اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
دزدی کودکانه پسر 16 ساله در پایانه مسافربری
اخبار حوادث - دزدی کودکانه پسر 16 ساله در پایانه مسافربری
مرد 60 ساله که در پایانه مسافربری غرب بود به پسر نوجوانی پناه داد، بیخبر از اینکه وی نقشهای تبهکارانه در سر دارد!
ساعت 4 صبح اول آذرماه سال جاری بود که صدای «دزد-دزد» در فضای سرد ترمینال پیچید. پسری لاغر اندام که یک لپتاپ در دست داشت در چشم برهم زدنی پا به فرار گذاشت و در همهمه ترمینال گم شد.
این مرد که میدانست پسر نوجوان در آن مکان تردد دارد منتظر ماند تا در موقعیت مناسب وی را شناسایی کند. یک هفته پس از این اتفاق مرد، دزد لپتاپ و پولهایش را شناخت و وی را دستگیر کرد و تحویل مأموران کلانتری 209 ترمینال داد.
بررسیهای ابتدایی نشان میداد این پسر همان دزد فراری است.
با به دست آمدن این سرنخها پرونده برای رسیدگی به دادسرای کودکان و نوجوانان ارسال شد.
این مرد در بیان جزئیات این پرونده به قاضی «مشفق» گفت: ساعت 3 صبح اول آذرماه بود که «امیرعلی» وارد قسمت پذیرایی ترمینال شد و از من درخواست یک لیوان چای کرد.
چند بار او را در ترمینال دیده بودم و دلم به حالش میسوخت. وقتی دیدم خسته نزد من آمده است برای او یک لیوان چای آوردم. او هر از گاهی پیش من میآمد، تا حدودی به وی اطمینان داشتم اما آن روز نمیدانم چرا امیرعلی جواب مهربانی مرا با دزدی و نمکنشناسی داد.
لپتاپم را در شارژ گذاشته بودم و یک پاکت که حاوی دو میلیون تومان بود نیز کنار آن گذاشته بودم. با وی نشسته بودیم و صحبت میکردیم ولی یک لحظه از او غافل شدم، دیدم او پاکت پول و لپتاپ را برداشته و فرار کرده است. خیلی شوکه شده بودم تا اینکه هفته بعد او را دیدم و تحویل مأموران دادم.
امیرعلی برای دفاع از خود به قاضی شعبه سوم دادسرای اطفال گفت: من پاکت پولی برنداشتم. نمیدانم چرا دست به چنین کاری زدم. در یک لحظه وسوسه شدم و لپتاپ را برداشتم اما در همان ترمینال عدهای معتاد بر سرم ریختند و لپتاپ را دزدیدند و رفتند.
این پسر که اشک در چشمهایش حلقه زده بود، گفت: من با اینکه شبها حتی جایی برای خواب نداشتم هرگز دزدی نمیکردم اما در یک لحظه وسوسه شدم و دست به این کار زدم. من خانوادهای ندارم که از من حمایت کنند. خیلی از رفتارم پشیمانم و حاضرم اشتباهم را جبران کنم.
با اعترافات این پسر جوان و احتمال اینکه وی سرقتهای دیگری نیز کرده باشد، قاضی پرونده دستور داد تیمی از پلیس آگاهی به تحقیقات گستردهای دست بزند.
بنابر این گزارش، از آنجایی که امیرعلی نمیتوانست وثیقه 5 میلیون تومانی را پرداخت کند به کانون اصلاح و تربیت فرستاده شد تا زوایای پنهان این سرقت بچگانه آشکار شود.
اخبار حوادث - روزنامه ایران
ویدیو مرتبط :
پاورپوینت تحلیل پایانه مسافربری جنوب تهران
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
آموزش دزدی پدر به پسر ۱۰ ساله
همیشه می شنیدم دزدی کار بدی است اما پدرم اصرار داشت من این کار را بکنم و چون می خواستم از خانه اش بروم، پذیرفتم.
پدری به پسر ۱۰ ساله اش آموزش دزدی داد تا به خانه همکلاسی هایش رفته و دست به سرقت بزند.
پسر دانش آموز که دیگر جنب وجوش گذشته را نداشت وقتی با خانم معلم دلسوز درددل کرد، پرده از دنیای تاریک خانه شان برداشت.
اواخر مردادماه سال جاری، یک معلم به همراه پسر نوجوانی به دادسرای شهید محلاتی تهران رفت و خواستار تعقیب پدر یکی از شاگردانش شد.
این خانم معلم به دادیار پرونده گفت: «سعید روزی که به مدرسه آمد، پسری شاد و خندان بود و خوب درس می خواند، سر کلاس مودبانه شوخی می کرد. من در دو پایه سوم و چهارم معلمش بودم و روحیاتش را می شناختم تا اینکه دیدم مدتی است گوشه گیر شده و زیاد سر به سر دوستانش نمی گذارد».
وی افزود: ما در مدرسه از شرایط مالی و اخلاقی خانواده ها مطلع هستیم و می دانستیم سعید زندگی متوسطی دارد و شنیده بودم پدرش به خاطر اعتیاد مدتی است سرکار نمی رود، احتمال دادم همین موضوع موجب افسردگی این پسر شده باشد. به همین خاطر دیروز وقتی مدرسه تعطیل شد از سعید خواستم در کلاس بماند تا در باره موضوعی با هم حرف بزنیم.
دستپاچگی اش برایم عجیب بود، ترس در چهره اش به راحتی دیده می شد، احساس کردم رازی دارد که تصور داشته من می دانم! خواستم آرام باشد و گفتم می توانم سنگ صبورش باشم.
خانم معلم که بغض داشت، ادامه داد: «سعید همان ابتدا به گریه افتاد، وقتی شنیدم از ۷ ماه پیش پدر و مادرش طلاق گرفته اند و او باید نزد پدر معتادش زندگی کند، خیلی ناراحت شدم اما این دلیل اصلی افسردگی شاگردم نبود، پدرش نه تنها او را کتک می زند بلکه مجبورش می کند به بهانه میهمانی به خانه دوستانش برود و در یك فرصت مناسب از آنها دزدی کند تا پول برای اعتیاد پدرش تهیه کند».
با ادعاهای این خانم معلم دلسوز، سعید نیز گفت: من از دزدی خوشم نمی آید و همه دوستانم مثل برادرانم هستند، آنها اعتماد می کنند و من را به خانه های شان می برند و خیلی ناراحتم...
وی افزود: «پدرم از ۳ سال پیش معتاد است تا اینکه مادرم پس از بارها اقدام برای ترک وی وقتی بابا کریم را از سر کارش اخراج کردند، تصمیم به طلاق گرفت و همین موجب شد من و خواهر ۲ ساله ام از هم جدا شویم، پدرم برای اذیت کردن مادرم اجازه نداد من با او باشم.
از وقتی مادرم رفت، خانه مان پاتوق دوستان پدرم شد، از ترس به اتاقم رفته و در را قفل می کردم تا اینکه پول های بابا کریم تمام شد و او یک شب پس از نوازش کردن به من گفت، حاضر است اجازه بدهد من با مادر و خواهرم زندگی کنم اما یک شرط دارد. گفتم هر شرطی باشد می پذیرم، وقتی شنیدم می خواهد به خانه دوستانم رفته و دزدی کنم تعجب کردم، همیشه می شنیدم دزدی کار بدی است اما پدرم اصرار داشت من این کار را بکنم و چون می خواستم از خانه اش بروم، پذیرفتم. دفعه نخست که به خانه یکی از دوستانم رفتم یک چنگال غذاخوری کش رفتم و به پدرم دادم، آن روز حسابی کتک خوردم و بعد باباکریم به من یاد داد چه چیزهایی سرقت کنم و به کجاهای خانه سرک بکشم، از آن به بعد من طلا و پول دزدی می کردم و به پدرم می دادم، هر بار وعده ماه دیگر را می داد تا من به نزد مادرم بروم».
سعید با گریه گفت: گاهی بچه ها به من متلک می گفتند که نشان می داد به من شک دارند. به روی خودم نمی آوردم تا اینکه از خودم بدم آمد، نمی خواستم دوستی پیدا کنم و از خانه شان دزدی کنم، تقریبا تنها شدم و خانم معلم فهمید.
با ادعاهای ناراحت کننده این خانم معلم و پسر دانش آموز دادیار پرونده دستور داد پلیس پدر تبهکار سعید را بازداشت کند.
این مرد وقتی پیش روی دادیار قرار گرفت، ابتدا خواست اعتیادش را بیماری بداند اما شنید اتهامش دزدی است و سر به زیر انداخت.
وی گفت: «هیچ پدری دوست ندارد پسرش دزدی کند اما اعتیادم موجب شد همه غیرت و اراده ام را از دست بدهم، همیشه از دود بدم می آمد اما وقتی یک بار به روستایمان رفتم و چند روزی آنجا ماندم به صورت تفریحی مواد مخدر مصرف كردم و بعد از آن منقلی شدم تا جایی که از محل کارم دزدی کردم و آنها من را اخراج کردند.
وی افزود: همسرم نیز من را تنها گذاشت البته حق داشت نفرت انگیز شده بودم، من دزدی بلد نبودم و پولی در بساط نمانده بود به خاطر همین به پسرم آموزش دادم و چون می دانستم دوست دارد نزد مادر و خواهرش باشد آن را شرط رهایی اش گذاشتم.
پدر سعید گفت: هر روز پشیمان می شدم اما اراده ای نداشتم، گریه های پسرم را می دیدم اما چشم می بستم، من خیلی پدر بدی هستم.
بنابر این گزارش، دادیار پرونده با صدور قرار بازداشت برای پدر تبهکار، پرونده سعید را به اداره سرپرستی ارجاع کرد و پیشنهاد داد حضانت وی به مادرش داده شود..... / گزارش : روزنامه قدس