اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
خواننده «مثنوی معنوی» خسته نمیشود
دکتر علیرضا شوهانی به مناسبت روز بزرگداشت مولانا در مهرماه اظهار کرد: مولوی شاعر عارف ایرانی قرن هفتم هجری که ادبیات عرفانی را به حد اعلای خود رساند متعلق به یک دوره زمانی خاص نیست و مولویدوستان و مولویشناسان بر این حقیقت واقفند که با مولوی زندگی میکنند و شعر مولوی در زندگی آنها جریان دارد.
وی با بیان اینکه از سال 2000 تا 2008 میلادی در آمریکا از میان شعرهای شاعران مختلف جهان، بیشترین ترجمه و نشر بر روی کتاب «مثنوی معنوی» مولوی انجام شده است، اظهار کرد: اکثر کشورهای همجوار ایران مدعی مولوی هستند که این صرفاً یک ادعاست و تمام آثار مولانا به فارسی است.
عضو هیئتعلمی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه ایلام «مثنوی معنوی» را شاهکار ادبیات جهان معرفی کرد و گفت: مولوی راه رسیدن به خداوند را پاکی و طهارت در قالب تمثیل بیان میکند که نشان از اندیشههای عمیق این شاعر و عارف ایرانی دارد و کسانی که اهل تحقیق، تفحص و تفسیر در آیات قرآنی هستند و در بیان آنها میخواهند از ادبیات داستانی در جهت انتقال معانی بهره ببرند ناگزیرند به «مثنوی معنوی» مولوی مراجعه کنند.
وی جایگاه مولوی در ایران را به حدی ارزشمند دانست که از سال 2007 چندین مرکز فرهنگی با هدف تبیین شخصیت مولوی دایر شد و در کنار کنگرههای مختلف نشریهای به نام «مولویپژوهی» به همت دانشگاه تربیتمعلم آذربایجان (شهید مدنی) در حال چاپ و نشر است.
شوهانی به ارائه سه مقاله بینالمللی و یک مقاله علمی پژوهشی خود در کنگره ایران اشاره کرد و گفت: وقتی در سطح جهان در مورد شخصیت مولوی پژوهشهای گوناگونی صورت میگیرد پس درستتر این است وقتی خود را صاحب مولوی میدانیم پژوهشها، پایاننامهها، کنگرهها و همایشهای متنوعی بخصوص در سطح دانشگاهها در تبیین شخصیت این شاعر عارف شکل گیرد چراکه نتایج این پژوهشها باعث تقویت بنیه ادبیات و شعر پارسی که ریشهای کهن دارد میشود.
شوهانی شیوه داستانپردازی مولوی در اثر معروف خود را دلیلی بر شاخص بودن این اثر دانست و گفت: مثنوی در زبان فارسی قالبی است که از داستان بهعنوان ابزاری برای رسیدن به هدف که هدایت انسان بهسوی خداوند است استفاده کرده است.
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه ایلام بهترین وجه امتیاز قالب مثنوی را شیوه داستانگونه آن عنوان و تصریح کرد: ویژگی بارز نقل حکایتهای مثنوی تودرتو بودن و حالت پند و اندرز آنها به شکل روان و شعرگونه است و داستان وی به دلیل بهکارگیری تمثیل دچار پیچیدگی میگردد که نشان از ذهن درگیر مولوی در آن وادی دارد و هنوز داستان اول را به پایان نرسانده بدون اینکه خواننده متوجه شود به داستان دیگر وادی معرفت وارد میشود.
شوهانی ادامه داد: شیوه بیان مثنوی مولوی به حدی قشنگ، آهنگین و صاحب وزن است که نقص در آن راه پیدا نمیکند و در اثنای پارهای از داستانها ضمن عذرخواهی از اینکه داستانها را به پایان نبرده، داستان دیگری را آغاز میکند. هرچند امروزه بر این شیوه داستانگویی ایراد وارد میشود اما بیان مولوی و معارف بهگونهای است که با توجه به تکثر داستانها در یک مثنوی که تکثر شخصیتها را به دنبال دارد بههیچوجه خواننده احساس خستگی نمیکند.
وی در پایان تأکید کرد: بیان معارف در داستانپردازیهای مولوی شاخصه اصلی اثر اوست و اگر شاعران و ادیبان این روش را به کار گیرند اثرشان دلچپسبتر خواهد شد.
ویدیو مرتبط :
نظر رهبری درباره مثنوی معنوی
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
سه داستان زیبا از مثنوی معنوی
داستانهای مثنوی معنوی
شیر بیسر و دم
در شهر قزوین مردم عادت داشتند كه با سوزن بر پُشت و بازو و دست خود نقشهایی را رسم كنند, یا نامی بنویسند، یا شكل انسان و حیوانی بكشند. كسانی كه در این كار مهارت داشتند «دلاك» نامیده میشدند. دلاك , مركب را با سوزن در زیر پوست بدن وارد میكرد و تصویری میكشید كه همیشه روی تن میماند.
روزی یك پهلوان قزوینی پیش دلاك رفت و گفت بر شانهام عكس یك شیر را رسم كن. پهلوان روی زمین دراز كشید و دلاك سوزن را برداشت و شروع به نقش زدن كرد. اولین سوزن را كه در شانة پهلوان فرو كرد. پهلوان از درد داد كشید و گفت: آی! مرا كشتی. دلاك گفت: خودت خواستهای, باید تحمل كنی, پهلوان پرسید: چه تصویری نقش میكنی؟ دلاك گفت: تو خودت خواستی كه نقش شیر رسم كنم. پهلوان گفت از كدام اندام شیر آغاز كردی؟ دلاك گفت: از دُم شیر. پهلوان گفت, نفسم از درد بند آمد. دُم لازم نیست. دلاك دوباره سوزن را فرو برد پهلوان فریاد زد, كدام اندام را میكشی؟ دلاك گفت: این گوش شیر است. پهلوان گفت: این شیر گوش لازم ندارد. عضو دیگری را نقش بزن. باز دلاك سوزن در شانة پهلوان فرو كرد, پهلوان قزوینی فغان برآورد و گفت: این كدام عضو شیر است؟ دلاك گفت: شكم شیر است. پهلوان گفت: این شیر سیر است. عكس شیر همیشه سیر است. شكم لازم ندارد.
دلاك عصبانی شد, و سوزن را بر زمین زد و گفت: در كجای جهان كسی شیر بی سر و دم و شكم دیده؟ خدا هرگز چنین شیری نیافریده است.
شیر بی دم و سر و اشكم كه دید این چنین شیری خدا خود نافرید
كشتیرانی مگس
مگسی بر پرِكاهی نشست كه آن پركاه بر ادرار خری روان بود. مگس مغرورانه بر ادرار خر كشتی میراند و میگفت: من علم دریانوردی و كشتیرانی خواندهام. در این كار بسیار تفكر كردهام. ببینید این دریا و این كشتی را و مرا كه چگونه كشتی میرانم. او در ذهن كوچك خود بر سر دریا كشتی میراند آن ادرار، دریای بیساحل به نظرش میآمد و آن برگ كاه كشتی بزرگ, زیرا آگاهی و بینش او اندك بود. جهان هر كس به اندازة ذهن و بینش اوست. آدمِ مغرور و كج اندیش مانند این مگس است. و ذهنش به اندازه درك ادرار الاغ و برگ كاه.
كَر و عیادت مریض
مرد كری بود كه میخواست به عیادت همسایة مریضش برود. با خود گفت: من كر هستم. چگونه حرف بیمار را بشنوم و با او سخن بگویم؟ او مریض است و صدایش ضعیف هم هست. وقتی ببینم لبهایش تكان میخورد. میفهمم كه مثل خود من احوالپرسی میكند. كر در ذهن خود, یك گفتگو آماده كرد. اینگونه:
من میگویم: حالت چطور است؟ او خواهد گفت(مثلاً): خوبم شكر خدا بهترم.
من میگویم: خدا را شكر چه خوردهای؟ او خواهد گفت(مثلاً): شوربا, یا سوپ یا دارو.
من میگویم: نوش جان باشد. پزشك تو كیست؟ او خواهد گفت: فلان حكیم.
من میگویم: قدم او مبارك است. همة بیماران را درمان میكند. ما او را میشناسیم. طبیب توانایی است. كر پس از اینكه این پرسش و پاسخ را در ذهن خود آماده كرد. به عیادت همسایه رفت. و كنار بستر مریض نشست. پرسید: حالت چطور است؟ بیمار گفت: از درد میمیرم. كر گفت: خدا را شكر. مریض بسیار بدحال شد. گفت این مرد دشمن من است. كر گفت: چه میخوری؟ بیمار گفت: زهر كشنده, كر گفت: نوش جان باد. بیمار عصبانی شد. كر پرسید پزشكت كیست. بیمار گفت: عزراییل. كر گفت: قدم او مبارك است. حال بیمار خراب شد, كر از خانه همسایه بیرون آمد و خوشحال بود كه عیادت خوبی از مریض به عمل آورده است. بیمار ناله میكرد كه این همسایه دشمن جان من است و دوستی آنها پایان یافت.
از قیـاسی كه بـكرد آن كـر گـزین صحبت ده ساله باطل شد بدین
اول آنـكس كـاین قیـاسكـها نـمود پـیش انـوار خـدا ابـلیس بـود
گفت نار از خاك بی شك بهتر است من زنـار و او خاك اكـدًر است
بسیاری از مردم میپندارند خدا را ستایش میكنند, اما در واقع گناه میكنند. گمان میكنند راه درست میروند. اما مثل این كر راه خلاف میروند.
گردآوری:بخش سرگرمی صبح بخیر
منبع:داستان مثنوی معنوی