اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

دستگیری آیت الله خامنه ای در چنین روزی


رهبر معظم انقلاب اسلامی پیش از پیروزی انقلاب در سال 57 شش بار بازداشت شدند که امروز، چهاردم فروردین همزمان با سومین بازداشت ایشان است.

خبرآنلاین: رهبر معظم انقلاب اسلامی پیش از پیروزی انقلاب در سال 57 شش بار بازداشت شدند که امروز، چهاردم فروردین همزمان با سومین بازداشت ایشان است.

حضرت آیت الله خامنه ای در دوران مبارزات انقلابی در ساماندهی اعتراضات به ویژه در مشهد نقش موثری داشتند و هزینه آن شش بار بازداشت، زندان و تبعید بود. ایشان آخرین بار در سال 56 به ایرانشهر تبعید شدند. در همه‌ دفعاتی که به زندان رفتند، علت دستگیری ایشان، بر هم زدن امنیت ملی و تشویش و تحریک مردم به مبارزه با حکومت شاه اعلام می‌شد و اغلب به دلیل نداشتن و نیافتن هیچ مستند محکمه‌پسندی، به‌ویژه در بازجویی‌ها، ایشان روزها و ماه‌ها در بازداشت غیرقانونی به سر می‌بردند.

امروز اما 49 سال از سومین باری که ایشان بازداشت شدند می گذرد. در  14 فروردین 1346، پس از ترجمه‌ کتاب «آینده در قلمرو اسلام»، نوشته‌ سید قطب، برای سومین بار ساواک سراغ آیت الله خامنه ای آمد. اگرچه ساواک مایل بود حکم دادرسی ارتش، نه برای کتاب یادشده، که برای سخنرانی‌های بی‌مجازات‌مانده از نظر ساواک در بیرجند و زاهدان و حوادث مشهد، پس از تبعید آیت‌الله سید حسن قمی صادر شود.

پس از تبعید آیت‌الله سید حسن قمی (از علمای مبارز مشهد) به خاش، آیت‌الله خامنه‌ای در رأس جمعی از طلاب به منزل آیت‌الله میلانی رفتند و از ایشان برای حمایت از آقای قمی و محکوم کردن تبعید وی، درخواست اقدام (همچون تعطیل کردن نماز جماعت و صدور اطلاعیه) کردند. اقدامات انقلابی ایشان، از چشم ساواک مخفی نماند و به این بهانه، ایشان را دستگیر کردند. اما دادگاه تشکیل‌شده برای ایشان، عمدتاً حول محور ترجمه و نشر کتاب انقلابی «آینده در قلمرو اسلام» می‌چرخید. با این حال، دادگاه چنان در جمع‌آوری سند برای مبارزات ایشان تهی‌دست بود که بازجویان ساواک چندین‌بار از دست پاسخ‌های سربالای ایشان گیج و عصبی شدند و 52 روز ایشان را در بازداشت انفرادی، بدون ملاقات با هیچ فردی، در زندان لشکر مشهد، مورد تنبیه قرار دادند. پس از این مدت، ایشان به سه ماه زندان محکوم و قرار ایشان به وجه‌‌الکفاله به مبلغ یکصد هزار ریال تبدیل شد و پس از سپردن کفیل در تاریخ 26 تیر 46 مرخص شدند.


ویدیو مرتبط :
نظر مراجع عالقدر شیعه درباره لعن علنی/آیت الله خامنه ای/آیت الله وحید خراسانی/آی

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

روزی که ریش آیت‌الله خامنه‌ای را تراشیدند + تصویر



روزی که ریش آیت‌الله خامنه‌ای را تراشیدند + تصویر

... هنگام برگشت آن افسر عبوس آقای خامنه ای را دید و با زبان تمسخر از فاصله ای که دور هم بود صدا بلند کرد:«آشیخ! ریش‌ات را زدند من هم با همان صدای بلند گفتم: بله و با خنده ادامه دادم الحمدالله مدت‌ها بود چانه ام را ندیده بودم که دیدم… احساس کردم من هیچ ناراحتی ندارم. شاید تعجب کرد. دلش می خواست که من ناراحت و متاسف و غمگین بودم که نبودم.

 

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

شنیده شده بود که ریش روحانیون را در زندان می‌تراشند. از بیرجند که راه افتاده بودند این فکر رهایش نمی‌کرد گاه موهای نه چندان پرپشت خود را می‌کشید تا به دردی که با کشاندن تیغ بر صورتش برمی‌خواست، عادت کند.«وحشت عظیمی از آن آنچه در بیرجند انتظارش را داشتم و آن عبارت بود از تراشیدن ریش، خشکِ خشک.. منتظرش بودم.»

 

و آن لحظه از راه رسید و در انباری سابق باز شد. آرایشگر یک گروهبان در چهارچوب در ظاهر شدند. یک صندلی هم با خود آورده بودند. به او اشاره کردند که بیاید و روی صندلی بنشیند. شنیده بود بعضی روحانیون هنگام تراشیدن ریش مقاومت کرده‌اند. شاید حضور گروهبان برای مقابله با این مقاومت ها بود. «مقاومتی نداشتم و نکردم. آماده بودم. چون می دانستم فایده ای ندارد. دست و پای من را می‌گیرند و بعد مقداری کتک می‌زنند و بعد آن کاری که نباید بشود… خواهد شد.»

 

 آیت‌الله خامنه‌ای,عکس آیت‌الله خامنه‌ای,ریش روحانیون,اخبار

 

نشست. منتظر بود دست آرایشگر بالا بیاید و لبه تیغ را روی صورت او مماس کند ناگهان دید آن چه روی صورت او به راه افتاده دستگاه مو زن است. تمام نگرانیها و انتظارهای موحش غیب شان زد. «این قدر خوشحال شده بودم... که بی اختیار با این سلمانی و آن گروهبان مرتب بنا کردم حرف زدن و خندیدن... تعجب می‌کردند اینها که من چه طور آخوندی هستم که دارند ریشم را کوتاه می‌‍کنم و من این قدر خوشحالم... {تمام که شد} به او گفتم استاد این آینه را بده چانه ی خودم را چند سال است ندیده‌ام... خنده اش گرفت. آینه اش را داد. بنا کردم به صورتم نگاه کردن. دیدم بله؛ آدم مثل این که خودش را درست نمی‌شناسد.»

 

... هنگام برگشت آن افسر عبوس آقای خامنه ای را دید و با زبان تمسخر از فاصله ای که دور هم بود صدا بلند کرد:«آشیخ! ریش‌ات را زدند من هم با همان صدای بلند گفتم: بله و با خنده ادامه دادم الحمدالله مدت‌ها بود چانه ام را ندیده بودم که دیدم… احساس کردم من هیچ ناراحتی ندارم. شاید تعجب کرد. دلش می خواست که من ناراحت و متاسف و غمگین بودم که نبودم.

منبع: کتاب «شرح اسم»

انتخاب