اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
دروغهای مرگبار زن متاهل
دروغهای مرگبار زن متاهل
چطور با مقتول آشنا شدی؟
اولین بار او پیامک داد و نوشت با من تماس بگیر. چون شماره را نمیشناختم پیامک دادم و پرسیدم شما شماره من را از کجا آوردهای؟ بعد از آن مقتول زنگ زد و گفت ببخشید شماره شما شبیه شماره دوستم است و شماره آخر را اشتباه گرفتهام. ارتباط ما از آنجا شروع شد.
بعد از مدتی او دوباره زنگ زد و از من درباره مجرد یا متاهلبودنم پرسید. به دروغ گفتم مجرد هستم البته او هم دروغ گفته بود و درحالی که شوهر و سه فرزند داشت گفته بود شوهر و فرزندش در تصادف کشته شدهاند.
به غیر از مقتول با زن دیگری هم ارتباط داشتی؟
بعد از ازدواج اصلا به فکر ارتباط با زن دیگری نبودم تا اینکه پارسال با همسرم به مشکل خوردم و بعد با یاسمن آشنا شدم البته اصلا به فکر دوستی با او نبودم اما وقتی پیش آمد وسوسه شدم. من در کل زندگیام فقط با یک دختر دوست بودم. قبل از سربازی با او آشنا شدم و بعد سربازی ازدواج کردیم و الان هم همسر من است.
چند سال داری؟
35 سال دارم. یاسمن گفته بود با من همسن است اما وقتی به اتهام قتل او بازداشت شدم فهمیدم سه سال از من بزرگتر بود.
مقتول دروغ دیگری هم به تو گفته بود؟
گفته بود استاد دانشگاه شهرری است و در قیطریه زندگی میکند در حالی که حقیقت نداشت. او در ورامین زندگی میکرد. حتی به من گفته بود پدرش تاجر فرش است و در بازار اسم و رسم دارد.
قبل از قتل هم با مقتول اختلاف داشتی؟
یکبار ارتباط ما قطع شده بود و فردی که مقتول به من گفته بود از دوستانش است باعث شروع دوباره ارتباط ما شد.
ارتباط دوباره چگونه شکل گرفت؟
نزدیک عید بود. گوشیام را در خانه جا گذاشته بودم و همسرم گوشیام را دیده و متوجه ارتباط من با زن دیگری شده بود. همان موقع یاسمن متوجه شد من همسر دارم. همسرم پس از اینکه ماجرا را فهمید داد و بیداد راه انداخت و من هم چند ماهی گوشیام را خاموش کردم و همین باعث شد ارتباط ما قطع شود. از یاسمن خبری نداشتم تا اینکه فردی به من زنگ زد و گفت حال یاسمن بد و در بیمارستان بستری است و سراغ شما را میگیرد و از آنجا بود که دوباره ارتباط ما شروع شد.
واکنش همسرت چه بود؟
واکنش همسرم واقعا دور از انتظار من بود او تا الان پای من ایستاده است. او اولین زنی بود که عاشقش شدم الان هم شرمنده او هستم و نمیدانم چطور میتوانم اشتباهاتم را جبران کنم.
چرا دوباره با یاسمن رابطه برقرار کردی؟
طمع کردم. هم طمع پول پدر یاسمن و هم طمع رابطه با زنی غیر از همسرم را البته یاسمن هم با زبانبازی مرا نرم میکرد. علاوه بر آن یاسمن علایقم را میدانست.
رابطهات با مقتول در چه حدی بود؟
رابطه ما در حد بیرونرفتن و دوستی معمولی بود. هیچ رابطه جنسی با هم نداشتیم. من چند باری بعد از شروع دوباره ارتباطمان با دخترم پیش او رفته بودم. یاسمن خیلی به دخترم توجه و محبت میکرد حتی به من میگفت میتواند برای او مادری کند. او حتی میگفت هر مشکلی که داشته باشم در حل آن کمکم میکند.
دخترت چند سال دارد؟
یکسال و چهار ماه دارد اما وقتی که یاسمن او را دید و این حرفها را به من زد دخترم هشت ماهه بود.
در تمام این مدت چطور با یاسمن ملاقات میکردی؟
معمولا در میدان رسالت با هم قرار میگذاشتیم و من با ماشین دنبالش میرفتم. او با مترو میآمد.
آیا هیچوقت او را به خانهشان نرساندی تا نشانی واقعیاش را بفهمی؟
نه معمولا بعد از ملاقات او را به میدان هروی میبردم.
شغلت چیست؟
10 سال انباردار یک شرکت غذایی معروف و دوسال هم در شرکت غذایی دیگری انباردار بودم اما یکی، دو سالی بود که آزاد کار میکردم. شارژ تلفن همراه میخریدم و به مغازهها میفروختم.
از روز حادثه بگو. چطور شد یاسمن را کشتی؟
من قصد قتل نداشتم. وقتی متوجه تناقضگوییهای یاسمن شدم با او جر و بحث کردم. آن موقع سوار ماشین من بودیم. یاسمن بعد از جر و بحث بخشی از حقیقت را به من گفت. او گفت سه بچه و شوهر دارد، من هم ناگهان عصبانی شدم و یک یا دو مشت به او زدم، سرش به ستون ماشین خورد و بعد دیدم هیچ حرکتی نمیکند.
از کجا مطمئن شدی فوت شده است؟
من در هلال احمر دوره آموزشی دیده بودم. وقتی دیدم بیحرکت است نبضش را گرفتم. نفس هم نمیکشید.
بعد از آن چه کار کردی؟
خیلی ترسیده بودم. با ماشین به سمت بیابانهای اطراف کهریزک رفتم. در راه بنزین گرفتم و بعد جسد را به بیابان بردم و آتش زدم.
بعد از اینکه جسد را از بین بردی چه کردی؟
کارهایم را جمع و جور کردم چون میدانستم دستگیر میشوم و اگر هم دستگیر نمیشدم فکر کنم خودم را تسلیم میکردم کما اینکه قبل از افشای حقیقت خودم ماجرا را به افسر پرونده گفتم.
چطور دستگیر شدی؟
چند روز بعد از آنکه جسد را سوزاندم از پلیس آگاهی به من زنگ زدند و گفتند به آنجا بروم. از من در مورد یاسمن پرسیدند و من همه چیز را انکار کردم. صبح هم به دادسرا رفتم و بازجویی شدم. عذاب وجدان داشتم ظهر که به آگاهی برگشتم راستش را گفتم و اعتراف کردم جنازه را سوزاندهام. محل جسد را هم به ماموران نشان دادم و پس از آن بود که سبک و راحت شدم.
گفتهاند طلاهای یاسمن را سرقت کردهای، در این مورد توضیح بده.
من هیچ چیزی از او نگرفتم هیچ چیزی هم برنداشتم چون نیازی به آنها نداشتم.
الان چه حسی داری؟
عذاب میکشم و احساس گناه میکنم. بعد از این اتفاق دوبار میخواستم خودکشی کنم. بار اول در اولین روز بازپرسی در دادسرای جنایی میخواستم خودم را از پنجره دستشویی به پایین پرت کنم که افسر بدرقه به موقع رسید و پایم را گرفت. یکبار هم در حمام زندان تیغ را شکستم و خواستم رگم را بزنم که موفق نشدم.
خودت را در این قتل چقدر مقصر میدانی؟
20درصد. چون نباید جواب اولین پیامک او را میدادم.
این روزها را در زندان چگونه میگذرانی؟
بعد از دومین باری که خودکشی کردم در زندان رجاییشهر با فردی به نام مهرداد آشنا شدم که او هم متهم به قتل است. او با من خیلی صحبت کرد و آرام شدم. بعد از آن من که 11 سال نماز نمیخواندم دوباره نماز میخوانم و روزه میگیرم. مهرداد حرف خیلی خوبی به من زد و گفت ما نصفمان مرده است حداقل میتوانیم با این کارها به بخشش گناهانمان امید داشته باشیم و با طلب بخشش پای چوبهدار برویم.
الان چه آرزویی داری؟
هیچ چیزی برای خودم نمیخواهم اما آرزو دارم که بالای سر دخترم باشم و مدرسهرفتن او را ببینم در نهایت هم امیدوارم بتوانم از اولیای دم رضایت بگیرم.
/ روزنامه شرق
ویدیو مرتبط :
روابط ضربدری در بی بی سی . مجری زن متاهل با کارشناس مرد
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
قرار مرگبار مزاحم با زن متاهل دردسرساز شد
دو مرد و یك زن كه متهم هستند با كشاندن جوان به خانهشان او را به قتل رسانده و جسدش را به آتش كشیدهاند در انتظار حكم دادگاه به سر میبرند.
مردی جوان، مهر سال گذشته به پلیس آگاهی شیراز مراجعه كرد و گفت برادرش به نام فرهاد گم شده است.
او گفت: «فرهاد كه در زمینه خرید و فروش پوشاك و لوازم خانه كار میكند، سه روز قبل به قصد رفتن به خانه یكی از بدهكارانش از منزل خارج شد. او قبل از رفتن به من گفت احتمال میدهد مرد بدهكار برای وی نقشهای كشیده باشد.
به همین خاطر از من خواست اگر بعد از سه روز برنگشت پلیس را باخبر كنم و حالا آن مهلت تمام شده است.»
ماموران بعد از تشكیل پرونده، تحقیقاتی را در این زمینه آغاز كردند اما ردپایی از فرهاد به دست نیامد تا اینكه چند روز بعد یكی از كارگران شهرداری كه مشغول نظافت خیابان بود، چشمش به پتویی افتاد كه به طرز مشكوكی كنار خیابان رها شده بود.
او بعد از كنار زدن پتو جنازه سوختهای را مشاهده كرد و بلافاصله پلیس را از ماجرا مطلع كرد. دقایقی بعد تیمی از كارآگاهان جنایی خود را به محل اعلام شده، رساندند و به بررسی جنازه پرداختند.
صورت مقتول كاملا سوخته و از بین رفته بود و هیچ مدرك شناسایی همراه نداشت. از طرفی معلوم بود جنایت در مكان دیگری انجام و سپس جسد به آن خیابان منتقل شده است.
برادر فرهاد بعد از انتقال جسد مجهولالهویه به پزشكیقانونی، به آنجا رفت و با دیدن جنازه تایید كرد؛ این مقتول فرهاد است. به این ترتیب سرنوشت مرد مفقودی فاش شد و كارآگاهان تلاش خود را برای شناسایی قاتل یا قاتلان او آغاز كردند.
آنها با بررسی فهرست مكالمات تلفنی مقتول فهمیدند فرهاد با زن جوانی به نام نسرین رابطه داشت. با افشای این موضوع نسرین بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او با ابراز بیاطلاعی از قتل فرهاد گفت: «شوهرم با این مرد مراودات كاری داشت و به همین خاطر نیز من او را میشناختم و ارتباط دیگری با هم نداشتیم و اصلا خبر نداشتم او كشته شده است.»
ادعاهای این زن برخلاف سرنخی بود كه كارآگاهان از طریق مخابرات به دست آورده بودند، به همین سبب بازجوییها از وی ادامه پیدا كرد تا اینكه بالاخره نسرین راز قتل فرهاد را فاش و شوهر و برادرش را به عنوان عاملان جنایت معرفی كرد.
او گفت: «شوهرم مراد از مدتها قبل فكر میكرد من و فرهاد با هم رابطه داریم، به همین خاطر هرازگاهی با من دعوا میكرد تا اینكه بالاخره به او گفتم فرهاد برایم مزاحمت ایجاد میكند، شنیدن این حرف برای مراد خیلیگران تمام شد و او برادرم را از موضوع مطلع كرد و دو نفری به این نتیجه رسیدند كه باید از فرهاد انتقام بگیرند.»
متهم در ادامه اعترافاتش گفت: «روز حادثه در حالیكه همه چیز برای اجرای نقشه مهیا بود و برادرم هم در خانه ما به سر میبرد به خواسته شوهرم با فرهاد تماس گرفتم و با او در خانه قرار گذاشتم. وقتی آن مرد وارد منزل ما شد، مراد و برادرم به طرفش حمله كردند و دست و پایش را بستند. آنها بعد از خفه كردن فرهاد جنازه را به آتش كشیدند و در یك پتو پیچیدند و از خانه بیرون بردند.»
كارآگاهان بعد از شنیدن اعترافات، دو مرد متهم به قتل را بازداشت كردند. آنها در بازجوییها جرمشان را گردن گرفتند و با تكرار گفتههای نسرین انگیزهشان را از جنایت، مزاحمتهای مقتول و مسایل ناموسی عنوان كردند.
متهمان در ادامه تحقیقات به بازسازی صحنه جنایت پرداختند و بعد از اتمام تحقیقات مقدماتی، پرونده در اختیار قضات شعبه پنجم دادگاه كیفری استان فارس قرار گرفت.
در جلسه محاكمه این متهمان كه چند روز قبل برگزار شد، نماینده دادستان، مراد و برادرزنش را به مشاركت در قتل و نسرین را به معاونت در این جرم متهم كرد و خواستار مجازات آنها شد.
اولیای دم فرهاد نیز گفتند خواستهشان قصاص عاملان قتل است. در ادامه متهمان ماجرایی را كه پیش از این تعریف كرده بودند بار دیگر تكرار كردند و هیات قضات برای صدور رای وارد شور شدند.