اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
بازار «اورانگوتان» و «شاهین» در تهران!
برای اینكه با چشم خودتان از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را ببینید سری به اتوبان آزادگان، بعد از خلیج فارس، خیابان باغ پرندگان بزنید. در باغ پرندگان انواع و اقسام پرندههای زینتی به صورت قانونی و در شكل یك بازارچه، خرید و فروش میشود.
اما در این بازار قرار نیست همهچیز به شكل عادی و قانونی باشد بلكه در اینجا علاوه بر اینكه پرندههای زینتی خرید و فروش میشود، پرندههای وحشی و حتی حیوانات دیگر نیز میتوان پیدا كرد كه با قیمتهای متنوع آن را به خانه تان ببرید؛ حیواناتی كه اكثرا خرید و فروش آنها غیر قانونی است و توسط دلالهای غیرمجاز حیوانات معامله میشود.
در این بازار برای خرید شیر، خرس، فیل، عقاب و حتی مار و سوسمار با قیمتهای چند میلیونی میتوانید به فروشندگانی سفارش دهید و با پیك رایگان درب خانه تحویل بگیرید. جمعهها در این خیابان جای سوزن انداختن نیست. همه با قفس یا كارتنهای كوچك و بزرگ در حال رفت آمد هستند. عدهیی میخرند و عدهیی میفروشند. فروشندگان از ابتدای خیابان بساط پرندگان رنگارنگ خود را باز كردهاند و پرنده بازها دور آنها را گرفته و مشغول چانهزنی هستند. قناری و كاسكو عادیترین پرندگانی هستند كه در قفسها
به چشم میخورند. صدای همهمه آنقدر زیاد است كه وقتی با صدای پرندگان آمیخته میشود كسی كه برای اولین بار به اینجا میآید واقعا سرش سوت میكشد. كمی كه در میان آنها گشت و گذار كنید میفهمید كه پرنده بازی هم برای خودش دنیایی دارد. یكی از این پرندهفروشان آنقدر با عشق غذا در دهان پرندگان تازه از تخم درآمدهاش میگذاشت كه انگار مادرشان بود و جوجهها هم یكی یكی دهانشان را باز میكردند و منتظر بودند غذا در دهانشان برود. او هم با حوصلهیی مادرانه به تكتك آنها كه نزدیك به 20 عدد میشد میرسید.
پشت بازار دنیای دیگری است
عقاب یا شاهین هم دارید؟برو پشت بازار هر چیزی كه بخوای پیدا میشود. پشت بازار غوغایی است. انگار كه وارد دنیای دیگری شدی. از آسفالت خبری نیست و خاك پوشش زمین است. جمعیت موج میزند. كبوتربازها و مرغ و خروس فروشها در اینجا بلبشویی به پا كردهاند. هر نوع كبوتری كه بخواهید در اینجا پیدا میشود. پاپری و كفتر كاكل به سر سادهترین آنها ست. داخل قفسها پر است از كبوتر و دادزنهایی كه فریاد میزنند: «جدا كن سوا كن فقط 8 تومان.» یكی دیگر داد میزند 15 هزار تومان. البته كبوترهای خاصتری هستند كه كفتربازها برای آنها سر و دست میشكستند و تا 100 هزار تومان گاه قیمتها میرسد.
معركهگیری خروس جنگیها
خروسها با پا و گردنهای درازشان عشق خروسجنگی ها را به وجد میآورند. در این میان ناگهان یك نفر برای اینكه بازار گرمی كند معركهیی راه انداخت و دو خروس جنگی را به جان هم انداخت و آنها هم با باز كردن پرهای دو گردنشان عرض اندام كردند و حسابی از خجالت هم درآمدند و مردم، برای تماشا دورتا دور آنها را گرفتند. یكی داد میزد «مرغ تخم طلا» و دیگری میگفت «مرغ دوزرده دارم» و یكی دیگر میگفت «بوقلمون جوان دارم. جوجه شترمرغ بیا ببین دیدنش ضرر نداره» .ماشینهای پارك شده صندوق عقب بالا زده هم كم نبودند كه در میان آن پر بود از جوجه و كبوتر. در این بازار مكاره یك نفر هم با وانت بز و گوسفند آورده بود كه البته حسابی هم مشتری داشت.
كبوتر خورد، زدمش
سر خیابان پر است از سگ و گربه با هر نژاد و قیمتی. «سگ میخواهی؟ بیا این را ببر 40 هزار تومان. » سگ خاكستری پشمالو. چرا اینقدر ارزان؟
«دیگر نمیخواهمش برای همین ارزان میدهم كه برود. چشمهای سگ خون زده بود.» مریضه؟
«یكی از كبوترها را خورده من هم زدمش!»
«پس معلوم است كه سگ خوبی نیست، نمیخواهیم.»
«30 تومان با جایش میدهم»؛
توله سگهای روی هم تلمبار شده
سرخیابان هم برای خود بازاری است. همه با یك عالمه سگ و گربه ایستادهاند. از سگهای نگهبان تا سگ شكار و خانگی پا كوتاه و مینیاتوری. از 200 هزار تا 2 میلیون تومان قیمت دارند. شماره تلفن و آدرس میدهند كه اگر مشكلی پیش آمد پس ببری. صندوق عقب تمام ماشینها پر بود از سبدهایی كه وقتی در آن را باز میكردند چندین توله سگ روی هم تلمبار شدهاند تا كسی پیدا شود و آنها را بخرد. گربههای پرشین هم گوشهیی لم دادهاند و به این بازار شلوغ پر از گرد و خاك نگاه میكنند. عدهیی هم بدون توجه به حیوانات دور هم جمع شده و كارت بازی میكنند. صداهای وحشتناك از خودشان درمیآورند و حتی یك بار به حد مرگ همدیگر را میزنند اما یك نفر نیست آنها را از هم جدا كند!
غیرمجازها!
عقاب و شاهین دارید؟ یك نفر نشانی یك مغازه داخل پاساژ را میدهد. «ببخشید، شاهین دارید؟» اخم كرد و گفت: «مگر آمدی مرغ بخری اینقدر راحت میگی؟ غیر مجازهها!» باصدای آرامتر گفتم: «ببخشید، شاهین دارید؟»
«بله، تا چه قیمتی میخواهید؟»
قیمتش مهم نیست
«یه شاهین هست كه از جوجگیش پیش یك دكتر بزرگ شده، الان كمتر از یك سالشه. دست آموزه. یك میلیون و 500هزار تومان. » عكساش را هم در كامپیوترش نشان میدهد.
مامور محیط زیستی؟
«به نظر شما عقاب بهتر است یا شاهین؟»
گفت: «تربیت عقاب سختتر است. شاهین دست آموزتر است و بهتر میتوان با آن كنار آمد.»
«نظرتان درباره سمندر چیست؟ آخر میخواهیم یك هدیه خاص به دوستانمان بدهیم.»
گفت: «یك سمندر دارم حامله است. چهارتا بچه میآورد. وارداتی است. پوست زیبایی هم دارد، یك میلیون تومان.»
گفـتـیـم:«بـچههــایــشرا نمیخواهیم.» گفت: «از همین الان 500 هزار تومان هر كدام را پیش خرید میكنم برای خودم.»
یكی كه آن طرف ایستاده بود، گفت: «دو تا سمندر ایرانی دارم. الان نشانتان میدهم اگر خوشتان آمد ارزانتر میشود خرید.»
رفت و با یك شیشه نوشابه كه زیر یك پارچه پنهان كرده بود برگشت و روی آن را برداشت. دو سمندر سبز در آن لم داده بودند. گفت 250 هزار تومان.
«نمیخواهم همان شاهین خوب است.»
صاحب مغازه گفت: «مامور محیط زیست نباشی؟ خیلی از مامورها این شكلی میآیند و مچ ما را میگیرند.»،«نه بابا ما میخواهیم برای دوستمان یك هدیه خاص بگیریم.» گفت: «اتفاقا خیلیها برای همین به اینجا میآیند یك نفر میخواست به دوستش مار زهردار هدیه بدهد، گفتم تو بیشتر دشمنش هستی یا دوست؟»
سوسمار میخواهید؟
دیدم باب رفاقت باز شده، پرسیدم: «هنوز هم طرفدار شیر و خرس و فیل هست؟»
خندید و گفت: «دیدی مامور محیط زیستی. بله، هنوز هم هستند. حتی سوسمار، كروكودیل و اورانگوتان هم میخواهند. اگر میخواهی سوسمار 400 هزار تومان، كوركدیل یك میلیون و 500 هزار تومان. » فرق این دو را كه پرسیدم، گفت: «سوسمار داخلی است اما كروكودیل وارد میكنیم. 40 سانتی متر است، میخواهید؟» «اینها كه 40 سانت نمیمانند میشود 4 متر آنوقت چكارش كنیم؟»
گفت: «برمیگردانی به خودم. همه همین كار را میكنند.»
اینها رو كجا نگه میدارید؟
نگاهش چرخید روی صورتم و گفت: «باغچهیی دارم آنجا نگهداری میكنم.»
مردی از لای در گفت: «میمون از دست خریدم.» گفت: «مال من 150 هزار تومان.»
«نمیبینیش؟» گفت: «تو رو قبول دارم.»
منم شماره آقای دكتر را گرفتم و رفتم.
با وجود دستگیریهای فراوان هنوز بازار حیوانات غیرقانونی داغ است.
در بازار پرندگان با وجود آنكه مامورهای محیط زیستی زیاد در رفت و آمد هستند و هر بار هم خبرهایی مبنی بر اینكه خرید و فروش حیوانات وحشی در اینجا انجام میگیرد و دستگیری این افراد شنیده میشود اما انگار همچنان بازار این طور خرید و فروشها در این مركز داغ است، مخصوصا روزهای جمعه كه جمع سگ و گربهها هم حسابی جمع میشود.
ویدیو مرتبط :
اورانگوتان نجار !! مهارت اورانگوتان را در اره کردن چوب ببینید
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
دستگیری رمالهای بازار تهران
مرد مغازهداری كه با همدستی شاگرد خود، اقدام به رمالی و كلاهبرداری از مردم در بازار تهران میكرد، شناسایی و دستگیر شدند.
عصر چهارشنبه گذشته مردی در حال عبور از بازار تهران، مشاهده كرد زنان و مردان بسیاری به سمت مغازهای كه در انتهای بازار قرار دارد، حركت میكنند.
مرد رهگذر با مشكوك شدن به اوضاع، پشت سر آنها به راه افتاد تا این كه به نزدیكیهای یك مغازه رسید.
در همین موقع، همان افراد یك به یك وارد آن مغازه شدند. مرد رهگذر كه بشدت كنجكاو شده بود، وارد آن مغازه شد تا ببیند آنجا چه خبر است. او به محض ورود مشاهده كرد داخل مغازه ۲ مرد نشستهاند و زنان و مردان بسیاری كنار آنها جمع شده و در حال گفتگو با یكدیگر هستند.
با نزدیك شدن به یكی از مردان از او علت مراجعهاش به این مكان را پرسید كه آن مرد گفت: ورشكسته شدهام و برای بهتر شدن وضعیت مالیام نزدصاحب این مغازه آمدهام تا او با نوشتن نسخههایی، گشایشی در كارهایم ایجاد كند.
شهروند تهرانی كه دیگر مطمئن شده بود مرد رمال با شیادی از مراجعان ساده لوح كلاهبرداری میكند، سراسیمه از آن مغازه خارج شد و با تماس با مركز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ تهران، از ماموران برای دستگیری مرد رمال و شاگردش تقاضای كمك كرد. به دنبال این تماس، ماموران كلانتری ۱۱۳ بازار تهران برای بررسی موضوع به مغازه مرد رمال اعزام شدند.
● رمال، ۱۵ دقیقهای برای متقاضیان نسخه مینوشت
ماموران كلانتری ابتدا محل را زیر نظر گرفتند كه معلوم شد زنان و مردانی وارد مغازه مرد رمال شده و پس از ۱۰ تا ۱۵ دقیقه در حالی كه برگههایی در دست دارند، از آن محل خارج میشوند.
با مشخص شدن این موضوع، ماموران با هماهنگی قضایی وارد مغازه مرد رمال شدند كه پی بردند او و شاگردش در حال نوشتن نسخههایی برای ۱۰ زن و دختر جوان هستند.
ماموران، مرد رمال و شاگردش را پیش از فرار دستگیر و به كلانتری منتقل كردند.
در بازرسی از مغازه مرد رمال، ۱۰۰ برگه كاغذ كه نسخههای خوشبختی، بختگشایی، پولدار شدن و... روی آن نوشته شده بود، همراه چند پاكت كه شامل عكسهای زنان مشتری، فلزهایی كه نام و مشخصات مشتریان در آنها ثبت شده بود و یك كتاب رمالی ، یك عدد آینه، تعداد زیادی قفل و كلید و نعل اسب كشف و ضبط شد. دو مرد رمال به كلانتری ۱۱۳ بازار تهران انتقال یافتند.
آنها در بازجوییهای پلیسی اظهارات متناقضی را بیان كردند تا عاقبت روز گذشته به كلاهبرداری از زنان و مردان تهرانی اعتراف كردند..../ جامجم آنلاین