اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
خبر جدید هسته ای از زبان یک مسئول
رییس سازمان انرژی اتمی امروز در بازدید از بخشهای مختلف یوسیاف اصفهان ابراز داشت که تاچند ماه آینده خطوط طبیعی و غنیشده UO2 به طورکامل راهاندازی میشوند.
علیاکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی کشورمان امروز با تقدیر از سختکوشی کارکنان صنعت هستهای کشور ، مراحل و روند خطوط تولید و آمادهسازی UO2 طبیعی و غنی شده را خوب ارزیابی کرد.
وی، کمک به طرحهای عمرانی روستاهای اطراف مناطق هستهای را یکی از رسالتهای سازمان انرژی اتمی کشور عنوان کرد و افزود: در این سفر چند طرح عمرانی که با مشارکت سازمان انرژی هستهای کشور ساخته شده، افتتاح شد.
وی گفت: اکنون صنعت هستهای کشور به جایگاهی رسیده است که باید رشد تحقیقاتی، تولید علم و فناوری و ارتقای سطح کیفی و زندگی را در دستور کار خود قرار دهد.
در پایان این بازدید یک مجموعه بزرگ فرهنگی ورزشی دریکی از روستاهای اطراف منطقه هستهای اصفهان افتتاح شد.
ویدیو مرتبط :
این مسئول داره به پراید دارها توهین میکنه ازشبکه خبر
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
رمز و راز گویندگی خبر از زبان رضا حسینزاده
مصاحبه مرد دغدغهمند همیشههای خبر 14، 19 و 21 را كه اینبار هم حرفهای شنیدنی از حوزه خبر داشت بخوانید تا بدانید در خبر چه خبر است.
جام جم آنلاین: به احتمال زیاد صدا، تصویر و تیپ ثابت و همیشگیاش از سالهای میانی و ملتهب دهه نوستالژیک و بهیادماندنی 60 که حال و هوایمان بشدت وطنی بود یادتان مانده است. گوینده خوشخبر و مهجوری كه از بس جلوی چشم بوده، كمتر خبرش را داریم و به صرافت شناختنش افتادهایم.
كشاندن رضا حسینزاده از پشت میز خبر به پای میز مصاحبه كار سادهای نبود. 4 بار قول و قرارمان با این خبرگوی خبره و خودمانی هر بار یكجانبه و به بهانهای فسخ شد تا باور كنیم «هزار وعده خوبان، یكی وفا نكند!» عاقبت هم با 15 روز تاخیر در حالی كه 36 دقیقه از نیمه شب گذشته بود گفتوگویمان آغاز شد و حرفها تا نزدیكی سپیدهدم، گل انداخت آنچنان كه یادمان رفت هم او باید اول وقت سر كارش باشد و هم خودمان.
حسینزاده كه بزنیم به تخته! گرد 26 سال كار بیوقفه در قاب بسته، خط و خطوط چهره همیشه جوانش را تغییر نداده است، 14 بهمن 1344 در محله مولوی تهران به دنیا آمده و چون بچه زرنگ و درسخوانی بوده، 2 كلاس یكی كرده و در 16 سالگی دیپلم علوم تجربی گرفته است.
علوم سیاسی را تا پله لیسانس در دانشگاه استانبول تركیه خوانده و كارشناسی ارشد ژورنالیستی را نیز در مرحله پایاننامه، نیمهتمام رها كرده است. حسینزاده صدای گرم و محكمی دارد كه به خوبی از آن استفاده میكند؛ صدای گیرایی كه باعث شده از 19 سالگی و خیلی زودتر از این ترقیهای تحصیلی به خبر راه یابد. او كه مخاطب را به راحتی در جریان حسی اخبار قرار میدهد و 3 سال پیاپی جوایزی را از جشنواره خبر و برنامههای سیاسی ـ كه قبلتر برگزار میشد ـ ارمغان خود كرده، مدعی ابداع سبك گوینده ـ مجری (اجرای خبر) و پایانبخشی به عصر گویندگان صورت سنگی نیز هست.
مصاحبه مرد دغدغهمند همیشههای خبر 14، 19 و 21 را كه اینبار هم حرفهای شنیدنی از حوزه خبر داشت بخوانید تا بدانید در خبر چه خبر است.
من گوینده شدم، رضا حسینزاده شهید شد
خبر برای گوینده از اولین لحظهای كه صدای تیكتاك ساعت استودیو و تالاپ تالاپ قلب خودش را میشنوند، خاطره میشود، اما معمولا به یادماندنیترین خاطرات مربوط به زمانی است كه موفق شوی از مرز شیشهای تلویزیون بگذری و كمی آن سوتر قدم به زندگی مخاطبت بگذاری.
یادم میآید 10، 12 سال قبل یكی از همكاران رادیو برایم تعریف كرد استان خراسان شهیدی به نام رضا حسینزاده دارد كه هر بار عكسش را میبینم یاد شما میافتم. من هم كه برایم جالب بود سری به نشانه حسرت تكان دادم كه بابا ما كجا و آنها كجا. خلاصه این گذشت تا یكی دو سال بعد كه نامهای از شهرستان قائن (استان خراسان جنوبی) به دستم رسید. وقتی پشت پاكت را كه به آدرس سازمان پست شده بود نگاه كردم دیدم نوشته است، فرستنده: مادر شهید رضا حسینزاده.
حسابی جا خوردم و بلافاصله یاد آن روز و تعریف همكارم افتادم. نامه را گشودم و با دریایی از مهر و صفا و خلوص مواجه شدم كه مرا به خود میخواند. مادر این شهید عزیز سالها به هوای جگرگوشهاش تمام بخشهای خبریای را كه اجرا میكردم با دقت دیده بود؛ انگار فرزند خودش را میبیند و حالا در پایان حرفهای مادرانهاش آرزوی دیدار من كمترین را داشت. خیلی منقلب شدم و حیران و خوشحال از سعادتی كه نصیم شده بود، پیگیریهایم را آغاز كردم و بعد از به دست آوردن آدرس دقیق و یكسری هماهنگیها به اتفاق همسرم راهی بیرجند شدیم. از فرودگاه بیرجند تا قائن را نیز چند ساعتی زمینی طی كردیم تا به منزل این شهید والامقام رسیدیم. مادر شهید كه تا آن لحظه باور نمیكرد نامهاش به دستم رسیده باشد، خیلی خوشحال و ذوقزده شد.
سپس به اتفاق بر مزار این شهید شاهد حاضر شدیم. آنجا بود كه در كمال تعجب فهمیدم علاوه بر همنام بودن، همسن و سال هم هستیم و جالبتر این كه همان روزی كه من به سازمان آمدم ایشان به شهادت رسیده بود. شهید رضا حسینزاده فرزند بزرگ خانواده بود، بنابراین من با افتخار توفیق پیدا كردم كه به عنوان پسر بزرگ معنوی و عضو كوچكی از این خانواده در مراسم خواستگاری و عقدكنان خواهر و برادر شهید كه در مدت یك ماه اقامتمان در قائن برپا شد نیز حضور داشته باشم. خوشبختانه هنوز هم ارتباط من و این عزیزان با نامه و تلفن برقرار است و از ته دل خدا را شكر میكنم كه وسیله و واسطه شادی دل این مادر شدم، البته بعد از این ماجرا در زندگی خودم هم گشایشهای مادی و معنوی زیادی اتفاق افتاده است.... / bartarinha.ir