اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
دختر 4 ساله، خیانت مادر را فاش کرد
او به من خیانت کرده است، دختر 4سالهام به من دروغ نگفته است، اگر خیانت نکرده بود هیچ گاه سکوت نمیکرد و نمیترسید.
این مرد جوان با بیان اینکه برای دادخواست طلاق از همسرم آمدهام اظهارداشت: مدتها بود متوجه رفتارهای غیر عادی و بی میلی او نسبت به خودم شده بودم اما دلیل آن را نمی دانستم.
وی تصریح کرد: از گفتههای فرزند چهار سالهام از روابط همسرم با مردجوانی با خبر شدم.
مهدی همچنین ادامه داد: با شنیدن این مسأله با اینکه هیچ گاه کوچک ترین بی احترامی به زنم نمی کردم او را تا حد مرگ کتک زده ام و با باز گذاشتن گاز خانه و بستن درب منزل می خواستم که او را بکشم.
این مرد جوان گفت: همسرم از ترس اینکه آبروی آن را در خانواده و آشنایان نبرم به سرعت مهر و نفقه خود را بخشیده است.
وی در پاسخ به این سؤال که آیا برای صحت این مسأله تحقیق کرده ای؟ خاطرنشان کرد: او به من خیانت کرده است، دختر 4سالهام به من دروغ نگفته است، اگر خیانت نکرده بود هیچ گاه سکوت نمیکرد و نمیترسید.
منبع: برنا
ویدیو مرتبط :
فیلم خفت گیری با سلاح سرد از یک مادر و دختر 5 ساله اش | ویدیو
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
راز قتل پدر و خیانت مادر در سینه دختر 14 ساله!
اخبار حوادث - راز قتل پدر و خیانت مادر در سینه دختر 14 ساله!
گم شدن پدر و سکوت دختر، داستانی واقعی است که یکی از کارآگاهان پلیس آگاهی زاهدان آن را تعریف کرد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران، این پرونده چند سال پیش رخ داد و در آن مردی، قربانی اعتمادش شد که در ادامه این داستان را میخوانید:
مردی به رئیس اداره جرائم جنایی پلیس آگاهی زاهدان مراجعه کرد و گفت: برادرم برای ماموریتی به شیراز رفته بود و قرار بود که 5 روز پیش به خانهاش در زاهدان برگردد، ولی از زمانی که از شیراز حرکت کرده است، دیگر خبری از او ندارم.
به دلیل حساسیت موضوع سریعا پرونده در اختیار کارآگاهان قرار گرفت که ماموران در گام نخست در تحقیقات خود از اهالی و همسایگان فرد فقدانی که نامش نادر بود، متوجه شدند که او چند ماهی است که از شهرستان زاهدان به زابل نقل مکان کرده است و علت این کارش نیز، مشکلاتش با فردی به نام حسین اهالی شهرستان زاهدان است.
پلیس در قدم بعدی متوجه شد که نادر و حسین با یکدیگر دوستان بسیار صمیمی بودند که چند ماه پیش سر مسئلهای که همه از او بیخبرند، به شدت دچار مشکل شدهاند.
همین موضوع باعث شد تا همسر نادر به پلیس آگاهی دعوت شود و از او درباره رابطه و مشکل حسین با شوهرش سوالاتی پرسیده شود.
همسر نادر به نام مهسا 26 ساله در پلیس آگاهی حضور پیدا کرد و در جواب سوالات کارآگاهان گفت: نادر و حسین با یکدیگر خیلی صمیمی بودند و نادر هر وقت به ماموریت میرفت، سفارش من و دخترم را به حسین میکرد که اگر چیزی احتیاج داریم برایمان تهیه کند.
وی گفت: حسین نیز بسیار مهربان و رئوف بود و همیشه تمامی مایحتاج ما را از قبیل کپسول گاز، برنج، گوشت و سایر اقلام، تهیه میکرد و به درب خانه میآورد، سرانجام نادر با حسین چند ماه پیش با مشکلی روبرو شدند که من نیز از او بیخبرم و همان باعث شد تا خانهمان را از زاهدان به زابل منتقل کنیم.
همچنین ماموران برای اینکه از صحت گفتههای مهسا اطمینان پیدا کنند، همان سوالات را از ملیکا 14 ساله دختر مرد مفقود شده، پرسیدند و او نیز همان جوابها را داد.
کارآگاهان مجدد تحقیقات خودشان را آغاز کردند، که فهمیدند نادر چند روز گذشته دقیقا ساعاتی پس از حرکتش از شیراز در ورودی شهر زابل دیده شده و همینطور به سمت خانه در حرکت بوده است که سپس ناپدید شده است.
از طرفی همان روز نیز حسین در آن منطقه دیده شده بود، لذا با دستور قضایی حسین بازداشت و به پلیس آگاهی منتقل شد که او نیز در بازجوییهای فنی و پلیسی اعلام کرد: من با نادر دوست بسیار صمیمی بودیم ولی من همیشه در غیابش مایحتاج زندگی زن و بچهاش را فراهم میکردم تا اینکه چند ماه پیش به دلیل مسائل مالی با یکدیگر به مشکل برخوردیم و از آن روز با یکدیگر دشمن شدیم.
کارآگاهان در حالی که داشتند، نادر را مورد بازجویی قرار میدادند، عدهای از ماموران نیز به بازرسی منزل و خودروی حسین پرداختند که ناگهان با چند لکه خون در صندوق عقب خودرو مواجه شدند.
حسین به طور موقت آزاد شد و ماموران در حالی که نگذاشتند او از پیدا شدن چند لکه خون با خبر شود، آن را به پزشکی قانونی فرستادند، که متخصصان تشخیص هویت طی چندین آزمایش DNA به پلیس اعلام کردند که خون متعلق به نادر است.
با به دست آمدن این سرنخ ماموران به صورت مخفیانه دختر نادر را به پلیس آگاهی منتقل کردند و دوباره او را مورد بازجویی قرار دادند، ولی این بار به ملیکا سرنخهایی را که به دست آورده بودند را گفتند و از او خواستند برای نجات خود و مادرش حقیقت را بگوید.
ملیکا وقتی فهمید پلیس همه چیز را فهمیده است، گفت: حسین قاتل پدرم است، پدرم با این مرد شیطان صفت از زمانی دچار مشکل شد که فکر میکرد با مادرم رابطه دارد که البته هم داشت، چراکه هر وقت پدرم به ماموریت میرفت، حسین با خرید مایحتاج زندگی به خانهمان میآمد و بیشتر شبها نمیرفت.
دختر جوان ادامه داد: به خاطر همین موضوع پدرم از زاهدان به زابل نقل مکان کرد، ولی بازهم حسین دست از سر ما بر نداشت و وقتی پدرم به ماموریت شیراز رفت به خانهمان آمد و شب را ماند، صبح بسیار زود که پدرم از سفر برگشت، به محض ورود به خانه با حسین روبرو شد و آن مرد با چاقو به جان پدرم افتاد و با دهها ضربه چاقو پدرم را کشت و سپس با کمک مادرم جسدش را به حمام بردند و داخل یک پلاستیک بزرگ پیچیدند و سپس جسدش را به صندوق انداخته و به بیابانهای اطراف منتقل و همانجا دفن کردند.
ملیکا در پاسخ به سوال این سوال چرا از همان ابتدا حقیقت را بازگو نکرده است، بیان داشت: حسین مرا تهدید کرد که اگر حرفی به پلیس بزنم مرا میکشد، همانطور که پدرم را به قتل رساند و مادرم نیز گفت که اگر حرفی بزنم او را اعدام خواهند کرد و بی پدر و مادر میشوم و باید تا آخر عمرش تنها زندگی کند.
با صحبتهای ملیکا، مهسا و حسین دستگیر شدند و دیگر چارهای جز بیان حقیقت نداشتند و با اعتراف صریح به قتل نادر پروندهشان تکمیل و در اختیار مقام قضایی قرار گرفت.
اخبار حوادث - باشگاه خبرنگاران