اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

خاطرات دردناک محافظ قذافی



 

خاطرات دردناک محافظ قذافی

 

 

محافظان زن قذافی باید شخصیت قوی داشته و بتوانند خویشان خود را فراموش کنند تا جایی که شاید مجبور به قتل اعضای خانواده خود شوند.

 

به نقل از مهر، یک زن لبنانی پس از گذشت ۱۷ سال اعتراف کرد سالها به عنوان محافظ شخصی "معمر قذافی" در لیبی فعالیت کرده و شاهد برخی جنایات دیکتاتور لیبی بوده است.

"عزیزه ابراهیم" زن لبنانی ساکن روستای "عیناتا" (جنوب لبنان) که سالها به عنوان محافظ قذافی در لیبی فعالیت کرده است، پس از گذشت ۱۷ سال که به لبنان بازگشته در گفتگو با شبکه الجدید اظهارداشت: من سالها به عنوان محافظ قذافی موسوم به "راهبان انقلابی" فعالیت کردم.

وی در ادامه گفتگو با این شبکه لبنانی افزود: محافظان زن قذافی باید شخصیت قوی داشته و بتوانند خویشان خود را فراموش کنند تا جایی که شاید مجبور به قتل اعضای خانواده خود شوند.

عزیزه ابراهیم که هم اکنون در لبنان ساکن است، افزود: در یکی از مراسمها بود که "حسن شقیر" برادر زاده قذافی صدای خود را در برابر رهبر لیبی بالا برد که دقایقی بعد یکی از همین محافظان زن از جای خود بلند شد و به سوی شقیر شلیک کرد.

وی تاکید کرد: در تفکرات قذافی زنان با محافظ شدن ارج پیدا می کنند. قذافی به آنان حقوق برابر با مردان می دهد که این مسئله در کتاب سبز قذافی (منشور قذافی) آورده شده است.

محافظ سابق قذافی در ادامه با اشاره به یکی دیگر از خاطرات دردناک خود اظهار داشت: یک روز قذافی در نظر داشت سخنانی را در یک مجتمع دانشگاهی داشته باشد. که به همراه وی چندین محافظ زن نیز حضور داشتند. چند دقیقه بعد یک دانشجوی حقوق را به اتهام تماس گرفتن با عراق و تعدادی دیگر را از دانشکده اقتصاد آوردند که ۴ نفر به دار آویخته شدند.

عزیزه ابراهیم تاکید کرد: البته یکی از این دانشجویان به وسیله اعدام جان نباخت که محافظان زن وی را به همراه ۱۷ نفر دیگر با شلیک گلوله کشتند. در این میان هیچ کس نمی توانست حرفی بزند و باید فریاد می زدیم: اینها خیانتکار هستند.

محافظ سابق قذافی با ابراز امیدواری به مرگ وی اظهار داشت: اگر همچنان محافظ قذافی در لیبی بودم، شخصا وی را به قتل می رساندم.../مهر


ویدیو مرتبط :
خاطرات اقای غرضی با معمر قذافی

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

خاطرات خواندنی شلقم از قذافی



 

 

خاطرات خواندنی شلقم از قذافی

 

عبدالرحمن شلقم وزیر خارجه اسبق لیبی در مصاحبه با برنامه "الذاکره السیاسیة" (حافظه سیاسی) که جمعه شب از شبکه العربیه پخش شد، مطالب و خاطرات متنوعی را درباره معمر قذافی رهبر سرنگون شده لیبی مطرح کرد.

شلقم در هنگام اعتراضات مردمی اخیر علیه حکومت قذافی، نماینده لیبی در سازمان ملل متحد بود که پس از سرکوب خونین این اعتراضات، از سمت خود استعفا داد و به صف معترضین و مخالفین قذافی پیوست.

شلقم متولد 1949 است و بین سال های 2000 تا 2009 میلادی مسئولیت وزارت خارجه لیبی را برعهده داشت.

مهمترین و جالب ترین بخش های مطرح شده دراین مصاحبه، به این شرح است.

-  قذافی معتقد بود که نسبت به انور سادات (رئیس جمهور اسبق مصر) برای حکمرانی بر مصر، شایستگی بیشتری دارد.

- قذافی از انور سادات ناراحت بود چرا که بیش از آنکه با او رابطه داشته باشد با عربستان سعودی رابطه داشت.

- قذافی همیشه از آدم هایی که چیزی بیشتر از او داشتند مشکل داشت. از جمله اینکه همیشه با افرادی که از او قدبلندتر بودند مشکل داشت و همین موضوع در رابطه قذافی با رئیس جمهور اسبق سنگال که 2 متر قد داشت و بشار اسد رئیس جمهور قدبلند سوریه مسئله ساز بود. قذافی از این که فضایی برای مقایسه قد او با افراد دیگر فراهم شود خودداری می کرد.

- قذافی همیشه کفش های پاشنه بلند می پوشید و برای پنهان کردن این کفش ها، همیشه لباس های بلند و افتاده بر زمین برتن می کرد تا کفش هایش پیدا نباشند.

- قذافی معتقد بود که بشار اسد باید پیرو او باشد. بارها بشار اسد را "فرزند خود" مورد خطاب قرار می داد که این اقدام صحیح نبود. قذافی دوست داشت بشار اسد به مانند فرزندانش سیف الاسلام یا ساعدی، پیرو او باشد.حافظ اسد رئیس جمهور سابق سوریه از سودای رهبری جهان عرب توسط قذافی، استفاده می کرد.او فاصله خود را به خوبی با قذافی حفظ می کرد.

- قذافی تلاش می کرد تا زین العابدین بن علی رئیس جمهور وقت تونس را به عنوان یکی از پیروان خود تبدیل کند. یعنی سعی می کرد رابطه بن علی با خود رابطه پسر و پدری باشد.

- " لولا داسیلوا" رئیس جمهور برزیل به لیبی سفر کرده بود اما قذافی برنامه ورود و مقدمه دیدار با او را به شکلی برنامه ریزی کرد که نشان دهنده کوچکتر بودن لولا نسبت به قذافی بود و اینکه لولا نیز یکی از پیروان قذافی به شمار برود. لولا از این رفتار ناراحت شد و سفر خود به لیبی را نیمه کاره رها کرد.

- قذافی با هیچ کس رابطه ای دوستانه ای نداشت.

- قذافی به دنبال آدم های یس من (yes man) بود یعنی همیشه چشم بگویند. اما در عین حال از مسوولانی خوشش می آمد که به آنچه او می گفت فوراً عمل نکنند یعنی در ظاهر بپذیرند اما بعدا آن را عملی نکنند. مثلا یک بار قذافی دستور داد که در مدت 48 ساعت تمامی منازل و اقامتگاه های سفرای لیبی در سراسر جهان به فروش گذاشته شود.

من در واکنش، این موضوع را تایید و پذیرفتم و قول دادم که این موضوع را در سریعترین زمان ممکن اجرا کنم اما با این حال با وجود پیگیری قذافی، من وقت کشی می کردم تا قذافی سرد شود و از اجرای چنین تصمیمی منصرف شود. با وزیر وقت اقتصاد نیز صحبت کردم او هم نگران بود.

با هم به جست و جوی علت این تصمیم عجیب و غریب پرداختیم و در نهایت معلوم شد به دلیل راه ندادن سیف العرب - یکی از پسران قذافی- به اقامتگاه سفیر لیبی در آلمان، قذافی این تصمیم را گرفته است.

بنابراین ما با اقداماتی رضایت سیف العرب را جلب کردیم و بعد از آن قذافی آرام شد و تلفنی به من گفت:" آن موضوع را که عملی نکردی" گفتم:" نه" گفت:" خوب شد!"

بار دیگری نیز قذافی شخصا دستور داد که سفیرانگلیس در لیبی را اخراج کنم. من نیز گفتم چشم و حتما این کار را انجام خواهم داد .

پس از گذشت چندین ساعت قذافی دوباره تماس گرفت و معلوم شد که منصرف شده است.

-من تاکنون فقط دو مرتبه امام موسی صدر را از نزدیک دیدم که این دو مرتبه هم در شهر قاهره بود.

"هواری بومدین" رئیس جمهور وقت الجزایر امام موسی صدر  را قانع کرد که به لیبی سفر کرده و بتواند کمک های مالی را جذب کند. پس از ناپدید شدن امام موسی صدر، بومدین از قذافی می خواست به طور شفاف درباره سرنوشت امام صحبت کند.

قذافی همیشه از مسئله صدر ناراحت بود. او در سال های اخیر مرا فراخواند و در بیرون از خیمه، در حالی که قدم می زدیم از من پرسید: از سرنوشت صدر چه خبری داری؟

من از این سوال بسیار جا خوردم و احساس نگرانی کردم. سه دیدگاه در من ایجاد شد. اول اینکه این سوال ، یک هشدار و تهدید است که من درباره موضوع سرنوشت او  چیزی نگویم یا اینکه در جایی مطلبی را گفته ام که به نارضایتی قذافی منجر شده است. در این باره از نزدیکان قذافی نیز پرس و جو کردم. از دیگر تفسیرها این بود که قذافی می خواهد پس از حل مسائل مختلف با غرب از جمله لاکربی و ...، به حل مسئله امام موسی صدر نیز اقدام کند و خواهان طرحی برای حل این مسئله است.  البته من متوجه این موضوع نشدم که منظور قذافی کدام یک از این موضوعات بود.

- قذافی در حالت های مختلف، جو گیر می شد . یک بار خود را رهبر جهان عرب می دانست، بار دیگر خود را رهبر جهان اسلام و بار دیگر خود را در جایگاه رهبری آفریقا می دید.

- قذافی با حسنی مبارک راحت بود و با او با لهجه عربی صحبت می کرد و روابط میان آن دو خوب بود.

- در نشستی در گذشته، میان قذافی و رئیس جمهور وقت لبنان، به قذافی گفتم که چون شرایط مناسب است پیشنهاد دهید رئیس جمهور لبنان با ایجاد سفارت لیبی در بیروت موافقت کند ولی قذافی گفت که هم اکنون شب و آخر وقت است این موضوع را بگذارید برای فردا صبح..../تحلیل:عصرایران