اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

تقویم تاریخ -11 بهمن



1221م:31 ژانویه1221 (سال 599 هجری خورشیدی = 618 هجری قمری) نبرد دو روزه پروان (ناحیه ای در ایالت غزنه، جنوب کابل و شرق بامیان) میان یک سپاه مغول به فرماندهی قوتوقو ـ امیرزاده مغول ـ و سپاهیان جلال الدین خوارزمشاه با شکست مغولان پایان یافت. این نخستین شکست سپاهیان مغول از آغاز لشکرکشی چنگیز خان به ایرانزمین بود. در این نبرد 45 هزار مغول با 60 هزار نیروی سلطان جلال الدین جنگیده بودند. سلطان جلال الدین پس از افتادن نیشابور به دست مغولان در سال 1220 میلادی، به شرق خراسان بزرگتر (افغانستان شمالی امروز) رفته بود و در تخارستان (واقع در شمال کابل) یک واحد نظامی مغول را فراری داده و از آنجا به غزنه رفته بود. در پی عزیمت جلال الدین به تخارستان، مغولان به ریاست تولی خان پسر چنگیز نیشابور را ویران و همه ساکنان آن را قتل عام کرده بودند. نیشابوری ها بمانند سایر خراسانیان، درپی آگاه شدن از چند پیروزی نظامی جلال الدین برضد مغولان بپاخاسته بودند. شمار تلفات نیشابور و مناطق اطراف آن را بیش از یک میلیون و هفتصد هزار تن برآورد کرده اند.

619 سال بعد (دوم نوامبر 1840) در ناحیه پروان غزنه (با ایالت پروان افغانستان امروز اشتباه نشود) میان پشتونها ها به ریاست دوستمحمدخان و یک سپاه انگلیسی نبردی روی داد که مقدمه نخستین دور جنگ های معروف جنگهای افغان و انگلستان بشمار رفته است. در دنباله همین جنگ، پشتونها 14 ماه بعد (ژانویه 1842) در نزدیکی جلال آباد نیروهای در حال عقب نشینی انگلیسی را به دام انداختند و قتل عام کردند و غیر نظامیان هندی همراه آنان را اسیر و به بردگی کشاندند. نیروهای روسیه نیز در دهه 1980 بیشترین تلفات را در کوههای لغمان (شمال شرقی ایالت غزنه) متحمل شده بودند. از زمان اسکندر مقدونی تاکنون هر نیروی خارجی که به پرشیای خاوری (افغانستان امروز) تعرض کرده شکست خورده و تلفات سنگین داده است. مردم غزنه را «غزنوی» گویند که دودمانی به همین نام در تاریخ وجود دارد. محمد تره کی روزنامه نگار افغان که نظام حکومتی افغانستان را کمونیستی کرد یک غزنوی بود.

 

1320ش:روزنامه مردم كه بعدا ارگان حزب توده عنوان گرفت یازدهم بهمن 1320 (31 ژانویه 1942) نخستین شماره خودرا در تهران منتشر ساخت. این روزنامه كه زمانی به پراودای ایران معروف بود در طول عمر خود چند بار زیر زمینی شده است. حزب توده دهم مهرماه 1320 (29 سپتامبر 1941) در ایران آغاز بكار كرد و در پی تیراندازی به شاه در محوطه دانشگاه تهران در 15 بهمن 1327 (4 فوریه 1949) غیرقانونی اعلام شد و ....

از نخستین نویسندگان این روزنامه، تنها دكتر انور خامه ای در قید حیات است كه هنور به كار نوشتن ادامه می دهد. وی مدتها از دبیران تحریریه روزنامه اطلاعات و سردبیر مجله اطلاعات هفتگی و یكی از سران آموزش پروش تهران بود ــ رئیسی كه با داشتن اتومبیل سرویس، با اتوبوس شهری سر كار می رفت، سمت «فرمانبر» را در دفتر این اداره حذف، تعیین مدیران مدارس را انتخابی كرده بود و توزیع معلمان تازه میان مدارس با قرعه کشی صورت می گرفت تا اعمال نفوذ درکار نباشد. وی مدیران مدارسی را كه انجمن خانه و مدرسه نداشتند مواخذه می كرد و صورتجلسات این انجمن ها را شخصا می خواند و دستور رفع نقائصی را كه در صورتجلسات آمده بود می داد. ابتکار او در نصب مدیر برای مدارس بعدا وارد آیین نامه مدارس شد و انتخاب مدیر پس از مصاحبه با داوطلبان و احراز شرایط به رای شورای آموزش و پرورش هر منطقه موکول شده بود.

دكتر خامه ای پس از خروج از ایران، سالها نماینده و كارشناس سازمان ملل در قاره آفریقا بود و به روی پای خود ایستادن كشورهای تازه استقلال یافته این قاره كمك بسیار كرد.

خامه ای درجریان انقلاب سال 1357 (1978 و 1979) به ایران بازگشت، حقوق بازنشستگی خود را احیاء كرد و مقیم كرج شد و بكار پژوهش و نوشتن ادامه داده است.

 

دكتر انور خامه ای


1065م:به نوشته تاریخ عمومی شعر و ادبیات (جهان)، اسدی توسی شاعر ایرانی «گرشاسپ نامه» را به سبك فردوسی در وصف گرشاسپ ـ یل و گردن فراز ایران باستان و برخاسته از سیستان، سی و یكم ژانویه سال 1065 میلادی به پایان برد. وی این كار سنگین را به تشویق و كمك مالی حكمران وقت اران (جمهوری آذربایجان فعلی) انجام داده بود كه این حكمران زرتشتی و از بازماندگان ساسانیان می خواست که كارهای نیاكان زنده و ماندگار بماند.


2005م:در پایان ژانویه 2005 روشن شد كه وبلاگها كه محذورات و محدودیت های نشریات چاپی را ندارند بزرگترین منبع عكس، خبر و نظر از دست اول برای نشریات و رادیو تلویزیونها شده اند زیرا كه كار بیشتر آنها اختصاصی بوده است. عكسهایی را كه آنها منتشر می كنند منحصر به فرد است زیرا كه خود شاهد عینی بوده و یا دراختیار داشته اند. واضح است كه عكاس خبرگزاری و رسانه ها نمی تواند در همه جا حضور داشته باشد. منبع بیشتر عكسهای رویدادهای عراق همین وبسایت ها بوده اند. همان زمان اصحاب نظر گفته بودند که اگر وبلاگها به همین صورت پیش بروند دكان خبرگزاری های سراسری را به عنوان عامل دولتهای مربوط تخته خواهند كرد و این خبرگزاری هارا مجبور خواهند ساخت که به اصالت حرفه خبر بازگشت کنند و یا اینکه ورشکست شوند، همچنین رسانه های چاپی و بعدا صوت و تصویری. این پیش بینی تحقق یافته و در سال 2009 در کشورهای صنعتی و از جمله ایالات متحده شمار چشمگیری از رسانه های چاپی به علت ازدست دادن مخاطب و اعلان تعطیل شدند و یا اینکه به صورت آنلاین درآمدند. نیویورک تایمز که نمی خواهد به این سرنوشت دچار شود تصمیم گرفته است از زمانی که بعدا اعلام خواهد کرد مشاهده مطالب ادیشن اینترنتی خودرا پولی کند.

سرچ انجین ها که خود آنها هم دارند به عوامل دولت ها و ابزار سیاست تبدیل می شوند توجه بیشتری به جلب اعلان كرده اند که این عمل از سرعت مشاهده مطالب مورد نظر در آنه می کاهد. به علاوه بنظر می رسد که دارند مطالب آن دسته ار رسانه هایی را نقل می کنند که باهم قرارداد دارند و نفع مالی می برند!.

ارسال مطالب و اخبار مورد درخواست از طریق ایمیل راه تازه اطلاع رسانی است و برای این منظور موسسات متعدد تاسیس و دارند افزایش می یابند. این موسسات که در حال تكامل هستند در صورت تقاضا و پرداخت هزینه، موضوع مورد نظر را از همه وبلاگها و آنلاین ها استخراج و به ای میل متقاضی ارسال می دارند و زحمت او را كم می كنند. وبسایت برخی از رسانه ها بویژه رادیو تلویزیونهای دولتی درصورت درخواست، برایگان اخبار و مطالب خودرا برای متقاضی ایمیل می کنند.

روزنامه نگاران در دهه یکم قرن 21 دارای وبلاگ شده اند که خبر و نظر خودرا در آنجا درج می کنند تا خوانده و احیانا نقل شود. در تعریف؛ به وبلاگ روزنامه نگاران، وبسایت ژورنالیستیك گویند.

در مطالب نشریات چاپی (که از سوی دولت متبوع و دیگران سوبسید و حمایت مالی نمی شوند) خواست مردم (خریداران آنها) ملحوظ است و مطابق آن تهیه و تنظیم می شوند، مگر این كه نشریه منبع درآمد دیگری (دولت، احزاب، سیاستمداران، اصحاب منافع و كمپانی ها و ...) داشته باشد. حال آنکه مطالب وبلاگها خواست، سلیقه و نظر ناشران آنهاست زیرا كه ایجاد و قراردادن مطلب در آنها هزینه چندانی ندارند و اگر پربیننده باشند جلب آگهی هم می كنند. میزان بینندگان هر وبلاگ به طریقه الكترونیك به دست می آید و این طریقه حتی نشانی بیننده و میزان وقتی را كه صرف مطالعه و نیز گرفتن پرینت از آن كرده است نشان می دهد.

روسای دولت ها، مقامات دولتی و انتخابی، سیاستمداران و ... هرکدام دارای وبسایت شده اند و متن کامل مطالب خود و تصمیمات و نطق هایشان را در آنجا جهت استفاده رسانه ها و پژوهشگران و مخاطبان قرار می دهند و این وضعیت کمک کرده است تا مردم معمولی از طریق مقایسه، به میزان عدم خلوص مطالب خبرگزاری ها و رسانه های عمومی پی ببرند و دست آنها را بخوانند که یکی از دلایل کاهش تیراژ و مخاطبان رسانه های چاپی در دهه اول قرن 21 بوده است. مردم معمولی که برای بیان نظر خود دارای وبلاگ شده اند رو به افزایش است. اخبار و عکس های اعتراضات به انتخابات ژوئن 2009 ایران عمدتا از طریق همین وبلاگها و ابزارهای الکترونیک دیگر منتقل می شد.

 

2006م:«باب وودرافBob Woodruff» یكی از دو «انكور» اخبار ای بی سی (شبكه تلویزیونی آمریكا) در ژانویه 2006 در جریان پوشش رویدادهای عراق بر اثر یک انفجار ناشی از حمله به خودروی نظامی حامل او مجروح شد. وی یك گزارشگر باتجربه بود كه به سمت انكور اخبار ساعت شش و نیم بعد از ظهر این شبکه (جانشین «پیتر جنینگز» متوفا) منصوب شده بود. وودراف سمت «انكور اخبار بودن» را كه مقامی مهم در یک شبکه تلویزیونی است با این شرط پذیرفته بود كه شخصا در محل (صحنه)، خبرهای مهم را پوشش دهد و به همین دلیل به خاور میانه رفته بود كه 29 ژانویه بر اثر انفجار بمب در عراق مجروح شد. وی با یك خودرو تقویت شده با قطعات فولاد حفاظتی و كلاه خود و جلیقه ضد گلوله حركت می كرد كه خودرو حامل او منفجر شد.

در این انفجار، فیلمبردار وی «داگلاس وگت» نیز مجروح گردید. این دو با یك كاروان نظامی حركت می كردند. 29 ژانویه در برنامه اخبار شب شبکه مربوط، جزئیات این انفجار و دقت هدف گیری پخش شد و آمریکاییان به چشم دیدند كه عراق جایی بسیار خطرناك است، خطرناكتر از آنچه كه قبلا می پنداشتند. در پی انفجار بمب كه به صورت هدایت شده عمل كرد، كاروان نظامی از چند سوی زیر آتش گلوله قرار گرفت.

باب وودراف كه از ناحیه سر و چند عضور دیگر مجروح شده بود، پس از درمان مقدماتی در عراق، به یك بیمارستان نظامی آمریكا در آلمان و سپس به آمریکا انتقال یافت. او پس از بهبودی نسبی، به طور محدود به کار گزارشگری بازگشته است. آسیب وارده به بدن او به گونه ای بوده است که بازگشت به وضعیت قبلی را برایش دشوار ساخته است. وودراف اینک به نوعی گزارشگری اینوستیگیتیو و تهیه فیچر مصور از رویدادها سرگرم است.

 

Bob Woodruff


2005م:روزنامه های آمریكا 30 ژانویه 2005 از خریداری شدن سومین روزنامه نگار این كشور توسط سازمانهای دولتی خبر دادند. هر سه روزنامه نگار از مقاله نویس ها بوده اند كه رسانه ها معمولا كار مقاله نویسی (نظر) را به عضوی از تحریریه خود می دهند كه كمتر از ده سال تجربه روزنامه نگاری نداشته و در جامعه به عنوان یك امین و دلسوز مردم شناخته شده باشد.

روزنامه نگار سوم «مایك مك مانوس» بود كه مقالات او از سوی سندیكای مربوط میان همه رسانه ها توزیع می شد. وی همانند بانو «مگی گالاگان» از وزارت بهداشت و امور انسانی آمریكا پول گرفته بود تا برنامه های این آژانس دولتی را در داخل مقالات خود و به گونه ای موثر و نامحسوس تبلیغ كند. مبلغ دریافتی اعلام نشده ولی یك قلم آن ده هزار دلار بوده است. نخستین مقاله نگار آرامسترانگ ویلیامز بود كه از وزارت آموزش و پرورش آمریكا دویست و چهل هزار دلار گرفته بود و به همین سبب سندیكاها و بیشتر رسانه ها او را تحریم كرده بودند. در پی این افشاگری ها، با این كه جورج دبلیو بوش رئیس جمهور وقت هرگونه پرداخت دیگری را به روزنامه نگاران ممنوع ساخت، بسیاری از روزنامه نگاران اینوستیگیتیو سرگرم تحقیق برای كشف روزنامه نگاران دولتی دیگر شده اند و ستون های «روزنامه نگار برای فروش نیست» دایر شده است. رسانه ها به این وسیله می خواهند در درون خود دست به تصفیه بزنند و اعلام كرده اند كه این كار را دنبال خواهند كرد. در 90 در صد از كشورهایی كه در یونسكو عضویت دارند كاركردن كارمند و حقوق بگیر دولت در تحریریه رسانه های عمومی (غیر دولتی و غیر حزبی) ممنوع است مگر به عناوینی جز روزنامه نگاری.


1876م:دولت واشنگتن در اجرای قانون مصوب کنگره این کشور 31 ژانویه 1876 دستورداد که همه بومیان (سرخپوستان) به رزرویشن ها (اراضی محصوری که برایشان در نظر گرفته شده بود) منتقل شوند. بومیان منطقه (ایالات متحده آمریکای شمالی) از هنگام استقرار انگلیسی ها در این سرزمین در سال 1607 با آنان در حال جنگ و مبارزه بودند. تصاحب اراضی علت اصلی این مقاومت بود. دلبستگی و وفاداری به فرهنگ ملی و خودداری از کارکردن برای مهاجران علل دیگر. نبرد بومیان با مهاجران و دولت واشنگتن تا دهه 1890 ادامه داشت. دولت آمریکا به همان اندازه که برشمار مهاجران اروپایی افزوده می شد و نیاز به زمین داشتند بر فشار خود به بومیان می افزود و آنان را به سمت غرب آمریکا می راند که هنوز مهاجرنشین نشده و یا در کنترل فرانسه و اسپانیا بود. در سال 1824 قانونی وضع شد که همه بومیان شرق آمریکا (مهاجرنشین های 13 گانه قدیم) به غرب رود «می سی پی» منتقل شوند. در یک مورد، این بومیان و عمدتا چروکی ها که مردمی متمدن و دارای کتابت بودند مجبور شدند هزاران کیلومتر راه را پیاده طی کنند تا به اکلاهما برسند که مورخان در تالیفات خود به این انتقال «تریل آو تیرز» به مفهوم مسیر اشک و اشک ریزان پیش رفتن عنوان داده اند. در این انتقال با پای پیاده، بیش از چهار هزار تن جان دادند. در سال 1871 کنگره آمریکا قانون دیگری وضع کرد و دولت این کشور را از انعقاد هرگونه قرارداد با قبایل بومی به عنوان ملت مستقل ممنوع کرد. با اینکه قانون موضوعه در قرن بیستم بومیان را اتباع دولت فدرال می داند بومیان دم از استقلال می زنند. بومیان ایالات متحده، چهار قرن پیش هنگام ورود مهاجران انگلیسی 18 تا 40 میلیون بودند که اینک یک تا دو میلیون نفرند. رزرویشن های بومیان تحت نظارت پلیس امنیت داخلی آمریکا (اف. بی. آی) قراردارد و بنظر می رسد که تشویق به مصرف الکل و قمار می شوند.


1900م:قیام محمد صالح برضد استعمار انگلستان در برنئوی شمالی (ایالت صباح از اعضای فدراسیون مالزیا) با قتل او در سی و یکم ژانویه 1900 پایان یافت. ترور صالح عملی سازمان یافته بشمار آمده است. انگلیسی ها که داشتند برنامه هند را در برنئو پیاده می کردند و با کشت توتون و صدور محصولات کشاورزی و تجارت آغاز کرده بودند هنگامی که به دریافت مالیات و وضع ضوابط دیگر دست زدند که علامت حکومت کردن و استعمار بود با اعتراض محمد صالح ـ یک رهبر محلی ـ رو به رو شدند اما اعتنا نکردند. صالح که چنین دید مردم را به قیام دعوت کرد و از سال 1894 با انگلیسی ها وارد کار مبارزه شد که فصلی از مبارزات ملت ها تشکیل می دهد.

 

1915م:31 ژانویه سال 1915، و در جریان جنگ جهانی اول، نیروهای آلمان در جبهه روسیه بر ضد سربازان این كشور از سلاح شیمیایی (گاز خفه كننده) استفاده كردند. شیمیدانهای آلمانی این سلاح را كه برای نخستین بار بكار گرفته شده بود ساخته بودند. استفاده از این گاز سمی در آن روز، در عین حال نخستین آزمایش آن بود و چون نتیجه مطلوب از آن حاصل شد، نیروهای آلمانی آن را وسیعا در جبهه فرانسه مورد استفاده قرار دادند. استفاده از سلاح های شیمیایی بعدا نیز ادامه یافت، برای مثال: نیروهای آمریكا در جنگلهای جنوب ویتنام از «ایجنت اورنج» استفاده كردند و نیروهای عراقی در جریان جنگ دهه 1980 بر ضد نیروهای ایران و نیز كردها بمب شیمیایی بكار بردند و ... . در طول سده 20 چند قرار داد دوجانبه و چندجانبه برضد ساخت و انبار كردن و بكار بردن این نوع اسلحه امضاء شده است. ولی هنوز انبار بسیاری از كشورها از جمله روسیه پر از این نوع اسلحه است.

 

1927م:به بهانه «در مخاطره بودن» اتباع انگلستان در شانگهای چین ، 31 ژانویه 1927 دولت انگلستان 12 هزار تن از سربازان این كشور را در كشتی نشاند و روانه چین ساخت تا از اتباع انگلیسی در شانگهای حفاطت كنند!. دولت انگلستان برای توجیه عمل خود ادعاكرده بود كه درگیری ناسیونالیست های جنوب به ریاست چیان كای شك با دولت پكن (دسته شمالی ها كه كنترل شانگهای را هم به دست داشت) در حال انتقال یافتن به داخل شانگهای است كه در این شهر هم اتحادیه های كارگری(کمونیستها) تحریك به اعتصاب كرده اند و جنبش چینی مخالف حضور خارجیان در آن كشور نیز با ایجاد مزاحمت های انفرادی جان و مال اتباع آن كشور در شانگهای را تهدید می كند. در اعلامیه دولت انگلستان از شانگهای به عنوان «شهر بین المللی!» نام برده شده بود. دولت انگلستان در اعلامیه خود تصویر تیره و پر هرج و مرجی از چین آن زمان ترسیم کرده بود. دولت انگلستان همزمان با اعزام نیروی نظامی، با دولت آمریكا تماس گرفت تا به مساعی نظامی انگلستان در این زمینه كمك كند كه دولت آمریكا چند كشتی جنگی و چهار هزار تفنگدار روانه شانگهای كرد و به همین ترتیب ژاپن و فرانسه. در آن زمان شمار خارجیان شهر شانگهای از 40 هزار تن تجاوز می كرد كه خود را تابع نظامات مقامات محلی چین نمی دانستند.

در آن دوران چین وضعیت عجیبی داشت. در ماه مارس آن سال جمع نیروهای دولتهای چهارگانه در آبهای شانگهای از 20 هزار نظامی و 20 كشتی جنگی متجاوز شده بود كه ماه بعد نیروهای چیان كای شك (ملیّون) كه متكی به حمایت خارجیان بودند نظامیان دولت پكن را از شانگهای فراری دادند. همین استراتژی چیانكایچك باعث انشعاب در صف ملیّون شد و ملیّون چپگرا از او جدا شده و به كمونیست ها پیوستند كه در آن زمان در جای دیگر چین فعال بودند. همین هرج و مرج داخلی، تحقیر و فشار های قدرت های خارجی و تعرض وسیع ژاپنی ها در دهه 1930 به چین و قتل عامی كه به راه انداختند سبب شد كه چینی ها از خواب دویست ساله بیدار شوند، انقلاب کنند و یک ابرقدرت شوند. مبارزه چینیان با سلطه قدرت های وقت (انگلستان، فرانسه، آمریکا، ژاپن، آلمان و روسیه) از اواخر قرن 19 آغاز شده بود. جنبش ضد امپریالیستی و مداخله خارجی چینیان معروف به «مشت زنان» در سال 1900 با مداخله قدرت های وقت و اعزام نیروی نظامی مشترک سركوب شد.

 

 

منظره ای به چشم آشنا - بستگان سربازان انگلیسی برای بدرقه آنان كه 31 ژانویه 1927 عازم چین بودند گرد آمده اند


1933م:پس از یك ماه مذاكرات پشت پرده و برغم مخالفت شدید كمونیستهای آلمان، 31 ژانویه سال 1933 فون هیندنبورگ ـ مارشال آلمان و رئیس جمهور این کشور از آدولف هیتلر كه حزب او ـ حزب سوسیالیست ملی كارگران آلمان (اختصارا؛ نازی) ـ برنده انتخابات شده بود خواست که دولت تشکیل دهد و هیتلر صدر اعظم آلمان شد و وعده حل همه مشکلات و رفع تحقیر آلمانی ها را داد که از سوی فاتحان جنگ جهانی اول اعمال شده بود و گفت که تلاش خواهد کرد کیفیت انسانی ژرمن ها به صدر ملل دیگر برسد. توده های آلمانی كه پس از شكست این كشور در جنگ جهانی اول از سوی فاتحان جنگ تحقیر شده بودند و به آنان شرایط سخت و غرامت سنگین تحمیل شده بود و تورّم پول در آن کشور بیداد می کرد از انتصاب هیتلر و وعده هایی كه داده بود خرسند شده بودند، ولی كمونیستهای آلمان که «ناسیونال سوسیالیسم» هیتلررا مانع از گسترش «انترناسیونال سوسیالیسم» خود و احیانا شکست آن می دانستند در همان نخستین روز صدراعظم شدن هیتلر به سوی دسته كوچكی از اعضای حزب نازی که دریک خیابان برلین شادی می کردند آتش گشودند و دو تن از آنان را كشتند و با این عمل، هیتلر را دشمن خونی كمونیسم كردند كه این دشمنی حتی به خصومت هیتلر با شوروی منجر شد.

 

هیتلر دركنار هیندنبورگ ژنرال پیشین و رئیس جمهوری وقت آلمان

 

1943م:سی و یکم ژانویه 1943 نبرد خانه به خانه استالینگراد با تسلیم شدن فیلد مارشال فردریک پاولوس فرمانده ارتش ششم آلمان در آستانه پایان یافتن قرارگرفت و دو روز طول کشید تا نظامیان آلمانی در خانه ها، کوچه ها و خیابانهای شهر به اسارت درآیند. در حمله به استالینگراد ـ شهری در کناره غربی رود ولگا که به ولگوگراد تغییر نام داده شده است ـ 270 هزار نظامی آلمانی و متحدان اروپای شرقی آلمان از جمله رومانی شرکت داشتند. تلفات این نبرد 743 هزار تن گزارش شده است. هیتلر پاولوس را فیلد مارشال کرده بود تا تسلیم نشود زیراکه سابقه نداشته یک فیلدمارشال آلمانی تسلیم شود ـ مقاومت یا خودکشی. ولی پاولوس یک روز پس از دریافت عنوان فیلدمارشالی تسلیم شد و تا سال 1953 در شوروی بود و چهارسال آخر عمر خودرا در آلمان گذرانید و در طول این مدت در چند مصاحبه و مقاله اشتباهات هیتلر از جمله آغاز جنگ پیش از تکمیل سلاح های تازه (جت، موشک و سلاح هسته ای)، تعرض غیر ضروری به شوروی و حمایت نظامی غیر لازم از جاه طلبی موسولینی را تشریح کرد و گفت که آلمان نباید در آن واحد در چند جبهه و با چند کشور درگیر می شد زیراکه استطاعت این کار را نداشت. طبق قاعده تعرض، نیروهای آلمان باید سه برابر نظامیان کشور مورد تعرض بودند با هشت برابر قدرت آتش. با رعایت این فرمول، ما می توانستیم که در یک زمان تنها با یک کشور درگیر شویم.

 

فیلدمارشال پاولوس


1987م:سالها بود كه هواداران فردیناند ماركوس كه با كودتای نطامی بر فیلیپین مسلط شده بود یكه تاز خیابانهای مانیل بودند و مخالفان در صورت تظاهرات خیابانی به خاك و خون كشیده می شدند. اما پس ازفرار او و انتخاب بانو «كورازون آكینو» به ریاست جمهوری فیلیپین، این بار نوبت هواداران ماركوس بود، به همان گونه كه در عكس دیده می شود در خیابانهای مانیل به خاك كشانده شوند. ماموران پلیس همان ها بودند؛ در زمان ماركوس به آن صورت عمل می كردند و در دوران آكینو كه با مخالفت راست و چپ رو به رو بود به این صورت. این عكس 31 ژانویه 1987 در چهارمین روز تظاهرات هواداران ماركوس به پشتیبانی از او گرفته شده بود.

 

و نوبت هواداران ماركوس بود كه به خاك كشانده شوند


2000م:یک دادگاه کیفری انگلستان 31 ژانویه 2000 یک پزشک این کشوررا که گفته شده بود نزدیک به دویست و پنجاه تن از بیماران خود و همگی از بانوان را کشته است به حبس ابد محکوم کرد. پلیس تنها موفق شده بود که مدارک لازم برای قتل 15 تن از آنان را به دادگاه بدهد. دکتر هارولد شیپمن که 13 ژانویه 2004 خودرا در سلول زندان حلق آویز کرد و درگذشت قربانیانش را با تزریق و یا تجویز ترکیبی نیرومند از مورفین می کشت و چون مرگ، پس از یکی دو روز صورت می گرفت مورد سوء ظن قرار نمی گرفت. وی هنگامی تحت تعقیب قرارگرفت که زنی از بیماران خودرا مجبور کرد وصیتنامه اش را به او بدهد و در این وصیتنامه به نفع خود دستکاری کرد. بیمارکشی دکتر شیپمن 23 سال طول کشیده بود. وی در منطقه منچستر طبابت می کرد و از بیماران بدحال در منازلشان عیادت می کرد. انگیزه این جنایات به درستی روشن نشده است.

 

دکتر شیپمن

 

2005م:بانو «مورین داود M. Dowd» مقاله نگار منتقد نیویورك تایمز در ستون خود در شماره سی ام ژانویه2005 این روزنامه ضمن اشاره به مطالب کتاب تالیف «اریك سعار» مترجم زندان گوانتامو نوشته بود: طبق نسخه دستنویس این كتاب، در بازجویی از برخی از این زندانیان از زنان سكسی با دامن های كوتاه و تنگ و گاهی نیمه عریان كه حركات و الفاظ تحریك كننده بكار می بردند استفاده شده است تا درجه اعتقادات اسلامی زندانیان به دست آید. در پایگاه نیروی دریایی آمریکا درگوانتانامو کوبا صدها تن که گفته شده است عامل و هوادار القاعده هستند زندانی بوده اند که "اوباما" رئیس جمهوری تازه آمریکا گفته است که آنان را از آنجا به نقاط دیگر منتقل کنند. بانو «داود» كه ایرلندی تبار و مسیحی است ضمن انتقاد شدید از این اقدام كه ک به نوشته او مغایر خواست افكار عمومی آمریكاییان است نوشته بود كه در موارد بسیار، زندانیان گوانتانامو به روی این زنان نظر نیافكندند و به صورت آنان آب دهان انداختند و حاضر به دادن پاسخ به پرسش های آنان نشدند و به این ترتیب برنامه بازجویی به این صورت شكست خورد ولی در تاریخ آمریكا به عنوان كاری بد باقی خواهد ماند.

 

M. Dowd


2005م:كمپانی «وی كو» كه مركز آن در ایالت میشیگان است یك سال پیش به كاركنان خود 12 ماه مهلت داده بود كه ترك اعتیاد سیگار كنند و در پایان مهلت( ژانویه 2005) از میان صدها كارمند تنها 14 تن موفق به ترك سیگار نشده بودند كه گویا هفت نفرشان تقاضای تمدید مهلت كردند و هفت تن دیگر منتظر خدمت بدون پرداخت مواجب شدند تا بروند و كشیدن سیگار را ترك كنند. این شركت به استناد نتایج پژوهش جامعه شناسان كه معدل بازده سیگاری ها 11 در صد كمتر از دیگران است و به علاوه، نرخ بیمه بهداشت آنان بالا رفته و هزینه كمپانی ها را افزایش داده است دست به این كار زده بود. این اقدام كه یك نوآوری تلقی شده و ممكن است فراگیر شود در جامعه آمریکا یك زنگ خطر به موقع را به صدا درآورده بود كه اگر سایر سیگاری ها این عادت زیان آور را ترك نكنند در معرض اخراج قرارخواهند گرفت. یك پزشك آمریكایی معروف گفته بود كه بالاخره چنین زنگی باید به صدا در می آمد تا سیگاری ها به خود آیند و دیگران درصدد استفاده از سیگار برنیایند!. شهرداری های آمریكا و دولتهای ایالتی برای سال مالی 2006 عوارض سیگار را باز هم بالا بردند به گونه ای كه به صورت یك كالای لوكس در آمده است تا خرید آن در استطاعت هركس نباشد و این افزایش بها و محدودیت های دیگر ادامه داشته است. می دانیم كه سیگار عامل اصلی قتل انسانها و كوتاه كردن عمر آنانست. عامل 91درصد سرطانهای لوزالمعده در سال 2003 دود سیگار اعلام شده بود و سرطان این عضو درمان ناپذیر و كشنده است. هزینه پزشكی یك فرد مبتلا به سرطان لوزالمعده از لحظه تشخیص بیماری تا مرگ به صدها هزار دلار سر می زند و ....

 

2006م:در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری فنلاند كه 29 ژانویه 2006 برگزار شد، بانو تاریا هالوننTarja Halonen شصت و دو ساله با بیش از 52 درصد آراء دوباره برای یك دوره شش ساله به آن سمت انتخاب شد. طبق قانون اساسی فنلاند، امور «روابط خارجی» و «امنیت ملی» در كنترل مستقیم ریاست جمهوری است.

بانو هالونن، نخستین زنی بود كه شش سال پیش از آن رئیس جمهوری فنلاند شد. وی كه یك سوسیال دمكرات است در اروپا به «مادر فنلاند» معروف شده است. بانو هالونن اصرار دارد كه او را با نام كوچكش «تاریا» خطاب كنند و خودش نیز از همین نام استفاده می كند.

«تاریا» در دوره اول زمامداری خود كوشید تا بهترین مناسبات، همكاری ها و معاملات تجاری را با روسیه و چین داشته باشد. او موسسات تعاونی را گسترش و مردم معمولی را در مالكیت منابع تولید مشاركت داده است. تاریا از هواداران مدل چین برای توسعه اقتصادیات است. شعار او در مبارزات انتخاباتی این دوره «مساوات، آزادی، مشاركت و رفاه» بود. فنلاندی ها در روز انتخابات با هجوم به حوزه های رای گیری مانع از آن شدند كه یك محافظه كار (رقیب تاریا) بر سر كار آید.

«تاریا» كه از جانبداران رعایت تمامی حقوق انسان در همه جوامع بشری است قبلا وزیر دارایی فنلاند بود.

 

Tarja Halonen

 

2006م:بانو «پالا مندز» 43 ساله ده سال پیش از مكزیك وارد آمریكا شد و برای این كه اخراج نشود در شهر نیویورك با یك مرد آمریكایی به نام آرتور (بدون تأمل و رعایت تناسب و هماهنگی) ازدواج كرد و دارای یك پسر به نام الویس و یك دوقلو به نامهای سامانتا و ساموئل شد. پالا چون محیط نیویورك را برای فرزندانش امن ندید بعدا به یك شهر كوچك در ایالت آركانزا نقل مكان كرد و قرار بود كه شوهرش پس از اتمام قرارداد كار به آنان ملحق شود. فرزندان پالا كه یكی هشت ساله و دو تای دیگر 6 ساله بودند به مدرسه می رفتند. در نیمه ژانویه 2006 آرتور به پالا تلفن كرد كه طلاق دارد و به آركانزا نخواهد آمد و استدلال کرد که ازدواج آنان از آغاز کار هم منطقی نبود و بنا به مصلحت روز بود. پالا كه از این خبر سخت شوكه شده بود چند بار تلفنی تلاش کرد تا آرتور را به ادامه زندگی زناشویی قانع کند که موفق نشد. وی سرانجام 28 ژانویه در ساعات شب پس از نوشتن یك نامه و كشتن سه فرزندش در خواب، با خوردن سم قصد خودكشی كرد كه زنده ماند و پس از درمان در بیمارستان، تحت تعقیب قضایی قرار گرفت و زندانی شد.

 

Paula Mendes


1448: «یانوس هون یادی» رئیس كشور هنگری ( مجارستان ) به سلطان عثمانی اخطار كرد دست خود را از اروپا كوتاه كند.

1865: اصلاحیه سیزدهم قانون اساسی آمریكا برده داری را در این كشور به هر شكل غیر قانونی اعلام كرد.

1886: كارل بنز نخستین اتومبیل را كه با قدرت انفجاری بنزین بكار می افتاد در كارلسروهه آلمان آزمایش كرد و به معرض تماشا قرار داد.

1908: محقق الدوله یكی از نمایندگان مجلس شورای ملی درمنزل خود در تهران با شلیك گلوله خود كشی كرد.

1937: تروتسكی و نزدیكانش از شوروی اخراج شدند . وی موسس ارتش سرخ و از یاران نزدیك لنین بود.

1942: نیروهای مشترك آلمان و ایتالیا شهر بن غازی در لیبی را از دست انگلیسی ها خارج كردند. بن غازی قبلا دردست ایتالیایی ها بود كه انگلیسی ها آن را متصرف شده بودند.

1944: 285 بمب افكن آلمانی لندن را بمباران كردند.

1945: « ادی سلاویك » نظامی آمریكایی به جرم فرار از خدمت ارتش اعدام شد. پس از جنگهای داخلی آمریكا كه تا آن زمان 80 سال از آنها می گذشت، این نخستین بار بود كه یك نظامی آمریكایی به این جرم اعدام می شد.

1967: مبارزان مسلح ویتنامی راه وحدت و استقلال که قبلا به صورت پراکنده به نیروهای نظامی دولت ویتنام جنوبی و متحدان آن از جمله واحدهای آمریکا حمله می کردند ناگهان به شهرها و قرارگاههای نظامی و موسسات دیگر ازجمله سفارت آمریکا در سایگون شبیخوان زدند که به تعرض Tet معروف است.

منبع:iranianshistoryonthisday.com


ویدیو مرتبط :
رضا عطاران و تقویم تاریخ :))

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

تقویم تاریخ -2 بهمن



 

 

210پیش از میلاد:«شی هوانگدی» امپراتور چین از دودمان چین (كین ـ شین ـ هسین) متولد سال 259 و متوفا در سال 210 پیش از میلاد كه موفق شد برای نخستین بار چینیان را زیر یك پرچم یكپارچه كند و نوسازی دیوار چین را به انجام برساند و همانند كوروش ما، عنوان پدر چین را به خود اختصاص دهد درصدد جلب دوستی ایران برآمد و در زمستان سال 213 پیش از میلاد (طبق برخی محاسبات تازه تقویمی ژانویه 214) سفیری به ایران فرستاد كه در شهر «آپاوارتا (كلات نادری امروز)» با تیرداد یكم شاه اشكانی ایران ملاقات كرد و تیرداد از او خواست كه به اقامت در ایران به عنوان سفیر دائمی ادامه دهد و وسیله ارتباط دو امپراتوری باشد. این سفیر پس از درگذشت تیرداد در سال 215 پیش از میلاد، همچنان به اقامت در ایران ادامه داد و رابط اردوان جانشین تیرداد یكم و امپراتور چین بود. دفتر ثابت او در دامغان (شهر صد دروازه) قرارداشت. ایرانیان از همان زمان كشوری را كه دودمان چین (شین) بر آن حكومت داشتند كشور «چین» خواندند كه این نام از طریق ایران به قلمرو امپراتوری روم و غرب منتقل شد و باقی مانده است و جز چینی ها، سایر كشورها آن را چین و چاینا می خوانند.

امپراتور «شی هوانگدی» بود كه یكنواخت نوشتن واژه های زبان چینی را (صرف نظر از لهجه های محلی) اجباری كرد. او با این باور، كه سیستم های سنجش، قوانین، نظامات و پول واحد، موجب پایداری وحدت ملت می شود، قوانین چین را كه برپایه سنت، رسوم و عادات این ملت تدوین كرده بود سراسری ساخت و سكه واحد ضرب كرد.

«شی» همانند ساسانیان ما شدیدا با ورود اقوام با تمدنی پایین به قلمرو خود مخالف بود و نوسازی دیوار چین (متصل ساختن قطعات دیوار قدیمی تر كه دارای رخنه بود به هم) كه از آن زمان به همان صورت باقی مانده است به تصمیم او صورت گرفت. در سال 1974 در چین و در نزدیكی پایتخت آن دودمان كه بعدا بر اثر زلزله ویران شده بود، تاسیساتی در زیر زمین كشف شد كه در آنجا مجسمه های سفالی هشت هزار نظامی و برخی از آنان سوار بر اسب قرار داده شده بود. «شی» همچنین در منطقه «شیان» چین قصر های زیبا ساخته بود.

 

مجسمه «شی هوانگدی»


1623م: 22ژانویه سال 1623 میلادی (1001 خورشیدی) شاه عباس یكم نامه پاپ پل پنجم را كه با یك پیك ویژه ارسال شده بود دریافت كرد كه در آن پاپ با هدف تشدید خصومت میان ایران و عثمانی، وعده هرگونه كمك از جمله كمك نظامی به شاه عباس داده بود. دولت عثمانی در اروپا برای كشورهای مسیحی یك خطر بزرگ بود. پاسخ شاه عباس به پیام پاپ، به دست گریگوری پانزدهم رسید زیرا كه هنگام بازگشت فرستاده واتیكان به رم، پاپ پل پنجم فوت شده بود.

فرستاده ویژه در گزارش خود به پاپ از این ماموریت، كه در آرشیو واتیكان محفوط است نوشته است كه شاه عباس پس از دریافت پیام و اطلاع از مفاد آن گفته بود كه از پاپ انتظار دارد كه كشورهای مسیحی را از ورود خودسرانه و با نیّت بد به خلیج فارس نهی كند. فرستاده پاپ در گزارش خود اضافه كرده است كه در ضدیت شاه عباس با دولت عثمانی (به ویژه بر سر بین النهرین كه زیارتگاههای شیعیان در آنجا هستند) تردید ندارد، ولی گمان نمی رود كه به خاطر ما، مسیحیان، و هر زمان كه ما بخواهیم با عثمانی وارد جنگ شود. او مردی باهوش و آگاه، و از اوضاع اروپا كاملا باخبر است و می داند كه در قبال مسائل خلیج فارس، چگونه از یك دولت اروپایی بر ضد دولت دیگر استفاده كند.

 

 پاپ پل پنجم


1324ش:دوم بهمن 1324 (22 ژانویه 1946) قاضی محمد (رئیس كومله) با اطمینان از حمایت نیروهای شوروی كه (برغم پایان جنگ جهانی دوم و تعهدی كه استالین سپرده بود) هنوز شمال غربی ایران را در اشغال نظامی داشتند و كمك های مالی و سازمانی آن دولت، در شهر مهاباد جمهوری اعلام و نخست وزیر تعیین كرد. مصطفی بارزانی كه با صدها فرد مسلح از طایفه خود از عراق آمده بود عملا فرمانده نیروهای قاضی محمد بود. قاضی محمد كه قبلا یك سردفتر اسناد رسمی بود پس از دیدار با كنسول شوروی در تبریز و یك مقام ارشد آن كشور در باكو، در 24 آذر1324 (15 دسامبر 1945) خواهان خودمختاری و ایجاد ساویت در مهاباد شده بود. سران طوایف منطقه از اقدام قاضی محمد حمایت نكردند و به نوشته مورخان، حامی و محرك او تنها شوروی بود كه برای خاورمیانه صاحب نفت و اخراج غرب از این منطقه مهم و حساس جهان نقشه ها درسرداشت.

درپی خروج نیروهای شوروی از شمال غربی ایران (تحت فشار بین المللی ـ ایران برضد شوروی به شورای امنیت متوسل شده بود)، واحدهای ارتش ایران كه نیروهای شوروی در قزوین مانع حركت آنها به سوی شمال غربی وطن خود بودند پس از پایان دادن به غائله گروه جعفر پیشه وری در تبریز، 15 دسامبر 1946 (24 آذر 1325) وارد مهاباد شدند، مصطفی بارزانی با جمعی از افرادش در امتداد مرز به سوی شوروی عقب نشینی كرد، قاضی محمد و تنی چند از همدستانش (ازجمله سیف قاضی و صدر قاضی) كه حمایت محلی نداشتند دستگیر شدند و بعدا پس از محاكمه در دادگاه سیّار نظامی، در23 دی ماه به جرم شورش مسلحانه و تجزیه گوشه ای از كشور محكوم به اعدام و سی ام مارس 1947 (دهم فروردین 1326) در میدان اصلی شهر مهاباد اعدام شدند. قاضی محمد هنگام اعدام پنجاه ساله بود. سران آن دسته از عراقی هایی هم كه پس از ورود ارتش به مهاباد به كشور خود بازگشته بودند در آنجا اعدام شدند. مصطفی بارزانی پس از عقب نشینی به شوروی بیش از یك دهه در این كشور بود و سپس به میان طایفه خود در عراق بازگشت. او سالها بعد پس از درگیر شدن مسلحانه با دولت حزب بعث عراق به ایران پناهنده شد و مدتها در كرج سكونت داشت. مصطفی بارزانی پس از انتقال به آمریكا جهت درمان بیماری، در واشنگتن درگذشت و جنازه اش جهت تدفین به خاورمیانه انتقال یافت.

 

قاضی محمد

 

1331ش:دوم بهمن 1331 (22 ژانویه 1953) دكترمصدق رئیس دولت وقت در اعلامیه تاریخی دستور تاسیس فوری سازمان بیمه های اجتماعی كارگران را در ایران كه از ابتكارهای وی به منظور تامین رفاه عمومی بشمار می رود صادر كرد. با این حساب، بیمه های اجتماعی كارگران ایران در سال 1388 پنجاه و هفت ساله شده است. چنین سازمانی در ایالات متحده سوشل سکیوریتی (تامین اجتماعی) نام دارد که از ابتکارات اف. دی. روزولت است. فرق «تامین اجتماعی» ایران و کشورهای دیگر دراین است که در آنجا همه کارکنان را شامل می شود و در ایران قانون دیگری شامل کارکنان دولت است. در آمریکا و کشورهای دیگر تامین بازنشستگی عمومی از وظایف سازمان تامین اجتماعی است و درنتیجه آحاد ملت دغدغه دوران پیری را نخواهد داشت.


1331ش:دوم بهمن ماه سال 1331 دكتر مصدق در یك پیام مهم رادیویی، اوضاع حساس میهن را كه از همه سوی تحت فشار دشمن قرار گرفته بود برای ایرانیان تشریح، و تاكید كرد كه در این شرایط، تنها اتفاق ملی است كه می تواند ایران را در مبارزاتش پیروز گرداند. وی در وطندوستی چند نفری كه در صدد ایجاد تفرقه هستند و از این طریق آب را به آسیاب دشمن می ریزند تردید كرد و از آنان خواست كه به «فقر میهندوستی» در میان خود پایان دهند، و بدانند كه شهرت و هرچه را كه دارند از همین میهن به دست آورده اند و بدون ایران «هیچ» خواهند بود.

 

دكتر مصدق در جوانی

 

1981م:52 آمریكایی كه به مدت 444 روز در ایران به صورت گروگان بودند 21 ژانویه 1981 (یكم بهمن1359) وارد فرودگاه ویسبادن آلمان شدند. دولت ایران یك روز پیش از آن، و درست در روزی كه دوره ریاست جمهوری جیمی كارتر پایان یافت این گروگانها را كه در آبان 1358 در سفارت آمریكا در تهران دستگیر شده بودند رهاساخت. كارتر كه دیگر رئیس جمهور نبود از گروگانهای رها شده در آلمان دیدار كرد. این گروگانگیری به شكست كارتر در انتخابات انجامیده بود. جوانانی كه در آبان 1358در تهران دست به این گروگانگیری زده بودند خواستار استرداد شاه جهت محاكمه او در تهران و نیز تعهد آمریكا به قطع مداخلات خود در ایران بودند. در آن زمان شاه ظاهرا جهت درمان بیماری سرطان به آمریكا رفته بود. بلوكه كردن دارایی ها ایران و نیز اعلام دكترین كارتر در 23 ژانویه 1980 این گروگانگیری را پیچیده تر ساخته بود. طبق این دكترین كه همچنان نصب العین مقامات ارشد واشنگتن است، دولت آمریكا خود را مجاز به استقرار در خلیج فارس كرده است. در دكترین كارتر آمده است: دولت آمریكا هرگونه تلاش برای كنترل منطقه خلیج فارس را تهدیدی برای منافع حیاتی خود تلقی خواهد كرد و برای عقب زدن و خنثی ساختن این تلاش به هر وسیله و اقدام متوسل خواهد شد. بهانه صدور این اعلامیه، مداخله مسكو در افغانستان (كه از خلیج فارس، فاصله زیاد دارد) بود!. این دكترین، با وجود فروپاشی شوروی، پابرجا مانده و آمریكا اینك نه تنها در عراق، افغانستان، اردن، سعودی، كویت، بحرین، قطر و امارات حضور نظامی دارد و پاكستان متحد آن است بلكه جای پایش در برخی كشورهای آسیای میانه و قفقاز هم دیده می شود كه خطرآفرین و عامل معارضه و برخورد است.

 

2008م:22 ژانویه 2008 (دوم بهمن 1386 خورشیدی) در تهران، به نقل از نایب رئیس كمیسیون عرایض مجلس (كمیسیون اصل 90) اعلام شده بود كه در هفتمین دوره تقنینیه مجلس شورای اسلامی ایران 25 هزار شكایت به آن كمیسیون ارسال شده بود. حال آنكه شكایات وارده به كمیسیون در دوره ششم تقنینیه كه چهار سال پیش منقضی شد 33 هزار مورد بود. در این نقل قول آمده بود كه از شكایات وارده به كمیسیون اصل 90 در دوره تقنینیه هفتم تنها رسیدگی به 13 هزار و پانصد شكایت در صلاحیت كمیسیون تشخیص داده شده بود و این كمیسیون برای رسیدگی به این شكایات، پنج هزار و 273 مكاتبه انجام داده بود. رسانه های تهران كه این مطلب را منتشر كرده بودند روشن نساخته بودند كه (اگر مكاتبه ای صورت نگرفته) به سایر شكایات 13 هزارگانه چگونه رسیدگی شده است.

اصل 90 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: هركس شكایتی از طرز كار مجلس یا قوه مجریه یا قوه قضائیه داشته باشد، می تواند شكایت خودرا كتبا به مجلس شورای اسلامی عرضه كند. مجلس موظف است به این شكایات رسیدگی كند و پاسخ كافی بدهد و در مواردی كه شكایت به قوه مجریه و یا قوه قضائیه مربوط است (باشد) رسیدگی و پاسخ كافی از آنها بخواهد و در مدت متناسب نتیجه را اعلام نماید و در موردی كه مربوط به عموم باشد به اطلاع عامه برساند.

با توجه به اصل 90 كه متن آن در بالا آمد، كمیسیون مكّلف به اعلام نتیجه شكایات مربوط به عموم (دارای موضوع عمومی) جهت اطلاع عامه بود، كه نایب رئیس كمیسیون روشن نساخته بود چند مورد از شكایات عمومی بوده و آیا نتیجه رسیدگی به آنها، جهت اطلاع عامه (در رسانه ها) اعلام شده است و یا نه؟.

پارلمان های کشورهایی که دارای کمیسیون عرایض هستند، نامه و شکایت های واصله را که فرستندگان مهر«محرمانه» بر آنها نزده باشند (درصورت مراجعه) در اختیار روزنامه نگاران قرار می دهند تا درصورتی مفادشان برای عامه مفید باشد منتشر کنند.

 

1561م:22 ژانویه زادروز «فرانسیس بیكن Francis Bacon» دولتمرد، رساله نگار و فیلسوف انگلیسی قرون شانزدهم و هفدهم میلادی است كه در سال 1561 به دنیا آمده بود. وی كه روش تحقیقات علمی را به دست داده است در نهم آوریل سال 1626 فوت شد. روش تحقیق این فیلسوف به «بیكنیان مثد» معروف است. بیكن كشف حقایق را خدمت به جامعه اعلام داشته است.

 

Francis Bacon

 

1891م:«آنتونیو گرامشیGramsci» فیلسوفی كه تجربه های نیمه دوم قرن 20 تا حدی زیاد درستی اندیشه های او را تایید كرده است 22 ژانویه سال 1891در تورینو - ایتالیا - دیده به جهان گشود و در آوریل 1937 در زندان موسولینی در گذشت.

گرامشی كه برضد نظم طبقاتی كهن بود از جوانی به جنبشهای سوسیالیستی ایتالیا پیوست. وی سپس به منظور بررسی و مشاهده روند بنای سوسیالیسم در جامعه روسیه به مسكو رفت، دو سال در آنجا بود و در همانجا ازدواج كرد. در بازگشت به وطن، گرامشی برای ایجاد یك حزب كمونیست از بطن جنبش های سوسیالیستی ایتالیا، دست به كوشش زد و موفق به تاسیس چنین حزبی شد و رهبری آن را به دست گرفت.

موسولینی رهبر وقت ایتالیا كه «گرامشی» را بزرگترین مانع بر سر راه پیشرفت افكار خود می پنداشت درصدد خنثی كردنش برآمد و با به دست آوردن نخستین بهانه، او را در سال 1926 به اردوگاه (كمپ) ویژه نگهداری مخالفان سیاسی خود فرستاد . چون موفق نشد كه تماس گرامشی را با كمونیستها قطع كند و به اصطلاح خودش مغز او را از فكر كردن باز دارد، وی را به زندان فرستاد ــ زندانی كه از آن رهایی نیافت.

«گرامشی» كه در مطالعات تاریخ و تاریخنگاری كار شناس بود در طول زندان 33 كتاب نوشت كه خواهر زنش «تاتیانا» دستنویس های او را باتردستی از زندان بیرون برد و بعدا منتشر ساخت كه معروفترین آنها «یادداشتهای زندان» است و محتوای این كتابها، فلسفه سوسیالیستی تازه ای را به دست داده است كه بسیاری از هواداران «جامعه سالاری» آن را سوسیالیسم تازه و « گرامشییسم» عنوان داده و تا كنون دهها كتاب در تفسیر آن انتشار یافته است. «دوبچك» کمونیست معروف و «تجدید نظر طلب» چك اسلواكی از پیروان افكار گرامشی بود.

در دهه 1980 پاره ای از تحلیلگران، تحولات عملی در چین که این کشور را در دهه اول قرن 21 به صورت یک قدرت اقتصادی بسیار بزرگ درآورد، چرخشی به سوی گرامشییسم تعبیر كرده بودند.

پس از عقب نشینی ماركسیسم در روسیه، كشورهای اروپای شرقی و آسیای میانه بسیاری از سوسیالیستها متوجه اصالت افكار گرامشی شده و راه خود را به این سوی تغییر داده اند.

گرامشی برای تامین سعادت بشر تاكید بر به حد اقل رساندن روابط فرد با «پول» دارد و می گوید: نظام های حاکم هزاران ساله بر جوامع بشری، همه جنبه های زندگی را به پول ارتباط داده اند. روابط فرد با افراد (در درون جامعه) را مقدار پولی كه در اختیار دارد بنا می كند. پول به دنیای فرهنگ و هنر هم رخنه كرده، و حتی بر كار تالیف و تصنیف حاكم شده است. «پول» استقلال عمل و آزادی را از فرد گرفته است. هر عملی تحت تاثیر پول است تا اراده فرد، بنابراین یك فرد در جوامع امروز برده پول است و آزاد نیست. قدرت، ناشی از پول است نه هنر، دانش، اندیشه و مهارت؛ و چون چنین است، قدرتمند استثمارگر، زورگو و سلطه گر می شود و حتی عملا بر دستگاه حاكمه جامعه مسلط می گردد و تصمیمگیری ها بر پایه منافع او صورت می گیرد و وضع قوانین و ضوابط از خواست او خارج نیست و جامعه زمانی به نقطه بحران می رسد كه اصحاب پول در دستگاه قضاء هم رخنه كنند و در این صورت احتكار و هر گونه فساد دیگر گسترش می یابد.

گرامشی فرضیه های دمكراسی پارلمانی را رد می كند و آن را راه و روش واقعی رسیدن به «حكومت مردم بر مردم» و یا «قدرت ناشی از مردم و برای مردم» نمی داند و می گوید كه در انتخابات سراسری و یا در یك شهر بزرگ شناخت کامل نامزدها که لازمه یک انتخاب درست است، دشوار است. بنابراین رای دادن سرسری است و بسیاری هم نسبت به آن بی تفاوت می شوند و در آن مشارکت نمی كنند و فلسفه دمکراسی عملا بی اثر می شود.

گرامشی پیش بینی کرده است که اگر تمرین دمکراسی به همین صورت (وضعیت دهه 1930) ادامه یابد تبلیغات انتخاباتی (مبارزات مربوط) بر پایه پول و ساخت و پاختهای پس پرده صاحبان منافع قرار خواهد گرفت و با این ترتیب بسیاری از افراد شایسته حذف می شوند و تكرار انتخاب افراد معین، به تدریج یك طبقه حاكمه به وجود می آورد كه تفاوتی با نظامهای تزاری (سلطنتی ـ موروثی) نخواهد داشت.

 

Gramsci

 

2008م:با این كه به چهارم نوامبر 2008 و دور بعدی رای گیری برای انتخاب چهل و چهارمی رئیس جمهوری ایالات متحد آمریكا 21 ماه و ده روز فاصله بود، تا 22 ژانویه 2007 چهار سیاستمدار این كشور وابسته به حزب دمكرات خود را نامزد احراز این مقام كرده بودند. نامزدهای دمكرات ممکن بود که به تدریج بازهم بیشتر هم بشوند. در آن روز قرار شده بود که كنوانسیون سراسری هر حزب آمریكا در اواسط سال 2008 نامزد حزب را كه یك تن خواهد بود از میان داوطلبان برحسب آراء و الکتورهایی که در طول انتخابات مقدماتی میان حزبی به دست آورند تعیین کند و قاعدتا (!) این نامزد، فردی را كه باید معاون او باشد معرفی خواهد کرد و این دو که نامشان در یک تیکت خواهد بود از مردم برای روز انتخابات عمومی تقاضای رای خواهند كرد.

چهار سیاستمداری كه در ژانویه 2007 باشتاب زیاد خود را به عنوان «دمكرات» نامزد كرده بودند عبارتن بودند از:

-- هیلری كلینتون (سناتور نیویورك و بانوی اول آمریكا در هشت سالی كه در بیستم ژانویه 2001 پایان یافت، فردی سنتریست، تا حدی زودرنج، دارای اندکی حالت خشونت و حامی همگانی كردن بیمه درمانی آمریكاییان).

-- «باراك حسین اوباما» میانسال و سیاهپوست دورگه (مادرش سفیدپوست آمریكایی و پدرش سیاهپوست كنیایی)، سناتور جونیور (نخستین بار) ایالت ایلی نوی، ناشناخته برای جامعه سراسری آمریکا، مشاور قضایی و ظاهرالیبرال.

-- جان ادواردز میانسال، سناتور سابق ایالت كارولینای شمالی كه در انتخابات نوامبر 2004 نامزد معاونت جان كری بود، متنفر از بوروکراسی و سیاستبازی و فعالیت لابی ییستها در دستگاههای مقننه و اجرایی، ناسیونالیست - لیبرال جنوبی (ملی گرای چپ) و هوادار پرداختن دولت به امور داخلی (اولویت قائل شدن برای امور داخلی کشور).

-- بیل ریچاردسون: هیسپانیك (دو رگه سرخپوست و سفید پوست)، فرماندار ایالت نیومكزیكو. وزیر انرژی در كابینه كلینتون و یك دوره نماینده آمریكا در سازمان ملل، لیبرال چپ و هوادار سازش آمریکا با ملل دیگر و خودداری از تهدید و بکار بردن زور.

نظر سنجی هایی انجام شده تا 22 ژانویه 2007، «درصد» هواداران بانو كلینتون را بیش از سه نامزد دیگر نشان می داد.

این تفاوت نژادی نامزدها كه حزب دمکرات آمریکا از آن حمایت می کرد حكایت از توجه این حزب به تحول تفكر آمریكاییان در پی اشغال نظامی عراق و تغییر تركیب جمعیت بر اثر مهاجرت های تازه دارد. چهار نامزد از فرصتی كه كاهش محبوبیت حزب جمهوریخواه به دست داده استفاده كرده و در نامزد شدن پیشدستی كرده بودند. با این كه تا انتخابات نوامبر 2008 ممكن بود تحولات دیگری در سطح جهان در رابطه با آمریكا روی دهد و نظر آمریكاییان تغییر یابد، ولی نتایج انتخابات پارلمانی نوامبر سال 2006 نشان داده بود كه بعید است رئیس جمهوری آینده آمریكا از حزب جمهوریخواه باشد.

در هر حال قرارگرفتن یك بانو، یا یك سیاهپوست دورگه، و یا یك هیسپانیك در صدر كشور 300 میلیونی آمریكا و یا معاونت آن (هرچند با کمک مالی و اعمال نفوذ کمپانی های بزرگ، اصحاب منافع و صاحبان شبکه های تلویزیونی و ...)، یك رویداد تاریخی خواهد بود. عادت براین است كه در كنوانسیون سراسری احزاب، یكی از نامزدها را راضی به قبول معاونت نامزد پرطرفدار در كنوانسیون كنند و به نامزدهای دیگر وعده وزارت و مقاماتی از این دست بدهند.

در فاصله ای که تا کنوانسیون نمایندگان دو حزب وجود داشت (از ژانویه 2007 تا آگوست 2008) و در این دوره، این فاصله بیش از هر دوره دیگر در طول تاریخ ایالات متحده بود!، کاکس های ایالتی احزاب (کمیته ها) نظر خود را نسبت به نامزدها ابراز داشتند و برپایه این رای گیری های مقدماتی داخلی حزب، نمایندگان هر حزب برای کنواسیون تعیین شدند و نامزدی که نمایندگان (الکتورهای) بیشتری در کنوانسیون داشت نامزد حزب شد.

تا 22 ژانویه 2008 شمار داوطلبان نامزدی هریک از دو حزب اصلی آمریکا به هشت تن رسیده بود و جو بایدن سناتور خندان و جوک گوی ایالت خیلی کوچک و کف دستی دلیور هم خودرا نامزد کرد. ریچاردسون با اینکه در کاکس های ایالتی حزب دمکرات چهارم شده بود (احتمالا به صلاحدید حزب) داوطلبی خود را برای نامزدی پس گرفته بود. نامزدهای پیشتاز از حزب دمکرات تا 22 ژانویه 2008 همچنان هیلری کلینتون، اوباما و ادواردز بودند. در میان داوطلبان پیشرو نامزدی حزب جمهوریخواه یک واعظ پروتستان و یک مورمن دیده می شدند. این نخستین بار بود که یک واعظ (پستور کلیسا) در کشوری که قانون اساسی اش کلیسا را از سیاست (دولت) جدا کرده است نامزد مقام ریاست جمهوری شده بود.

در کنوانسیون حزب دمکرات "باراک اوبا" که شبکه های تلویزیونی آمریکا اورا بزرگ و مطرح ساخته بودند (!) با اندک تفاوت در شمار الکتورها، نامزد حزب شد و "جو بایدن" نامزد دیگر را نامزد معاونت خود کرد. کنوانسیون حزب جمهوریخواه نیز سناتور 72 ساله و اسیر جنگی سابق جان مک کین را نامزد این حزب کرد و او بانو "سارا پیلن" فرماندار آلاسکا را نامزد معاونت اعلام داشت که در انتخابات نوامبر 2008 همچنانکه پیش بینی شده بود حزب دمکرات برنده قوه مجریه و اکثریت دو مجلس کنگره شد و باراک اوباما از نیمروز بیستم ژانویه 2009 به عنوان چهل و چهارمین رئیس جمهور آمریکا کار خودرا آغاز کرد.

 

هیلری کلینتون

 

2009م:بیسنم ژانویه 2009 و یک روز پیش از آغاز کار چهل و چهارمین رئیس جمهور ایالات متحده، بانو «جیلJill J. Biden» زن «جو بایدن» در یک برنامه تلویزیونی که از شبکه «ای. بی. سی» پخش شد گفت که قبلا به شوهر او گفته بودند که کدام شغل را می خواهد؛ معاونت ریاست جمهوری و یا وزارت امور خارجه؟، و معاونت را به او دادند!.

این اعتراف که شاید از زبان بانو «جیل بایدن» پریده باشد گوشه ای از ساخت و پاخت های قبل از انتخابات آمریکا را عیان ساخت. تعیین نامزدهای معاونت در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا هفته ها پیش از انجام انتخابات صورت می گیرد و نام نامزد هر حزب برای ریاست جمهوری و معاونت او در یک تیکت قرار می گیرد.

اعتراف بانو جیل که یکبار دیگر ترتیبات دمکراسی ایالات متحده را زیر سئوال برده است بازتاب جهانی داشته و مورد تفسیر قرارگرفته بود زیرا که نشان می دهد قبل از کنوانسیون حزب دمکرات (جهت تعیین نامزد حزب برای ریاست جمهوری)، سمت های دولتی تعیین شده بودند و قرار بوده که سمت های معاونت ریاست جمهوری و دو وزارت کلیدی به سه نامزد دیگر انتخابات مقدماتی (درون حزب و هواداران آن) داده شود و نامزد دیگر (جان ادواردز) که اندیشه «توجه به امور داخلی» را در سر داشت (بازگشت به وضعیت پیش از دو جنگ جهانی قرن بیستم) و مخالف مداخله کورپوریشن های بزرگ در تعیین سیاست های دولت بود قبلا متهم به داشتن رابطه سکس با فیلمبردار دفتر تبلیغات خود شده و صحنه را کاملا ترک کرده بود. شاید هم در این زمینه به دام طرح و نقشه ای (به سبک دستگاههای اطلاعاتی غرب) افتاده و قربانی شده بود!.

اشاره صریح بانو جیل، این اظهار نظرها را تقویت کرده است که باید فردی نظیر «باراک اوباما» روی کار می آمد تا نظر جهانیان و ظاهر قضایا تغییر کند و بنابراین، محصول مشترک پالیسی سازها و شبکه های تلویزیونی آمریکاست. «اوباما» فردی عادی نظیر میلیونها آمریکایی دیگر بود، نه تجربه سیاسی داشت و نه اداری که ناگهان به هوس نامزد کردن خود افتاد و پالیسی سازها و مغزهای مربوط او را مناسب برنامه های خود در این برهه یافتند و به اصحاب اعانه (کمپانی های بزرگ) و شبکه های تلویزیونی سراسری ندا دادند. تخصص «اوباما» حقوقی و مشاور قضایی است و در کارنامه اش وکالت چند بساز و بفروش و مستغلاتی مشاهده می شود. اسمی نامانوس برای آمریکائیان دارد و تنها یک دوره سناتور بود بیش از 47 سال نداشت. در این دوره بیش از همیشه، میدیای آمریکا و بویزه شبکه های تلویزیونی جریان انتخابات را به دست گرفته بودند که عملی مغایر دمکراسی اصیل است.

به باور این اصحاب نظر، همین برنامه های پشت پرده بود که شبکه های تلویزیونی بگونه ای بی سابقه به تبلیغ و بزرگ کردن "اوباما" دست زدند و از ژانویه 2007 برایش به صورت خبر و «تاک شو» تبلیغ کردند که برای هر فرد دیگر از 130 میلون بزرگسال آمریکایی هم که چنین تبلیغی صورت گرفته بود انتخاب می شد. «اوباما» از سیاهپوستان «مین استریم» آمریکا هم نیست که اسلافش را در آفریقا شکار کرده، در آمریکا فروخته و تا چند نسل بردگی کرده باشند. پدر وی از «کنیا» برای ادامه تحصیل به آمریکا آمده بود و در اینجا ازدواج و «باراک» در هاوایی (که دو سال پیش از تولد او ایالت پنجاهم آمریکا شده بود) به دنیا آمده و نوجوانی را در اندونزی بسر برده بود.

اصحاب نظر همچنین گفته اند که «جو بایدن» برای تصدی وزارت امور خارجه مناسب نبود زیرا که در طول دوران سناتوری درباره مسائل حرف بسیار زده بود (اظهار نظر سیاسی بدون تعهد و مسئولیت، و هرزمان به مناسبتی برپایه نفع شخصی و یا خوشایند دیگران) که اگر وزیر امور خارجه می شد ممکن بود دولت های دیگر بعضا در مذاکرات دیپلماتیک به آنها استناد می کردند. بعلاوه فردی جوک گو است و زیاد جدی بنظر نمی رسد و اگر وزیر امورخارجه می شد سوژه ای برای کاریکاتوریست های سایر کشورها می توانست باشد زیرا که تنها سناتوری بوده است که متوسل به کشت موی بر فرق سر خود شده است تا جالب بنظر برسد و .... همچنین او نمی توانست از پس «لاوروف» وزیر امورخارجه روسیه که قبلا افسر اطلاعاتی بود و بازی هارا خوب بلد است برآید، ایستادگی ایران را تحمل کند و با هوگو چاوس که از 21 ژانویه 2009 بمانند فیدل کاسترو مقاله نگار هم شده است بحث و جدل کند و ....

 

Jill J. Biden


1934م:22 ژانویه سال 1934 (2 بهمن 1312) عارف قزوینی شاعر و روشنفكر معروف وطن فوت شد. وی كه هنگام مرگ 52 سال داشت در همدان مدفون شده است. او درهمین شهر درگذشته بود.

 

عارف

 

1386ش:دوم بهمن ماه 1386 (22 ژانویه2008) 56 سال از زمان ورود هواپیمای جت به خطوط هوایی بازرگانی گذشت. در این روز در سال 1952 (1330 هجری خورشیدی) نخستین جت مسافربر «دهاویلند كومت» در انگلستان وارد خطوط هوایی شد. جت مسافربر كومت نخستین پرواز خود را در 27 ژوئیه 1949 انجام داده بود و در این فاصله در دست تكمیل و رفع نقائص بود. ساخت این جت مسافربر از 1946 برنامه ریزی شده بود. مسافران ژوهانسبورك نخستین كسانی بودند كه با جت مسافرت كردند. «دهاویلند كومت» پس از چند سانحه بعدا اختصاص به نیروی هوایی انگستان داده شد و انواع دیگر جت مسافربر جای آن را در خطوط هوایی گرفت.


1666م: 22ژانویه 1666 «شاهجهان» پنجمین امپراتور تیموری (گوركانی) هند درگذشت. وی در سال 1592 متولد شده بود. شاهجهان بود كه عمارت «تاج محل» را به یادبود همسرش ارجمندبانو (ممتاز محل) ساخت. شاهجهان دوبار تلاش به تصرف قندهار كرده بود كه از ارتش ایران شكست خورد. شكست سال 1653 او آن چنان سخت بود كه اندیشه تعرض به قلمرو ایران را از سر بیرون كرد. وی پس از جهانگیر، اكبر، همایون و بابر امپراتور هند شده بود. حكومت تیموریان بر هند از 1526 تا 1857 طول كشید و از این سال، پادشاه انگلستان امپراتور هند (هندوستان = همه شبه قاره هند از میانمار تا مرز ایران) اعلام شده بود (بریتیش راج) كه از جانب خود تا سال 1947 نایب السلطنه به دهلی می فرستاد. بابر از اعقاب امیر تیمور گوركان و نخستین پادشاه هند با تایید و كمك دولت وقت ایران امپراتور هند شده بود. وی قبلا با حكم شاه صفوی ایران حكمران كابل شده بود. همایون نیز با كمك ارتش شاه طهماسب صفوی تخت و تاج خود را به دست آورده بود. در دوران گوركانیان، پارسی زبان رسمی دربار هند بود و پارسیان هند كه این كشور را صنعتی و تكنولوژیك كرده اند در آن زمان مدیریت ها را برعهده داشتند.

طراح عمارت تاج محل كه در ژانویه سال 1653 میلادی تكمیل شد استاد عیسی معمار بزرگ ایرانی بود. استاد عیسی برای ساختن این عمارت باشكوه دهها معمار و تزیین كار را از ایران (عمدتا از شهرهای اصفهان، كرمان و شیراز) به هند برده بود. بیشتر تزیین كاران از شیراز بودند. قسمتی از سنگهای مرمر این عمارت از ایران (معادن كوه هزار واقع در شهرك «راین» استان كرمان) و ایران خاوری (سرزمینی كه انگلیسی ها بعدا نامش را افغانستان گذارده اند و در آن زمان قطعه خاوری ایران بود) به محل حمل شده بود.


1824م:22 ژانویه 1824مردان قبیله «اشانته Ashanti» سرزمین غنا نیروهای استعمارگر انگلیسی را در یك نقطه ساحلی این سرزمین شكست دادند. انگلیسی ها از «غنا» كه در آفریقای غربی واقع شده است به نام «ساحل طل» یاد می كردند. قبیله «اشانته» در قرن سیزدهم میلادی در غرب آقریقا (عمدتا غنا و سرزمین های مجاور) یك امپراتوری بزرگ و نیرومند تشكیل داده بود.

 

1901م:ویكتوریا، ملكه انگلستان 22 ژانویه 1901 در 82 سالگی درگذشت و با مرگ او یك دوره تاریخی این كشور پایان گرفت. در پی درگذشت ویكتوریا، پسرش ادوارد هفتم برجای او نشست و از 22 ژانویه 1901 پادشاه انگلستان شد.

ویكتوریا از سال 1837 بر انگلستان سلطنت كرده بود. در زمان او بود كه گفته شد آفتاب بر پرچم انگلستان ــ به دلیل كثرت مستعمرات در گوشه و کنار جهان ــ غروب نمی كند. در زمان وی بود كه واژه «امپراتور هند» را برعنوان پادشاه انگلستان اضافه كرد. مردم مستعمرات (به ظن خود) گمان می كردند كه این ویكتوریاست كه حكومت می كند، زیرا از نظام حكومت پارلمانی انگلستان بی اطلاع بودند.

شوهر ملكه ویكتوریا در دهه 1860 در گذشته بود و او چهار دهه در مرگ شوهر عزا دار بود.

 

Victoria


1997م:22 ژانویه 1997 بانو «مادلین آلبرایت Madeleine Albright» وزیر امور خارجه دولت واشنگتن شد. وی كه پانزدهم ماه مه 1937 در شهر پراك (جمهوری چك) و در یك خانواده یهودی به دنیا آمده است نخستین زنی بوده است كه وزیر امور خارجه ایالات متحده شده است. خانواده آلبرایت پس از قدرت یافتن هیتلر و عمدتا از ترس او به یوگوسلاوی، انگلستان و سپس آمریكا فرار كردند. «یوسف كوربل» پدر مادلین نام دخترش را «ماری یانا» گذارده بود. این خانواده پس از فرار از پراگ و شنیدن این خبر كه بسیاری از بستگانشان به دست عوامل هیتلر كشته شدند دین خود را تغییر داد و كاتولیك شد. باید دانست که یهودی بودن یعنی از نژاد این مردم بودن و نیز پیروی کردن از دین موسی است و یک فرد با تغییر دین، از کسوت یهودی بودن کاملا خارج نمی شود. مادلین بعدا به انگلیكن (مسیحیت انگلستان) تغییر مذهب داد و نام خود را هم از «ماری یانا كوربلووا» به مادلین تغییر داد!. «آلبرایت» نام خانوادگی شوهر سابق و پدر فرزندان اوست. وی یك بانوی مطلقه است كه در رشته علوم سیاسی دكترا دارد. مادلین تنها وزیر امور خارجه آمریكا بوده است كه صریحا اذعان کرد كه این دولت در براندازی 28 امرداد 1332 دست داشت و دولت دكتر مصدق را كه برگزیده ایرانیان بود حذف کرد. با وجود این اعتراف، وی به خاطر این عمل دولت واشنگتن، از ایرانیان عذرخواهی نکرد. مادلین در طول رقابت های انتخاباتی سال 2008 آمریکا و تا زمان حذف بانو هیلری كلینتون از این مسابقات؛ از مشاوران وی بود. انتصاب بانو کلینتون به سمت وزیر امورخارجه کابینه "اوباما" 21 ژانویه 2009 با 94 رای موافق در برابر 2 رای مخالف در سنای آمریکا تصویب شد و ساعتی بعد سوگند خورد و رئیس دیپلماسی آمریکا شد. هیلری سومین بانویی است که وزیر امور خارجه آمریکا شده است. وی برجای بانو کاندو لیزا رایس نشسته است که در دور دوم ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش وزیر امور خارجه آمریکا بود. بانو رایس یک سیاهپوست با تمامی خصلت های سیاهپوستان آمریکایی بود که خشونت و یکدندگی در برابر طرف ضعیفتر را در آستین دارند. "اوباما" از سیاهپوستانی نیست که پیشینیانش در آمریکای شمالی بردگی کرده باشند و احتمالا آن خصلت های ناشی از روانشناسی بردگی را ندارد.

 

 Madeleine Albright

 

2003م:ژاك شیراك رئیس جمهور وقت فرانسه و گرهارد شرودر صدر اعظم وقت آلمان در دیدار 22 ژانویه سال 2003 خود به مناسبت چهل ساله شدن پیمان دوستی و همکاری دو كشور اعلام كردند كه معتقد به حل مسئله خلع عراق از سلاحهای ممنوعه از راههای صلح آمیز هستند و تاكید بر رعایت اصول نظم جهانی و اجتناب پذیر بودن جنگ كردند.

سران دو دولت به مناسبت چهلمین سالروز انعقاد این پیمان در اجلاس مشترك پارلمانهای فرانسه و آلمان شركت كرده بودند و عكس مقابل، آنان را پیش ازشركت در این جلسه در كاخ الیزه پاریس نشان می دهد. شیراك در حالی كه در كنار شرودر ایستاده بود گفت كه حل مسئله عراق تنها در چارچوب سازمان ملل قانونی و مشروع خواهد بود. ولی دو ماه بعد دولت آمریکا (جورج بوش پسر) در اجرای تصمیم از پیش گرفته شده خود، حمله نظامی به عراق را آغاز و این کشور را اشغال کرد و ....

 

ژاك شیراك رئیس جمهور وقت فرانسه و گرهارد شرودر صدر اعظم وقت آلمان

 

2006م:در پی اعتراف لورنس فرانكلین (لاری) سرهنگ هوایی 59 ساله آمریكا، تحلیلگر و كارشناس سابق امور ایران در وزارت دفاع آن كشور به سه مورد از اتهامات وارده به خود، قاضی مربوط 19 ژانویه 2006 او را به دوازده سال و هفت ماه زندان محكوم كرد.

وی متهم شده بود كه اسرار و اطلاعات طبقه بندی شده وزارت دفاع آمریكا درباره ایران را از طریق یك دیپلمات و دو «لابی ییست» به اسرائیل داده است.

سرهنگ فرانكلین كه 83 پرونده محرمانه و 38 پرونده فوق محرمانه وزارت دفاع آمریكا را به خانه خود برده بود بیش از ده سال در قسمت «دی.او.دی» پنتاگون، تحلیلگر گزارشهای مربوط به ایران و منطقه شمالی خلیج فارس بود. وی زیر نظر «فیث» معاون وزارت دفاع آمریكا كار می كرد كه بهانه های لازم برای حمله به عراق را به دست دولت جورج بوش داده بود.

سابقه كار سرهنگ فرانكلین در وزارت دفاع آمریكا بالغ بر 27 سال گزارش شده است.

 

لاری فرانکلین

 

2006م:از تفسیر های 20 ژانویه سال 2006 رسانه ها چنین بر می آمد كه بانو «آنجلا مركل» رئیس دولت آلمان پذیرفته بود كه واسطه دولتهای غرب (آمریكا و اتحادیه اروپا) با سران روسیه باشد. این مفسران، دلیل این كار را تسلط پوتین بر زبان آلمانی و آشنایی او با فرهنگ آلمانی ها و نزدیك بودن دو كشور به یكدیگر از لحاظ مسافت دانسته اند. پوتین قبلا یك افسر اطلاعاتی روسیه در آلمان شرقی بود كه مركل نیز از شرق آلمان است.

مركل پس از دیدار با جورج بوش در واشنگتن، به مسكو رفته و با پوتین مذاكره كرده بود. نخستین ماموریت مركل در سمت رابط میان غرب و روسیه، مسئله پژوهش های اتمی ایران با پوتین بود.

در ژانویه 2007 نیز مرکل با پوتین مذاکره کرد و این بار ماموریت مرکل، گرفتن اطمینان از پوتین بود که باید حمل نفت و گاز روسیه به اروپای مرکزی خلل ناپذیر باشد و اشکالی از نوع قطع موقت و تعلل در آن پیش نیاید. در ژانویه 2009 دیدیم که پوتین راه خودش را رفت و تا با اوکراین به توافق نرسید ارسال گاز به اروپا از راه اوکراین را برقرار نکرد.

 

پوتین و مركل در مذاكرات سال 2006


1517: شهر قاهره به تصرق نیروهای عثمانی در آمد و از آن پس، مصر قرنها وابسته به دولت اسلامبول ( استانبول ) بود.

1552: دوك سامرست ( لرد اول انگلستان ) كه سالها مشاور پادشاه وقت انگلستان بود به جرم خیانت گردن زده شد.

1760: درجنگی كه در هند میان انگلیسی ها و فرانسویها در گرفت فرانسویان شكست خوردند. هر دو دولت می خواستند هند رامستعمره خود كنند و بر سر آن باهم رقابت می كردند.

1836: «آندره آمپر» فیزیكدان فرانسوی كه واحد سنجش جریان برق به نام او (آمپر) گذارده شده است درگذشت. وی در زمینه برق و آهن ربا و حوزه های مغناطیسی تجربه بسیار كرده بود و قواعد متعدد به دست داده است.

1879: درجریان جنگ انگلیسی ها با افراد قبیله زولو ها در جنوب آفریقا، در نبردی كه در این روز صورت گرفت، زولوها پیروز شدند.

1905: نیروهای تزار روسیه، نیكلای دوم، به سوی مردمی كه دست به اعتصاب و اعتراض زده بودند آتش گشودند و بیش از 500 تن ار آنان را كشتند.

1946: سازمان اطلاعات مركزی آمریكا (سیا .C.I.A) تاسیس شد.

1962: سازمان كشورهای قاره آمریكا، براثر فشار دولت واشنگتن عضویت كوبا در آن سازمان را به حالت تعلیق درآورد. دولت كوبا نظام این كشور را سوسیالیستی اعلام داشته و به ملی كردن موسسات متعلق به آمریكاییان دست زده بود.

1963: شارل دوگل رئیس جمهور وقت فرانسه با هدف برطرف ساختن كدورت دو ملت از یكدیگر، با آدنائر صدراعظم وقت آلمان (در آن زمان؛ آلمان غربی) پیمان همكاری دوجانبه امضاء كرد.

1957: اسرائیل، در پی تهدید شوروی، به خواست دولت آمریكا نیروهای خود را از صحرای سینا بازگردانید. این نیروها در سال 1956 و درجریان حمله نظامی مشترك انگلستان، فرانسه و اسرائیل به مصر (در پی اعلام ملی شدن آبراه سوئز) وارد صحرای سینای مصر شده بودند.

1973: دیوان عالی آمریكا سقط جنین (كوتاژ) را عملی كه مغایر قانون اساسی آن كشور باشد ندانست.

1991: ارتش عراق در جریان جنگ با آمریكا بر سر كویت به شهر تل اویو در اسراییل حمله موشكی برد و تلفات و زیانهایی وارد كرد.

1992: علی امینی سیاستمدار قدیمی و نخست وزیر پیشین ایران در فرانسه درگذشت.

منبع:iranianshistoryonthisday.com