اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
اینجا سفید است از ترس و افیون
اخبار اجتماعی - اینجا سفید است از ترس و افیون
«مستقیم...؟»
«سوار شو...»!
«خاك سفید چه جور جاییه آقا؟»
«اینجا؟ بهترین جای دنیاس! تگزاسه! اروپاس! اصلا هركس میخواد آببندی بشه، اول باید بیاد اینجا! اینجا منطقه آزاده دیگه»!
و پیاده كه میشدی، سوغات بهترین جای دنیا را روی پیشانیاش میدیدی؛ جراحت باریكی از ضرب چاقو...
اینجا خاك سفید است، جایی كه ضخامت یك دیوار تنها مرزی است كه قمارخانه را از نماد امنیت جدا میكند. همسایگی حیرتانگیزی كه هم نشان از ترس دارد و هم زور. ترسناكتر آنكه در این قرابت دیوار به دیوار، رد پای غربتیها آشكارا دیده میشود. گروهی كه تصور میشد 14 سال پیش و همزمان با تخریب خانههایشان توسط نیروی انتظامی، به تمامی از این محله كوچ كرده باشند اما حالا نه تنها چنین اتفاقی نیفتاده بلكه پراكندگیشان در سطح محله، بر معضلات گذشته نیز افزوده است. بازگشتی كه بیش از هر چیز این موضوع را اثبات میكند كه «خاك سفید» امنترین نقطه برای بزهكاری بوده و هست. محلهیی كه با سرانه مسكن 5/5 مترمربع برای هر نفر بستری مناسب برای انواع انحرافات اخلاقی است. نزاع و درگیریهای هر روزه نیز محصول این مزرعه آفتزده است؛ آیینهیی از «خاك سفید» كه دورنمایی جز این را به تصویر نمیكشد كه «اگر خاك سفید به حال خود رها شود، این بار غربتیها تمام آن را فرا میگیرند».
آغاز سفر
هجوم بیوقفه مسافران به ایستگاه پایانی، یادآور خاطره دلهرهآور مدیر سرای محله خاك سفید و تصویری از محله، قبل از تخریب سال 79 است كه مو بر بدن سیخ میكند:
«من سال 76 سرباز بودم. تو یكی از اون روزا عروسی برادرزادهام بود. من و همسرم برای كادوی عروسی یه سرویس چینی دوازده نفره خریدیم. اون زمان قیمت این سرویس چینی 60 هزار تومن بود. اون رو پشت وانتمون گذاشتیم. برای رفتن به خانه برادرم باید از وسط محله غربتیها رد میشدیم خیابونا دستاندازی شدید داشت. من اولین دست انداز رو رد كردم اما تو دست انداز دوم احساس كردم یه چیزی از پشت وانت پرید بیرون اما چون محله ترسناك بود اصلا پیاده نشدم ببینم چی بود. وقتی به خونه برادرم رسیدیم، اومدیم جعبه رو از پشت وانت برداریم كه یكهو دیدیم وانت خالیه! ما چون از محله غربتیها رد شده بودیم مطمئن بودم كه كار، كار غربتیهاست.
به برادرم گفتم میرم و جعبه رو پس میگیرم. همه ترسیدن و گفتن نرو، تو رو میكشن. اما وانت رو روشن كردم و به همون جایی رفتم كه احساس میكردم چیزی از وانت بیرون پریده...» فریادهای میوه فروشانی كه در ورودی متروی فرهنگسرا ایستادهاند امان خیال نمیدهد! فریادهایی كه با هوار رانندگان بیشماری كه در ورودی مترو توقت كردهاند همراه میشود تا گستره این ناحیه، از كوهسار تا جوادیه و از حكیمیه تا تهرانپارس را در چشم بر هم زدنی در ذهن ما حك كند.
تعدد تاكسیها و سواریهای ایستاده مقابل مترو آنقدر زیاد است كه باورش سخت است این همه نانآور خانواده، از یك جا ارتزاق میكنند اما این فكر مجال كوتاهی برای جولان مییابد چرا كه كارمند مترو حجم مسافران ایستگاه فرهنگسرا را «به 30 هزار ورودی و 90 هزار خروجی» در طول روز تقسیم میكند. رانندگان پیوسته داد میزنند، روزی خود را بر میدارند و بهانهیی دوباره برای تشكر از خدا مییابند.
محلی برای آرامش
از میان خیابانها و میادینی كه نام بلندشان حنجره رانندگان را میآزارد، مقصد خود را می یابیم. در میان عجله مردمی كه از فضای تاریك مترو بیرون جستهاند، سیمای «فرهنگسرای اشراق» بیش از هر چیز دیگری دلبری میكند و این پلههای پل عابرند كه وصال یار را نصیبمان میسازد. محوطه داخلی فرهنگسرا، فضایی سرسبز و دلنواز دارد و در این رنگآمیزی خلاقانه، تندیس «شهابالدین یحیی سهروردی» مشهور به «شیخ اشراق» با صلابت خودنمایی میكند. «فرهنگسرای اشراق» از پارك، كتابخانه، سالن تئاتر و مركز همایش بهرهمند است اما در بین همه اینها، این آرامشاش است كه مردم را به سوی خود جذب میكند.
البته این آرامش سبب از یاد رفتن ناآرامیهای خاك سفید نشده چرا كه هنوز «افتخار به لات منشی» و «اهمیت كارهای فرهنگی و لزوم آمدنش به این محله» نقل زبان بیشتر مردمی است كه از آرامش بوستان لذت میبرند. نگهبان فرهنگسرا هم كه همهچیز را «خوب» میداند، قصد انكار اهمیت «آمدن امكانات بیشتر به خاك سفید» را ندارد. دل كندن از آرامش فرهنگسرا كار سادهیی نیست اما چون مقصد جای دیگری است، این اتفاق میافتد.
ورود به خاك سفید
در چشم برهم زدنی تاكسی پر میشود و راه میافتد. راننده كمربند ایمنی را روی خودش ولو میكند و مدام به زبانی ناآشنا چیزهایی میگوید و میخندد. وقتی پایش را روی گاز میگذارد، تصویر پی در پی ماشینها كنار میرود تا بار دیگر سیمای «فرهنگسرای اشراق» ظاهر شود. راننده كه در امتداد خیابان میراند، ریز و درشت منطقه معلوم میشود.
از خانههای مردم كه سبك ساخت و سازشان قدیمی است و تفاوت آشكاری با خانههای نقاط همجوارشان دارند گرفته تا چاله و چولههای خیابان. سطلهای زباله آهنی هم به وفور دیده میشوند اما باز هم حجم زیادی از زبالهها را روی زمین ریختهاند. مغازهها خود را با بنرهای بزرگ به عابرین معرفی میكنند اما این آگهیها سادهتر از آنند كه اكنون در غوغای تبلیغات سراغ داریم. میوهفروشی، سوپرماركت، مكانیكی و سمساری بنرهایی هستند كه بیش از همه به چشم میآیند. اما در این بازار كسب و در آمد، قفسهای چند طبقه پر از مرغهای زنده كنار خیابان بیش از هر چیزی دیده میشوند.
ماشینهای سنگین نیز سیمای منطقه را به تمامی تحت تاثیر خود قرار دادهاند. ماشینهایی كه اهالی خاك سفید، تنها رانندگان آنها هستند و صاحبان این ماشینها، خود در محلههای بالای شهر زندگی میكنند. راننده سپید موی همچنان، میخندد و میراند. او شرایط منطقه را «خیلی خوب» میداند چرا كه باور دارد در محل زندگیاش «همهچیز هست». آسمان، در دفتر حضور و غیاب خورشید، سر به غروب میسایید و ما حالا به مقصد رسیدهایم. درست مثل مدیر كه وقتی به محله غربتیها رسیده، ماشین را خاموش كرده و برای لحظاتی منتظر مانده است: «بعد از چند دقیقه یه خانم به من نزدیك شد و از من پرسید اینجا چی میخوای؟ من گفتم یه دست ملامین واسه خونوادم گرفته بودم كه گویا بچههای محله شما به شوخی اون رو برداشتن! البته تو اون جعبه سرویس ملامین نبود، من برای اینكه ملامین ارزونتر از چینی بود به اونا اینجوری گفتم. زن به من گفت چقدر میدی تا بگم كی اون رو برداشته؟ گفتم پنج هزار تومن میدم. وقتی پول رو به زن دادم فقط اشاره انگشتش رو دیدم كه پسر جوان
16 – 15 ساله قوی هیكلی رو نشون میداد. رفتم پیشش و گفتم: ما یه چیزی پشت وانت داشتیم كه بچههای شما به شوخی برداشتن. پسر گفت: چقدر میدی جاش رو بگم؟ گفتم: پسرخوب! من هم اگه بخوام میتونم مث تو رفتار كنم البته این رو الكی گفتم چون واقعا میترسیدم! خلاصه گفت میدونه جعبه پیش كیه ولی پنج تومن میخواد. منو به یه سالنی برد كه پر از دود بود و تو اون فقط سرای رو به پایین دیده میشد. یكی تزریق میكرد، یكی مواد میزد، خلاصه بد اوضاعی بود. تا حالا تو عمرم اونقدر نترسیده بودم...»
حرارت سكوت
گرمای هوا بار دیگر رشته افكار را پاره میكند اما این گرما هرگز به اندازه حرارت تنور نانواییها نیست. نانواهایی كه دسترنجشان، گرچه هر روز مهمان سفرههای مردم خاك سفید است اما گویی خودشان چندان تمایلی به بیان خواستههایشان ندارند. زیر لب با یكدیگر حرف میزنند اما چیزی بروز نمیدهند. تا اینكه یكی از شش نانوا، از سوزاندن خواستههایش در تنور سكوت صرف نظر میكند و زمزمه «همه دنبال مشكلات خودشانند» را زینت نان تافتونی میكند كه روی پیشخوان میاندازد و زمزمه «همه كارگرند، زحمت میكشند» كه به سختی و از لابهلای موجی از واژههای غریبه به گوش میرسد.
بیاعتنایی به محیط زندگی
«غربتیها كه پیش از تخریب سال 79 در یك جا جمع شده بودند، الان كمتر شدهاند اما در هر حال در سطح محله پراكندهاند. اینها میآیند و شبانه زمینهای بیصاحب را دیوار كشی و بعد با بنگاهیها ساخت و پاخت میكنند و آن را به این و آن میفروشند، بدون سند.» این ادعای چند نفر از ساكنین محله است.
چشم بچرخانی تابلوهای مشاور املاك را بیش از هر چیز دیگری میبینی. در بنگاهی، دو جوان با چهرههای خندان نشستهاند. نگاهمان كه در هم افتاد باب سخن باز شد اما یكی از آن دو از همان اول راهش را جدا كرد كه «من مال اینجا نیستم.» اما دیگری كه نیازی به انكار نمیدید، گفت: «اینجا همهچیزش خوب است، خوب...» اما ارتباط غربتیها و بنگاهیها به مذاق هیچ كدامشان خوش نیامد. «هركه گفته، بیخود كرده، این قضیه مربوط به 20 ساله پیشه». یاد خاطره مدیر میافتم كه میگفت: «وقتی وارد سالن شدیم مرد خشنی كه سبیل بلندی هم داشت جلو اومد و با لحن بیادبانهیی پرسید این كیه؟ تزریقیه؟ من دیگه زبونم بند اومده بود و نمیتونستم چیزی بگم ولی اون پسر گفت نه، هیچ كاره است.
دوباره پرسید پس كیه؟ ماموره؟ پسر این بار جواب داد نه عمو! جعبه مال آقاست! مرد سبیل بلند با عصبانیت داد زد برو گمشو! بسته، مسته كجاس! بعد با كف دست محكم به سینه من زد و منو هل داد به سمت در سالن. عقب عقب رفتم و سرم محكم خورد به برجستگی روی در و شروع كرد به خون آمدن...» گرچه آن دو جوان بنگاهی این خاطره را نمیشنیدند اما با این حال سكوت بر آنها نیز حكمفرما شده بود. بعد از لحظاتی دوباره نگاهی به بیرون انداختند و خندهیی به بلندای بیاعتنایی سر دادند. بیاعتناییای كه خود عاملی جدی در گسترش هرج و مرج و رشد آسیبهای اجتماعی است. آسیبهایی كه دلیل اصلی انواع شرارتهایی است كه از این منطقه سر بر میكشد و «وجود پنج، شش خلافكار در هر خیابان» را نقل زبان پیرمردی میكند كه در «پارك آزاده» به دور دستها خیره شده است.
خانوادهها، معتادان و . . .
حالا هوا كاملا تاریك شده و اینجا خیابان 22 بهمن است. همان خیابانی كه در گذشته، محله غربتیها و پاتوق انواع و اقسام جرایم و انحرافات اخلاقی بود و حالا به «پارك گلشن» ختم میشود. با عبور از كنار خانههای مردم بار دیگر نمای قدیمی ساختمانها تكرار میشود، ساختمانهایی كه حتی پاركینگهای 15 – 10 متریشان هم به اجاره كسانی درآمده است كه سقفی برای زندگی نداشتهاند. نمایی كه یادآوری میكند «خاك سفید، محل پخش مواد مخدر بوده و هست و این تصور كه با تخریب منازل غربتیها، این محله پاك شده اشتباه از آب درآمده و با پراكنده شدن غربتیها در جای جای محله، معضلاتی از این دست دو چندان شده است.»
در اكثر خانهها، نیمه باز است و باد، پردههای آویزان ورودی خانهها را تكان میدهد. با عبور از كنار پدری كه در پیادهرو، چند سیخ كباب را روی منقل باد میزند، دو زن و یك مرد كه قلیان به دست، زندگیشان را دود میكنند و دختر بچهیی كه تمامی این لحظات را در خاطره خود ثبت میكند، چهره «پارك گلشن» زیر نور ضعیف چراغهایش نمایان میشود. پاركی كه فضایی سرسبز، چند وسیله ورزشی، نیمكت، دو تاب و چند سرسره دارد. ساعت از 9 عصر گذشته وهنوز خانوادههایی در پارك مشغول بازی با كودكانشان هستند.
خانوادهها در پارك تنها نیستند و مجموعهیی از معتادان و بزنبهادرها هم در كنارشان دیده میشوند. چند جوان كه در گوشهیی از پارك، قلیان را همچون معشوقهیی به آغوش كشیدهاند، سه مرد قویهیكل روی یكی از نیمكتها نشستهاند و با آب و تاب فراوان از كتككاری چند لحظه پیششان میگویند. دو ولگرد كه توان راه رفتن ندارند در پارك پرسه میزنند اما پدر و مادرها با این دلیل كه«پارك روشن است و نور كافی دارد» و « این افراد كاری با ما ندارند» به سادگی از كنار اینها میگذرند. ماشین گشت نیروی انتظامی هم كه در این چند ساعت، بیشتر از دو، سه بار سر و كلهاش آفتابی نشده بود، این بار هم با چراغهای خاموش میآید و بی اعتنا، عبور میكند.
احساس عدم امنیت در بین مردم
«گلشن» با بازار میوه و تره بار، سالن ورزشی سرپوشیده، سرای محله و پارك مجموعهیی است كه پس از تخریب خانههای غربتیها و در چند سال اخیر ساخته شد تا نمادی از ساخت و ساز شهری و تلاشی در راستای بهبود وضعیت زندگی مردم این محله باشد اما با این حال محله خاك سفید از حداقل امكانات شهری بی بهره است. عدم امنیت را هم میتوان با چرخی كوتاه در كوچه پس كوچههای خاك سفید، به راحتی دید. مردم این محله برای محافظت از اتومبیلهایشان یا آنقدر آنها را نزدیك دیوار پارك میكنند یا در طول شبانهروز مدام به آنها سر میزنند و خواب را بر چشمان خود حرام میكنند. در سكوت شب، خونابهیی كه جلوی مغازه مرغ فروشی بر زمین ریخته یاد برجستگی روی دیوار و مخمصهیی كه مدیر در آن گیر كرده بود را دوباره زنده میكرد. اما گویی مدیر به انتهای خاطرهاش نزدیك میشد:
«وقتی دیدم كه اوضاع این جوری شد برگشتم به طرف گفتم آقا چقدر شما آدم با شخصیتی هستید! اصلا شخصیت فقط برازنده شماست تو این دنیا! یه مقدار كه اوضاع آروم شد دوباره گفتم كه من كارگرم و ندارم و از این حرفها. طرف پرسید: چند خریده بودی؟ گفتم 30 هزار تومن. گفت: خب، پولش رو بده تا بهت برگردونم! با تعجب گفتم من قبلا خریدمش! جواب داد: حالا بچههای ما زحمت كشیدن و این جعبه رو از پشت وانت شما برداشتن، اگه میافتادن زمین و میمردن اونوقت تو پول خونشون رو میدادی؟! گفتم ببخشید، نمیدونستم ولی اگه میفهمیدم حتما نگه میداشتم! گفت آهان، حالا شدی بچه خوب...»
زحمتكشان در هجوم آسیبهای متعدد
ساعت از 10 شب گذشته و آخرین قطار خط صادقیه، تا لحظاتی دیگر از ایستگاه فرهنگسرا حركت میكند. سكوت شب كه گهگاه با صدای بلند باند اتومبیلها و اگزوز دستكاری شده موتوسیكلتها تكه تكه میشود، یاد خانمی را زنده میكند كه میگفت «ما اینجا، شبها خیلی دیر بشود، تا ساعت 10 میتوانیم بیرون بمانیم، بعد از آن خطرناك است» و این حرف یقینا توصیهیی دلسوزانه بود! در بازگشت، یاد شش نخ سیگاری كه دستان دختر بچهیی را پر كرده بود و میرفت تا سرمایهیی را دود كند، یاد مردی كه در تاریكی شب، در انتظار ذرهیی افیون زندگیاش را میباخت و یاد نالههای زنی كه معصومیت را میشكافت، آزاردهنده، میآمد و میرفت و پیوسته هشدار میداد كه شاید «اكثر مردم محله خاك سفید، كارگر و سر به زیر باشند اما هیچ تضمینی نیست كه در هجوم آسیبهای اجتماعی متعدد و كمبود خدمات اجتماعی و رفاهی فراوان، سر به زیر و زحمتكش باقی بمانند».
پایان سفر
آخرین قدمها در محله خاك سفید با پایان خاطره مدیر همراه میشد. آنجا كه نفسی تازه كرد و گفت: «خلاصه از من 20 هزار تومن گرفت و بعد به نوچههاش گفت: بستش رو بهش بدید، بره گم شه، آشغال! بعد با اون پسری كه با من بود جعبه رو پشت وانت گذاشتیم اما تا اومدم ماشین رو روشن كنم دوباره اون پسر گفت كه آقا چقدر میدی تا دوباره تا دم در اونجایی كه میخوای جعبتو ببری كسی نیاید برش داره؟! پنج تومن دادم و اونم با یه چوب پشت وانت نشست؛ تا انتهای محله غربتیها. آدمهای زیادی اینجا هستن كه از این خاطرهها دارن. اتفاقا همین چند روز پیش بود كه احساس كردم یه بار دیگه، تو روز روشن، چند تا غربتی رو همین حوالی دیدم...»
یزدان مردای
اخبار اجتماعی - روزنامه اعتماد
ویدیو مرتبط :
کرم سفید - آشپزی از اینجا تا آنجا
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
سفید کردن دندان را اینجا بیاموزید !
بسیاری از مردم در سراسر جهان لبخند زیبا و آراستگی فرد مقابل را آینهای از وجود او میدانند. همین مسئله موجب شدهكه بسیاری از مردم برای حفظ سلامت، زیبایی، سفیدی و براقی دندانهای خود برای رفتن به كلینیكهای دندانپزشكی و بلیجكردن یا سفیدكردن دندانهایشان صف بكشند.
با جستوجویی كوتاه در سایتها و مقالات منتشر شده در اینترنت به نسخههای متعددی برای سفیدكردن دندانها یا بلیجكردن آنها میرسید كه در آن به استفاده از برخی مواد طبیعی از قبیل نمك، توت فرنگی، پرتقال، آبلیمو و سركه برای پاكسازی و سفیدكردن دندان اشاره شده است. در این مقالات عموما استفاده مكرر از این مواد و ماساژ آنها روی دندان را بهترین روش سفید كردن دندان به شیوه طبیعی میدانند در حالی كه اثرات مخرب این مواد بر مینای دندان مشخص است. این مواد اگر چه طبیعیاند اما بهدلیل بالا بودن میزان اسیدیته آنها تاثیرات مخربی بر مینای دندان میگذارند بهویژه اگر بهصورت مكرر بر مینای دندان ماساژ داده شوند.
بسیاری از مردم در سراسر جهان لبخند زیبا و آراستگی فرد مقابل را آینهای از وجود او میدانند. همین مسئله موجب شده كه بسیاری از مردم برای حفظ سلامت، زیبایی، سفیدی و براقی دندانهای خود برای رفتن به كلینیكهای دندانپزشكی و بلیجكردن یا سفیدكردن دندانهایشان صف بكشند. اگر شما نیز قصد دارید، برای برطرف كردن تغییر رنگ دندانهای خود كه در بیشتر موارد بهدلیل مصرف بیش از اندازه چای، قهوه و سیگار بهوجود میآید به دندانپزشك مراجعه كنید، شاید بد نباشد پیش از آن نسخههای گیاهی درمانگران مكاتب درمانی طبیعی را برای از بین بردن رنگ دندان و سفیدكردن آن بدون مواد شیمیایی و ابزار پزشكی تجربه كنید.
سفیدكنندهای بهنام مریم گلی
جویدن برگهای تازه مریم گلی یكی از بهترین روشهای طبیعی برای از بینبردن رنگ دندان بهویژه تغییر رنگهای ناشی از مصرف بیش از حد چای یا قهوه است. برای افزایش میزان اثرپذیری مریم گلی، كافی است چند برگ تازه مریم گلی را بهخوبی بجوید و بعد میكس شده 5 گرم برگ مریم گلی تازه را روی دندانهای خود ماساژ دهید. تكرار این ماساژ هر شب در مدت زمان كوتاهی كمك میكند تا سفیدی از دست رفته به دندانهایتان باز گردد.
خمیردندان گیاهی برای سفیدكردن دندانهای شما
برخی از درمانگران شیوههای درمانی طب سنتی در جهان بهویژه در كشور هند استفاده از تركیبی از پودر زردچوبه، روغن خردل و نمك را برای پاكسازی دندانها و سفیدكردن رنگ دندان موثر میدانند. آنها برای تهیه این خمیر گیاهی سرقاشق چایخوری پودر زردچوبه را با یك قاشق چای خوری روغن خردل و مقدار اندكی نمك تركیب میكنند و این مخلوط را برای مسواك كردن دندانها توصیه میكنند. به اعتقاد این گروه این خمیر گیاهی هر نوع تغییر رنگ و زردشدگی دندان را برطرف میكند.
دهانشویه طبیعی چندكاره
اگر چه ممكن است عصاره یا اسانس گیاه دم اسب را در داروخانههای گیاهی یا برخی از عطاریها پیدا كنید اما توصیه میكنیم این عصاره را خودتان در منزل تهیه كنید تا از تازه بودن آن مطمئن شوید. برای تهیه این دهانشویه طبیعی كافی است 10 گرم گیاه دم اسب را در 2 لیوان آب بجوشانید تا یك لیوان از آن باقی بماند. سپس هر بار به هنگام استفاده نصف استكان از این عصاره را با یك قاشق غذاخوری عسل تركیب كنید و بهعنوان دهانشویه از آن استفاده كنید. میتوانید این دهانشویه را قرقره كنید یا آن را با كمك انگشت دست روی لثه و دندانتان ماساژ دهید. دهانشویه دم اسب علاوهبر برطرف شدن رنگ زرد دندانها به تقویت و استحكام لثهها نیز كمك میكند. دقت كنید كه این دهانشویه را هر هفته 3بار و تنها برای یك دوره درمانی 2ماهه استفاده كنید.
جویدن برگهای تازه مریم گلی یكی از بهترین روشهای طبیعی برای از بینبردن رنگ دندان بهویژه تغییر رنگهای ناشی از مصرف بیش از حد چای یا قهوه است
لكزدایی با گل زنبق
قطعا تا امروز درباره لكهای دندان شنیدهاید كه یك یا چند دندان با وجود آنكه سفید و سالم هستند اما بهدلیل داشتن لك و تغییر رنگ كوچكی جذابیت و زیبایی اولیه خود را ندارند. برای درمان این لكهای كوچك كه ناشی از مصرف موادغذایی و نوشیدنیهایی مثل چای و قهوه است میتوانید از گیاه زنبق و نعنا استفاده كنید. برای این كار لازم است گیاه تازه زنبق و نعنا را در مخلوط كن ریخته و آنها را بهخوبی مخلوط و ریز كنید. سپس از این مخلوط برای ماساژ دادن دندان لك شده استفاده كنید.
این توصیهها را جدی بگیرید
اگر چه راهكارهایی متنوعی برای درمان تیرگی و لك شدن دندان و تغییر رنگ آن در طب مدرن و طب سنتی وجود دارد اما مراقبتهای اولیه از دندان نیز در حفظ سلامت و تندرستی دندان و بازگرداندن سلامت و زیبایی آن نیز موثر است. بنابراین هرگز فراموش نكنید كه حداقل 2 بار در روز دندانهایتان را مسواك كنید. حتما پیش از خواب از نخ دندان برای از بین بردن مواد زائد باقی مانده در فواصل دندانها استفاده كنید و از یاد نبرید كه تنها زیبایی و آراستگی ظاهری دندانها ملاك نیست. سعی كنید هر 6 ماه یك بار به دندانپزشك برای بررسی وضعیت دندانها مراجعه كنید.
منبع:p30data.com