اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

آیت‌الله یزدی: حرف روحانی درست بود


اجبار در دین نیست. یعنی قلب و اعتقاد اشخاص قابل اجبار نیست. مرحوم مطهری در یکی از نوشته‌هایش به تفصیل این بحث را توضیح فرموده و خیلی خوب باز کرده. یعنی قلب و تفکر اصلاً اجباربردار نیست. نمی شود به شخصی بگویند حتماً فلان چیز را قبول داشته باشد. این اصلاً قابل اجبار نیست. پس «لا اکراه فی الدین» مربوط به درون انسان هاست. نمی شود درون انسان ها را اجبار کرد

خبرگزاری ایلنا: آیت‌الله محمد یزدی اذعان کرد که سخن رئیس‌جمهور درباره «دین دولتی» صحیح بوده است.

سایت «جماران» متن کامل گفت‌وگوی نشریه حریم امام با آیت‌الله محمد یزدی را پیرامون «وظیفه حکومت دینی در تعالی جامعه» بازتاب داده است که در پی می‌آید:

وظایف حکومت اسلامی در رشد و تعالی جامعه چیست؟

وظیفه حکومت اسلامی تامین نیازهای جامعه است. شاید اولین چیزی که به ذهن عموم برسد مسئله تامین آب و نان باشد. یعنی دولت باید مسائل اقتصادی مردم را حل کند. مثلاً بیکاری را کم و شغل ایجاد کند و به مراکزی که بر زندگی مردم مؤثر است توجه کند. یک حکومت اسلامی برای تعالی جامعه باید به آب و نان مردم برسد. اما در نظام جمهوری اسلامی ایران به خصوص در متن قانون اساسی تصریح شده که زندگی مردم باید به شکل زندگی اسلامی باشد. یعنی در کنار تأمین نیازمندی های مادی مردم باید نیازمندی های معنوی و روحی و اخلاقیشان را هم در نظر بگیرد. یک دولت اسلامی نمی تواند نسبت به مسائلی مثل حجاب، مواد مخدر، آینده و اخلاق و ارتباط های جوانان بی تفاوت باشد. یک حکومت اسلامی باید مطابق متن قانون اساسی و شریعت مقدس اسلام، عامه مردم را در زندگی مادی و معنوی رشد و تعالی بدهد. به تعبیر صحیح تر باید به دنیا و آخرتشان توجه کند. اگر به یک طرف برسد و در طرف دیگر کوتاهی کند وظیفه اش را انجام نداده. ممکن است دولتی ها بلافاصله بگویند دین مردم ربطی به دولت ندارد و دین مردم مربوط به علما و مراجع و روحانیون است. لذا هر وقت به آن ها ایراد می گیری بلافاصله می گویند باید کارهای فرهنگی کرد. کارهای فرهنگی نیز برای آخوندهاست. در حقیقت توپ را در زمین روحانیون می اندازند. مَثل معروفی است که می گوید: «الناس علی دین ملوکهم». یعنی مردم نگاه می کنند تا ببینند حکام چه کار می کنند. اگر قرار باشد رئیس جمهور، وزیر، معاون وزیر، مدیرکل، فرماندار، استاندار و بخشدار به برخی از مسائل بی توجهی و بی عنایتی کنند، طبیعی است مردم به آن ها نگاه می کنند و این وضعیت اثر کار آخوندها و روحانیون و تبلیغات دینی را خنثی می کند. هرچه در این طرف کار شود در آن طرف تخریب می شود. بنابراین درست نیست که بلافاصله بگویند دین مردم به روحانیت مربوط است. بله، روحانیت وظیفه دارد ولی دولت هم وظیفه دارد. پس وظیفه دولت این است که در حد خود به دین و دنیای مردم برسد. یک جمله دیگر اضافه کنم که علمای جامعه شناسی و روان شناسی می گویند تأثیر رفتارها و کردارها و اعمال به مراتب بیش تر از تأثیر گفتارها و نوشتارهاست.

در اسلام آن قدر سفارش شده که اموال عمومی برای همه است. یعنی در اختیار دولت است ولی برای همه. معنایش این است که دولت باید اموال عمومی را به مصارف درست برساند. یعنی در جاهایی که منافع عامه مردم رعایت شود. اما تشریفات و مهمانی ها و جشن ها و همایش های هرروزه قدردانی از این هنرمند و آن هنرمند و این رقاص و آن نقاش بیجا و بی مناسبت است. البته ممکن است بعضی هایش هم بجا باشد ولی بی مناسبت هم کم نیست. رفتارِ اعمال بیش تر اثر دارد تا رفتارِ گفتار و کردار. حالا هرچه در سخنرانی هایشان از دین و دینداری و در راه امام بودن و برای امام و انقلاب عمل کردن و عمل به وظایفشان بگویند، باز رفتارشان مورد توجه است. گفتار خیلی خوب و مؤثر است اما رفتار هم مهم است. یعنی مردم ضمن این که به گفتار نگاه می کنند به رفتار هم نگاه می کنند. اگر دیدند رفتار با گفتار اختلاف دارد و یکسان نیست، اعتماد و توجه مردم کم و سلب می شود.

پس دولت موظف به تامین دین و دنیای مردم است. نه این که بگوید دین ربطی به ما ندارد، این غلط است. «الناس علی دین ملوکهم». یعنی رفتار دولت باید دینی باشد. مردم از دولت می خواهند که در صرف بیت المال، ساختن بناها و ساختمان ها، تشریفات و پذیرایی ها و زندگی مسئولان، متعارف و متعادل و معمولی رفتار کند نه با تشریفات و تجملات. البته کسی نمی گوید رجال حکومتی باید مانند فلان کاسب معمولی زندگی کنند اما نباید تشریفات و تجملات هم داشته باشد. بارها امام و رهبری توصیه فرمودند که از تجمل و تشریف دوری کنید. ولی معنایش هم این نیست که زندگی متعارف نداشته باشید.

دولت در قبال احکام اسلامی چه وظیفه ای دارد؟

دولت دو معنا دارد؛ گاهی دولت به معنای قوه مجریه است و گاهی به معنای کل نظام حاکم و مجموعه نظام و همه مسئولان و مجلس و قوه مجریه و قوه قضائیه. چنانچه در قانون اساسی هم هر دو تعبیر دولت و دولت جمهوری اسلامی ایران استعمال شده است. پس اگر منظورتان دولت به معنای کل نظام است، هر بخشی باید وظیفه اش را نسبت به احکام اسلامی اجرا کند. مثلاً مجلس حق ندارد قانونی که خلاف احکام اسلامی است را تصویب کند. در نظام ما نیز شورای نگهبان را برای نظارت بر مجلس قرار داده اند تا چیزی که خلاف اسلام است را برگرداند تا مجلس اصلاح و مطابق نظام اسلامی تنظیم کند. حتی مصوبات هیئت دولت باید به مجلس برود تا رئیس مجلس آن را با سایر قوانین مقایسه کند و ببیند با مقررات عمومی، که قبلاً با شورای نگهبان تنظیم شده، همخوانی دارد یا نه. بنابراین مجلس باید احکام اسلامی را رعایت کند. بعد از قوه مقننه، قوه قضائیه است که باید با خلاف برخورد کند. نباید نسبت به آن تسامح و بی توجهی داشته باشد. باید به شکل جدی با مخالفین برخورد و حدود الهی را اجرا کند و مردم را معطل نکند. ان شاءالله که حدود الهی اجرا و به متخلفین رسیدگی می شود. دستگاه قضاء کشور حساس ترین دستگاه است.

مقام رهبری تعبیر بسیار جالبی دارد که می گوید اگر نبض قوه قضائیه درست بزند مزاج حکومت سالم است ولی اگر نبض قوه قضائیه درست نزند معلوم است که نظام اشکال دارد. تشکیلات قوه قضائیه باید به گونه ای باشد که هر کس به دادگستری شکایت ببرد بداند حتماً به حقش می رسد. نه این که سی سال از این پله های دادگستری برود و برگردد تا به حقش برسد. این دادگستری که دادگستری نیست. این که پرونده ای چهار پنج سال در یک دستگاه قضائی بماند، یعنی نبض دستگاه قضائی درست نمی زند. بنابراین وظیفه قوه قضائیه این است که مردم را معطل نکند، احکام را به موقع اجرا و با متخلف برخورد کند و حقوق اشخاص را به آن ها برساند. قوه مجریه هم وظیفه دارد که در اجراء، حقوق مردم را رعایت کند و احکام اسلامی را اجرا کند. همین طور که اشاره شد دولت باید با مواد مخدر و مشروبات الکلی، بی عفتی و بی حجابی و مخالفت با موازین شرعی برخورد کند. باید وظایف قانونی خود را اجرا کند و آنچه مجلس تصویب و شورای نگهبان تأیید کرده و به رئیس جمهور ابلاغ شده را مطابق قانون اجرا کند. نیز حق ندارد چیزهایی که خلاف قانون است را انجام دهد.

پس اگر منظور از دولت مجموعه نظام است، باید بگویم هر سه قوه موظفند در انجام کارشان احکام اسلامی را رعایت کنند و اگر منظورتان قوه مجریه است، که معمولاً در لسان عوام و مردم نیز دولت به معنای قوه مجریه است، قوه مجریه باید در بخش های مختلف احکام اسلامی را رعایت کند. یعنی حق حقدار را به او برساند، به ضعفا بیش تر توجه کند، به صاحبان حقوق درست توجه کند و برای کسی تبعیض قایل نشود. بالاخره مردم توقع دارند به حقوقشان رسیدگی شود. منتها دولت نباید دوست، فامیل، بستگان، هم دوره و هم کلاسی و رفیق را نسبت به افراد دیگر مقدم بدارد. البته برخی از وزارتخانه ها نسبت به وزارتخانه های دیگر وظیفه حساس تری دارند. طبعاً رئیس دولت باید به آن وزارتخانه ها توجه خاصی داشته باشد.

قوه مجریه باید نظارت کامل بر آن داشته باشد. به گونه ای که خلاف اسلام، خلاف اخلاق، اشعار نامناسب و امور مبتذل در کتاب ها نباشد و نهایتاً کسی که در آموزش و پرورش دوره دبستان را طی می کند و به دبیرستان می آید اهل نماز و اخلاق باشد، دروغ نگوید، غیبت نکند، بدگویی نداشته باشد و اخلاقش متناسب اسلام باشد. درست است پدر و مادر و خانه در تربیت نقش دارند اما آموزش و پرورش و فضای عمومی هم نقش دارد. این بخش مفصلی است که در جای خودش باید گفته شود که چه واحدهایی مسئول تربیت هستند. به هر حال آموزش و پروش نقش فوق العاده ای دارد.

بعد نوبت به وزارت علوم می رسد. مسئولیت دانشگاه ها، اساتید دانشگاه ها و رشته های دانشگاهی به عهده وزارت علوم است. به خصوص امروز که زنان و دختران خیلی زیاد در دانشگاه هستند. معمولاً آمار نشان می دهد که الان دخترها بیش تر از پسرها در دانشگاه ها هستند. یعنی تقریباً بیش از نصف دانشجویان، دختر هستند. این زنی که برای تحصیل به دانشگاه می آید، کسی که برایش تدریس می کند و رشته اش چه باید باشد. اولاً باید رشته هایی متناسب با زندگی زنان برای دختران و خواهران ما و زنان آینده کشور در نظر بگیرند. مثل تربیت معلم، پزشکی، مامایی و مشاغلی که متناسب با روح و ساختمان زن هاست. اما دیگر زن ها که نمی توانند به معدن زغال سنگ بروند. رشته های معادن سنگین ربطی به زن ها ندارد. منتها این دختر بنده خدا از همه رشته ها رد می شود و چون جای دیگری ندارد رشته معدن شناسی را انتخاب می کند. بعد هم می خواهد برای معدن شناسی با استادش به بیابان برود. بعد آن استاد زمین شناس و آن دانشجوی زمین شناسی و معدن شناسی با هم رفیق می شوند. حالا دیگر چطوری است خودشان می دانند. استادی که در دانشگاه تدریس می کند باید خیلی خوب باشد. دانشگاه جای بسیار حساسی است. نکند خدای نکرده به ما بگویند بچه های ما مسلمان وارد دانشگاه می شوند ولی وقتی از دانشگاه بیرون می آیند بی مبالات می شوند. به وسیله چه کسی بی مبالات می شوند. به وسیله همین اساتید. البته اساتید بسیار خوب و دانشمند و متدین هم در دانشگاه ها کم نیستند. این دانشجوهایی که اعتکاف می روند چه کسانی هستند و زیر دست چه کسی تربیت شدند. زیر دست اساتید خوب دانشگاه تربیت شدند. این دانشجوها که نماز جمعه می آیند یا پایان نامه های خیلی دقیق علمی می نویسند کجا تربیت شدند. این دانشجویان رشته های حساس و دقیق و به دردبخور در جامعه مثل رشته های فنی، رشته نانو، رشته هسته ای یا سلول های بنیادی کجا تربیت شدند. این ها در دانشگاه ها و زیر دست همین اساتید علاقه مند به کشور تربیت شدند. بنابراین بعد از آموزش و پرورش، وزارت علوم وزارتخانه بسیار حساسی است. پس دولت عمومی به آن ترتیبی که عرض کردم و قوه مجریه با وزارتخانه های خاصی که در ساختن تفکر و شخصیت اشخاص نقش دارد، باید نسبت به دین مردم و احکام اسلامی توجه داشته باشد.

اینکه دولت دینی خوب است ولی دین دولتی خوب نیست، یعنی چه؟

البته این جمله برای آقای رئیس جمهور ما نیست. برای دیگران است. آقای رئیس جمهور هم در سخنرانی اخیرش از آن استفاده کرده که دولت دینی خوب است ولی دین دولتی خوب نیست. این حرف درستی است. دیگران گفتند، ایشان هم گفت و حرف درستی هم است. منتها باید این جمله را درست روشن و معنا کرد. همین طور که توضیح دادم دولت دینی یعنی دولت متدین باشد. یعنی رئیس دولت از روحانیون، علما یا دانشمندان و قاعدتاً متدین است. نماز و روزه اش ترک نمی شود، آداب و رسوم اسلامی و مقررات و احکام اسلام را رعایت می کند و به احکام اسلام علاقه مند است. این می شود دولت دینی. یعنی دولتی که دیندار است. وزرای رئیس جمهور هم متدین و اهل نماز و روزه و حج هستند و اهل غیبت، تهمت، افترا، بدگویی، سوءاستفاده، درست کردن توطئه و بی جهت اذیت کردن دیگران نیستند، کسی که کار بلد نیست را جای یک شخص کاردان نمی گذارند، شایسته سالار هستند، متخصص را بر غیرمتخصص و متعهد را بر غیرمتعهد مقدم می دارند.

اما بعضی خیال می کنند دولت متدین یعنی دولت باید نماز شب بخواند. نه، کسی توقع نماز شب ندارد. نه از رئیس جمهور، نه از وزیر، نه از معاون وزیر، نه از استاندار و نه از فرماندار. از شخص رئیس جمهور گرفته تا شخص آخر قوه مجریه باید نماز واجبشان را بخوانند. نماز مستحب لازم نیست. باید به حق مردم برسند و مواظب اموال و حقوق مردم باشند. نماز شب آقای رئیس جمهور این است که مواظب باشد کسی از وزرایش حق این و آن را جابجا نکند و درست به وظیفه اش عمل کند. این حتماً ثوابش از نماز شب بیش تر است. به رئیس جمهور و همه وزرا، از وزیر علوم و وزیر آموزش و پرورش گرفته تا وزیر ارشاد اسلامی و وزیر امور خارجه، می گویم که نماز شب طلبت ولی مواظب باش در وزارتخانه ات حق و ناحق نشود. مواظب باش در وزارتخانه ات آن هایی که اهل کارند، به درد کار می خورند، سابقه کار دارند، متعهدند و پایبند به دین و کارآ هستند، را به خاطر رفاقت بازی کنار نگذاری و کسی که هیچ تجربه کاری ندارد را به جایشان بنشانی. مواظب باش دین خدا به وسیله اعمال شما بازیچه نباشد. به عبارت دیگر قدرت در دست شما امانت است. دولت متدین معنایش این است. دولت متدین یعنی دولت دیندار. دولت دیندار نه به این معناست که دولت تسبیح دست بگیرد و ذکر بگوید. این دین برای عوام الناس، دوره گرد، فروشنده، بقال، عطار، بازاری و اداری است. دولت دیندار یعنی دولتی که غیر از این که دین و نماز و روزه و حج و حقوق شرعی اش را رعایت می کند مواظب است حقوق جامعه از بین نرود و کارش را درست انجام دهد. این دولت متدین و دولت دینی است. یعنی دولتی که متدین است.

اما دین دولتی یعنی دولت از خودش یک چیزی را به اسم دین قرار دهد و نسبت به این مسائل بگوید خیلی مهم نیست. یا اگر جایی فساد و فحشایی هست تساهل و تسامح کند و بگوید خیلی مهم نیست، در دنیا خیلی از این چیزها هست. یا کم کم نسبت به بدحجابی و بی حجابی و مسائل دینی بی مبالات شود. نیز دین دولتی می تواند به این معنا باشد که خدای نکرده حضرات روحانیون بدعتگذار باشند. یعنی چیزی که از دین نیست را به اسم دین به مردم بدهد و بگوید این امر دینی است و باید به آن عمل کنید. در حالی که امر دینی نیست و اصلاً چنین چیزی در دین وجود ندارد ولی دولت به آن تکلیف می کند. مثل دولت بنی امیه و دولت بنی عباس و دولت های جابر که به اسم دین خیلی کارها را کردند و می کنند. این اصطلاح معروفی است که دین علیه دین است. دین دولتی معنایش دین علیه دین است. یعنی از دین علیه دین استفاده می کنند. مثلاً می گویند یهودی ها و مسیحی ها با مسلمان ها فرقی نمی کنند. در حالی که در اسلام برای یهودیت، مسیحیت، اقلیت های دینی و مذاهب مختلف اسلام مرزهای خاصی معین شده است. زمان پیغمبر هم یهودی های و مسیحی ها در مدینه و در حکومت اسلامی بودند و اختلاف نظر و سلیقه و عقیده هم وجود داشت ولی رفتار پیامبر اسلام، امیرالمؤمنین و ائمه ما با آن ها مرزها را مشخص می کند. پس دین دولتی یعنی دولت دینساز و بدعتگذار شود و نسبت به چیزی که از دین است بی اعتنا شود و چیزی که از دین نیست را به اسم دین معرفی کند و بگوید مردم باید این کار را انجام دهند. این معنای متعارف دین دولتی است. یعنی دولت یک رسم و قاعده را گذاشته و گفته باید این کار را کنید.

خوشبختانه در نظام جمهوری اسلامی ایران دین دولتی نداریم. یعنی چیزی اگر باشد بلافاصله شورای نگهبان یا رهبری جلویش را می گیرد و می گوید این کاری به دین ندارد و چنین چیزی در دین نیست. لذا می بینید اگر یک جا وزیر، وکیل، استاندار یا فرمانداری بخواهد کاری خلاف دین انجام دهد بلافاصله با او برخورد می کنند. مراجع عظام، علمای اعلام، شخص رهبری و در جاهای خاصی هم شورای نگهبان در این زمینه ها مراقبت می کنند. بنابراین دولت نمی تواند دینگذار و بدعتگذار باشد. پس دولت متدین و دولت دیندار خوب است ولی دین دولتی و دولت دینگذار و بدعتگذار خوب نیست. این حرف درست است. منتها به طور خلاصه گفتند دولت دیندار خوب است ولی دین دولتی خوب نیست. وقتی این جمله را باز کنید، معنایش این می شود که دولت باید متدین باشد و دین نباید به وسیله دولت تأسیس شود. دین را خدا، پیغمبر، امام، جانشینان امام، قرآن، حدیث و مدارک اصلی گفته. مدرکش آن جا است. یک استاد دانشگاه نمی تواند در مسائل دینی بگوید عقیده من این است یا به عقیده من باید این کار را کنند. حق ندارد در برابر اسلام اظهار عقیده کند. اگر در برابر اسلام اظهار عقیده کند این می شود دین دولتی. خوشبختانه دین دولتی در جمهوری اسلامی نیست. البته اگر در گوشه و کنار یک فیلسوف یا دانشمندی برای خودش اظهار نظر می کند و می گوید مثلاً موسیقی اشکالی ندارد، باید گفت تو غلط می کنی می گویی موسیقی اشکال ندارد. قرآن لهو و لعب را صریحاً نهی کرده و علما و امام راحل مرزش را معین کردند. موسیقیِ مخصوص مجالس لهو و لعب، حرام است. آن وقت فلان هنرمند و کسی که اسمش را گذاشته هنرمند می گوید آن هایی که گفتند موسیقی حرام است، نمی دانند موسیقی چیست. خیلی بهتر از تو می دانند موسیقی چیست اما حرام و حلال ربطی به تو ندارد. حلال و حرام برای خدا و پیغمبر است نه برای دولت.

در آیه «لا اکراه فی الدین»، «لا» نفی جنس است. یعنی اصلاً جنس اکراه در جنس دین راه ندارد و بر این اساس شما مستحضرید که با شمشیر نمی توانیم مردم را بهشتی یا جهنمی کنیم. به نظر حضرتعالی، در جلوگیری از منکرات مرز میان کار فرهنگی و اجبار چیست؟

اجبار در دین نیست. یعنی قلب و اعتقاد اشخاص قابل اجبار نیست. مرحوم مطهری در یکی از نوشته‌هایش به تفصیل این بحث را توضیح فرموده و خیلی خوب باز کرده. یعنی قلب و تفکر اصلاً اجباربردار نیست. نمی شود به شخصی بگویند حتماً فلان چیز را قبول داشته باشد. این اصلاً قابل اجبار نیست. پس «لا اکراه فی الدین» مربوط به درون انسان هاست. نمی شود درون انسان ها را اجبار کرد. درون انسان ها در اختیار خودشان است. البته درون انسان ها معمولاً تحت تأثیر تربیت است.

شکل گیری شخصیت اشخاص از دوران طفولیت و کودکی در خانه و مدرسه و دبستان و دبیرستان و دانشگاه و محیط عمومی شکل می گیرد. وقتی شکل گرفت می رسد به درجه ای که دیگر ثابت می شود. از آن درجه به بعد از شخصیت خودش دفاع می کند. مسئولان تربیتی تا قبل از شکل گیری شخصیت افراد باید مراقب افرادی باشند که هنوز شخصیتشان شکل نگرفته و به اصطلاح دینی به تکلیف نرسیده یا هنوز بالغ نشده اند. وقتی به تکلیف یا حد بلوغ و تشخیص رسیدند خودشان می توانند حق و باطل را تشخیص دهند. این جا به اجبار نمی شود چیزی بهشان گفت. اما همین طور که گفتم عمل اشخاص بیش تر تأثیر دارد تا گفتارشان. بنابراین «لا اکراه فی الدین» مربوط به اعتقادات و درون و قلب است. هیچ کس هم نمی گوید مردم را باید با شمشیر به بهشت برد. تا حالا هم هیچ کس چنین ادعا نکرده. در جمهوری اسلامی هم نمی گویند مردم را باید با شمشیر بهشت برد. اما تکلیف کسی که به صورت دانسته حقوق دیگران را زیر پا می گذارد چیست. مثلاً کسی به چراغ قرمز اعتنا نمی کند و از آن عبور می کند. باید بگذارند عبور کند یا نه؟ اگر خودش در اثر همین عبور از چراغ قرمز تصادف کرد و کشته شد باید چه کار کنند؟ باید بگذارند برود و بگویند تقصیر خودش است؟ وقتی موتورسوار یا ماشین سواری جلوی چراغ قرمز نمی ایستد و بی مبالاتی می کند و جان خودش را عمداً به خطر می اندازد، کسی باید به او بگوید جانت را به خطر نینداز یا نه. نیروی انتظامی باید جلوی آن کسی که به چراغ قرمز بی توجهی می کند را بگیرد. حالا اگر به او گفتند و گوش نکرد چه؟ یعنی اعلام کردند معنای چراغ راهنمایی این و سرعت مجاز در خیابان و جاده این است اما راننده گوش نکرد و با سرعت بالا حرکت کرد و یک دفعه چپه شد و از بین رفت. اگر پلیس در مرحله اول جلویش را بگیرد، در مرحله دوم گواهینامه اش را بگیرد و در مرحله سوم ماشینش را بخواباند، باید بگویند حق او را گرفته یا این که مراقبت کرده به حق دیگران تجاوز نکند. حق خودش به کنار. حتی حق دارد به جهنم برود. یک کسی می خواهد برود جهنم، خب برود. کسی کاری اش ندارد. اما باید بگذاریم دیگران را هم جهنمی کند؟ کسی که می خواهد در منظر عمومی روزه خواری کند یعنی می خواهد دین را پامال و دیگران را جهنمی کند. دارد حق دیگران را پامال می کند. به خانه شان برود روزه خواری کند بعد هم برود جهنم. دنده اش نرم شود. در قرآن کریم آمده که وقتی عده ای را می برند جهنم، خزانه جهنم می گوید: «الم یأتکم نذیر». یعنی مگر برای شما پیغمبر و بیم دهنده ای نیامده است. «قالوا بلی قد جائنا نذیر و کذبنا و قلنا مانزل الله من شیء / بله، هشداردهنده ای به سوی ما آمد و تکذیب کردیم و گفتیم: خدا چیزی فرو نفرستاده است». یعنی جهنمی ها در جواب می گویند والله بالله پیغمبر به ما هم گفت، ما هم گفتیم شما بیخود می گویید. قرآن می گوید: «فاعترفوا بذنبهم فسحقا لاصحاب السعیر / پس به گناه خود اقرار می کنند. پس لعنت بر اهل آتش افروخته باد». آن جا خودشان به گناه خودشان اعتراف می کردند و گفتند بله، پیغمبران آمدند. ما به حرفشان گوش نکردیم و وضعیت این طور شد. این ها خیلی روشن است.

بنابراین نمی شود کسی را با زور بهشتی کرد و جلوی این که کسی به جهنم برود را گرفت. کسی که می خواهد برود جهنم، برود. اما اگر بخواهد دیگران را جهنمی کند باید جلویش را بگیریم. حق ندارد. برای این که حق دیگران است. حق دیگران را نمی تواند بخورد. مثلاً یک خانم در خانه اش بی حجاب کامل است و دارد گناه می کند. مثلاً جلوی برادرشوهرش بی حجاب راه می رود. اصلاً جلوی برادرشوهرش حجاب ندارد. با این که نامحرمش است. به جهنم می رود. خب به جهنم که جهنم می رود! به ما چه ربطی دارد! اما اگر همین خانم از خانه اش آمد بیرون یعنی دارد حقوق عامه را پامال می کند. لذا خیابان و کوچه و پارک و اداره و بازار و بیمارستان و فروشگاه و جاهایی که برای دیگران است، حقوق دیگران است. نمی شود و نباید به حقوق دیگران تجاوز کرد. شما گفتید شمشیر. امروز که شمشیر در کار نیست. امروز با قدرت جلویش را می گیریم. برای این که متجاوز است. قوه قضائیه می گیرد و محاکمه اش می کند. می گوید چرا این کار را کردی. اگر معلوم شد واقعاً نمی دانسته، می گوید این دفعه را بخشیدم. چون نمی دانستی برو. ولی از این به بعد اگر دوباره تکرار کردی دوباره می گیرمت. دفعه سوم اگر تکرار کردی حکمت مثلاً زندان است. دفعه چهارم حکمت اعدام است. بعد از دفعه پنجم ششم دیگر هیچ کاری ات نمی شود کرد. خب به او اعلام کرده. بنابراین این حرف درست است که به کسی نمی گویند الزاماً متدین باش. چون اصلاً قلب قابل الزام نیست. اما اگر کسی خواست به حق دیگران تجاوز کند باید جلویش را بگیرند.

آیا اینها نیازمند آموزش و زمینه سازی نیست؟

بله. کار فرهنگی معمولاً هرچه بیش تر باشد اشخاص بیش تر به دین توجه می کنند. ماه رمضان، محرم، ماه صفر یا ایام فاطمیه که می رسد اهل منبر و علما به تبلیغ می روند. وسایل تبلیغی هست. در برابرش هم ماهواره ها، سی.دی ها و مراکز نشر فساد هم وجود دارد. دشمن هم دنبال این است که جوان های ما را بی دین کند و الا آدم های مسن و متدین کم تر دنبال بی دینی می روند. آن ها که می روند و دشمن هم مورد هدف قرارشان داده نسل جوان ما هستند. باید به نسل جوان بیش تر رسید و از آن مراقبت کرد. باید به نسل جوان گفت تو که می روی دنبال ماهواره، این ماهواره چیزهای خوب دارد، چیزهای بد هم دارد. اگر دو بار چیزهای بد را دیدی آهسته آهسته منحرف می شوی. وقتی منحرف شدی اگر خواستی دیگران را منحرف کنی و به خیابان بیایی، حکومت اسلامی جلویت را می گیرد. ولی اگر خودت خواستی جهنم بروی به خودت مربوط است. دو سه بار گفتم راه جهنم باز است چنانچه راه بهشت هم باز است.

شهید مطهری می گوید اسلام راه است، نه منزل و توقفگاه. طبیعتاً منظور شهید مطهری این نیست که از اسلام عبور کنیم و آن را نادیده بگیریم. منظورش این است که اسلام متناسب با نیازهای جامعه متغیر است. کمااین که تغییراتی هم بوده. اولاً برداشت شما از این جمله که «اسلام متناسب با مقتضیات زمان است» چیست؟ حکومت ما تا الان چقدر متناسب با نیازهای جامعه جلو رفته؟آیا موفق بوده یا نه؟

این که اسلام دستور داده اولادتان را به تناسب زمان تربیت کنید و خودتان به تناسب زمان تربیت شوید، برای آداب و رسوم است. ولی واجبات و محرمات زمان بردار نیست. یعنی وقتی گفتند نماز واجب است برای همیشه واجب است. «حلال محمد حلال الی یوم القیامة و حرام محمد حرام الی یوم القیامة». اما لباس یک روز مثلاً کت و شلوار است ویک روز پالتو، یا یک روز کفش این طور است و یک روز آن طور است، یک روز کسی کلاه سرش می گذارد یک روز کلاه نمی گذارد، یک روز موی سرش را بلند می گذارد، یک کوتاه. هر طور دلش می خواهد. این ها واجب ندارد. ولی نسبت به صورت و ریش تراشی اختلاف فتوا وجود دارد که اکثراً می گویند تراشیدن ریش حرام است. مسائل اختلافی تابع تقلید است. اما آداب و رسوم مثل غذاخوردن، غذاپختن، تهیه کردن نوع غذا، نوع زندگی متفاوت است.

به هر صورت آداب و رسوم زندگی در هر زمان به تناسب آن زمان است. از مکان گرفته تا وسیله سواری. مثلاً من بارها گفتم اگر امروز پیامبر خدا حضور داشتند آیا ماشین سوار نمی شدند و حتماً الاغ یا شتر سوار می شدند. وقتی ماشین های درجه یک به این خوبی هست، چرا شتر سوار شوند. مثلاً آیا امروز رهبری این کشور باید شتر سوار شود. امام در یکی از سخنرانی هایشان (قریب به این) فرمودند این ها تبلیغات سوء است که به ما نسبت می دهند که می گوییم هنوز باید مثل قدیم با حیوانات رفت وآمد داشته باشیم. نه، امروز از وسایل ارتباطی درجه یک استفاده می کنیم. از ماهواره و مخابرات هم داریم استفاده می کنیم.

بنابراین اصول و قطعیات دین مثل نماز، روزه، حج، خمس و زکات را به هیچ وجه نمی شود عوض کرد. «حلال محمد حلال الی یوم القیامة.» خود پیغمبر هم نمی تواند بگوید دیگر نماز نخوان و حج نرو و خمس نده. چون در متن قرآن آمده و موظف است طبق قرآن عمل کند. ائمه، علما، مراجع، طلبه ها، بازاری ها، اداری ها، رئیس جمهور، استاندار، بخشدار، فرماندار و هر کسی هم همین طور است. هیچ کس حق ندارد قطعیات اسلام را جابجا کند و بگوید امروز مشروب خوردن دیگر خیلی مهم نیست. نه خیر، مشروب خوردن امروز هم حرام است. صد سال آینده هم حرام خواهد بود. صد سال گذشته هم حرام بوده است. تا آخر هم حرام خواهد بود.

حرام اسلامی تا همیشه حرام است. هیچ جابجا نمی شود. حلال اسلامی هم تا همیشه حلال است و هیچ جابجا نمی شود. واجب اسلامی هم همیشه واجب است و هیچ وقت جابجا نمی شود. البته واجبات به معنای ضروریات. پس در آداب و رسوم باید همراه زمان رفت و نباید درجا زد. ولی در قطعیات و ضروریات و احکام، باید مطابق احکام اسلامی عمل کرد.


ویدیو مرتبط :
سخنان آیت الله مصباح یزدی درباره حسن روحانی

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

آیت‌الله یزدی: جامعه مدرسین تا تجزیه هم پیش رفت/ در جریان انتخابات کار آیت‌الله مصباح درست نبود



آیت‌الله یزدی,انتقاد از  مصباح یزدی

آیت‌الله یزدی: جامعه مدرسین تا تجزیه هم پیش رفت/ در جریان انتخابات کار آیت‌الله مصباح درست نبود

ما سعی كردیم در جامعه مدرسین این تجزیه پیش نیاید. خوب است طلاب محترم حوزه اطلاع داشته باشند و بدانند که كار تا مرز عملی شدن این تجزیه پیش رفت.نزدیک بود كه یك تشكل جدیدی شکل بگیرد. خوشبختانه به دلایل مختلف و به خواست خداوند متعال جلوی این تجزیه گرفته شد. عرض كردم جناب آقای مصباح اگر جامعه مدرسین و روحانیت مبارز در مسائل انتخاباتی آینده كه در پیش داریم به یك نقطه واحدی رسیدند شما كه در جامعه اثر گذار هستید آمادگی آن را دارید كه همراهی و كمك كنید تا اختلاف كمتر شود تا با همراهی شما این دو نهاد كه اثر گذار هستند یكی شوند و اختلافات بین آنها كمتر شود؟ ایشان فرمودند كه در آن زمان هر تكلیفی شرعی كه داشته باشم عمل خواهم كرد.

رئیس شورای عالی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در روایت خود از جلسه سه نفره آیات مهدوی کنی و مصباح می گوید: در آن جلسه كه بیش از یك ساعت به طول انجامید، بنده خطاب به جناب آقای مصباح عرض كردم جناب آقای مصباح اگر جامعه مدرسین و روحانیت مبارز در مسائل انتخاباتی آینده كه در پیش داریم به یك نقطه واحدی رسیدند شما كه در جامعه اثر گذار هستید آمادگی آن را دارید كه همراهی و كمك كنید تا اختلاف كمتر شود تا با همراهی شما این دو نهاد كه اثر گذار هستند یكی شوند و اختلافات بین آنها كمتر شود؟ ایشان فرمودند كه در آن زمان هر تكلیفی شرعی كه داشته باشم عمل خواهم كرد.

 

به گزارش مهر، آیت الله محمد یزدی ضمن تبریك و قدردانی از حضور گسترده مردم در انتخابات 24 خرداد اظهار کرد: بحمدالله همانگونه که مقام معظم رهبری تاکید داشتند حضور حداکثری مردم محقق شد و آنان به ندای رهبر معظم انقلاب لبیک گفتند. حماسه سیاسی شگرفی که اتفاق افتاد پاسخ مردم به ندای رهبری بود. حتی ایشان فرموده بودند آنهائی که نظام اسلامی را قبول ندارند هم باید شرکت کنند چون رای مردم حمایت و پشتیبانی از کشور است و واقع مطلب هم همین است.

 

وی با بیان این که در دنیای امروز میزان حضور مردم و رای مردم نقش مهمی در تقویت پایه‌های نظام دارد، افزود: نظام‌های سیاسی دنیا هم با پشتوانه حمایت مردم می‌‌توانند محکم و استوار به راه خود ادامه دهند. هرچه مشارکت مردم در انتخابات بالا باشد نظام سیاسی مستحکم تر خواهد بود.

 

همانگونه که رهبری هم فرمودند باید قدر این مردم را دانست.انصافا مردم ایران از لحاظ بینش سیاسی،بصیرت و تشخیص مسائل کشوری از متوسط جهانی بالاتر هستند. در کمتر کشوری ملاحظه می‌‌کنید که مردم اینگونه به جزئیات مسائل سیاسی ورود پیدا کنند و بتوانند مسائل را تحلیل کنند و به این مسائل علاقمند باشند.بخاطر همین امر است که در بسیاری از کشورها میزان مشارکت مردم در انتخابات بسیار پائین‌تر از ایران است و به صورت خلاصه باید گفت حمایت از جمهوریت نظام محقق شد.

 

در انتخابات اخیر کار تا تجزیه جامعه مدرسین هم پیش رفت

رئیس شورای عالی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم درباره عملکرد این تشکل روحانی در انتخابات و  اختلاف نظری به وجود آمده ناشی از این موضوع، تصریح کرد: بنده به عنوان یكی از اعضای جامعه مدرسین وظیفه خود می دانستم كه این تشكل گرفتار تجزیه نشود و آن حالتی كه برای جامعه روحانیت و مجمع روحانیون مبارز در تهران پیش آمد (كه دچار دو دستگی شدند و خود به خود در مسائل سیاسی هم دو دسته شدند) ما سعی كردیم در جامعه مدرسین این تجزیه پیش نیاید. خوب است طلاب محترم حوزه اطلاع داشته باشند و بدانند که كار تا مرز عملی شدن این تجزیه پیش رفت.

 

وی ادامه داد: نزدیک بود كه یك تشكل جدیدی شکل بگیرد. چه توسط كسانی كه در جلسات جامعه شركت می كنند و چه آنهایی كه شركت نمی كنند. خوشبختانه به دلایل مختلف و به خواست خداوند متعال جلوی این تجزیه گرفته شد و خدا را شكر می کنیم که در حال حاضر هیچ تجزیه ای در جامعه مدرسین وجود ندارد. همه اعضای محترم چه كسانی كه در جلسات جامعه شركت  می کنند و چه كسانی كه شركت نمی كنند، همه را محترم می شماریم.

 

هشدار آیت‌الله یزدی درباره تجزیه جامعه مدرسین

آیت الله یزدی با اشاره به این که بارها با تعدادی از اعضای جامعه مدرسین که در جلسات شرکت نمی کنند، تماس گرفته و حتی حضوری به منزلشان رفته و از آنها درخواست كرده است كه در جلسات شركت کنند، یادآور شد: بنده تا آنجا كه توانسته ام سعی كردم از تجزیه جامعه مدرسین جلوگیری كنم و به یاری خداوند هم تاكنون تجزیه پیش نیامده است. امیدوارم كه این جریان اخیری هم كه یك اشتباه بود، جبران شود. حوزه در جریان باشد. اینها چیزی نیست كه بنده بخواهم پشت پرده عرض كنم.

 

وی اضافه کرد: زمانی كه احساس كردم در حوزه یك حزب و گروهی که خود را منتسب به آیت الله مصباح می دانند به وجود می‌آید، به بعضی از روحانیون  محترمی كه با ایشان ارتباط خاص دارند، در جلسات خصوصی که با آنها داشتم، گفتیم که از تفرقه و تجزیه جلوگیری كنیم، ولی متأسفانه مشكل حل نشد.

 

البته بنده ارادت خاصی به آیت الله مصباح یزدی دارم ایشان عضو جامعه مدرسین هستند. از قدیمی ترین كسانی كه با هم در مبارزات شركت داشتیم. در آن اطلاعیه هایی كه قبل از انقلاب منتشر شده، بنده به همراه ایشان و یكی از دوستان، آنها را منتشر می کردیم. آیت الله مصباح از جایگاه خاصی برخوردار بودند و هستند. ایشان یكی از شخصیت های علمی ، فلسفی، دینی، اخلاقی و وزنه سنگین علمی هستند. گروهی اطراف ایشان به وجود آمد.

 

رئیس شورای عالی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت: خوب است طلاب محترم ما بدانند بنده خدا را گواه می گیرم ما برای جلوگیری ازتفرقه به همراه چند تن از دوستان جلسه ای كاملا خصوصی تشكیل دادیم و از تعدادی  از اعضای مجلس خبرگان دعوت كردیم. هدف  اصلی این بود كه انعطاف بیشتری بین روحانیون باشد تا شكاف جدیدی بوجود نیاید و به این امید که روحانیت مبارز و  جامعه مدرسین در خصوص مسائل سیاسی كشور همراهی و همدلی داشته باشند که این وحدت و همدلی امر بسیار مفیدی است.

 

روایت آیت‌الله یزدی از جلسه مشترک با حضرات آیات مهدوی کنی و مصباح

وی افزود: در آن جلسه كه بیش از یك ساعت به طول انجامید، بنده خطاب به جناب آقای مصباح عرض كردم جناب آقای مصباح اگر جامعه مدرسین و روحانیت مبارز در مسائل انتخاباتی آینده كه در پیش داریم به یك نقطه واحدی رسیدند شما كه در جامعه اثر گذار هستید آمادگی آن را دارید كه همراهی و كمك كنید تا اختلاف كمتر شود تا با همراهی شما این دو نهاد كه اثر گذار هستند یكی شوند و اختلافات بین آنها كمتر شود؟ ایشان فرمودند كه در آن زمان هر تكلیفی شرعی كه داشته باشم عمل خواهم كرد.

 

رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ادامه داد: آیت الله مهدوی فرمودند كه همه ما موظفیم كه تكلیف شرعی را عمل كنیم. بنده مجددا عبارات خود را تغییر دادم و عرض كردم جناب آقای  مصباح این مشخص است كه همه ما تكلیف شرعی را عمل خواهیم كرد. هیچ كس قصد ندارد تكلیف غیر شرعی عمل كند بحث این است كه از نظر سیاسی فرمایشات شما در جامعه تأثیر دارد و مردم به این مسائل توجه دارند هرچه شكاف كمتر باشد و اگر به یك نقطه رسیدیم شما حاضر  هستید همراهی و كمك کنید تا هرسه به یك نقطه مشترك برسیم ؟

 

ایشان فرمودند صحبت های شما درست و عاقلانه است به هر حال شرایط زمان باید بررسی شود باید در زمان خودش بررسی كنم . دفعه سوم كه بنده اصرار كردم و جوابی درستی نگرفتم  یكی از آقایان گفتند كه این موضوع را ادامه ندهید به نتیجه ای نخواهیم رسید. جلسه به خوبی به اتمام رسید.

 

آیت الله یزدی با بیان این که سه روز بعد در تهران آیت الله مصباح  یزدی در یکی از حسینیه های تهران  جلسه گرفتند و آقای لنكرانی را به عنوان منتخب  خود معرفی كرد، اظهار کرد: در حالی كه هنوز شورای نگهبان نظر نداده بود كه چه كسی صلاحیت دارد یا صلاحیت ندارد. این كار درستی به نظر نمی رسید. ما دنبال این بودیم كه شكافی وجود نداشته باشد. بنده واقعا متأسفم كه یك سرمایه گرانقدر حوزه بخواهد به این شكل آسیب ببیند. متأسفانه این آسیب به آیت الله مصباح رسید. در جریان انتخابات هم همین آسیب به جامعه مدرسین رسید.آسیب سختی به جامعه مدرسین وارد كردندكه بنده متن جریان را بازگو می كنم.

 

تشریح اقدامات مشترک جامعیتن برای انتخابات ریاست جمهوری

وی ادامه داد: جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز مدت ها و ماه ها بود كه دركمیسیون های مشتركی با هم همكاری می كردند برای اینکه ایجاد وحدت کنند و تفرقه بین اصولگرایان را كمتر کنند. جلسات مشتركی در تهران و قم تشكیل شد که مقداری موفق بودند به این معنا كه تقریبا تمامی كاندیداهای جناح جبهه پیروان خط امام ورهبری كنار رفتند. البته حق طبیعی آنها بود و می‌توانستند مانند دیگران برگردند. سایرین مانند آقای غرضی و آقای رضایی و از جمله آقای روحانی كه از مستقلین بودند.

 

جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین جلسات متعددی داشتند كه یك نفر را معین كنند چون جلسات دو كمیسیون به نتیجه قطعی نرسید و به نقطه ای رسیدند كه گفتند فرصت كوتاه است و یك نفر را معرفی كنید تا متدینین كه منتظر نظر شما هستند تكلیف خود را بدانند چون خیلی‌ها نظر دینی خود را می خواهند.

 

رئیس شورای عالی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم عنوان کرد: به طور خلاصه در جلسه روز جمعه دهم خرداد ماه ،آخرین روزی بود كه بحث باید به نتیجه می رسید. تمام وقت آن جلسه با حضور 19 نفر تشكیل شد تا راجع به صلاحیت افراد بحث شود. زمان رای گیری، گفتند هنوز باید بحث شود كه موافقت شد. برخی گفتند فرصتی نیست و در همان جلسه تصویب كردند كه در جلسه فوق العاده بعدی یعنی روز یازدهم خرداد، اكثریت جلسه هرچه گفتند همان اعلام شود که متن آن مصوبه هم موجود است. حتی بنده اشاره كردم كه شب تحصیلی است ممكن است بعضی ها حضور نداشته باشند که گفتند مشكلی نیست.

 

دلایل حمایت از ولایتی در انتخابات

وی گفت: در جلسه فوق العاده نتیجه رای گیری هشت به پنج بود. یعنی هشت نفر با آقای ولایتی بودند و پنج نفر هم با آقای قالیباف. برخی گفتند كه خوب است بعضی از دوستانی كه به آقای  قالیباف رای داده اند، بیایند این طرف تا مقدار رأی این طرف بیشتر شود. بنده هم هیچ وقت از شخص خاصی نام نبرده ام و عرض كرده ام نظر بنده، نظر اكثریت جامعه است. این چند نفر از جمله آقایانی كه به قالیباف رای داده بودند، برگشتند.

 

آیت الله یزدی افزود: در زمان اتمام جلسه اكثریت آن جلسه 15 نفر بود كه بر اساس مصوبه جلسه فوق  العاده دهم خرداد این اكثریت باید اعلام می شد. پس اكثر جامعه آقای ولایتی را انتخاب كردند و چند نفر هم كه در آن جلسه حضور نداشتند بعداً اضافه شدند و با امضاء نامه ای، رای اکثریت را تایید کردند. طبق روال گذشته صورت جلسه ای تنظیم شد که این کار در دوره های گذشته هم سابقه داشت و همیشه رای اکثریت اعلام می شد و کسی هم خلاف آن عمل نمی کرد. یعنی همه رای اکثریت را می پذیرفتند. 

 

وی با بیان این که بعد از این جریان ما متوجه شدیم بعضی از دوستان و اعضای جامعه محترم مدرسین و از علاقه مندان آیت الله مصباح از جمله آقایان عبداللهی، رجبی، كعبی گفتند كه این جلسه فوق العاده قانونی نبوده و این اكثریت نیست و بنده هرچه گفتم آنها قبول نكردند.

 

سعی کردم با کاندیداها دیدار نداشته باشم

عضو فقهای شورای نگهبان گفت: بنده چون در این دوره هم در شورای نگهبان عضو نظارت مركزی بودم، سعی كردم با كسی ملاقات نداشته باشم. با یكی دو نفری هم كه ملاقات داشتم بعد از درس بوده كه گفتند آقایان در دفتر نشسته اند و بیایید چند دقیقه آنها را ببینید وگرنه بنده علی رغم اصرار می گفتم كه با كسی ملاقات ندارم.

 

وی اضافه کرد: مخالفت این دو سه نفر از آقایان سبب شد كه در رای اكثریت شک و شبهه ایجاد شود. بنده عرض كردم که ماجرا عین همین واقعیت هست. بنده در برگه رسمی و دارای سربرگ جامعه مدرسین، به عنوان نامه نوشتم كه در جلسه مورخ  ده خرداد، اكثریت اعضای حاضر به آقای ولایتی رای داده اند.باز هم این دو سه نفر یك خورده شدیدتر برخورد كردند كه گناه و ثواب آن پای خودشان می باشد. به هر حال یك ضربه ای به جامعه مدرسین وارد کردند که امیدوارم این ضربه با گذشت زمان از بین برود. البته بنده در حال حاضر از كسی گله ای ندارم ولی واقعا علت این ضربه را ناشی از كم تجربگی و جوانی آنها می دانم.

 

آیت الله یزدی با اشاره به یک واقعه تاریخی مشابه سیاسی در جامعه مدرسین، خاطر نشان کرد: بنده شاهد اختلافات شدید آیت الله آذری با بعضی آقایان بودم. دعواهایی  راكه هیچ گاه فراموش نمی كنم. در بعضی از این جلسات برای جلوگیری از اختلاف و آرام كردن اوضاع به گریه افتادم در صورتی كه در آن زمان بنده هنوز دبیر جامعه نبودم و  مرحوم آیت الله فاضل دبیر بودند. بنده شاهد آن جریانات بودم. به نظرم این اختلاف اخیر خیلی مهم نیست و می دانم كه بر اثر كم تجربگی و جوانی می باشد، ولی به هرحال این اشتباه موجب شد كه آقایان ضربه ای به جامعه مدرسین وارد كنند.

 

وی در پایان گفت: بازتاب های این جریان را مطالعه كردم كه بازتاب های بدی را به همراه داشته است.  امیدواریم كه به تدریج این اشتباه جبران شود. در جلسه همین هفته بنده قول داده بودم كه صحبتی نمی كنم و سعی می كنم كار خودم را انجام دهم. الان هم دنبال همین هستم كه جامعه مدرسین به تجزیه نرسد. امیدوارم این دوستان هم بتوانند این اثر را از بین ببرند. خلاصه بحث اخیر این است كه در جریان این انتخابات، تركش های اختلافی كه به وسیله برخی آقایان در مسائل سیاسی كشور به وجود آمد، دامن جامعه مدرسین را هم گرفت و ضربه ای به جامعه مدرسین وارد شد که امیدواریم با گذشت زمان آثار این تركش ها از بین برود و جامعه به حالت اول خود بازگردد./مهر