اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

تراژدی تلخ در مرگ علی کوچولو



اخبار,اخبار حوادث ,  خفه شدگی

پسرک در حال خوردن نخود بود که ناگهان سیاه و کبود شد، هیچ پزشکی در دسترس نبود و مرگ تلخی رقم خورد.

ساعت 8 شامگاه چهارشنبه 26 فروردین ماه بود که مادر و پدری پیکر نیمه‌جان کودک خود را به درمانگاه شهر درود بردند. درمانگاه باز بود، اما آنها هر چه جست‌و‌جو کردند پزشک را نیافتند.

 

یک دانه نخود راه تنفسی پسر کوچولو را بسته بود و صورت پسرک هر لحظه بیشتر کبود می‌شد. زوج جوان با ترس و وحشت کودک خود را به مطب دکتر «حمزه‌ای» تنها پزشک شهر درود رساندند، پزشک با انجام معاینات اعلام کرد کودک دچار خفگی شده و نیاز به اورژانس پزشکی و دستگاه اکسیژن است.


با گزارش این حادثه به اورژانس 115، تیم امداد و نجات مستقر در دوراهی جوادیه پس از طی مسافت 15 کیلومتری خود را به محل رساندند، اما علی کوچولو جان خود را از دست داده بود. پیکر این کودک به پزشکی قانونی شهر نیشابور اعزام شد و اهالی شهر درود که در کیلومتر 40 نیشابور به مشهد زندگی می‌کنند در عزای مرگ این کودک خواستار رسیدگی مسئولان به وضعیت درمانی شهر درود شدند.

 

این شهر که قدمت 52 ساله دارد درمانگاه شبانه‌روزی و پایگاه اورژانس 115 ندارد. این درحالی است که بیماران باید برای درمان به شهر قدمگاه مراجعه کنند.  ابراهیم درودی، پدر این کودک خواستار رسیدگی این موضوع شده است.

 

وی به شوک گفت: اگر امکانات اولیه وجود داشت و دکتر را پیدا می‌کردیم شاید بچه‌ام زنده می‌ماند، من کارگر ساده‌ای هستم و با هزار بدبختی مخارج زندگی‌ام را تأمین می‌کنم. ابراهیم و همشهریانش از وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی خواستند سری به شهر درود بزنند و وضعیت این منطقه را بررسی کنند تا مرهمی بر دل دردمندشان باشد و شاید مرگ علی کوچولو بهانه‌ای شود برای اینکه خدمتی شایسته به اهالی زحمتکش شهر درود انجام شود.


گفته‌های مادر علی کوچولو
مادر علی کوچولو به شوک گفت: صبح روز چهارشنبه وقتی علی از خواب بیدار شد طبق عادت همیشه به خانه مادر بزرگش در طبقه بالا سر زد، بعد از چند دقیقه برگشت به خانه خودمان که دوستانش سراغش آمدند برای بازی کردن. بعد از خوردن صبحانه به کوچه رفت تا بازی کند، تا ظهر مشغول بازی بود تا اینکه ناهار به خانه آمد.

 

بعد از لقمه نان و ماست که درست کرده بودم دوباره به کوچه رفت، معمولاً مادر شوهرم هم این ساعت با همسایه‌ها سر کوچه جمع می‌شدند بعد علی با عجله به خانه آمد و گفت: یه مشت نخود بده تا با مادرجون بخوریم، من هم داخل نایلون مقداری نخود ریختم، رفت به کوچه که بعد از چند دقیقه سر و صدا بلند شد.

 

وقتی به کوچه رفتم دیدم علی روی دست مادر شوهرم کبود شده است، بلافاصله شوهرم آمد و علی را به درمانگاه بردیم که متأسفانه هیچ کس داخل درمانگاه نبود و علی در برابر چشمانمان پرپر شد. وی افزود: بعد از این اتفاق تمام اهالی روستا جلوی درمانگاه جمع شدند و اعتراض کردند که چرا نباید در اینجا درمانگاه به صورت شبانه‌روزی باشد که چنین اتفاقاتی رخ ندهد.


گزارش شوک در پیگیری این حادثه حاکی است پزشک درمانگاه شهر درود اظهار داشته هنگام مراجعه پدر و مادر کودک داخل ساختمان بوده اما متوجه حضور آنها نشده است.

 

اخبار حوادث - روزنامه ایران

 


ویدیو مرتبط :
‫ادامه تراژدی مرگ آوارگان در دریای مدیترانه‬‎

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

تراژدی تلخ مرگ نوعروس 15 ساله



نوعروس 15 ساله در آتش بخاری نفتی خانه پدری‌اش سوخت و قربانی سرنوشت تلخ شد.

این دختر پلدختری 11 روز با مرگ دست و پنجه نرم کرد تا اینکه برای همیشه چشم‌های گریانش را بست.


صبح سوم اسفندماه سال 93 وقتی مادر خانواده پلدختری در خرم‌آباد همراه تازه دامادش در حیاط خانه بود ناگهان صدای فریادهای جانسوز دختر وحشتزده را از داخل اتاق شنید.


«شکوفه» نوعروس 15 ساله مرتب فریاد سوختم سوختم سر داده بود و از پنجره‌ها می‌شد نور آتش را دید. جز بخاری نفتی چیزی داخل اتاق وجود نداشت، مادر و داماد هراسان خود را به شکوفه رساندند و وی را در حال سوختن دیدند؛ صحنه‌ای وحشتناک پیش‌رویشان به تصویر کشیده شده بود، نوعروس به اطراف می‌دوید و شعله‌ها هر لحظه بیشتر زبانه می‌کشید. مادر و تازه داماد دستپاچه شده بودند تا اینکه با از دست دادن زمان به فکر چاره‌جویی افتادند.


وقتی شعله‌های آتش شکوفه با آب و انداختن پتو به رویش خاموش شد، این دختر ناله‌کنان کف اتاق افتاد و مادر جیغ‌‌زنان از دامادش و همسایه‌ها کمک خواست.


ماتم در محله این نوعروس سایه انداخته بود و پدر شکوفه که در جریان حادثه قرار گرفته بود خود را به خانه رساند و ناباورانه به صحنه مرگ آرزوهایش خیره شد.


ساعتی نگذشته بود که شکوفه در بیمارستان عشایری تحت مداوا قرار گرفت و پزشکان اعلام کردند به‌خاطر شدت سوختگی ناشی از  نفت بخاری این نوعروس باید به بیمارستان سوانح و سوختگی شهید مطهری تهران انتقال یابد.


یک روز بعد، دختر نوجوان که با وجود تزریق مسکن‌های قوی از درد به خود می‌پیچید در بخش ویژه بیمارستان مطهری تهران بستری شد تا پزشکان و کادر متخصص وی را از مرگ تلخ نجات دهند.


11 روز بعد
نوعروس پلدختری شبانه‌روز و در حالی که پدرش نگران و سرگردان مراکز پزشکی و دارویی بود تحت نظر قرار گرفته شد اما امیدها هر روز کمرنگ‌تر می‌شد.


یازدهمین روز بود شکوفه دیگر ناله نکرد، این دختر نوجوان به ایستگاه آخر رسیده بود و برای همیشه خاموش شد.


بغض‌های پدرانه
پدر شکوفه نمی‌خواهد باور کند دیگر خنده‌های دختر شیرینش را نخواهد دید و در بهار خانه‌شان شکوفه‌ای نخواهد داشت.


پدر این نوعروس به شوک گفت: شکوفه دومین بچه‌ام بود، دختری باهوش و درسخوان که در حال گذراندن کلاس اول دبیرستان بود.


وی افزود: چند ماه پیش وقتی پسر آشنایی به خواستگاری دخترم آمد او پذیرفت و با هم نامزد کردند، همیشه آرزو داشتم دخترم را در لباس عروسی ببینم. خاطرات خیلی خوبی با شکوفه دارم، دختری مؤدب که همیشه به من و مادرش کمک می‌کرد و احترام می‌گذاشت.


پدر با گریه ادامه داد: روز حادثه من در خانه نبودم، وقتی همسرم زنگ زد و گفت چه بلایی سر شکوفه آمده است ساعت 6 عصر بود که خودم را سراسیمه به خانه رساندم، همسرم مدام می‌گفت که شکوفه‌ام در آتش سوخت.


سریع دخترم را به بیمارستان عشایری خرم‌آباد رساندم، آنجا بود که شنیدم دخترم 60 درصد سوخته است و چون در این بیمارستان تجهیزات کافی وجود ندارد باید شکوفه را به تهران انتقال دهم. پذیرفتم و بعد از 11 روز سیاهپوش به روستایمان برگشتم. خیلی دلم شکسته، همه آرزوهایم را برباد رفته می‌بینم. وقتی چشم‌هایم را می‌بندم نه تنها چهره شکوفه را می‌بینم بلکه صدای مهربانش را می‌شنوم، جسدش را هم با قطار می‌برم تا در روستایمان به خاک بسپاریم.


پدر این نوعروس درخصوص حادثه گفت: «انگار دخترم در حال مرتب کردن اتاق بود که لباسش به بخاری گیر می‌کند و با واژگون شدن بخاری نفتی، لباس‌هایش آتش گرفته و تا مادرش و دامادمان او را خاموش کنند کار از کار گذشته بود.»


بنابر این گزارش، روز 14 اسفندماه سال‌ 93 بود که شکوفه در بیمارستان سوختگی شهید مطهری به کام مرگ فرو رفت.

اخبار حوادث - روزنامه ایران