اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
ادعای جنجالی همنورد سه کوهنورد ایرانی درباره ماجرای صعود "برودپیک"
ادعای جنجالی همنورد سه کوهنورد ایرانی درباره ماجرای صعود "برودپیک"
به گزارش ایسنا، عظیم برهمنی تا به حال چهار بار به هیمالیا رفته و قلههای ماناسلو، گاشربروم 1 و 2 و برودپیک را تا کمپ 3 طی کرده اما هیچ گاه نتوانسته این قلهها را فتح کند. او سال 90 به همراه لیلا اسفندیاری روی قله گاشربروم 1 تلاش کرد که آن حادثه تلخ برای لیلا رخ داد و این کوهنورد ایران جان خود را از دست داد. بعد از آن حادثه برهمنی هم به صعود ادامه نداد و به همان حضور در کمپ 3 بسنده کرد.
این کوهنورد پیشکسوت ایران برای قله ماناسلو هم تلاشی داشت اما شرکت طرف قرارداد آن صعود اجازه بالا رفتن را نداد و در نهایت برهمنی برای آن قله هم بیشتر از کمپ 3 بالا نرفت. برهمنی امسال همراه تیم کوهنوردان آرش در منطقه اسکاردو و برای صعود به قله برودپیک تلاش کرد که امسال هم این اتفاق رخ داد. در صعود برودپیک نیز برهمنی در بیس کمپ حضور داشت. در واقع برهمنی، کوهنوردی برای کمپ 3 است. البته او صعود به کلیمانجارو، آرارات و کوههای داخلی را در کارنامه دارد.
عظیم برهمنی نکات تازهای را در مورد صعود سه کوهنورد باشگاه آرش به برودپیک مطرح کرده و مدعی شده اظهارات مسئولان باشگاه آرش تمام واقعیت نیست.
حرف اول و آخر
وقتی صحبتهای سعدی و شجاعی را میشنوم و مصاحبههایشان را میخوانم واقعا میسوزم. آنها در این مورد ریشهیابی نمیکنند و به برخی مسائل هم اشاره ندارند بیشتر سعی میکنند به نحوی ماجرا را جمع و جور کنند.
جوان بودن تیم برودپیک
در برنامهی برودپیک من به عنوان یک فرد مستقل در منطقه حضور داشتم. با یک شرکت پاکستانی قرارداد داشتم و قرار بود قلههای گاشربروم 1 و 2 و برودپیک را صعود کنم که آن شرکت گفت کوهنورد برای قله برودپیک زیاد است به همین دلیل ابتدای صعودت را از این قله شروع کن و من هم قبول کردم.
خدا را شکر با بچههای خوب، شاداب و بانشاط باشگاه آرش همراه شدم و همه جا با هم بودیم. اولین چیزی که بعد از دیدن این تیم به ذهنم رسید این است که این گروه خیلی جوان بودند. آنها شاید به لحاظ فنی قوی باشند اما به لحاظ تجربه زیاد وارد نبودند و این مسئله میتوانست برای آنها مضر باشد. میترسیدم شاید به خاطر همین جوانی فقط به صعود فکر کنند و خیلی جوانب را در نظر نگیرند.
سرپرستی ضعیف تیم
اولین چیزی که توجهم را جلب کرد، فاصلهی بین مدیریت این گروه و اعضای آن بود که شاید ریشه اصلی مشکلات بود و این حادثه از این جا شروع شد. ابتدا قرار بود این 5 نفر با همدیگر کار گشایش مسیر را انجام دهند و به قله بروند که رامین شجاعی به عنوان سرپرست تیم همهوا نشد و باعث شد که همراه تیم نرود. آیدین، مجتبی و پویا هم زیاد با افشین سعدی جور نبودند و به همین دلیل کار صعود به این قله مرتفع به دست سه جوانی افتاد که تنها عاشق صعود بودند. آنها حتی شعارشان هم این بود که قله را فتح کنیم و حالش را ببریم.
پیشبینی اشتباه
متاسفانه پیشبینی این گروه برای صعود این بود که دو روزه همه کار را انجام دهند، اما تنها مسیر صعود آنها چهار روز طول کشید. این که بدون آب و غذا و اکسیژن و تجهیزات لازم در آن ارتفاع قرار داشته باشی واقعا کار سختی است که تنها در توان همین بچهها بود.
مشکل مالی آن هم در برودپیک
داشتن مشکل مالی دومین مشکل بزرگ تیم برای چنین صعود بزرگی بود. این سه کوهنورد جوان حتی 50 دلار هم پول نداشتند که انعام باربرهایشان را بدهند که این مشکل مالی تاثیر زیادی در این حادثه داشت و به شدت خودش را نشان داد.
آنها پول نداشتند که موبایل خود را شارژ کنند و بتوانند با کمپ اصلی تماس بگیرند. آنها برای صحبت کردن به ایران تک زنگ میزدند و بعد از آن از ایران با آنها تماس میگرفتند و صحبت میکردند. این اصلا کار اصولی و درستی نبود. از تیمهای دیگر که کمک میخواستیم آنها تعجب میکردند که چرا این کوهنوردان با ایران تماس دارند اما با کمپ اصلی تماسی نمیگیرند.
با کمی پول مشکل حل میشد
این مشکلی که بچههای ایران دچارش شدند، با اندکی کمک مالی حل میشد و شاید این اتفاق نمیافتاد. نداشتن شارژ باعث شد این وضعیت بسیار بغرنج شود. وقتی آنها تماس میگرفتند بارها گفتم در شرایط سخت با ما تماس بگیرند تا راهنماییشان کنیم اما شانس نداشتند که تماس بگیریم.
چهارشنبه 10 صبح بود که تماس گرفتند و خواستند که برای پایین آمدن راهنماییشان کنیم چون آنها مسیر را گم کرده بودند که متاسفانه وسط صحبت کردن قطع شد. بارها تماس گرفتیم و خواستیم که محل دقیقشان را بگویند تا بتوانیم کمک کنیم اما شارژ نداشتند. تا آخرین روز هم نفهمیدیم که آنها کجا بودند.
این تیم حتی پول نداشت، هزینه طنابگذاریهای انجام شده در کنارهها را بدهد. کسانی که طنابگذاری کرده بودند از هر کوهنورد مبلغی را میگرفتند و از من هم خواستند که به آنها دادم. اما گویا بچهها نداشتند و قرار شد بعد از بازگشت بپردازند. در همان جا بچهها گفتند که اصلا ما طناب نمیخواهیم، ما بدون طناب بالا میرویم اصلا برای چه طناب گذاشتند؟!
عملیات امداد، نمایش بود
معتقدم عملیات امداد و نجات در آن روز کاملا بی فایده بود. اینها میخواستند با این کار تنها نشان دهند که ایران برای کوهنوردانش ارزش قائل میشود و در چنین شرایطی هم دنبالشان میگردد. این کار یعنی استخدام یک کوهنورد و به حرکت درآوردن هلیکوپتر کار نمایشی بود برای روحیه دادن به بقیه اما کار از کار گذشته بود و جستوجوها عملا فایدهای نداشت.
سرپرستی پراشتباه تیم
سهشنبه که کوهنوردان روی قله بودند، ساعت 3 تماس گرفتند، گفتند که نزدیک قله هستیم و شاید به قله برویم و شاید نرویم، چیزی مشخص نیست.
ساعت 5 تماس گرفتند و گفتند به قله رسیدیم. همه تبریک گفتیم و رامین شجاعی تاکید کرد که بچهها کار شما تمام نشده و زمانی تمام میشود که به کمپ سه برسید. شما اکنون به سمت گردنه حرکت کنید و ما هم به آن سمت میآییم تا به شما کمک کنیم. من این مکالمه را از طریق بیسیم شنیدم چرا که رامین کمپ سه بود و من از طریق بیسیم مستقر در کمپ اصلی این صحبتها را شنیدم.
گناه سرپرست
ساعت 9 شب مجتبی جراحی دوباره با بیسیم رامین شجاعی سرپرست تیم تماس گرفت و گفت که ما به گردنه رسیدهایم اما وقتی جوابی نیامد من به او گفتم برهمنی هستم مثل اینکه بیسیم رامین خاموش است. مجتبی دوباره به من گفت که ما در گردنه هستیم ولی توان پایین آمدن نداریم. بنابراین اینجا میخوابیم و فردا صبح به سمت کمپ سه میآییم.
تاکید کردم که لامپی روشن بگذارند تا وقتی رامین شجاعی و افشین به گردنه میرسند، آنها را ببینند و بتوانند کمک کنند. ساعت 10 شب رامین بیسیم خود را روشن کرد و چند بار مجتبی را صدا زد. آنجا به رامین جواب دادم برهمنی هستم و مجتبی یک ساعت پیش تماس گرفت که میخوابند و صبح حرکت میکنند. از رامین شجاعی پرسیدم شما کجا هستید؟ (توقع داشتم که آنها برای کمک به سمت گردنه حرکت کرده باشند) که در کمال تعجب به من گفت ما در چادر خود در کمپ سه هستیم و هنوز بالا نرفتهایم.
صبحی مهم برای کوهنوردان مفقود شده
چهارشنبه صبح بود که بیسیم کمپ اصلی را به چادر خودم بردم. 6:10 صبح مجتبی تماس گرفت و چند بار رامین را صدا زد که باز هم جوابی نیامد دوباره گفتم عظیم هستم و شاید باطری بیسیم رامین تمام شده است که جواب نمیدهد. مجتبی گفت: ما به سمت کمپ سه راه میافتیم که بسیار خوشحال شدم و گفتم موفق باشید.
ساعت 8 صبح دوباره مجتبی تماس گرفت اما این بار استرس بیشتری داشت و گفت که ما راه را گم کردهایم، لطفا ما را راهنمایی کنید. من چون برودپیک را نرفته بودم از یک کوهنورد دیگر کمک گرفتم (مستر ران). مجتبی هم گوشی را به آیدین داد چرا که انگلیسی میدانست. این تماس تمام شد. ساعت 10 صبح دوباره تماس گرفتند که راه را پیدا نکردهاند و چه باید بکنیم که متاسفانه وسط صحبت کردنها تلفن قطع شد. همان موقع از تهران تماس گرفتند که من وضعیت را اضطراری اعلام کردم اما برخی گفتند که هنوز اتفاقی نیفتاده که اینقدر هول میکنی.
فرصتها از دست رفت
بعد از تماس آخر بچهها بود که به تهران شرایط را اطلاع دادم چرا که حضور 4 روزه در ارتفاع 8 هزار متری و نداشتن انرژی و آب و غذا شرایط بسیار بحرانی است. از همه کمک خواستم که 5 یا 6 کوهنورد فنی و قوی هیکل به منطقه اعزام کنند تا به آنها کمک کنند اما فایدهای نداشت. متاسفانه از تهران هم کارهایی مانند استخدام کوهنورد، هماهنگی باربر و پرواز کردن هلیکوپتر به آرامی پیش رفت و باعث شد فرصت از دست برود. متاسفانه کار از کار گذشته بود و بقیه کارها نمایشی بود.
آیدین مغرور بود
روزی که من به کمپ سه رسیدم بچهها از آنجا رفته بودند ولی هنوز جای پای آنها روی برفها بود. آیدین از همه جلوتر بود و در واقع رهبری را در دست داشت. با توجه به اخلاقی که از او دیده بودم، آیدین بعضی وقتها مغرور بود و این میتوانست حادثه ایجاد کند.
کارها پیشبینی نشده بود
معتقدم مشکلات این سفر پیشبینی نشده بود و تنها بر اساس حدسیات انجام شد. روز گرفتن ویزا در سفارت پاکستان، بابازاده (سرپرست تیم در صعودهای قبلی) گفت احتمالا روز پایین آمدن از قله با همدیگر روبهرو شوید چرا که تو از مسیر عادی میروی و بچهها از مسیر جدید میآیند و هنگام فرود از قله با هم هستید. همان جا گفتم که پایین آمدن از قله قلق خاصی دارد که در این صعود فکر میکنم بچهها راه انحرافی را برای پایین آمدن انتخاب کردهاند.
دلیل سوم این حادثه
این تیم نکات ایمنی را زیاد رعایت نمیکرد. آنها هنگام صعود از طناب استفاده نمیکردند و این خیلی خطرناک بود. روز دوم و در فاصله کمپ اصلی و کمپ یک، یک سنگ از زیرپای پویا خارج شد و به پای مجتبی خورد که باعث شد پای او زخمی شود. شاید آنها اگر از سر یال و کنار قله فرعی با طناب پایین میآمدند، دیگر راهها را اشتباه نمیرفتند. شاید مسیرشان طولانیتر میشد اما قطعا توجه نکردن به نکات ایمنی و استفاده نکردن از طناب، پیامدهای بیشتری دارد.
نداشتن مجوز در روز صعود
روزی که قصد صعود به سمت بالا را داشتیم شرکت طرف قرارداد ما اعلام کرد که مجوز صعود از سوی پاکستانیها صادر نشده و 6 کوهنورد ایرانی یک کوهنورد مغول و سه کوهنورد آمریکایی باید آنجا بمانند.
افسر پاکستانی که همراه تیم بود، تاکید داشت که کسی برای صعود نرود و اگر هم برود باید تعهد بدهد و هیچ کجا نگوید که صعود کرده است. طبق قانون برای صعود به منطقه داشتن مجوز الزامی است و اگر کسی این مجوز را نداشته باشد، اگر حتی به قله هم صعود کند، به او گواهی صعود داده نمیشود. آنجا به ما گفتند تعهد بدهید که من تعهد ندادم.
رامین شجاعی بر سر همین موضوع با من بگو مگو کرد و گفت که اگر تو امضا نکنی به ما هم اجازه صعود نمیدهند به همین دلیل امضایی بیخودی انجام دادیم که بعد از آن همه از این کار خودم پشیمان شدیم. روز بعد که بچهها میخواستند صعود را انجام دهند وقتی از منطقه کمی دورتر شدند، سراغ آن افسر رفتند تا امضایم را پس بگیرم که گفت مجوز شما صادر شده است. /ایسنا
ویدیو مرتبط :
amp در سئو چیست
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
ردپای یک ایرانی در ماجرای پولهای جنجالی
ردپای یک ایرانی در ماجرای پولهای جنجالی
به گزارش دیلی میل، محمولهای که اکنون در فرودگاه مسکو در انبار کالا شدیدا تحت نظر قرار دارد به روی 200 پالت چوبی قرار داده شده، مبلغ پول روی هر پالت معادل 100 میلیون یورو است که هر کدام از آنها برای آنکه مدت دو ماه سازمان بهداشت ملی انگلیس را تامین کند، کافی است.
مقامات گمرک روسیه تقاضا کردهاند که صاحب حقیقی این پولها بیاید و ثروتش را تحویل بگیرد. با وجود آنکه تلاشهای مذبوحانهای برای تصاحب این پولها انجام شده هیچ کدام از مدعیان، مقامات روسیه را راضی نکردهاند.
یک منبع خبری اطلاعاتی روسیه که نام خود را فاش نساخت به یک روزنامه این کشور گفت: این احتمال هست که این پولها متعلق به صدام باشد.
این پولهای نقد عظیم در هفتم اوت 2007 با پروازی وارد فرودگاه بزرگ شرماتیو مسکو شد. این پولها که همگی در قالب اسکناسهای صد یورویی هستند از فرودگاه فرانکفورت به مسکو فرستاده شده و از آن زمان تاکنون همچنان دست نخورده در فرودگاه مسکو مانده است.
بنا به گفته منابع خبری روسی، مقامات مسکو هنوز از شناسایی هویت صاحب نهایی این پولها ناتوان ماندهاند و زمانی که پولها به فروگاه مسکو آمده به طرزی عجیب گیرنده آن در محموله مشخص نشده است.
این سوال مطرح است که چرا صدام باید چهار سال پس از سرنگونیاش و هشت ماه پس از اعدامش پولهایش را از آلمان به روسیه بفرستد؟ البته این فرضیه تنها فرضیه موجود درباره اصالت پولها نیست. ادعا شده است که صدام در داخل کیفهای دیپلماتیک 7.5 میلیارد یورو را به مسکو منتقل کرده هر چند که این میزان همه ثروت صدام نبوده است.
یک تئوری دیگر نیز این پولها را متعلق به معمر قذافی میداند. یک منبع خبری امنیتی گفت: امکانهای دیگری نیز وجود دارند.
وی میگوید: یک امکان دیگر این است که این پول برای مافیای روسیه و یا پول مقامات فاسد روسیه باشد اما ادعای این پولها توسط هر کسی به علت مبلغ زیاد آنها ممکن است خطرناک باشد.
آنچه که جالب توجه است این است که در بارنامه اگر چه نام گیرنده پولها مشخص نشده اما نام صاحب پولها یک ایرانی 45 ساله به نام "فرزین کرُوریان مطلق" ذکر شده است. اما مقامات گمرک روسیه و دیگر سازمانهای این کشور فکر نمیکنند که این ایرانی صاحب نهایی پولها باشد.
وی نیز به فرودگاه مسکو نیامده تا پولهایش را پس بگیرد. گزارشها حاکی از آن هستند که این پول نقد قرار بوده به دست یک بنیاد پنهانی به نام بنیاد "جهان مردم مهربان" که مقر آن در اوکراین بوده برسد.
وادیم لیالین، یک کارشناس امور گمرکی روسیه گفت: فرستنده محموله دریافتکنندهای برای پولها مشخص نکرده است. این نسبتا عجیب است و نشان میدهد یک جای کار درباره این پولها ایراد دارد.
وی اضافه کرد: مطمئنا از همان ابتدای کار که این پولها فرستاده شده یک نفر مدعی این محموله بوده است اما مشخص نیست که دقیقا چه کسی از ابتدا مدعی پولها بوده است.
وی خاطرنشان ساخت: احتمالا طرح اصلی این بوده که این پولها از مرز روسیه بگذرند تا به مقصد نهایی برسند، چرا که هیچ کس آنقدر بیخرد نیست که چنین پولی را به ناکجاآباد بفرستد. اما در نهایت یک جای نقشه ایراد پیدا کرده و آقای "ایکس" نتوانسته به پولهایش برسد. پس از چند بار تلاش شکست خورده برای به دست آوردن پولها اکنون احتمالا صاحب پولها تصمیم گرفته به واسطه یک بنیاد پولهایش را دریافت کند. این کار در پولشویی یک کار رایج است.
وی تاکید کرد: دولت روسیه تاکنون پول را برای خود تصاحب نکرده است چرا که دلایل منطقی برای تصاحب آن نداشته است. نام صاحب پولها به روی کاغذ نوشته شده، پولها واقعی هستند و از طرف یک بانک آلمانی فرستاده شدهاند.
فرزین کروریان مطلق با نام اصلی "فرزین علی کروریان مطلق" یک ایرانی است که در سال 2010 متهم شده بود به اینکه مغز متفکر تلاش برای دزدیدن 14 میلیارد دلار از بانک مرکزی ابوظبی با استفاده از اسناد جعلی است.
گزارش شده که فرزین کروریان مطلق برای فرار از محاکمه در امارات متحده عربی به ایران فرار کرده است.
یک منبع خبری آگاه اظهار داشت: حدود 12 گروه تاکنون برای ادعای این پولها آمده و همه آنها مدعی بودهاند که از جانب آقای کروریان مطلق صاحب اختیار هستند. آنها شامل مجرمان، گروههای چچنی و گنگسترهای اوکراینی بودهاند.
منبع خبری امنیتی اضافه کرد: آقای کروریان مطلق احتمالا مجری طرحی بوده که کنترل ثروتی را که به نمایندگی از منافع پنهانی یک دیکتاتور، مقامات فاسد و یا یک مافیای بزرگ هدایت میکرده، از دست داده است./ایسنا