اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
احمدی نژاد: نام احمدی نژاد در دنیا محبوب شده/نامه به بوش سیاسی نبود/ از دختری که خاطرخواه پسری است و ...
احمدی نژاد: نام احمدی نژاد در دنیا محبوب شده/طرح موضوع هولوکاست ستون فقرات نظام سلطه را متلاشی کرد/در سفرهای خارجی از 96 ساعت سفر، 54 ساعت در هواپیما بودیم/نامه به بوش سیاسی نبود و آن را با وضو نوشتم/سیاست خارجی با یک چایی خوردن و قهوه خوردن حل نمی شود
رئیس جمهور گفت: باید مراقب بود در چرخه گمراه کننده نیفتیم که اقدامات برجسته رقیب رد شود. ایرادات خود را توجیه کنیم و تخریب و توهین و سیاه نمایی وارد ادبیات سیاسی ما شود.
مهمترین بخش های سخنان رئیس جمهور در پی می آید:
احمدینژاد: انتظار تقدیر و تشکر نداشتم اما بزرگواری کردید و از یک خادم کوچک و همکار خودتان تشکر کردید. من هم از همه شما صمیمانه تشکر می کنم. همینجا جا دارد یاد امام و شهدا را گرامی بدارم که دنیای جدیدی به روی بشریت معرفی کردند و افق بشر را به بینهایت هدایت کردند.
* رسانه ملی مسئول فرهنگ عمومی کشور است و مسئول غنای فکری جامعه. رسانه ملی مرزبان اندیشه و هویت ملت ایران و انقلاب اسلامی است و باید کانون اندیشه ورزان، نخبگان، صاحب نظران و متفکران جامعه باشد. به همین دلیل به نظرم رسید در این جلسه دکترین دولت را خدمتتان عرض کنم. چون معمول این است که در نگاه به یک دولت کارها و تک تک اقدامات مورد ارزیابی قرار میگیرد اما کمتر اتفاق افتاده که یک کار هشت ساله یا مجموعه گسترده ای از اقدامات هشت ساله در یک چارچوب نظری مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. من میخواهم مانیفست عمل دولت را اینجا بیان کنم.
* دولت از ابتدا با یک نظریه جامع و روشن، و یک برنامه عملیاتی کار خودش را شروع کرد. حتی یک روز، یک ساعت، در این هشت سال، برای من اتفاق نیفتاد که حس کنم حال چه کار باید بکنیم و ندانیم چه باید بکنیم؟ در یک چارچوب برنامه معین در طول هشت سال تلاش کردیم.
* دولت مطلقا کار پراکنده نکرد. همه کارهای دولت هدفمند بود. برای تحلیل حرکت دولت در این هشت سال باید به اصل انقلاب برگردیم. این دولت منهای انقلاب بی معناست. انقلاب اسلامی هم راه است و هم معیار. راهی است که باید بپیماییم و معیار ارزیابی هم هست. اما سوال اصلی این است که هدف اصلی انقلاب چه بود؟ برخی تصور میکنند انقلاب تمام شد یا به موزه پیوست، این جزو اشتباهات بزرگ و خودفریبی است. این انقلاب اولا متعلق به دوره ما نیست و ریشه اش در تاریخ است و ثانیا منحصر به سرزمین و جغرافیای ما نیست. استمرار یک حرکت تاریخی انسان برای رسیدن به قله هاست. یک حزب سیاسی با 20 عضو که 150 سال قبل در یک دوره 15 ساله در ایران نقش آفرینی کرده قابل حذف از صحنه نیست و رگه هایش را می بینیم، لذا انقلاب اسلامی هم جاری است. اما سوال این است که آیا انقلاب برای جابجایی در قدرت بود؟ آیا حکومت برآمده از انقلاب فقط برای حکومت کردن است؟
* ما به دنبال یک تحول عظیم و یک حکومت آرمانی هستیم. نظام جمهوری اسلامی و حکومت اسلامی منهای آرمانهای بلند الهی و انسانی بی معناست. و در این صورت تقدسی ندارد. خود را باید با آرمانهای انقلاب بسنجیم.
اول، آزاد کردن و نجات انسانها، به کمال رسیدن و شکوفایی انسانها، هدف انقلاب است و دوم، برپایی جامعه پیشرفته و مقتدر و سرشار از پاکی و عدالت و زیبایی. در ایران و در جهان. انقلاب در متن جامعه برای جامعه و با اهداف بسیار روشن برپا شده است. تمام لحظات تاریخ انقلاب و فراز و نشیب ها، همگی فرصت هستند. انقلاب موجود زنده است. همه حوادث فرصت هستند البته اگر درست استفاده نکنیم ممکن است به تهدید تبدیل شود.
* خاستگاه انقلاب، ایران است. گرچه انقلاب عظیم انسانی است، اما خاستگاهش ایران است و ما به این افتخار می کنیم. ماندگاری انقلاب به خاطر این است که خاستگاهش ایران است. برای اینکه تحولات بزرگ نیازمند مبانی بزرگ است. هر مکتب و آرمانی زمانی پایدار می ماند و فرصت اثرگذاری عمیق می یابد که ملتی بافرهنگ و متعالی و باقوام، فرهنگی، ادیب و آشنا به معارف انقلاب، پشت آن مکتب و انقلاب قرار بگیرد و الا شانس ماندگاری ندارد.
* وقتی ملتی مثل ایران با سابقه تاریخی که همیشه موحد و کمال جو و عدالت طلب بوده و ارزشهای الهی را پاس داشته و هیچوقت به دنبال کینه ورزی نبوده است. من حرفم ملت ایران است. ملت ایران از اول به دنبال پیامبران الهی و راه سعادت بوده است. زمانی، حضرت زرتشت را انتخاب کرد. به حضرت عیسی استقبال نشان داد و منتظر پیامبر اسلام ماند. هیچوقت ملت ایران بت پرست نبودند. آدم غصه اش می شود از کسانی که با مرتجعین همراه می شوند برای آتش پرست و بت پرست معرفی کردن ملت ایران. اینها برای غارت گری این حرف ها را زدند.
* ملت ایران استعداد شگرفی دارد و هر جا می رود موفق است و به لحاظ استعداد مادی و طبیعی و موقعیت سیاسی و جغرافیایی و تمدن سازی بسیار برجسته است و به لحاظ حق طلبی در صدر دنیاست و به لحاظ هوش و ذکاوت و اندیشه در صدر است. علم و اندیشه و هنر دنیا مدیون ملت ایران است. چنین ملتی باید پشتوانه حرکت عظیم الهی باشد که هست. ما به توانمندی و شایستگی ها و ظرفیت های عظیم ملت ایران برای پشتیبانی و راهبری انقلاب جهان ساز ایمان داریم.
* ما باور داریم که ملت ایران میتواند دو ماموریت بزرگ را انجام دهد. اول بر اساس اصول و ارزشهای الهی ایران را مقتدر و الهام بخش بسازد. که همه مناسبات دنیا را اصلاح کند. ملت ایران هم شایستگی این را دارد و هم تواناییاش را. با تکیه بر ایران میتوان پرچم ارزشهای الهی را در تمام جهان برافراشت. با تکیه به ملت ایران میتوان نظم الهی و انسانی را جایگزین نظم ظالمانه کرد.
* اگر خاستگاه انقلاب، جای دیگری غیر از ایران بود، باور دارم که به سال اول هم نمی رسید. برخی فکر میکنند امام آمد و تقی به توقی خورد و انقلاب شد. اینگونه نیست. امام از فرصتهای تاریخی استفاده کرد. یک تاریخ پشت این ملت بود.
* ماموریت دوم ملت ایران، اصلاح جهان است. برخی میگویند ماموریت اول و دوم از هم جداست و ما فقط باید ایران را بسازیم ولی ما میگوییم اینها لازم و ملزوم هم هستند؛ امکان ندارد بدون مداخله در مدیریت جهان بتوانیم ایران را به جایگاه شایسته خود برسانیم.از تجربه شوروی هم می شود این را فهمید.
* به گزارش خبرگزاری تسنیم، احمدینژاد افزود: در داخل کشور معتقدیم ایران باید پیشرفته ترین باشد و به کشوری نمونه تبدیل شود. این کار واقعا شدنی است. بعضی فکر میکنند ایران قبلا به زور شمشیر دنیا را مدیریت می کرد ولی اصلا اینگونه نیست. آنچنان وجه تمدنی و فرهنگی ایران برجسته بود که دیگران با اشتیاق به زیر سیطره ایران می آمدند.
* معیارهای جامعه نمونه آن است که توحید و خداپرستی در آن حاکم باشد. همه زیباییها تبع توحید است. زندگی و کارها باید برای خدا باشد. فرصت های رفاه و رشد برای همه مهیا باشد. فقر و تبعیض وجود نداشته باشد و مردم این را حس کنند. عدالت باید هم در عمق نظام، ساختارها، برنامهریزی ها و هم در ظاهر نظام باید نشان داده شود. همهی مردم باید حس کنند عدالت هست.
* کشور باید بسیار پیشرفته و مقتدر باشد. کشور عقبمانده و فقیر و توسریخور خودش را هم نمیتواند نگهدارد چه برسد به اینکه ارزشهای الهی و انسانی را در دنیا منتشر کند.
* در بخش سیاسی و فرهنگی باور داریم که حکومت و مدیریت برای پیگیری آرمانهای الهی است. برای پیگیری اهداف الهی و برای خدمت به مردم است. فلسفه حکومت، عدالت است. باید فضای عمومی کشور فضای آرمانی و انقلابی باشد.
* دموکراسی لیبرال بلای جان ملت هاست و پوشاندن لباس زیبا به مناسبات قدرت است و نتیجهای جز انحطاط ندارد. باید مراقبت کنیم کم کم حضور در قدرت و کسب رای اصالت نیابد. اگر پیدا کرد همه ارزشها قربانی خواهد شد.
* بیت المال امانت مردم است. یکی از زشت ترین اقدامات دست اندازی به بیت المال است و باید خیلی مراقب باشیم که در دام یک چرخه گمراه کننده نیفتیم. در این دسته بندی ها نباید اقدامات برجسته رقیب را نفی و اقدامات خلاف خود را توجیه کنیم. نباید تهمت و افترا و کتمان و تحریف و قضاوت های ناعادلانه وارد ادبیات سیاسی ما شود. همه باید مراقبت کنیم.
* دموکراسی لیبرال حاصلی جز سقوط انسانها نداشته است. مجموعه حاکمان دنیا را جمع بزنیم، نمیدانم به 15 هزار نفر می رسد یا نه. بقیه مردم ول معطل هستند و اجازه ورود به حکومت به آنها داده نمیشود.
* معیار تشخیص تودههای مردم هستند وگرنه همه خود را بهترین معرفی میکنند.
* جایگاه مردم، یکی دیگر از مبانی نظر و عمل دولت است. مردم صاحب حکومت هستند و باید اراده آنها حاکم باشد. تجربه نشان داده هرجا اراده جمعی ملت ایران شکل گرفته در جهت خیر بوده است. معتقدم در هرجای دنیا فرصت انتخاب آزاد به مردم بدهیم، توده های مردم به آرمانهای الهی و انسانی رای میدهند. حتی در اروپا و آمریکا.
* بعضی در کشور و دنیا خیال می کنند انتخابات یک صحنه سیاسی و تمام. معتقدیم انتخابات آزاد شدن انرژی و اراده یک ملت است. این تا آخر پشت منتخب است و در فضای سیاسی و اجتماعی حضور دارد و فقط یک کاغذی نیست که به صندوق انداخته می شود.
* احمدینژاد ادامه داد: یک ملت با اندیشه زنده است. زایش اندیشه رمز کمال یک کشور است. دولت و حکومت باید مراقبت کند که زایندگی فکری محدود نشود وگرنه اندیشه و نشاط و بالندگی جامعه دچار اختلال می شود. الان نزدیک 40 سال است در اروپا و آمریکا هیچ اندیشه جدیدی به بشر منتقل نشده برای اینکه کنترل کردند و ممنوعیت گذاشتند. تحمیل اندیشه به طغیان منجر می شود.
* هر اندیشه را باید با عرضه اندیشه بالاتر کنترل کرد. ملت ایران این اندیشه را دارد و بالاترین اندیشه را در دنیا دارد. استفاده از حربه های غیراندیشه ای در حوزه اندیشه متعلق به فرهنگ ما نیست. با تخطئه و تکفیر کاری درست نمی شود. باید نقد عالمانه کرد.
* اندیشه دینی و احکام الهی بهترین هدیه خداوند به انسان است.
* هر کسی به عدالت و پاکی دعوت می کند، باید خودش عادل و پاک باشد وگرنه تاثیری ندارد.
* عدالت پایه تمام کمالات است. نقطه آغاز است. پیامبران مردم را به 2 چیز دعوت کردند. دعوت به توحید و دعوت به عدالت. عدالت یک شعار سیاسی نیست که یک حزبی این را بالای تابلواش بزند. عدالت یک حقیقت و تنها راه است. باید محور همه کارها و برنامه ها باشد. دولت در نگاه و احوالپرسی هم باید عدالت را رعایت کند. البته عدالت منحصر به دولت نیست. قوای دیگر هم باید به آن بپردازند. جامعه باید عدالت را احساس کند. ممکن است برخی اوقات اجرا شود اما احساس نشود. اگر احساس تبعیض در جامعه شکل بگیرد خطرناک است.
* دولت وظیفه ای جز همراهی با خواست عمومی مردم ندارد. جامعه باید حس کند که مدیران و مسئولان همراه او هستند و میخواهند مطالبات واقعی او را عملی کنند. جامعه باید حس کند که کرامتش محفوظ است. فقط به گفتن کار درست نمی شود.
* مدیریت عرصه سیاسی باید کاملاً مردمی باشد. مردم باید خود را مسئول بشناسند. انحصار در همه چیز بد است. نه تنها در اقتصاد بلکه در سیاست و ... هم بد است. برخی فکر میکنند فرهنگ ما را دولتها حفظ کرده اند حال آنکه اینگونه نیست و مردم این کار را کرده اند.
* فاصله افتادن بین مردم و مدیران در احساس از فضای عمومی بسیار خطرناک است.
* نظام ولایت یک چتر فراگیر است که همه میتوانند تحت این چتر به آرامش و کمال برسند، مگر اینکه خودشان خودشان را محروم کنند. این اندیشه متعلق به 7 میلیارد نفر است. محدود کردن آن بالاترین جفاست.
* موضوع دیگر آزادی است، آزادی بالاترین هدیه خدا به انسان است. باید اجازه دهیم اندیشه ها پرواز کنند. باید مراقب باشیم طرح انتقادات و نظریات در فضای عمومی کشور با احساس آزادی و کرامت باشد. گاهی آزادی هست ولی افراد احساس نمیکنند. این را باید مراقبت کرد.
* دولت در این مدیت با حساسیت و دقت بالا مراقبت کرده که به اصولی که گفتم پایبند باشد. به عنوان یک باور و نه به عنوان یک شعار سیاسی.
* دولت بالاترین احترام را به ازادی ها قائل بوده است. هیچکس در انتقاد و حتی اهانت به دولت حتی کوچکترین نگرانی را ندارد. دولت فاصله ها را سعی کرد بردارد.
* اعتبارات بخش فرهنگ و بخصوص دین و قرآن 27 برابر شد. و خدا میداند که هیچ توقعی از آنان نداشتیم. حتی توقع تشکر.
* بیشترین کمک ها به مطبوعات در این دوره بوده است. خدا شاهد است که بنده احمدی نژاد مخالفین خودم را هم دوست داشتم. ما به همه احترام گذاشتیم. دولت به هیچکس بی احترامی نکرد. حتی به دشمنان. به هیچکس بی صداقتی نکرد، حتی به دشمنان. حتی دشمنان بشریت هم از ما مشورت میخواستند بی صداقتی نمیکردیم. البته همه حقایق را نمیگفتیم.
* هیچ کس به خاطر مخالفت با دولت از حقی محروم نشد.
* بیشترین سطح ارتباط با مردم در این دولت بوده است.اگر روزی بخواهم فقط در این بخش خاطرات بنویسم، شاید به اندازه عمر دولت باید بنشینم و بنویسم. دولت محرم همه است. از دختری که خاطرخواه پسری است و به من می گوید تا خیلی مسائل دیگر. حکومت اسلامی باید محرم اسرار یک ملت باشد.
* سعی کردیم فارغ از دسته بندی های مرسوم، از هر کس که توانمند است استفاده کنیم. البته ادعا نمیکنیم که همه ی توانمندان کشور را شناختیم.
* در دولت فعلی این باور نهادینه شده که همه کشور و انقلاب و دولت متعلق به مردم و برای مردم است. ما جز به مردم و ارزشهای الهی به هیچ چیز تعهد ندادیم.
* بهترین و پرشورترین انتخابات در این دوره برگزار شده. دولت های قبل همه محترم هستند. مشارکت در دولتهای قبل در روز اول و آخرشان کاهش یافته اما در این دولت افزایش یافته. 7 انتخابات بزرگ برگزار شد. هم انتخابات 84 در کمال سلامت برگزار شد هم 88 و هم 92.
* سال 84 موضع دولت وقت رقیب ما بود. من پاسخ ندادم. همیشه مردم تصمیم میگیرند. همه دولت ها امانتدار بودند و دولت ما هم امانتدار بود. در سال 88 هم گفتم تک تک آرای مردم امانت است و اگر کسی تصمیم بگیرد کاری بکند من خودم برخورد می کنم. در انتخابات ریاست جمهوری به هیچ وجه جابجایی رای امکان پذیر نیست چون خود مردم نظارت دارند.
* در این دوره بالاترین همبستگی ملی اتفاق افتاد. داستان هسته ای یادتان هست. با یک ملت یکپارچه متحد مواجه بودند و هستند.
* در بخش اقتصاد هم دولت با یک نظریه و برنامه وارد شد. سالها بود بین اقتصاد کمونیستی و سرمایه داری در حال هروله و سعی و صفا بودیم. مبانی اقتصاد بومی تعریف نشده بود. هر دوی اقتصادهای کمونیستی و سرمایه داری اشکال دارند.
* مردم باید در اقتصاد میدان دار باشند. جامعه اسلامی نیازمند مردم توانمند و قدرتمند است. اقتدار ملی برآمده از توانمندی مردم است و با مردم ضعیف نمی شود اقتدار ملی داشت.
* دولت در سخت ترین شرایط، رکود بین الملل، تحریم ها و فشار بین الملل، سعی کرد اقتصاد را سامان دهی کند. اگر وقتی شد باید هدفمندی یارانه ها را مفصل توضیح بدهم. بیشترین جفاها به این طرح شد. مدیر صندوق بین المللی پول به کشورها بیانیه داده که اقدام ایران در این بخش الگو و نمونه است و میشود از آن استفاده کرد.
* امید زندگی در کشور از 70.2 سال به 73.2 افزایش یافته است. درآمد سرانه افزایش یافته و اقتصاد ایران بزرگتر و توانمندتر شده و تحمل نوسانات بیشتر شده است. فشارهای سخت تر هم قابل مهار شدن است.
* جهش علمی در کشور اتفاق افتاده است. در تمام عرصه های علمی جهش اتفاق افتاده است.
* ما هستهای شدهایم، حال هر کاری میخواهند بکنند. آنها همهی تلاششان این بود که ما هستهای نشویم، اما شدیم. معادله معکوس جواب نمیدهد. این نیست که برویم و بنشینیم و خواهش کنیم و آنها به ما فناوری بدهند. حتی اگر بخواهیم گفتگو کنیم باید از موضع اقتدار گفتگو کنیم.
* یکی از کارهایی که در این دولت شد، هدیه فناوری بالا به روسای جمهوری کشورهای دیگر بود. اخیرا رباطی برای جراحی داخل مغز که فقط دو کشور غیر از ایران، آمریکا و آلمان، آن را می سازند، به یکی از رئیس جمهورها هدیه کردیم که بداند جایگاه علم و فناوری در ایران کجاست.
* چه کسی فکر میکرد والیبال ایران اینطور برود در سطح جهانی؟ الان همه جوانان ایران به فکر المپیک هستند و به خودباوری رسیدهاند.
* در هشت سال اخیر نزدیک به 400 هزار کتاب در کشور چاپ شده است.
* مسائل سیاست خارجی با یک چایی خوردن و قهوه خوردن حل نمی شود. برخی خیال میکنند اینطوری مسئله حل می شود و انشاءالله گربه است!
* یکی از راه های کسب درآمد، جنگ ارزی است و یک دفعه صدها میلیارد از جیب یک ملت به ملت دیگر می برند.
* دلار هشتاد سال است پول جهان رواست. مدام صفرها را زیاد میکنند بدون اینکه کالا تولید کرده باشند. هر روز در دنیا تزریق میکنند یعنی از جیب ملتها در می آورند. از 1973 تا4 سال قبل، 32 هزار میلیارد دلار بدون پشتوانه تزریق کردند یعنی این پول را از جیب ملت ها برداشتند.
* دولت آمریکا به تنهایی بیش از 16 هزار میلیارد دلار بدهی دارد. یعنی از جیب ملتها برداشته است. الان باید کل آمریکا را بفروشد تا بدهی اش را بدهد. معادل یکسال تولید ناخالص داخلی این کشور است. کشور آمریکا هم 4 هزار میلیارد بدهی دارد.
* عده ای در شورای امنیت یکطرف در عرصه سیاست بین الملل تصمیم میگیرند. اینها ابزار سلطه و خالی کردن جیب ملت هاست. یک جنگ تمام عیار علیه ملت ها که اعلام نشده است، در حال جریان است. در برخورد با این نظام فقط دو راه داریم. راه اول اینکه این نظام را بپذیریم و در او هضم شویم. برخی این راه را ترویج می کنند. اما راه دوم تعامل کردن اما استفاده کردن از همه فرصت ها برای جایگزین کردن نظام صالح است. انقلاب اسلامی ماموریت دوم را بر دوش ما گذاشته است و دولت هم راه دوم را انتخاب کرد. یعنی سیاست خارجی فعال و تاثیرگذار. حتی یک ثانیه هم در ذهنمان نیامد که هضم شویم. بخدا یک ثانیه هم به ذهنمان نیامد که ارباب قدرت جهانی از ما خوششان بیاید و تعریفمان را بکنند.
* مبنای اندیشه سرمایه داری، همان اندیشه بقای نوع اصلح و تنازع بقاست. معتقدند دیگران باید نابود شوند تا آنها بمانند. در فیلم های آمریکایی یک فیلم را نمیتوانید پیدا کنید که اندیشه تنازع بقا در آن نباشد.
* ما باید انسان متعالی و باورمان به انسان را تعریف کنیم دربرابر انسان فردی لذت جوی حداکثری آنها. دولت انسان متعالی را تعریف کرد.
* ما علاوه بر نقد نظام حاکم بر جهان، خصوصیات نظام جایگزین را هم به دنیا معرفی کردیم.
* آشکارا گفتیم باید صالحان و انسانهای پاک بر دنیا حاکم شوند و این جز در سایه نظام مهدوی امکان پذیر نیست. برخی فکر میکنند ما وقتی صحبت از حضرت مهدی می کنیم، به خاطر این است که احساساتی شدهایم، و برخی هم وصله های دیگری به ما می زنند، اما این حرفهایمان بر اساس یک مبنای نظری است.
* اگر این اندیشه مهدوی صحیح و بدون پیرایه در دنیا معرفی شود، اکثریت قاطع مردم به آن روی می آورند. در جلسه ای که با مسیحیان و یهودیان داشتیم، بعد از پاسخ به سوالات آنها درباره هولوکاست و ...، گفتم شما از وضع موجود در دنیا راضی هستید؟ گفتند خیر. بعد از گفت و شنود دیدیم که محور وحدت ما تلاش برای استقرار حکومت موعود است.
در الازهر آنها بحث شیعه و سنی و دعواها را مطرح کردند. نوبت من که شد گفتم شما به عنوان پیروان پیامبر اسلام برای دنیا چه برنامه ای دارید؟ پاسخی نداشتند. گفتم وقتی این همه ظلم و جنایت در دنیا در حال جریان است شما چسبیدهاید به مسائل قومی و مذهبی؟ شما باید برنامهتان را برای اصلاح جهان بگویید.
* این اندیشه حتی برای قدرتمندان و ثروتمندان جهان هم مهم است چراکه باید کمال پیدا کنند. آنها پیرو شیطان هستند و در حال سقوطند و باید نجات یابند.
* برای اصلاح جهان، باید اول از رئیسشان شروع کرد. اذهب الی فرعون. من نامه دادم به بوش. برخی فکر کردند کار ما صرفا سیاسی است ولی بخدا اینگونه نبود. من تمام آن نامه را با وضو نوشتم. البته معمولا دولت همینگونه است. نیتم این بود که ای خدای بزرگ در این نامه هدایت قرار بده و اگر نپذیرفت، آنچه شایسته اش است... و البته نپذیرفت و دیدیم که چه شد.
* در برخی سفرهای خارجی از 96 ساعت سفر، 54 ساعت در هواپیما بودیم و میدانید چقدر سخت است.
*احمدی نژاد ادامه داد: در تمام مدت 9 باری که به نیویورک رفتم، جز آن خیابان محل هتل و محل نشستها، هیچ جایی را ندیدم. نشست های بسیاری برگزار کردیم که بسیار مهم است.
* برخی روسای جمهور پول میدهند که رسانه ها با او مصاحبه کنند و از مصاحبه کننده با خواهش میخواهند که فلان سوال را بپرسد و نپرسد. ولی ما 50 رسانه را دعوت میکردیم و به سوالات آنها پاسخ میدادیم. هیچکس نتوانسته از سخنان ما تناقضی پیدا کند چرا که صادقانه صحبت کردیم.
* بارها تلاش کردند که با برنامه رسانه های ما را تخریب کنند و با نقشه آمدند. به رسانه هایشان خط سیر دادند که ما را تخریب کنند اما نتوانستند.
* بارها خواستند گفتگو با من را تحریم کنند اما رسانه ها به خاطر مشتری هایشان و اقتصادی بودنشان نتوانستند.
* یکیشان که خیلی بدعنق است،خیلی خواست ما را تحریم کند، اما وقتی دید رسانه ها صف کشیده اند، در نهایت به التماس افتاد برای مصاحبه با ما.
* بارها گفتهایم که صهیونیستها رفتنی هستند. بخواهند نخواهند رفتنی هستند. فلسفه وجودیشان را از دست دادهاند. میگفتند ما جنگ طلب هستیم در حالی که ما میگوییم آنها فلسفه وجودیشان را از دست دادند. ما در دنیا مدام می گوییم صلح و دوستی و "بهار".
* طرح موضوع هولوکاست ستون فقرات نظام سلطه را متلاشی کرد چرا که تنها امر قدسی در این مکتب بود. ما هولوکاست را از دید انسانی بیان کردیم.
* در عرصه سیاست خارجی، جایگاه ایران در دنیا ارتقا یافت. نام احمدی نژاد بعنوان فرزند کوچک ملت ایران به خاطر اندیشه و فرهنگ و ملت ایران در دنیا چقدر محبوب شده است.
* همه گفتند طی چهل پنجاه سال اخیر، موفقترین اجلاس غیرمتعهدها در تهران برگزار شد.
* ما باید خودمان را در سطح مدیریت جهان باور کنیم. اگر باور کنیم جور دیگری برنامه ریزی و عمل میکنیم.
*احمدینژاد ادامه داد: انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ماموریتی جز زمینه سازی برای حکومت جهانی ندارد. رمز اقتدار ولایت فقیه این است که پشتش یک اندیشه عمیق الهی و آسمانی است.
* الان برای 25 سال خانه نشینی امیرالمومنین صدها سال است زندگی می کنیم اما برای 1400 سال خانه نشینی امام عصر... باید بسیج شویم و حرکت کنیم.
* از همکاران عزیزم در صداوسیما و جناب آقای ضرغامی و همکارانشان که همراهی بسیار خوبی کردید. همین نیشهایش نوش بود و هم نوشهایش نوش بود. ما جایگاه رسانه را بسیار بالا میدانیم و فکر میکنیم شما یک مواجهه جهانی دارید به صورت یک تنه. کار در صداوسیما بسیار عظیم است.
* اگر بخواهم فهرست کنم کارهای دولت را شاید باید صد ساعت فهرست کنم اما صداوسیما تلاش کرد آنها را تا حد ممکن پوشش دهد.
* ایمان دارم که ملت ایران و بزرگان و رهبری گرانقدر انقلاب اسلامی به خوبی قدر فرصت تاریخی انقلاب اسلامی را می دانند. ایمان دارم که آینده درخشان متعلق به بشریت، عدالت و متعلق به ملت ایران است./انتخاب
ویدیو مرتبط :
استقبال از احمدی نژاد سال88 تبریز/احمدی نژاد کاش احمدی نژاد می ماندی
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
عماد افروغ: نامه احمدی نژاد به بوش آبروریزی سیاسی بود
نماینده ای داریم که سه دوره در مجلس است، اما یک طرح هم نداده، فقط جیغ کشیده / رابطه مرید و مرادی بین آقای احمدینژاد و آقای مشایی وجود داشت. در واقع مشایی مراد آقای احمدی نژاد بود.
عماد افروغ میگوید: در انتخابات ۸۸ میگفتند ما قصد نداشتیم در مناظرات اسم کسی را ببریم، اما امام زمان به ما الهام کرد که نام ببریم. گفتم: امام زمان به شما الهام کرد که کار غیر اخلاقی کنید؟
بخش هایی از این گفت و گوی این استاد دانشگاه نیز به مجلس هفتم اختصاص داشته و افروغ تاکید کرده که رئیس اصلی در این مجلس باهنر بوده است.
در ادامه گزیده صحبتهای افروغ در گفتوگو با اعتماد میآید:
*در زمان انتخابات آمده بودند از همسایه ما در مورد دین و ایمان من پرسیده بودند. سوالی که همسایه ما در مواجهه با آن دست آن فرد را گرفته بود و خودروی من را نشانش داده بود. یعنی سوالات در این حد بود.
*برخی نمایندگان مجلس اصلا در کمیسیونهای تخصصی خودشان نمیروند. من نمیخواهم اسم ببرم اما طرف بدون اینکه تخصص مرتبطی داشته باشد به کمیسیون تلفیق یا امنیت ملی میرود.
*آقای حدادعادل بنا به جهاتی که البته من نمیپسندم همیشه میخواست که تعامل مثبتی با دولت داشته باشد ولو جاهایی که جایی برای تعامل نبود. حتی با دولت اصلاح طلب نیز چنین رفتاری داشت.
*در زمان مجلس ششم مصاحبه ای کردم و گفتم ناقوس دیکتاتوری جدید را به صدا در میآورم. همانگونه که چند روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ نیز حسب تشخیص یک دست شدن بار دیگر و اینبار در دوره اصولگرایان به صدا درآوردم.
*من مثل بعضی از نمایندگان یک نماینده پاره وقت نبودم که همه کار در کنار نمایندگیشان میکنند. باور کنید من به برخی از سیاستمدارانمان غبطه میخورم که چگونه خودشان را با شرایط وفق میدهند و برخوردار از کثرت مشاغل و مسوولیتهای مختلف مانعهالجمع هستند که اجازه دهید اسم نبرم.
*فکر میکنم که آقای احمدینژاد از طریق حمله به آقای هاشمی رفسنجانی هم خودش را مطرح کرد و هم آقای هاشمی را زنده کرد. حالا ممکن است خواسته باشد یا ناخواسته.
*زمانی اعلام کردند که تعاونی مسکن هست که نمایندگان عضو مجلس هفتم میتوانند بروند و اسم بنویسند. عدهای از نمایندگان رفتند و چهار تا چهارتا ثبت نام کردند اما من اسم ننوشتم.
*آقای رحمانی فضلی اولا سابقه امنیتی نداشته است و ثانیا نسبت به مقولات مختلف نگاه اجتماعی دارد و به تمام معنا یک شخصیت متعادل است. به همه مسائل با نگاه اجتماعی و به شکل دغدغهمند نگاه میکند.
*رابطه مرید و مرادی بین آقای احمدینژاد و آقای مشایی وجود داشت. در واقع مشایی مراد آقای احمدی نژاد بود. من به همه میگفتم که محال است که آقای احمدی نژاد آقای مشایی را کنار بگذارد.
*نامههایی که آقای احمدینژاد به بوش رییس جمهور وقت امریکا نوشت از نظر بنده یک آبروریزی سیاسی بود. منتها برخی اذهان ساده اندیش حتی پیشنهاد دادند که این نامه در کتابهای درسی برود.
*در یک مقطعی وقتی که دیدم احمدینژاد برای انتخابات مجلس دخالت میکند اما ادعای عدم دخالت دارد به یکی از نمایندگان گفتم که ایشان جا پای هیتلر میگذارد چراکه روش هیتلری را در پیش گرفته است. اول، ریاست جمهوری را گرفته است و مطمئن باشید که میخواهد مجلس را هم بگیرد.
*سر وزارت آقای الهام که گزینه پیشنهادی وزارت دادگستری بود قصد داشتم به عنوان مخالف صحبت کنم. خیلی به من فشار آوردند که صحبت نکن چراکه اگر صحبت کنی ممکن است رای نیاورد.
*ما در دولت آقای احمدینژاد با هیات دولت مواجه نیستیم، بلکه رییس دولت داریم. هیات دولت یک جمع است که بحث میکند و تصمیم میگیرد اما در دولت آقای احمدی نژاد از این خبرها نبود.
*زمانی که احمدینژاد هلوکاست را زیر سوال برد من به یکی از نمایندگان گفتم که تطهیر هیتلر نشانه ای دیگر برای صحت حرف من است. داشت خطرناک میشد.
*آقای رحیمی عنوان کرد که در سفری که به سوریه داشته است دختری او را دیده است و گفته که حیف که دیگر پیامبری نمیآید وگرنه پیامبر بعدی احمدینژاد است.
*بارها هم گفتم و بازهم میگویم که هیچگاه در هیچ مقطعی به آقای هاشمی رفسنجانی رای ندادهام و نمیدهم.
*احمدینژاد از طریق حمله به آقای هاشمی به نان و نوایی رسید ولی اتفاقا باعث محبوبتر شدن آقای هاشمی شد.
*یکی از دلایلی که باعث شد من دیگر کاندیدا نشوم این بود که ملاکهایی که برای یک مجلس کارآمد، شجاع و تخصصی مورد لزوم است را ندیدم.
*من نگاه میکنم و میبینم که نماینده ای داریم که سه دوره است در مجلس عضو است اما یک طرح هم نداده است. فقط جیغ کشیده است.
*باید تاکید کنم که آقای باهنر رییس اصلی مجلس هفتم بود. همه کاره مجلس هفتم در بخش ریاست آقای باهنر بود.
*حدادعادل زمانی که در مجلس ششم هم نماینده بود همراه با سایر نمایندگان اقلیت معروف به «اقلیت نجیب» بود.
*آقای احمدی نژاد همه پیروزی اش در عرصه انتخابات ریاست جمهوری را مدیون آقای مشایی و اسلوب ایشان بود.
*از مخالفان سرسخت حضور نهادهای نظامی در ارکان تصمیمگیری کشور هستم.
*اگر از من بپرسید که بزرگترین اخلاق در جامعه چیست؟ میگویم اعتماد و همبستگی.
*در مجلس هفتم من از حق اصلاح طلبان دفاع میکردم و اجازه نمیدادم که تبعیضی ایجاد شود.
*خیلی خوشحال هستم که الان میبینم من کجا هستم و رحیمی کجا است.
*اگر به انتخابات سال ۱۳۸۲ بازگردم بازهم کاندید میشوم.
*مجلس هفتم هرقدر هم که تلخ، برای من عبرت آموز بود.
*من خودم را اصولگرا و اصلاح طلب هر دو میدانم.
*جز آقای حدادعادل در مجلس هفتم گزینه ای برای ریاست مجلس به آن شکل نبود و تنها یک گزینه ضمنی وجود داشت که آن گزینه هم فراگیر نبود. بهتر است که حالا حرفی در این مورد زده نشود، چون خیلی محرمانه با افراد مورد اعتماد لابی میکرد. اما خب فضای آن زمان به گونه ای بود که یک فرد غیر روحانی رییس مجلس شود که این موضوع در آن شرایط قابل تحلیل بود.
*من از هر استیضاحی حمایت میکردم. استیضاح را فرصتی میدانستم برای اینکه وزرا و نمایندگان حرفهایشان را بزنند. الان استیضاح تبدیل به یک تابو شده است. الان تا استیضاحی مطرح میشود سریع شروع به لابی میکنند تا استیضاح مطرح نشود. من از هر تحقیق و تفحص، سوال و استیضاحی استقبال میکنم.
*یادم هست یک بار در مجلس هفتم آمدند و خواستند وزیر بازرگانی آقای احمدی نژاد را استیضاح کنند. آقای نادران نامه ای آورد و به من گفت امضا کن. من هم سریعا امضا کردم. فرصتی است که بیاید و از خودش دفاع کند. اما بعد آمدند و گفتند امضایت را پس بگیر. اما من مخالفت کردم. مگر من بازیچه بودم؟ من امضایم را پس نگرفتم. البته استیضاح هم نشد.
*کسی تافته جدابافته نیست. وقتی میگوییم که مردم در مشروعیت نظام نقش دارند دیگر کسی نمیتواند بگوید که مردم نقش ندارند، اما من دارم. تو اگر بخواهی نقشی داشته باشی تا زمانی که مردم نباشند و تو جزیی از آنان نباشی که نمیتوانی این نقش را داشته باشی و یک نکته خیلی اساسیتر، مردم تقسیمبندیهای متفاوتی دارند. عطف به زوایای مختلف میتوان آنها را تقسیم بندیهای مختلف کرد. یکی از این تقسیمبندیها، رسمی و غیررسمی است. یعنی یک عده از مردم کارگزار رسمی شدهاند و عده دیگری کارگزار غیررسمی هستند. یک عدهای تصمیم میگیرند و عدهای دیگر در عرصه مدنی از نفوذ و اعتبار قدرت برخوردارند که میتواند بر تصمیمگیریهای رسمی اثر بگذارد. سوال اینجاست که رابطه دیالکتیک مردم و مسوولان و قدرت رسمی و قدرت غیررسمی چیست؟ آن فردی که مسوولیتی دارد حسب چه چیزی این مسوولیت را دارد؟
*فردی که همواره اختیار نسبتا مطلق داشت و گرداننده اصلی مجلس هفتم بود آقای باهنر بود. آقای باهنر بود که فراکسیون اصولگرایان را تشکیل داد و خط و ربط میداد. او بود که وقتی دولت جدید شکل گرفت کارها و امورات را پیش برد. نمونه بارزش هم طرح تسهیل ازدواج جوانان بود که دو سال روی آن کار کرده بودیم اما وقتی دولت جدید شکل گرفت و لایحه صندوق مهر رضا را آورد آقای باهنر بلافاصله ۵۰ امضا جمع کرد تا طرح ما را به خاطر دولت از دستور کار خارج کند. کلیات طرح ما تصویب شده بود اما به خاطر دولت امضا جمع میکردند تا طرح ما را از دستور کار خارج کنند. من همان زمان هم در مقابل این رفتار عصبانی شدم اما حتی نمایندگان به اصطلاح غیراصولگرا نیز به من گفتند که ناراحت نباش و تاکید کردند که به از دستور خارج کردن طرح رای نمیدهند. الحمدالله پیشنهاد از دستور خارج کردن طرح تسهیل ازدواج جوانان رای نیاورد.
*ای کاش نوار دیدار کمیسیون فرهنگی با مقام معظم رهبری در زمانی که ریاست آن با بنده بود را پخش کنند. از دفتر مقام معظم رهبری و صدا و سیما خواهش میکنم که این نوار را پخش کنند تا معلوم شود که آقا چه گفتند و چه نظری در مورد رییس کمیسیون فرهنگی و به صورت کلی کمیسیون فرهنگی داشتند؟ اینها که این اندازه دم از تبعیت از مقام معظم رهبری میزنند چرا به این نکات توجه نمیکنند؟ ما که دم نمیزنیم و نانی هم نمیخوریم اما کسانی که دم میزنند، گوش میکردند. من که اصلا نمیخواستم کاندیدای ریاست شوم. سال آخر کمیسیون فرهنگی بود و من برخی اوقات و از فرط ناراحتی میرفتم در نمازخانه کتابهایم را تنظیم میکردم.
*احمدینژاد تمام اتهاماتی که به آقای هاشمی زد و عدهای فکر میکردند که واقعیت هم دارد هیچوقت ثابت نشد و از آن تنها به عنوان پل پیروزی استفاده کرد. این اتهامات تنها مصرف انتخاباتی داشت. اینها برخوردهای ابزارگرایانه است وگرنه احمدی نژاد چهار سال فرصت داشت تا همه اتهاماتی را که زده بود ثابت کند اما چنین کاری نکرد. اگر پرونده و سندی بود باید رو میشد اما تنها دنبال مصرف انتخاباتی بودند که واقعا دور از شأن نظام جمهوری اسلامی بود و هست. البته در این مورد من یک تحلیلی دارم که خیلیها سختشان است که آن را باور کنند و شاید برای شما هم سخت باشد که آن را قبول کنید.
*در شبکه چهار یک برنامه از یکی از روحانیون نزدیک به آقای احمدی نژاد دیدم که داشت از فضیلت هیتلر میگفت. میگفت کسی ناامید بود و من به او توصیه کردم کتاب هیتلر را بخواند، ببینید چه خطری از بیخ گوش ما گذشت. این آقا از روان و پرشور صحبت کردن هیتلر میگفت و آن را میستود، اینکه هیتلر توانست بیکاری را کاهش دهد و باعث رونق صنایع نظامی و غیرذلک شود، اما به چه قیمتی! دیگر به آن کاری نداشت. ببیند چه تفکری داشتند؟
*برخی نمایندگان استان کرمانشاه و کردستان حمایتهای جدیتری از آقای رحیمی میکردند. حتی در میان آنها اصلاح طلب هم وجود داشت. اینهایی که من میگویم واقعیتهای آن روز است. خدا را شکر که وابسته به هیچ جناح و گروهی نیستم و حالا میتوانم این واقعیات را بگویم. البته من بازهم کاری ندارم ممکن است این افراد به آن نتیجهای که من رسیده بودم نرسیده باشند. اما همان روزها بود که دیدم در کمد من و سایر نمایندگان مجلس شبنامهای علیه من توزیع کردهاند.
*دیداری با رهبری در مجلس هفتم داشتیم و رهبری دفاع نسبتا محکمی از احمدی نژاد کردند، به گونه ای که برخی نگاه های معنادار متوجه من هم شد. شبِ همان روز جلسه هیات وزیران با روسای کمیسیونها در مجلس بود. شب به یاد ماندنیای بود. نمیدانید که برخی روسای کمیسیونها با چه زبانی از آقای احمدی نژاد یاد میکردند. یکی میگفت من حامل پیامی از سوی همشهریانم هستم «آنقدر کار نکنید شدید پوست و استخوان»، یکی دیگر که بعدها وزیر شد گفت «دیگر چه میخواهیم؟ این ولایت و ولایت فقیه و این هم شما دولت ولایتمدار.» بنده دیدم که فضا خیلی چاپلوسانه است، گفتم: من هم میخواهم صحبت کنم. آقای کوهکن که وقت میداد گفت که وقت تمام است و میخواهیم برای شام برویم. من هم گفتم که زیاد وقتتان را نمیگیرم. گفتم: قال علی (ع): «کثرت الوفاق نفاق» وفاق زیادی بوی نفاق میدهد و آنچه بر سر ما آمده است به خاطر اختلاف نبوده بلکه به دلیل وحدتهای صوری بوده است.