افراد در سنین مختلف فرد مناسب خودشان را پیدا می‌كنند؛ پس این كه یك نفر سنش از سن معمول افراد متاهل در یك جامعه بیشتر باشد به معنی تجرد قطعی و تا پایان عمر او نیست.

رعنا درباره دلایل ازدواج نكردن و جدایی از خانواده هم توضیح می‌دهد: دلایل زیادی باعث شد ازدواج نكنم؛ یكی از آنها این بود كه هم خودم و هم خانواده‌ام اصرار داشتیم دوره لیسانس و فوق لیسانس تمام شود بنابراین در دوره دانشجویی برای این كه مزاحمتی در راه تحصیلم پیش نیاید به خواستگارها جواب منفی می‌دادیم. بعد از آن هم سختگیری خانواده شروع شد. وقتی من راضی می‌شدم، خانواده‌ام راضی نمی‌شدند و هنگامی كه آنها راضی بودند من تمایلی به زندگی با آن فرد نداشتم.

 

معیارهایی كه در نظر داشتیم متفاوت بود. آنها به دنبال امنیت مالی و اقتصادی بودند و من دنبال داشتن نگاه مشترك به زندگی. تا این كه دو سال پیش تصمیم گرفتم از خانواده جدا شوم و زندگی مستقلی را برای خودم تشكیل بدهم.

 

پدر و مادرم ناراضی بودند اما وقتی دیدند مصمم هستم كه خانه و زندگی جداگانه خودم را داشته باشم و از لحاظ مالی این توانایی را دارم، قبول كردند كه دخترشان در خانه‌ای جداگانه اما نزدیك به آنها زندگی كند.

او می‌گوید: به هر حال من الان از وضعیت زندگی‌ام راضی هستم. نمی‌گویم احساس تنهایی نمی‌كنم، نمی‌گویم فكر كردن به آینده نگرانم نمی‌كند، نمی‌گویم گاهی دلم نمی‌خواهد یك رابطه عاطفی پایدار داشته باشم و مادر بودن را تجربه كنم.

 

اینطور نیست. گاهی این احساس‌ها خیلی هم شدت می‌گیرد؛ ولی وقتی به زندگی بعضی از دوستانم نگاه می‌كنم كه چطور بدون علاقه و تفاهم و فقط به خاطر فرار كردن از حرف مردم تن به زندگی مشترك داده‌اند و نارضایتی را در چشمشان می‌بینم، از تصمیمی كه گرفته‌ام احساس رضایت می‌كنم.

رعنا در پایان حرف‌هایش می‌گوید: با نگاهی به جمعیت مجرد كشور، این تصمیم‌گیران هستند كه باید برای مدیریت این شرایط وارد عرصه شوند.

 

لازم است در عین حال كه برای ازدواج و افزایش جمعیت، برنامه‌ریزی می‌كنند، به فكر جمعیت مجرد كشور هم باشند و آنها را به رسمیت بشناسند. من فكر می‌كنم کاری که دولت باید در شرایط فعلی انجام دهد، حمایت از افراد مجرد و بویژه با شرایطی كه در آن هستیم حمایت از دختران مجرد است.

 

آموزش‌های عمومی برای شیوه برخورد با قشر جوان مجرد و در نظر گرفتن حمایت‌هایی مانند حمایت‌های بیمه، مسکن، وام‌های ضروری و ... می تواند كمی از سختی‌های افراد مجرد كم كند. هرچه باشد، ما هم حقی داریم.

اخبار اجتماعی - خبر آنلاین


ویدیو مرتبط :
ازدواج بین نژادی در امریکا حتما دختران مجرد ببینن

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

دلایل افزایش تمایل پسرها به ازدواج با دختران بزرگتر از خود



سن ازدواج دختران,سن ازدواج پسران,ازدواج پسرها بادختران بزرگترازخود

دلایل افزایش تمایل پسرها به ازدواج با دختران بزرگتر از خود

اگر تا همین چند وقت پیش یکی از هشدارهایی که مسئولان و کارشناسان حوزه خانواده می‌دادند در رابطه با تمایل ازدواج مردان با دختران کم سن و سال بود، الان ماجرا کمی برعکس شده و مسئولان کشوری می‌گویند که در سال‌های اخیر تمایل ازدواج پسرها با دخترهای بزرگ‌تر از خودشان به شدت افزایش پیدا کرده است.

این خبر را دیروز علی‌اکبر محزون، مدیرکل آمار و اطلاعات جمعیتی سازمان ثبت احوال به خبرگزاری ایسنا داده و گفته است: «در 10.7 درصد ازدواج‌هایی که در سال گذشته در کشور ثبت شده، سن زوجه بیشتر از زوج بوده است.» او همچنین می‌افزاید: «در سال 91 بیش از 831 هزار ازدواج در کل کشور ثبت شده که در 88 هزار و 631 مورد سن زوجه بیش از زوج بوده که بیشتر این افراد فاصله سنی یک تا پنج ساله دارند.»

 

، همچنین آمارها نشان می‌دهد در 11 هزار و 120 مورد از ازدواج‌های ثبت شده در سال گذشته سن زوجه بین 6 تا 10 سال بیشتر از زوج بوده و در 1893 مورد نیز فاصله سنی زوجه 11 تا 15 سال بالاتر بوده است. همچنین سال گذشته در 441 ازدواج ثبت شده در کشور زوجه 16 تا 20 سال و در 284 مورد نیز بیش از 20 سال بزرگ‌تر از زوج بوده است.

 

میزان طلاق در این ازدواج‌ها بالاست

دکتر امان‌الله قرایی‌مقدم جامعه‌شناس در مورد این ازدواج‌ها  می‌گوید: بررسی‌هایی که از سال 1356 انجام شده حاکی از آن است که اینگونه ازدواج‌ها سرانجام درستی نداشته و طلاق در بین این زوج‌ها بیشتر است. او ادامه می‌دهد: اینگونه ازدواج‌ها در گذشته کمتر از چند سال اخیر بوده و عوامل مختلفی برافزایش این ازدواج‌ها دخیل است.

 

مثلا در اکثر این وصلت‌ها برای پسر مزایای مادی دختر مانند میزان درآمد، داشتن خانه،‌ ماشین و... بیشتر از سایر مزیت‌هاست. به گفته این جامعه‌شناس حتی در برخی موارد دیده شده که پسرها به دلیل ادامه تحصیل تن به چنین ازدواجی داده‌اند و با رسیدن به تحصیلات عالیه یا به اصطلاح هدف، سرناسازگاری گذاشته و در آخر این ازدواج به طلاق منجر شده است.

 

وی در ادامه می‌افزاید: ازدواج پسران کوچک‌تر از دختران با سنت‌ها و ارزش‌های فرهنگی ما سازگاری نداشته و با آن منافات دارد. تاثیری که خانواده‌ها، بستگان و دوستان و... بر روح و روان یک پسری که قصد ازدواج با دختر بزرگ‌تر از خود را دارد می‌گذارند بسیار زیاد است. اطرافیان اغلب به‌دنبال منصرف کردن پسر یا دختر از این ازدواج هستند

 

پشیمانی از ادامه زندگی مشترک

وی در توضیح دلایل گسترش ازدواج پسران با دختران بزرگ‌تر از خودشان می‌گوید: اینگونه ازدواج‌ها برای پسرها بیشتر کمبود‌های دوران کودکی است که با دارایی و ثروت دختر پر خواهد شد.

 

پس از پر شدن خلأهای کودکی یا نوجوانی احساسات کنار رفته و عقل جای آن را گرفته عاقبت ازدواج مشخص می‌شود. مسائل اقتصادی در ذهن پسران و ترس از آینده در فکر دختران برای تن دادن به چنین ازدواجی مهم‌ترین نقش را ایفا می‌کند.

 

براساس تحقیقات انجام شده در این مورد پس از آنکه شر و شور خواسته‌های هر دو طرف کاسته می‌شود، نارضایتی و مخالفت خانواده‌ها را درک می‌کنند. دکتر قرایی‌مقدم در تحلیل وضعیت طلاق این زوج‌ها می‌گوید: قطعا همه ازدواج‌هایی که دختر بزرگ‌تر از پسر است به طلاق نمی‌انجامد و در مواردی ازدواج موفق هم دیده شده است چرا که شکل‌گیری یک طلاق حدود 17-18 عامل مانند اختلاف فرهنگی، درک متقابل، ناتوانی جنسی مردان، اعتیاد، شغل و... دخالت دارد که یکی از این عوامل می‌تواند اختلاف سنی باشد و این عامل هم به چند دسته تقسیم می‌شود. مهم‌ترین بخش این تقسیم‌بندی هم طلاق دخترانی است که از همسران خود بزرگ‌تر هستند.

 

به هشدارها توجه نشد

دکتر محمد زاهدی‌اصل، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی و مددکار اجتماعی هم می‌گوید: در گذشته متعارف شده بود که دختران با مردی که حداقل 4-5 سال بزرگ‌تر از آنها بودند ازدواج می‌کردند.

 

در خانواده‌های ایرانی هنوز سنت‌هایی مبنی بر مسئولیت بیشتر مرد و تصمیم‌گیری نهایی از سوی او وجود دارد طبعا این 4-5 سال بزرگ‌تر بودن، پختگی بیشتر را هم به همراه دارد. با توجه به این مسئله مرد بزرگ‌تر می‌تواند تکیه‌گاه مناسبی برای همسرش بوده و زندگی‌ها از تداوم بیشتری برخوردار خواهند بود.

 

وی در ادامه می‌افزاید: حدود 15-16 سال پیش گفته بودیم که دهه 80 دهه بحران خواهد بود اما هیچ توجهی به آن نشد. نتیجه این بی‌توجهی بالا رفتن سن ازدواج است. تا 10-11 سال پیش دخترها در سنین 20-21 سالگی تن به ازدواج می‌دادند ولی امروزه این سن به 30 و حتی بیشتر از 30 سالگی افزایش یافته است.

 

دکتر زاهدی‌اصل ادامه می‌دهد: رو به تجرد بودن جامعه و رغبت نداشتن آنها به ازدواج به عوامل زیادی بستگی دارد اما یکی از دلایل مهم آن مطمئن نبودن پسران از تامین معیشت، مسکن و زندگی است. به همین دلیل در پی دختری است که بتواند در مسکن، گذران زندگی و... به او کمک کند.

 

او به فکر این است که زندگی بهتری داشته باشد که بهتر بودن زندگی سن دختر را تحت تاثیر قرار می‌دهد. مثلا یکی از مشکلات جامعه ما مسکن است و مانند کشورهای توسعه یافته تناسبی وجود دارد.

 

یک پسر اگر دستمزدی معادل پایه حقوق را بگیرد باید مبلغی معادل حقوقش را روی آن بگذارد تا بتواند یک مسکن مناسب برای زندگی تهیه کند.

وی در ادامه اظهاراتش می‌گوید: وقتی جامعه در حال تحول است مسلما چنین مسائلی هم دستخوش تحولاتی خواهد شد. وقتی معیار‌های همسرگزینی به هم می‌ریزد و حسابگری و عقلانیت جای احساسات را می‌گیرد این تغییرات هم به وجود می‌آید.

 

البته با این آمار باید گفت که هنوز جای نگرانی ندارد ولی اگر افزایش پیدا کند طبعاتی در پی خواهد داشت. البته این ازدواج‌ها اگر با اختلاف سنی 2-3 ساله باشد را نباید امری خیلی غیرعادی تلقی کرد. می‌توان به نقطه مثبت این مسئله هم نگاه کرد که دختران و پسران‌مان صرفا از روی احساسات زندگی خود را شروع نمی‌کنند.

 

دکتر زاهدی‌اصل با اشاره به آمار طلاق می‌افزاید: با توجه به آمار 13 درصدی طلاق که در کل جامعه وجود دارد، آمار طلاق‌هایی که به دلیل بالا بودن سن زوجه است، زیاد به چشم نمی‌آید./خبرآنلاین