اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
به آتشم می کشی بابا بادکنک فروش
در حاشیه انتشار یک فیلم در اینترنت؛
به آتشم می کشی "بابا بادکنک فروش"
دیشب فیلمی را در یوتیوب دیدم. بغض تا حلقم بالا آمد. بدون آنکه بدانم و بفهمم از چشمانم چند قطره اشک سرازیر شد.
این حالت برایم آشنا بود. زمانی که پدرم در گذشت به دردِ "ناخودآگاه اشک ریختن" دچار شده بودم. کنترلش دستم نبود و آن زمان این موضوع بسیار زجرم می داد. بیش از یک هفته آن حالت عجیب و غریب با من همراه بود.
طی این همه سال بسیاری صحنه های ناراحت کننده دیدم و افسوس خوردم. کنترل اشکانم را داشتم. گاهی متهم به سنگدلی و بی احساسی هم می شدم. "احمد" دوستِ روان شناسم اما می گفت؛ "غم از سر گذشته آنچنان سنگین بوده که "حدِ تاثرت" جابجا شده، این بدین معنا نیست که بی احساسی، به مجرد آنکه شوکی احساسی برابر یا شدیدتر از آنچه تجربه کردی وارد شود، به آن واکنش نشان خواهی داد".
همه این حرفها از یادم رفته بود تا دیشب که دوباره نآگاه اشکهایم سرازیر شد. متوجه شدم این تکه فیلم اگر نه "حد تاثر"ام را جابجا لااقل به آن رسیده است. اینها را برای درد دل ننوشتم، خواستم بگویم تاثر دیدن این "بابا بادکنک فروش" که بار تاریخِ رنج را به دوش می کشد و از راه رفتن عاجز، دل و روح مرا لرزاند.
چطور دل مسئولین نمی لرزد؟ مسئولینی که به فکر گروه های عددی، 7+8 و 16+14، حضور اصلاح طلبان و جریان انحرافی در انتخابات هستند، لحظه ای وقت مهمشان را بگذارند این فیلم را ببینند. کاش شرم کنند و از این بازی های سیاسی دست بردارند. شاید بار شانه های مردم سبک تر شود.
این پیرمرد یا هزاران پیرمرد و پیرزن دیگر که مادر و پدر من هستند، نه اصلاح طلبند، نه طرفدار جریان انحرافی و نه جریان اصولگرا، مردمی عادی هستند که طبق قانون اساسی حق شان زنگی در شأن انسان است.
با آن همه شعار و عمل انجام نداده، چطور می توانید سر بلند کنید؟ من که به عنوان آدمی عادی تنها مسئولیتی انسانی در قبال این "بابا بادکنک فروش" دارم، تنم لرزید، آنها که شعار دادند و قرار بود این بندگان خدا را به جایگاه اصلی شان برسانند چطور می توانند سر بلند کنند و صبح خودشان را در آینه ببینند؟
طبیعتا آنکه شکمش سیر است دینش محکم است و مشغله ای غیر از اصلاح طلبی و اصولگرایی و جریان انحرافی ندارد، اما آن که گرسنه است، درد فقر دارد.
قبل از دیدن فیلم، صمیمانه التماس می کنم اگر دستتان به دهانتان می رسد، منتظر مسئولین! نباشید، وظیفه انسانی تان را هر روز و هر بار مهر تایید بزنید.
با هموطنانی که زندگی به آنها سخت می گذرد، مهربان باشید. کودکی که شیشه ماشینتان را کثیف می کند برای بازی نیامده، آمده خرج یک خانواده را در بیاورد. خستگی روزتان را بر سرش خالی نکنید.
برای شما 200-300 تومان حداکثر می شود یک ساعت اینترنت کمتر، ولی برای "بابا بادکنک فروش" یک دانه نان می شود. هموطنانمان را خودمان در یابیم.../تحلیل:انتخاب
ویدیو مرتبط :
فروش بادکنک چراغدار در سوپرمارکت علی
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
اعترافات تلخ به قتل آتشین مرد بادکنک فروش
اخبار حوادث - اعترافات تلخ به قتل آتشین مرد بادکنک فروش
از ساعت 8 صبح 29 شهریورماه وقتی خودرویی داخل یک مزرعه منطقه قلعه گبری شهر ری آتش گرفت پلیس با یک معمای جنایی روبهرو شد.
آتشنشانان وقتی پژو 405 آتشین را خاموش کردند مأموران کلانتری 172 شهرری در بازرسی از آن جسد سوختهای را دیدند.
ماجرای این جنایت به بازپرس شعبه 7 دادسرای شهرری مخابره شد و با دستور وی تیمی از اداره 10 قتل پلیس آگاهی تهران دست به کار شدند تا از جسد سوخته رازگشایی کنند.
کارآگاهان در نخستین اقدام تحقیقی به بررسی خودروی سوخته پرداخته و صاحب آن در شهرری را شناسایی کردند که وی زنده بود و از این مرد شنیدند خودرویش را امانت در اختیار برادر 36 سالهاش به نام «مجتبی» قرار داده است.
وقتی مشخص شد جسد سوخته کسی جز مجتبی نیست، برادر قربانی به کارآگاهان گفت: «از برادرم خواسته بودم خودرو را برای انجام سرویس فنی به مکانیکی یکی از دوستانش ببرد، ساعت 3 ظهر 28 شهریورماه بود که خودرو را تحویل گرفت و از آن به بعد از او و خودرویم هیچ خبری نداشتم.»
کارآگاهان در شاخه دیگری پی بردند مجتبی در بازار شهرری اقدام به فروش بادکنک میکرد و همزمان تحت پوشش بادکنکفروشی به خرید و فروش مواد افیونی نیز دست میزد و خودش هم به شیشه اعتیاد داشت.
با توجه به ادعاهای برادر قربانی، کارآگاهان سراغ مرد مکانیک به نام «رضا» رفتند و از وی شنیدند مجتبی به مغازهاش مراجعه نکرده است و این درحالی بود که تجسسهای پلیسی نشان میداد برخی مغازهداران همسایه مکانیکی، رضا را روز 28 شهریورماه سوار بر پژو 405 برادر مجتبی دیدهاند.
همین کافی بود تا رضا روز هشتم مهرماه دستگیر شود و با وجود اصرار بر بیگناهی از جنایت آتشین رازگشایی کند.
رضا گفت: «روز 28 شهریورماه قربانی به بهانه تعمیر خودروی برادرش به مغازه من آمد، پس از انجام سرویس و برای اطمینان از سالم بودن خودرو، درحالی که مجتبی در مغازه حضور داشت اقدام به گشتزنی با پژو 405 در اطراف محل کار خود کردم و پس از دقایقی باز به در مغازه برگشتم.»
رضا در ادامه گفت: «پس از بازگشت متوجه شدم مجتبی به داخل مغازه رفته و با سوءاستفاده از غیبت من، در اتاقک انتهای مغازه که محل استراحت است، شیشه میکشد؛ این درحالی بود که پیش از آن و در چند نوبت به مجتبی گفته بودم حق ندارد در محل کسب و کار من شیشه بکشد، به همین خاطر با او درگیر شده و قصد داشتم مجتبی را از مغازه بیرون بیندازم اما او که به خاطر توهم شیشه در شرایط طبیعی قرار نداشت،
ناگهان با من درگیر شد و درحالی که با هم گلاویز شده بودیم، وی را به سمت پلهها هل دادم که باعث شد مجتبی از پلهها پایین افتاده و از ناحیه سر دچار شکستگی، خونریزی و بیهوشی شود. درحالی که بسیار ترسیده بودم مغازه را تعطیل کردم تا کسی متوجه ماجرا نشود، ساعت 3 نیمه شب بود که به مغازه رفتم و جسد مجتبی را داخل صندوق عقب خودروی برادرش گذاشتم و به بیابانهای اطراف شهرری بردم و با بنزین خودرویش را به آتش کشیدم.»
اخبار حوادث - ایران