اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
ازدواج برای مرگ
اخبار حوادث - ازدواج برای مرگ
سمیرا نخستین فرزند خانواده بود، شاید به خاطر دختر بودن از دست و زبان پدر در امان نبود، پدرش مدام مادرش را به خاطر دخترزا بودن سرزنش کرده و وی را میآزرد. پدر سمیرا در حسرت پسری بود تا عصای دستش باشد.
روزها و هفتهها در برابر چشمان غمگین و چهره محزون سمیرا به کندی میگذشتند. با اینکه 15سال بیشتر نداشت، از خدا میخواست تا مرد رؤیاهایش از چارچوب در ورودی خانهشان وارد شده و با بردنش به خانه بخت، زمینه خوشبختیهایش را فراهم کند.
اما گویا به علت وضعیت اسفناک خانوادهشان هیچ یک از جوانان محل حاضر به ازدواج با سمیرا نبودند، مشکلات سمیرا آنچنان زیاد بود که با دیدن هر پسری در کوچه و خیابان آرزو میکرد همان پسر از وی خواستگاری کند، به همین دلیل تنها با یک اشاره از سوی «رامین» کافی بود تا وی ازدواج با این پسر را بپذیرد و رامین مسیر خانه پدر سمیرا را در پیش بگیرد.
رامین یکی از پسران بیکار و پرخاشگر محل بود که بسیاری از وی به عنوان شرور محل یاد میکردند.
رامین نیز وضعیت خانوادگیای مانند خانواده سمیرا داشت، پدر رامین افیونی بود، اما با این تفاوت که مادر رامین طاقت زندگی با مردی افیونی و بیپول را نداشته و از پدرش جدا شده بود. علاوه بر این رامین پسر بود و میتوانست از قید و بند خانواده به شیوههای مختلف رهایی پیدا کند.
رامین خدمت سربازی نرفته و درآمد مناسبی نداشت، اما با پدرخود به خواستگاری سمیرا رفت. پدر سمیرا در همان مرحله نخست بدون تحقیق به رامین و پدرش جواب مثبت داد و در ازای دریافت پولی به عنوان شیربها از پدر رامین، دختر خود را مثلاً به خانه بخت فرستاد. سمیرا در حالی که با دنیایی از احساس خوشبختی پای در خانه رامین گذاشت، تنها یک ماه پس از ازدواج بود که فهمید کاش خانه پدری مانده بود و پرخاشگریهای مادر و کتک کاریهای پدر معتاد را تحمل میکرد.
رامین نیز شیشهای بود، وی زمانی خوش اخلاق و سرحال بود که این خوشیهایش را به هیچ وجه با سمیرا تقسیم نمیکرد چرا که مانند پدرش بر این اعتقاد بود که به زن جماعت نباید بها داد. زمانی هم که به هر دلیلی مواد به وی نمیرسید، با پرخاشگریهای شدیدی سمیرا را به باد کتک میگرفت.
تنها سه ماه از زمان ازدواج سمیرا گذشته بود که وی چند بار به خاطر زورگوییهای همسرش به خانه پدری خود پناه برد، اما هر بار با اصرار پدر و کتک هایش به خانه رامین بازگشت. بسیاری از اطرافیان از سمیرا خواستند برای رام کردن همسر سرکش خود فرزندی به دنیا بیاورد، وی که دختری ساده و خوشباور بود همین کار را نیز انجام داد.
پس از تولد «وریا» بود که رامین هر روز خشنتر از گذشته خود، پرخاشگرتر و عصبیتر میشد چرا که از پس هزینههای زندگی مشترک و مصرف شیشه خود براحتی برنمیآمد و پدرش نیز چیزی نداشت که وی را مورد حمایت خود قرار دهد. علاوه بر همه این موضوعات بددلی و سوء ظنی که پس از مصرف هربار شیشه به رامین در خصوص همسرش دست میداد، سمیرا را میآزرد. پسر سمیرا سه ماهه بود که فکر فرار به سرش زد، اما وقتی به عاقبت کار خود فکر میکرد، تصمیم میگرفت بسوزد و با رامین بسازد.
دست برقضا یک روز که سمیرا در حال درازکش و بیحوصله در حال شیر دادن پسرک خود بود رامین وارد خانه شده و با بیان تهمتهایی بسیار ناروا و نسبت دادن هر شخصی به سمیرا با چند ضربه به جمجمه وی و سرانجام گرفتن گلوی سمیرا، وی را خفه کرده و از خانه گریخت.
24 ساعتی رامین خود را از برابر دیدگان اطرافیان پنهان کرده بود، اما پس از آن مادر سمیرا که در پی تماسهای پشت سرهم با خانه دخترش برای وی و نوزادش نگران شده بود، به خانه وی رفته و پس از باز کردن در خانه دید که سمیرا برای همیشه خوابیده و کودکش درحال گریه بالای سر مادر است.
رامین نیز خیلی زود توسط پلیس دستگیر شده و به جرم خود اعتراف کرد.
اخبار حوادث - روزنامه ایران
ویدیو مرتبط :
آشنائی - ازدواج - مرگ
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
بررسی فرضیه قتل یا خودکشی در مرگ مرموز دختر جوان/ مرگ بر اثر اصرار به ازدواج
بررسی فرضیه قتل یا خودکشی در مرگ مرموز دختر جوان/ مرگ بر اثر اصرار به ازدواج
حوادث - به گزارش مهر ، نهم شهریور سال گذشته زن و شوهری با مراجعه به کلانتری 150 تهرانسر به مأموران اعلام کردند که دخترشان به نام "مرجان . ت" 35 ساله از هشتم شهریور از خانه خارج و دیگر بازنگشته است .
با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع "فقدان افراد" و به دستور شعبه پنجم دادیاری دادسرای امور جنایی تهران ، پرونده برای رسیدگی تخصصی در اختیار اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت .
با ارجاع پرونده به اداره یازدهم پلیس آگاهی ، کارآگاهان در تحقیقاتشان متوجه شدند که فقدانی از چند سال پیش با جوانی به نام "یاسر . ش" 32 ساله آشنا شده و قصد ازدواج با یاسر را داشته است .
با شناسایی یاسر به عنوان نزدیک ترین فرد به فقدانی ، یاسر در چندین نوبت به اداره یازدهم دعوت اما در تحقیقات اولیه منکر هرگونه اطلاعی از سرنوشت فقدانی شد !!.
یاسر در پاسخ به سؤال کارآگاهان در خصوص نحوه آشنایی خود با فقدانی نیز به کارآگاهان گفت : حدود چهار سال پیش ، در اتوبان شهید ستاری در حال تردد بودم که متوجه شدم یک دستگاه خودرو 206 و به رانندگی یک زن جوان دچار نقص فنی شده است .
با توجه به آشنایی به مکانیکی ماشین ، به قصد کمک توقف کرده و پس از گذشت حدود یک ساعت موفق به برطرف کردن نقص فنی خودرو شدم . از آن زمان بود که آشنایی من و مرجان آغاز و به تدریج بیشتر شد بگونه ای که پس از گذشت مدتی ، پدر و مادر مرجان نیز در جریان آشنایی من با دخترشان قرار گرفتند.
تحقیقات پلیسی برای بررسی صحت اظهارات یاسر در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت . با توجه به اقدامات پلیسی گسترده و استخراج برخی تناقضات از اظهارات یاسر در طی چندین نوبت تحقیقات ، هماهنگی های قضایی انجام و سرانجام وی 18 اردیبهشت دستگیر شد .
یاسر پس از دستگیری و در تحقیقات اولیه ، همچنان منکرِ اطلاع از سرنوشت مرجان شد اما زمانیکه با دلایل غیر قابل انکار از سوی کارآگاهان روبرو شد ، لب به بیان حقیقت گشود و در اظهارات اولیه مدعی شد که مرجان در چندین نوبت پیشنهاد ازدواج آنها را مطرح کرده اما او مخالف این ازدواج بوده است.
یاسر در اظهاراتش به کارآگاهان گفت : هشتم شهریور به همراه مرجان به سمت جاده چالوس رفتیم . در حدود 20 کیلومتر پس از شهر کرج ، مرجان دوباره پیشنهادش درباره ازدواج را مطرح و من نیز همچون دفعات گذشته دلایل خود مبنی بر سن بیشتر وی و ... را به عنوان دلایل مخالفت خود با پیبشنهاد ازدواج مطرح کردم .
زمانیکه با اصرار مرجان روبرو شدم ، این بار مخالفت خود را بگونه ای نشان دادم تا مرجان همه چیز را درباره ازدواجمان تمام شده بداند .
یاسر در خصوص نحوه مرگ مرجان ، به کارآگاهان گفت : پس از طی مسافتی کوتاه ، مرجان از من درخواست توقف ماشین را کرد و من نیز در کنار جاده توقف کردم اما ناگهان وی خود را از بالای دره به پایین پرتاب کرد. بسیار ترسیده بودم و هوا نیز تاریک شده بود. کاری از دستم بر نمی آمد . تصمیم گرفتم تا به تهران برگشته و در این باره با کسی صحبت نکنم اما سرانجام دستگیر شدم .
با توجه به اعترافات یاسر ، کارآگاهان به اوایل جاده چالوس ـ در نزدیکی سد امیرکبیر ـ مراجعه و در بررسی های میدانی متوجه شدند که جسد فقدانی در حاشیه رودخانه و از سوی اهالی روستای "خوزنکلا" کشف و به کلانتری روستا اطلاع داده شده است .
سرهنگ کارآگاه آریا حاجی زاده ، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ ، در ادامه اعلام این خبر با اشاره به شناسایی جسد از سوی خانواده فقدانی ، گفت : با توجه به کشف جسدِ فقدانی و همچنین اظهارات متهم پرونده مبنی بر عدم ارتکاب جنایت ، پرونده با موضوع فوت مشکوک تشکیل و متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته است ./مهر