داستان غم‌انگیز پسر محمدعلی کلی +عکس

شفقنا: داستان غم انگیز فرزند محمد علی کلی و جدایی او از پدرش امروز تیتر رسانه های انگلیس شد.


به گزارش دیلی میل محمد علی جونیور فرزند 41 ساله محمد علی کلی امروز در گفت و گو با رسانه ها ابراز داشت که همسر فعلی محمد علی کلی از تماس او با پدرش ممانعت می کند.

محمد علی جونیور می گوید او تلاش کرده با پدرش برای سالگرد 72 سالگی تولد "کلی" که روز 17 ژانویه بوده تماس تلفنی بگیرد اما همین امکان نیز برای او فراهم نشده است و در گذشته نیز مکررا تماس تلفنی او با پدرش برقرار نشده است.

محمد علی جونیور گفته است که با همسر و 2 فرزندش در شرایطی بسیار سخت و در آپارتمانی دوخوابه و کوچک زندگی می کند و این روزها با برف روبی و چند دلاری که در می  آورد زندگی فرزندانش را می گذراند.

او گفته از پدرش توقع مالی ندارد و تنها می خواهد در این سالهای بیماری او زمانی هر چند اندک را در کنارش باشد و این در حالی است که همسر فعلی محمد علی کلی بنا به ادعای محمد علی جونیور از هر گونه تماس او با پدرش خودداری می کند و این ماجرا از همان ابتدای ازدواج این دو آغاز شده و حالا به این شدت رسیده است.

محمد علی جونیور گفته نه تنها من بلکه برادر محمد علی نیز از تماس با او محروم شده است.

به گفته محمد علی جونیرو اگر او می توانست هزینه پرواز تا محل زندگی پدرش را فراهم کند و یا اگر ماشین داشت به محل زندگی او می رفت اما حالا او نمی تواند چنین کاری کند و از تماس تلفنی نیز با پدرش محروم است.

محمد علی کلی در طول زندگیش 4 همسر اختیار کرد و لونیه همسر چهارم اوست که از 27 سال پیش با او زندگی می کند.

دوستان لونیه گفته اند لونیه هدفش حفاظت از محمد علی در برابر اقوامی است که قصد بهره گیری از شهرت او را دارند.

محمد علی کلی مجموعا 9 فرزند دارد که 7 فرزند او دختر و دو فرزند او پسر هستند. دومین فرزند پسر او در حقیقت پسری به نام اسد است که او به فرزند خواندگی پذیرفته است

یک پزشک: «چن ژیائوتیان» تنها هفت سالش بود که پزشکان تشخیص دادند تومور مغزی کشنده‌ای دارد. این خبر به اندازه کافی برای خانواده بد بود، ولی اوضاع این خانواده وقتی بدتر شد که مادر او – «ژو لو»- چند ماه بعد مبتلا به بیماری کلیوی شد. حالا مادر و پسر باید برای زنده ماندن تقلا می‌کردند.


سال‌های آن دو با بیماری‌شان مبارزه کردند تا اینکه بیماری «چن» پیشرفت کرد، او در نتیجه تومور، نابینا و فلج شد.


پزشکان می‌دانستند که چن خواهد مرد. در عین حال می‌دانستند که کلیه او با مادرش «جور» است و می‌تواند به مادرش کلیه بدهد. اما مادر قبول نمی‌کرد.

تا اینکه پسر اصرار بیشتری کرد، او می‌خواست جان مادرش را نجات بدهد.

سرانجام مادر با این فرض که با این کار دست‌کم «بخشی» از پسرش در داخل کالبدش زنده خواهد ماند، قبول کرد.

حدود دو هفته پیش «چن» درگذشت و کلیه‌اش به مادرش پیوند زده شد. حالا مادر می‌تواند به زندگی‌اش ادامه بدهد.


قبل از شروع جراحی پزشکان به احترام او لحظه‌ای سکوت کردند، علاوه بر مادر، بافت‌های بدن او به دو بیمار دیگر هم اهدا شد.