اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

ایران و آمریكا به اتحاد فوق استراتژیك می‌رسند



اخبار,اخبار سیاست خارجی ,رابطه ایران و آمریكا

 

اخبار سیاست خارجی - ایران و آمریكا به اتحاد فوق استراتژیك می‌رسند

اگر دولت ایالات متحده به‌صورت منصفانه به مساله فلسطین كمك كند در این صورت یكی از موانع بزرگ رابطه ایران و آمریكا برداشته خواهد شد. در غیاب آمریكا در منطقه خاورمیانه كشورهای زیادی باقی نخواهند ماند. عراق تا سال‌ها درگیر جنگ داخلی و درگیر با تروریست‌ها باقی خواهد ماند. تركیه خاورمیانه را ترك خواهد كرد و به آغوش اتحادیه اروپا خواهد رفت. در این شرایط ایران به عنوان یك قدرت راهبردی نقش رهبری منطقه را به عهده خواهد گرفت

«ایران و آمریكا در آینده به یك رابطه فوق استراتژیك خواهند رسید كه هیچ كشوری در منطقه و هیچ كشوری در بین قدرت‌های جهانی در دورنمای خود نمی‌تواند به رابطه مستحكم ایران و آمریكا دست پیدا كند». این جملات سخنان دكتر فیاض زاهد، استاد دانشگاه، نویسنده و تحلیلگر سیاسی است.

برای تحلیل و بررسی آینده رابطه ایران و آمریكا پس از ملاقات‌های دوجانبه محمدجواد ظریف و جان كری در مذاكرات هسته‌ای، آرمان با دكتر فیاض زاهد گفت‌وگو كرده كه در ادامه از نظر می‌گذرانید.
 
 اتفاق مهمی كه در حین برگزاری مذاكرات هسته‌ای ایران و 1+5 افتاد این بود كه برای نخستین‌بار مقامات ارشد وزارت امورخارجه ایران و آمریكا به صوت دوجانبه و مستمر با یكدیگر گفت‌وگو و مذاكره كردند. این گفت‌وگوهای دوجانبه باعث آب شدن یخ روابط ایران و آمریكا پس از 35سال شده است. با توجه به این مساله تحلیل شما از آینده رابطه ایران و آمریكا چیست؟
گفت‌وگوها اگرچه از نظر فلسفی شكل مجازی پیدا می‌كنند، اما از نظر عاطفی و انسانی تاثیرات شگرفی از خود برجای می‌گذارند. نمی‌توان از تاثیرعنصر انسانی در ملاقات‌های مستقیم و آشنایی‌های نزدیك چشم پوشید و تنها به معنای واژه‌ها و تعابیر بسنده كرد. بسیاری از فیلسوفان و زبان شناسان مانند ویتگنشتاین بر تاثیر گفتمان‌های زبانی و تاثیرات عاطفی و حسی در ملاقات‌های رودر رو سخن گفته‌اند و به تبیین این مساله پرداخته‌اند. هنگامی كه دو وزیر خارجه ایران و آمریكا به صورت چهره به چهره با هم گفت‌وگو می‌كنند به درك بهتری از مسائل دست پیدا می‌كنند. گفت‌وگوها می‌تواند فضای انسانی جدیدی را شكل بدهد كه دو طرف گفت‌وگو، نگرش‌های تند خود را نسبت به همدیگر تغییر داده و به یك نگرش مثبت دست پیدا كنند. گفت‌وگوی مستقیم باعث می‌شود كه برخی از سوءتفاهم‌ها و سوء‌برداشت‌های گفتمان‌های دوطرف از بین برود یا در مسیری قرار بگیرد كه به یك نتیجه منطقی برسد. طبیعی است كه هم آقای ظریف قدرت تاثیرگذاری نسبی در شرایط حاكمیت ایران را دارد و هم جان كری این قدرت را دارد كه بر تصمیمات دولت و كنگره آمریكا تاثیرگذار باشد. كارشناسان همواره بر این مساله تاكید داشتند كه بدون گفت‌وگوی مستقیم ایران و آمریكا پرونده هسته‌ای ایران به نتیجه نخواهد رسید.

در تاریخ مذاكرات هسته‌ای ما دوبار شاهد نزدیك شدن پرونده هسته‌ای ایران به نتیجه نهایی بودیم. یك بار در دولت اصلاحات و توسط آقای روحانی كه آن زمان دبیر شورای عالی امنیت ملی بودند پرونده هسته‌ای ایران در آستانه به نتیجه رسیدن بود. در آن زمان آمریكایی مانع از این كار شدند. جك استراو وزیر خارجه انگلیس بعدها به صورت رسمی در كتاب خاطرات خود عنوان كرد كه این آمریكایی‌ها بودند كه نگذاشتند پرونده هسته‌ای ایران به نتیجه مطلوب برسد. مرحله دوم اما زمانی بود كه دولت آقای احمدی‌نژاد تلاش كرد با محوریت سه كشور آفریقای جنوبی، تركیه و برزیل راه‌حلی برای برون رفت پرونده هسته‌ای ایران از بن‌بست پیدا كند.

در نهایت اما كسی اهمیتی به این طرح نداد و این طرح مسكوت باقی ماند. این مسائل نشان می‌دهد كه تا زمانی كه ما درباره برخی از پرسش‌ها و ابهامات در ارتباط با دو كشور ایران و آمریكا نتوانیم گفت‌وگو كنیم، پرونده هسته‌ای ایران به نتیجه مطلوب و دلخواه نخواهد رسید. من معتقدم مذاكرات هسته‌ای ایران یك نقطه عطف در یك مناسبات فوق استراتژیك در عرصه بین‌المللی است. هر چقدر كه طرفین نفس مذاكرات مستقیم را انكار كنند و اعلام كنند كه مذاكره مقامات وزارت خارجه ایران و آمریكا منحصر به مساله پرونده هسته‌ای ایران است، باز نمی‌توان آینده روشنی را برای این پرونده متصور نشد. آمریكایی‌ها در گذشته فارغ از پرونده هسته‌ای ایران بارها با ایرانیان وارد تعامل و نامه‌نگاری شده‌اند.

به تازگی هم آقای اوباما درباره مساله داعش با رهبر معظم انقلاب مكاتبه كرده است. هم‌اكنون ایران و آمریكا بدون اینكه سیاست‌های خود را اعلام كنند با دشمن مشترك داعش در حال جنگ در عراق هستند. به گمان من ایران و آمریكا در آینده به یك رابطه فوق استراتژیك خواهند رسید كه هیچ كشوری در منطقه و هیچ كشوری در بین قدرت‌های جهانی در دورنمای خود نمی‌تواند به رابطه مستحكم ایران و آمریكا دست پیدا كند.

 یكی از مهمترین مشكلات رابطه ایران و آمریكا، مخالفت‌های داخلی در هر دو كشور در این زمینه بوده است. در ایران برخی از افراد و گروه‌ها مذاكره با آمریكا را به هر دلیل تحمل نمی‌كنند و درمقابل برخی از رادیكال‌های آمریكایی هم تنها راه مقابله با ایران را جنگ می‌دانند و عنوان می‌كنند كه نباید با ایران مذاكره كرد. این مخالفت‌ها چه تاثیری در روند آینده رابطه ایران و آمریكا خواهد گذاشت؟
 بخش اعظم مواضع طرفین جنبه و مصرف داخلی دارد. نیروهای اقلیت و سیاسی در داخل ایران و همچنین تندروها در داخل آمریكا تلاش می‌كنند مذاكره ایران و آمریكا را با توجه به اهداف گروهی و سیاسی خود تفسیر و تببین كنند. سیاست اعلامی با سیاست اعمالی كاملا متفاوت است. در داخل ایران مساله گروه‌های سیاسی بر سر این بوده كه چه كسی در نهایت كلید رابطه با آمریكا را به دست خواهد گرفت. سیاست خارجی ایران در بسیاری از مقاطع تاریخی همراه با پراگماتیسم سیاسی بوده است. ما میان ارمنستان وتركیه همواره ارمنستان را به دلیل مسائل استراتژیك به یك كشور مسلمان ترجیح داده‌ایم. در مساله حمایت از حقوق مسلمانان ما در لبنان و فلسطین به یك شكل عمل می‌كنیم و در چچن به شكل دیگری سیاست‌های خود را پیش می‌بریم.

 

این مسائل نشان می‌دهد كه جمهوری اسلامی ایران دارای یك نگاه عمیق بین‌المللی نسبت به منافع ملی خود است. ایران همچنین عنوان می‌كند كه منافع ایدئولوژیك و منافع جهان اسلام را هم در سیاست‌های خود اعمال می‌كند. نگاه ایران به تحولات منطقه و جهان اصلا نگاهی ناپخته و احساساتی نیست.

در عین حال این امكان وجود دارد كه اظهاراتی كه برخی در داخل كشور مطرح می‌كنند با منافعی كه مسئولان اجرایی اعلام می‌كند همخوانی نداشته باشد. به عنوان مثال برخی عنوان كنند كه این همه نزدیكی به روسیه و چشم بستن بر رفتار دولت روسیه شایسته نیست. در مقابل اما پاسخ شنیده می‌شود كه ما در حال دعوای بزرگ‌تری با غرب هستیم.هیچ‌كس نمی‌تواند مدعی شود كه جمهوری اسلامی در عمل به پروتكل‌ها و قوانین بین‌المللی تمرد كرده است.

 شاید برخی از روسای‌جمهور مانند محمود احمدی‌نژاد تندروی‌هایی در عرصه بین‌المللی داشته‌اند اما دستگاه حاكمیتی ایران به چارچوب‌های قوانین بین‌المللی اشراف دارد. جمهوری اسلامی یكی از كشورهایی در عرصه بین‌المللی است كه اتفاقا قواعد بازی را خوب بلد است، خوب و منطقی رفتار می‌كند، جایگاه خود در منطقه و جهان را می‌فهمد و یك قدرت منحصر به فرد منطقه‌ای تلقی می‌شود. با این وجود برای همگان این مساله حائز اهمیت است كه چه كسی در نهایت كلید رابطه با آمریكا را در دست خواهد گرفت. آقای احمدی‌نژاد از درون جریان اصولگرایی برخاست. هیچ رئیس‌جمهوری در تاریخ انقلاب به اندازه احمدی‌نژاد علاقه‌مند به رابطه با آمریكا نبود. احمدی‌نژاد این نكته را بارها در سخنرانی‌ها و در تریبون‌های عمومی بیان كرد. وی بارها به روسای جمهور ایالات متحده نامه‌های بدون پاسخ نوشت. احمدی‌نژاد ركورد حضور هشت ساله در نیویورك و سازمان ملل را به نام خود ثبت كرد و از هیچ فرصتی برای حضور در مجامع بین‌المللی چشم پوشی نكرد. نتیجه این حضور در عرصه بین‌المللی هم برای وی مهم نبود. وی هرچه بیشتر در مجامع بین‌المللی حضور پیدا می‌كرد مشكل هم بیشتر می‌شد. دوست و مشاور نزدیك وی آقای مشایی سخنانی را درباره دوستی با ملت رژیم صهیونیستی به زبان آورد كه اگر یك اصلاح‌طلب این سخنان را به زبان می‌آورد، طایفه اصلاح‌طلبی را از بیخ و بن از جا می‌كندند. مشایی و احمدی‌نژاد به معنای واقعی كلمه اصولگرا بودند. این یك رفتار خلاف اخلاق سیاسی است كه عده‌ای هم‌اكنون عنوان می‌كنند كه وی و مشایی اصولگرا نبوده‌اند.

احمدی‌نژاد حاصل اجماع جریان راست افراطی بود. همین احمدی‌نژاد اصولگرا بیشترین اشتیاق را برای رابطه با آمریكا از خود نشان می‌داد. از سوی دیگر در آمریكا هم تمایل ارتباط با ایران همواره قدرتمند بوده است. این تمایل در اغلب موارد البته با پاسخ‌های منفی در ایران روبه رو شده است. نهادهای تصمیم‌گیر در ایران معتقد بودند كه شرایط ایجاد گفتمان و گفت‌وگو با آمریكا فراهم نشده است. امروز اما به نظر می‌رسد شرایط تغییر پیدا كرده است. رهبر معظم انقلاب عنوان كرده‌اند كه این گفت‌وگو‌ها تنها در زمینه مذاكرات هسته‌ای خواهد بود. با این وجود معتقدم كه این گفت‌وگوهای دوطرفه تفسیرهای جانبی خواهد داشت.

ایران و آمریكا می‌توانند از الگوی مذاكرات هسته‌ای در زمینه داعش، سرنوشت دولت عراق، افغانستان و مساله فلسطین و اسرائیل استفاده كنند و به درك متقابلی از مواضع یكدیگر در مسائل مختلف نائل شوند. در این مساله تردیدی وجود ندارد كه آمریكا این مساله را پذیرفته كه ایران یك قدرت بلامنازع منطقه‌ای است. از سوی دیگر هم تردیدی وجود ندارد كه ایرانی به این مساله واقفند كه بدون ایجاد یك ارتباط منطقی با جامعه جهانی قفل بسیاری از مشكلات باز نخواهد شد. هر دو طرف در طی سالیان اخیر به این نتیجه رسیده‌اند كه روزی باید این دیوار بی‌اعتمادی بین ایران و آمریكا از بین برود و به صورت تدریجی این دو كشور به یك رابطه منطقی دست پیدا كنند. من حتی معتقدم كه زیاد هم نباید نگران مواضع جمهوری‌خواهان در برابر ایران بود. براساس قانون آمریكا كه با یك نظام ریاستی اداره می‌شود دولت آقای اوباما این اجازه را دارد كه بسیاری از مصوبات كنگره را وتو كند. كنگره و سنا زمانی می‌توانند اختیارات آقای اوباما را وتو كنند كه بیش از دو سوم آرا را برای وتو كردن رأی رئیس‌جمهور داشته باشند. هم‌اكنون جمهوری‌خواهان چنین قدرتی را در كنگره ندارند. ضمن اینكه سابقه تاریخی نشان می‌دهد كه با وجود اینكه در برخی مقاطع كنگره در دست جمهوری‌خواهان بوده است، دولت مستقر توانسته از جمهوری‌خواهان یارگیری كند.

البته خلاف این مساله هم اتفاق افتاده است. یعنی زمانی كه جمهوری‌خواهان دولت آمریكا را در دست داشتند موفق شده‌اند از دموكرات‌ها امتیاز بگیرند. با این وجود باید عنوان كنم كه موضوع پرونده هسته‌ای ایران اصلا یك موضوع تاكتیكی نیست. این مساله هم طبیعی است كه جمهوری‌خواهان تلاش می‌كنند كه آقای اوباما موفق به مصالحه با ایران نشود. جمهوری‌خواهان بیش از هركسی به این مساله آگاهی دارند كه مصالحه آقای اوباما با ایران بیش از هرمساله‌ای می‌تواند زمینه‌ساز ورود دوباره دموكرات‌ها به كاخ سفید باشد. در عین حال اگر تصور كنیم كه اگر جمهوری‌خواهان دولت آمریكا را به دست بگیرند بلافاصله هواپیماهای خود را برای حمله به ایران گسیل می‌دارند دچار باور غلطی شده‌ایم. آمریكا امروز در وضعیت جنگی قرار ندارد. در دوران جورج بوش آمریكایی‌ها بالغ بر250هزار سرباز در اطراف كشور ما داشتند. اما امروز شاید بیش از دو سوم از این سربازان منطقه را ترك كرده‌اند. با تمام این اوصاف معتقدم وضعیت بحرانی منطقه خاورمیانه و بویژه وضعیت خطرناك وكم نظیر عراق و سوریه كه از سوی گروه‌های تروریستی مورد حمله قرار گرفته‌اند یك افق فوق استراتژیك را برای ایران و آمریكا تداعی كرده است.

 برخی از جزئیات نامه‌های باراك اوباما به مقام معظم رهبری افشا شده است. آمریكا به‌دلیل به خطر افتادن منافعش در منطقه خاورمیانه بیش از هركشوری خطر داعش را درك كرده و در نامه‌های اخیر خود به ایران خواستار پیوستن ایران به ائتلاف ضد داعش شده است. ارزیابی شما از این نامه‌ها چیست؟
دولت آمریكا متوجه شده است كه حل برخی از مشكلات مانند مناقشه هسته‌ای با ایران بیش از آنكه در حیطه اختیارات یك رئیس‌جمهور یا دولت در ایران باشد در اختیار رهبر معظم انقلاب است. لذا آنها به جای آنكه خودشان را با احمدی‌نژاد سرگرم كنند، تصمیم گرفتند كه با رهبر معظم انقلاب مكاتبه داشته باشند. تصمیمی كه منطقی و صحیح هم بود. این مكاتبات درباره برخی از مشكلات و مناقشه‌ها انجام شده و آمریكایی‌ها امیدوارند كه به این طریق بتوانند حسن‌نیت خود را به ایران نشان دهند. البته نامه‌نگاری‌های ایران و آمریكا در گذشته هم وجود داشته است. در مسائلی مانند جنگ صدام و همچنین وضعیت كشور افغانستان هم این دو كشور با هم نامه‌نگاری‌هایی انجام داده بودند. چون ما به اطلاعات این نامه‌ها دسترسی نداریم تنها می‌توانیم به گمانه‌زنی در این مورد دست بزنیم.

من معتقدم كه هر چه این نامه‌ها ادامه داشته است و تعدادش بیشتر شده مسائل جزئی‌تری در این نامه‌ها ذكر شده و موضوعات مشخص‌تری مطرح شده است. همچنین به نظر می‌رسد لحن این نامه‌ها نسبت به گذشته محترمانه‌تر و دوستانه‌تر بوده است. پاسخ‌های ایران هم به همین شكل بوده است. در عین حال ایران و آمریكا همچنان در بسیاری از مسائل مانند سرنوشت فلسطینیان یا مسائل مربوط به حقوق بشر با هم اختلاف دارند. با این وجود این دو كشور می‌توانند یاد بگیرند كه در پروژه‌های خاص می‌توانند رویكردهای نزدیك‌تری نسبت به هم اتخاذ كنند. من معتقدم ایران و آمریكا مناسبات منطقی‌تری نسب به رابطه آمریكا و عربستان دارند. این مساله به راحتی قابل تشخیص است كه دورنمای مناسبات ایران و آمریكا نسبت به دورنمای رابطه آمریكا و عربستان روشن‌تر است. دلیل این مساله این است كه اسلامی كه عربستان نمایندگی می‌كند همواره مبلغ تندروی، بنیادگرایی و سلفی‌گری بوده است، در حالی كه ایران شیعه هیچگاه مبلغ بنیادگرایی و تندروی در منطقه و جهان نبوده است.

 گره رابطه ایران و آمریكا در كجاست؟
در این زمینه ما با یك گره تاكتیكی مواجه هستیم و یك گره تكنیكی. گره تاكتیكی پرونده هسته‌ای ایران است و گره تكنیكی شناخت قواعد بازی و درك متقابل از منافع مشترك ایران و آمریكاست. اگر آمریكا در حل پرونده هسته‌ای ایران در هفت ماه آینده حسن نیت بیشتری نشان دهد به تغییر فضای سیاسی در ایران كمك خواهد كرد. گره بلندمدت این رابطه مساله فلسطین است. آمریكا باید تكلیف خود را در رابطه با  اسرائیل روشن كند كه به نظر من در حال حاضر در اندیشه چنین كاری هم است. سال‌هاست كه آمریكایی‌ها تصمیم گرفته‌اند كه بدون پیش شرط و با هزینه‌های گزاف از اسرائیل حمایت كنند. آمریكا بابت حمایت از اسراییل هزینه‌های سنگین مالی را متحمل می‌شود و از نظر افكار عمومی جهان هم هزینه‌های روانی و معنوی بدون محاسبه‌ای را پرداخت می‌كند. اگر آمریكا بخواهد در منطقه خاورمیانه رنگ آرامش و صلح دیده شود و به جای فروش اسلحه، شركت‌های نفتی، اقتصاد نابسامان آمریكا را سامان بدهند باید مساله اسراییل در این منطقه برای همیشه حل شود.

دولت آمریكا در پنجاه سال آینده باید برای همیشه از خاورمیانه بیرون برود. دولت آمریكا باید از خاورمیانه به سمت حوزه اقیانوس آرام و حوزه پاسیفیك نقل مكان كند و آرایش جدیدی را آغاز كند. رفتن آمریكا از خاورمیانه منوط به حل چند مساله است. در شرایط فعلی رسانه‌های آمریكایی از طرح اوباما برای «سواحل شنی» با نام انقلاب یاد می‌كنند. امروز هزینه آمریكایی‌ها برای برداشت نفت در خاك این كشور كاهش پیدا كرده است. اگر ما بیش از اندازه نسبت به مواضع عربستان بدبین نباشیم یكی از دلایل مهمی كه عربستان خواستار كاهش قیمت نفت شده این است كه هزینه برداشت نفت در خاك آمریكا برای دولت آمریكا كاهش پیدا نكند. دولت آمریكا با بهره‌برداری از ساحل‌های شنی و رفتن به سمت مرزهای مشترك با كانادا و آلاسكا و برداشت نفت از این مناطق، در حال كم كردن نیاز خود از منطقه پرآشوب و پرهزینه خاورمیانه است.

 

آمریكا در سال‌های آینده قدرتمندترین كشور در حوزه تولید انرژی و نفت خواهد بود. اگر این اتفاق رخ بدهد نیاز آمریكا به نفت كشورهایی چون عربستان و كشور‌های عربی حوزه خلیج‌فارس روزبه‌روز كمتر خواهد شد. برای خارج شدن از این بحران آمریكا مجبور است به مدل دولت فلسطینی تن بدهد.

اگر دولت ایالات متحده به‌صورت منصفانه به مساله فلسطین كمك كند در این صورت یكی از موانع بزرگ رابطه ایران و آمریكا برداشته خواهد شد. در غیاب آمریكا در منطقه خاورمیانه كشورهای زیادی باقی نخواهند ماند. عراق تا سال‌ها درگیر جنگ داخلی و درگیر با تروریست‌ها باقی خواهد ماند. تركیه خاورمیانه را ترك خواهد كرد و به آغوش اتحادیه اروپا خواهد رفت. در این شرایط ایران به عنوان یك قدرت راهبردی نقش رهبری منطقه را به عهده خواهد گرفت. اشتباه نشود. من قصد ندارم عنوان كنم كه ایران به عنوان ژاندارم آمریكا در منطقه خاورمیانه تبدیل خواهد شد. این خاصیت ژئوپلیتیكی ایران است كه نقش رهبری را به این كشور در منطقه خاورمیانه می‌دهد. ایران امروزدرلبنان، سوریه، عراق، یمن، افغانستان و بیشتر كشورهای منطقه نقش مهمی را بازی می‌كند. دلیل این مساله به تاریخ و گذشته ایرانیان بازمی‌گردد. تمامی این مناطق زمانی جزئی از خاك ایران بوده‌اند. این یك كاریكاتور و تصویر نیست و بلكه یك واقعیت تاریخی است. دیگر كشورهای منطقه این اعتماد به نفس تاریخی را ندارند كه بتوانند در اغلب كشورهای خاورمیانه نقش تاثیرگذاری داشته باشند.

 با توجه به اینكه جمهوری‌خواهان، كنگره آمریكا را به دست گرفته‌اند، اگر فرض كنیم كه جمهوری‌خواهان كه سیاست خصمانه‌تری نسبت به ایران دارند دولت آینده آمریكا را هم به دست بگیرند آیا خللی در وضعیت پرونده هسته‌ای و رابطه ایران و آمریكا به وجود خواهد آمد؟
اگر مساله پرونده هسته‌ای ایران حل شود دموكرات‌ها دوباره به كاخ سفید راه پیدا می‌كنند. دموكرات‌ها این قدرت را دارند كه به جامعه آمریكایی بگویند كه ما بدون جنگ و خونریزی كه مطالبه اصلی مردم آمریكاست موفق شدیم پرونده هسته‌ای ایران را به نتیجه برسانیم. حل پرونده هسته‌ای ایران كلید ورود دموكرات‌ها به كاخ سفید خواهد بود.

 

در كنار این استفاده از چاه‌های استراتژیك و «انقلاب شن» كه از طرح‌های آقای اوباما بود می‌تواند به دموكرات‌ها كمك كند كه جمهوری‌خواهان را در انتخابات ریاست‌جمهوری شكست دهند. من معتقدم كه جمهوری‌خواهان به راحتی نمی‌توانند به كاخ سفید راه پیدا كنند. با این وجود اگر جمهوری‌خواهان به كاخ سفید راه پیدا كنند با مشكلات استراتژیك متعددی در خاورمیانه روبه رو خواهند بود. در نتیجه جمهوری‌خواهان هم از حل پرونده هسته‌ای ایران استقبال خواهند كرد.

 یكی از انتقادهایی كه برخی كارشناسان به دولت آقای روحانی وارد می‌دانند این است كه آقای روحانی بیش از اندازه مسائل داخلی را به سیاست خارجی و سرنوشت مذاكرات هسته‌ای گره زده است. به نظر شما اگر آقای روحانی در این مذاكرات شكست بخورد چه اتفاقی در داخل كشور رخ خواهد داد؟ آیا در صورت پیروزی مخالفت‌ها با دولت وی كاهش پیدا می‌كند؟
من دوست دارم این پیام من به گوش آقای رئیس‌جمهور برسد. پیام من این است: «آقای روحانی در بخش داخلی هویت و شناسنامه ندارد». این بزرگ‌ترین خطری است كه دولت روحانی را تهدید می‌كند. آقای روحانی به تنهایی بار هویت و شناسامه دولت خود را به دوش می‌كشد. یعنی هویت حسن روحانی همان هویت دولت شده است. درحالی كه این‌بار را باید وزارت كشور به دوش بكشد. این یك خطای استراتژیك است كه بخش اعظم استانداران، فرمانداران و مدیران كل دولت تدبیر و امید، عطر و بوی آقای روحانی را نمی‌دهند. این مدیران بیش از آنكه نماینده سیاسی دولت باشند گاه نماینده یك فرایند خنثی هستند. هیچگاه نباید به نیروهای سیاسی فرصت‌طلب اعتماد كرد.

آقای روحانی گمان نكند با انتخاب چهره‌های خنثی هزینه سیاسی دولت خود را كاهش می‌دهد و مسیر هموارتری خواهد داشت. با فرض بر اینكه مذاكرات هسته‌ای به نتیجه برسد، تا آثار آن در مسائل داخلی آشكار شود روحانی در سال آخر دولت خود قرار خواهد داشت كه مشخص نیست تا آن زمان بتواند برنامه‌های خود را به خوبی پیش ببرد. اما در صورتی كه آقای روحانی در مذاكرات هسته‌ای شكست بخورد مشكلات دولت صدبرابر خواهد شد. در این شرایط ما با دوحالت مواجه هستیم: اول اینكه دولت در حوزه داخلی به‌شدت تضعیف می‌شود و مخالفت‌ها نسبت به دولت افزایش پیدا می‌كند.

 

دوم اینكه اگر طرف مذاكره‌كننده به این مساله پی ببرد كه دولت آقای روحانی تمام تخم مرغ‌های خود را در سبد مذاكرات گذاشته است از این نقطه ضعف دولت استفاده كرده و مطالبات جدیدی را مطرح می‌كند. در نتیجه فشار خود را در مذاكرات افزایش می‌دهد و به دنبال گرفتن امتیازات بیشتر خواهد بود. اینجاست كه آقای روحانی در یك بن‌بست قرار می‌گیرد كه نه می‌تواند به جلو برود و نه قادر خواهد بود به عقب بازگردد.

آقای روحانی باید تا آنجا كه امكان پذیر است حوزه داخلی را از حوزه خارجی جدا كند. هویت داخلی دولت آقای روحانی مشخص نیست. دولت احمدی‌نژاد یك هویت مشخص و تعریف شده داشت. دولت خاتمی و هاشمی هم دارای هویت و شناسنامه بودند. دولت آقای روحانی اما بی‌رنگ‌ترین و بدون شناسنامه‌ترین دولت بعد از انقلاب در زمینه داخلی بوده است. احمدی‌نژاد از بركناری وزیری كه یك ماه قبل كار خود را شروع كرده و افكارش با وی همخوانی نداشت هیچ گونه ابایی نداشت.

 

آقای روحانی در یك سوءتفاهم قرار گرفته است. چه كسی عنوان كرده كه آقای روحانی برای انتخاب مدیران خود باید با نمایندگان مجلس مشورت كند؟ كجای قانون چنین چیزی ذكر شده است؟ احمدی‌نژاد در این زمینه كار خوبی انجام می‌داد. كار خوب را باید گفت. نباید جناحی و جریانی به مسائل نگاه كرد. احمدی‌نژاد به قوه مجریه اقتدار داده بود. هماهنگی با مجلس خوب است اما با یك مجلس هماهنگ و همسو و نه یك مجلس مخالف. تلاش برای هماهنگی با یك مجلس مخالف باعث خنثی شدن عملكرد و كند شدن برندگی دولت خواهد شد. این مساله ممكن است به شكست كلی دولت روحانی منجر شود. آقای روحانی باید بداند كه اگر با «آب زمزم» هم خودش را غسل بدهد جریان راست افراطی به وی اعتماد نخواهد كرد.
اخبار سیاست خارجی - آرمان

 


ویدیو مرتبط :
ایران-آمریكا

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

جزئیات رویارویی نمایندگان ایران و آمریكا...



 

 

جزئیات رویارویی نمایندگان ایران و آمریكا در اجلاس صندوق بین‌الملل پول

 

 

جزئیات رویارویی نمایندگان ایران و آمریكا

 

 

اجلاس بهاره صندوق بین‌المللی پول در حالی در هفته‌های گذشته برگزار شد كه رسانه‌های داخلی چندان به موضوع اختلاف میان هیات ایرانی و آمریكایی در این اجلاس نپرداختند. این درحالی است كه رسانه‌های خارجی از اعتراض ایران به بیانیه قرائت شده از سوی رئیس آمریكایی بانك جهانی خبر داده بودند.

 


به گزارش ایلنا، محمود بهمنی رئیس كل بانك مركزی ایران و شمس الدین حسینی وزیر اقتصاد از طرف دولت به این اجلاس رفته بودند و عبدالرضا ترابی و هادی قوامی اعضای كمیسیون‌های اقتصاد و برنامه و بودجه مجلس نیز آنها را همراهی می‌كردند.

 


ترابی نماینده گرمسار در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا، با اشاره به ملیت آمریكایی رئیس بانك جهانی و تابعیت اروپایی رئیس صندوق بین‌المللی پول یادآور شد: در اثر حضور چنین مدیریت‌هایی در راس بانك جهانی و صندوق بین‌المللی پول كه اكثریت سهام این دو نهاد را به این كشورها اختصاص داده است‏، زورگویی‌های از سوی آنها به دیگر كشورها اعمال می‌شود.

 


وی با اشاره به عضویت ۱۸۵ كشور در صندوق بین‌المللی پول از سهم نسبتا خوب ایران در بانك جهانی و این صندوق سخن گفت و افزود: با این وجود، همواره اتهاماتی از سوی روسای آمریكایی و اروپایی این دو نهاد به ایران وارد می‌شود كه می‌كوشند چهره اقتصادی ایران را مخدوش كنند.

 


عضو كمیسیون اقتصادی مجلس، بیانیه پایانی رئیس بانك جهانی در اجلاس اخیر صندوق بین‌المللی پول را نمونه‌ای از این امر دانست و افزود: آنها در این بیانیه ایران را متهم به پولشویی كردند. در حالی كه ما پیش از برگزاری این اجلاس مصوبه دولت ایران مبنی بر تاكید بر مبارزه با پولشویی را به صندوق بین‌المللی پول ارائه داده بودیم.

 


ترابی با اشاره به اینكه قرائت این بیانیه از سوی رئیس بانك جهانی منجر به اعتراض هیات ایرانی شد، ادامه داد: از آنجایی كه تریبون در اختیار ما قرار نمی‌گرفت، ناگزیر به صدور و انتشار بیانیه‌ای در میان حاضرین در این نشست شدیم. اما متاسفانه این بیانیه از تریبون صندوق بین‌المللی پول قرائت نشد.

 


عضو كمیسیون اقتصادی مجلس در پاسخ به اینكه آیا بیانیه منتشره از سوی هیات ایرانی اثر گذار بود یا نه ؟،‌ اظهار داشت: این بیانیه نه تنها در میان نمایندگان كشورهای دیگراثرگذار بود، بلكه سبب اتحاد بیشتر این كشورها علیه مسوولان آمریكایی و اروپایی صندوق بین‌المللی پول و بانك جهانی شد تا در مقابل زورگویی‌های آنان ایستادگی بیشتری نشان دهند.

 


وی افزود: از آنجا كه رئیس بانك جهانی با تشریفات خاصی وارد سالن می‌شد، هیات ایرانی نتوانست حضورا مراتب اعتراض خود را بیان كند.

 


این نماینده مجلس در پاسخ به سوالی كه یادآور می‌شد سال گذشته در حاشیه این اجلاس هیات آمریكایی درخواست مذاكره با هیات ایرانی را ارائه داده بودند و جویای این بود كه آیا در سال‌جاری نیز چنین درخواستی ارائه شده است یا نه؟، گفت: امسال هیچ درخواستی برای ملاقات میان هیات آمریكایی با هیات ایرانی مطرح نشد.

 


ترابی با تاكید بر اینكه هیات‌های ایرانی و آمریكایی در دو قسمت مجزا در سالن اجلاس بین‌المللی پول جای گرفته بودند، متذكر شد كه هیچ رویارویی میان این دو هیات انجام نشد و حتی در سالن‌های انتظار هم هیات‌های ایرانی و آمریكایی با یكدیگر روبه‌رو نشدند. این در حالی است كه هیات ایرانی با هیات‌های مختلفی از كشورهای مالزی، اندونزی، پاكستان و افغانستان و برخی كشورهای آفریقایی ملاقات و مذاكره داشت.... / گزارش : خبرگزارى ايلنا