اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

آلزایمر پدر شوهر پیر بعد از ۲۷ سال عروس را خسته كرد



 

آلزایمر پدر شوهر پیر بعد از ۲۷ سال عروس را خسته كرد

 

زنی در دادگاه خانواده گفت: پدرشوهرم آلزایمر دارد و شوهرم به او وابسته است و به همین دلیل من باید کار های پدر شوهرم را انجام دهم ولی دیگر از این زندگی خسته شده و نمی توانم با آلزایمر پدر شوهرم زندگی کنم چرا که هر حرفی را باید چند بار به او گفت.

به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبری فارس «توانا»، مردی با مراجعه به دادگاه خانواده ۲ (ونک) دادخواست تمکین زن خود را به قاضی غلامرضا احمدی دادرس شعبه ۲۶۹ این مجتمع قضایی خانواده ارائه کرد.

این مرد در برابر قاضی این شعبه با بیان اینکه ۲۷ سال از زندگی مشترکمان می گذرد و مادرم را در سن ۵ سالگی از دست دادم و طی این ۲۷ سال در طبقه بالای منزل پدرم زندگی می کنیم، اظهار داشت: همسرم ایرادگیر است و رفتار های بچه گانه اش مرا به ستوه آورده است.

وی ادامه داد: یک خانه ۱۸۰ متری در طبقه بالای خانه پدریم دارم ولی با این تفاسیر همسرم ایراد گرفته و حاضر به تمکین نیست و می خواهد که جای دیگری زندگی کنیم.

زن در دادگاه خانواده ونک حضور داشت و با بیان اینکه مشکلات زندگی ام را تا به امروز با خانواده ام در میان نگذاشته ام، گفت: پدرشوهرم در طبقه پایین منزل ما زندگی می کند و این موضوع برایم عذاب آور است.

وی ادامه داد: در واقع پدر شوهرم دائم از من انتظار دارد که او را سر و سامان دهم و کارهای منزلش را انجام دهم و هر گاه مهمان به خانه ما می آید، او شروع به ناسزا گفتن می کند.

زن در ادامه افزود: خانواده شوهرم از ابتدا با من مشکل داشتند و هر بار سر مسئله ای با من دعوا می کردند و من تا به امروز صبر و گذشت کردم تا همه چیز حل شود ولی رفتار های آنها به خصوص پدر شوهرم بدتر شد.

وی در ادامه در مقابل قاضی احمدی بیان کرد: شوهرم بارها از من خواسته است که از خانه بیرون بروم و در کنار او نباشم؛ در واقع در حال حاضر نیز کاری که شوهرم می خواست را انجام دادم و در حال حاضر از او دور شدم.

زن ادامه داد: من منزل پدری و خانواده ام را که در شهری دیگر بودند، به خاطر زندگی مشترکمان رها کرده و به تهران آمدم ولی دیگر تحملم تمام شده و به منزل پدرم رفته ام.

قاضی احمدی خطاب به زن اظهار داشت: آیا حاضر به تمکین از شوهرت هستی و اگر حاضر نیستی، دلیل خود را برای دادگاه بیان کن.

زن در پاسخ به سؤال قاضی گفت: در خانه ای که زندان است تمایل به زندگی کردن ندارم و منزلی مستقل و به دور از پدرشوهرم می خواهم چرا که از این وضع خسته شدم.

قاضی احمدی بیان کرد: باید در بین زن و مرد تعامل برقرار باشد و زمانی که استقلال در خانه وجود نداشته و ادامه زندگی برای زن ممکن نباشد، مرد موظف است که مسکن مستقل تهیه کند.

وی ادامه داد: ۲۷ سال از زندگی مشترکتان می گذرد و درست نیست که سعی بر نابودی آن داشته باشید بنابراین گذشت کرده و در کنار یکدیگر به زندگی ادامه دهید.

مرد در حضور قاضی احمدی اظهار داشت: زنم ۲۷ سال در کنار من بود و می داند که من طی این همه سال زندگی مشترک برای رفاه آنها یک بار هم مرخصی نگرفتم.

وی ادامه داد: من یک دختر ازدواج کرده و یک پسر ۱۷ ساله دارم که برای خرجی آنها یک بار هم کم نگذاشته ام و دائم به دختر و دامادم وجه نقد به مقدار زیاد می دهم.

زن در برابر مرد لب به سخن گشود و با بیان اینکه شوهرم باید به جای پول دادن به دخترمان به من خرجی بدهد، گفت: شوهرم از خرجی من کم می گذارد و من دائم از حقوقم استفاده کرده یا دستم جلوی پدرم دراز است.

وی با اشاره به اینکه بازنشسته وزارت کشاورزی هستم، اظهار داشت: تا زمانی که به پدرشوهرم نزدیک هستیم راضی به بازگشت نیستم چرا که خسته شدم از اینکه دائم باید به پدر شوهرم رسیدگی کنم.

مرد در حضور قاضی احمدی عنوان کرد: همسرم مهریه اش را اجرا گذاشت و مرا ممنوع الخروج کرد ولی با این حال من دوستش دارم و می خواهم او به زندگی بازگردد.

زن در پاسخ به صحبت های مرد، افزود: زمانی که شوهرم قصد رفتن به خارج از کشور (امریکا) را داشت، من مجبور به این کار شدم و قصد دریافت مهریه ام را نداشتم.

قاضی این پرونده گفت: زمانی که سند ازدواج را امضا می کنید نسبت به یکدیگر تعهد پیدا کرده و مرد باید مهریه که عندالمطالبه است، هر لحظه که زن درخواست کند، بپردازد.

مرد در مقابل قاضی این شعبه گفت: پدرم ۸۱ سال دارد و بیمار سرطانی بوده و در حال حاضر آلزایمر نیز دارد و من باید در کنار او زندگی کنم تا از او مراقبت کنم چرا که از بین فرزندان پدرم تنها من در ایران و در کنارش هستم.

زن در ادامه اظهار داشت: من دائم از پدرشوهرم مراقبت می کنم و هر بار که خانه او را تمیز نکرده یا به او رسیدگی نکنم شروع به ناسزا گفتن می کند.

وی ادامه داد: آلزایمر پدرشوهرم مرا عذاب می دهد چرا که هر حرف و دستور خود را چند بار تکرار می کند که این امر عذاب آور است.

زن در ادامه عنوان کرد: پدرشوهرم به دلیل اینکه آلزایمر دارد، رفتار هایش غیر قابل تحمل است و من را مجبور می کند تا هر کاری که بخواهد از تمیز کردن خانه تا دادن قرص به او را انجام دهم.

قاضی احمدی خطاب به زن گفت: هر کاری که برای پدرشوهر پیرت انجام می دهی فقط برای رضای خداست و اجر آن را می بینی بنابراین باید در زندگی مشترک گذشت داشته باشید.

زن در ادامه بیان کرد: نصف خانه ای که در آن ساکن هستیم به نام شوهرم و مابقی برای پدرشوهرم و فرزندان اوست؛ هرگاه خانواده شوهرم و پدرش بخواهند، می توانند به راحتی ما را بیرون کرده و آواره کنند و من از این بابت استرس داشته و خانه مستقل می خواهم.

وی ادامه داد: من بیشتر از وظیفه ام برای پدر شوهرم کار انجام دادم و در حال حاضر فقط آرامش و استقلال می خواهم بنابراین بازگشت من در ازای داشتن خانه ای مستقل است.

زن افزود: درست است که پدرشوهرم آلزایمر دارد ولی شوهرم به او وابسته است و به همین دلیل من باید کار های پدرشوهرم را انجام دهم ولی دیگر از این زندگی خسته شده و نمی توانم با آلزایمر پدر شوهرم زندگی کنم چرا که هر حرفی را باید چند بار به او گفت.

مرد در برابر قاضی احمدی با بیان اینکه طی این ۲۷ سال ما را از خانه بیرون نکردند و از این به بعد هم نمی کنند، عنوان کرد: من دیابت داشته و همسرم باید مراعات حالم را بکند و فرزند و داماد نیز دارم ولی با این توصیف همسرم به من اطمینان ندارد چرا که هر گاه که ملکی می خرد، سند آن را در خانه پدرش به دور از چشم من نگهداری می کند.

زن در ادامه بیان کرد: شوهرم در من احساس عدم امنیت ایجاد کرده است چرا که دائم مرا از خانه بیرون می کرد و هر گاه احتیاج به پول داشتم او اهمیتی نداده و حرف را عوض می کرد.

وی افزود: مدتی دوستان شوهرم به او گفته بودند که چون دیابت دارد برای درمانش تریاک بکشد و او این موضوع را به من گفت و تصمیم به این کار داشت؛ در واقع او به سادگی تصمیم به روی آوردن به تریاک داشت.

مرد در حضور قاضی احمدی گفت: اگر همسرم شک دارد، من حاضرم که آزمایش دهم تا مطمئن شود که معتاد نیستم بنابراین او با این کار من احساس امنیت خواهد کرد.

وی بیان کرد: همیشه و زمانی که همسرم به پدرم رسیدگی می کند، از او تشکر کرده و تنها می خواهم که در کنارم باشد و درکم کند؛ گاهی همسرم از صبح با فرزندانم از خانه بیرون رفته و ۶ غروب به خانه باز می گردد که این موضوع مرا عاصی کرده است.

قاضی احمدی بیان کرد: در حال حاضر ۲۷ سال از زندگی مشترکتان می گذرد و حیف است که دور از یکدیگر زندگی کنید بنابراین به زندگی بازگرددید.

زن در ادامه با بیان اینکه شوهرم دائم با دوستانش به باغ می رود، اظهار داشت: رسیدگی به پدرشوهرم توسط شوهرم باعث شده که او با من و فرزندانمان برای مسافرت همراه نشده و ما را به تنهایی به انگلیس، کیش و حتی شمال بفرستد.

وی ادامه داد: من تنها خانه ای مستقل می خواهم و نمی دانم چرا شوهرم هر روز به باغ رفته و میوه های باغ را چیده و بعد از فروش، پولش را به پدرش می دهد.

زن در ادامه عنوان کرد: از اول تابستان شوهرم به بهانه باغ دائم از خانه خارج شده و با اینکه خرجی ما از باغ در نمی آید ولی بیشترین زمانی که او باید به من و فرزندانش اختصاص دهد را وقف رسیدگی به میوه های باغ و رفتن به باغ می کند.

وی اظهار داشت: یک بار که شوهرم به باغ رفته بود، گوشی موبایلش به طور اشتباه شماره خانه را گرفته بود و زمانی که وعده ازدواج به یک زن می داد، صدایش را شنیدم اما آن روز موضوع را به رویش نیاورده و زندگیمان را خراب نکردم.

قاضی این پرونده از زن خواست که هر بار، همراه شوهرش به باغ برود ولی زن در جواب، عنوان کرد: زمانی که من با شوهرم به باغ بروم مجبور به رسیدگی به پدرشوهرم در آنجا می شوم چرا که او نیز باید همراه ما بیاید.

مرد در ادامه با بیان اینکه تنها خواهان بازگشت همسرم به خانه هستم، اظهار داشت: من پول کارگر منزلمان را نیز می دهم ولی باز هم همسرم مدعی است که از خرجی و رسیدگی به زندگی کم می گذارم.

قاضی این پرونده در انتها و بعد از شنیدن اظهارات زن و مرد، خطاب به مرد عنوان کرد: تا می توانی دل همسرت را به دست بیاور و هر گاه به پدرت رسیدگی کرد، از او تشکر کن چرا که او وظیفه ای در این خصوص ندارد.

وی با بیان اینکه در حد توان خانه ای مستقل تهیه کن، ادامه داد: درخواست من این است که بر سر زندگی بازگشته و نگذارید این ۲۷ سال زندگی مشترک نابود شود.

بعد از صحبت های قاضی احمدی دادرس شعبه ۲۶۹ مجتمع قضایی خانواده ونک، حکم تمکین زن صادر شد..... / گزارش : خبرگزارى فارس


ویدیو مرتبط :
پیر ترین پدر دنیا با 108 سال سن!!!!!

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

اسید؛ هدیه پدر شوهر سنگدل به عروس



اسید؛ هدیه پدر شوهر سنگدل به عروس

پس از نقض حکم قصاص چشم متهم پرونده اسیدپاشی روی معصومه عطایی در دیوان عالی کشور، این پرونده به شعبه ۱۷ دادگاه کیفری استان اصفهان ارجاع شد تا دوباره در خصوص آن حکم صادر شود.

اخبار حوادث - به گزارش قانون، علیرضا مختاری وکیل‌مدافع معصومه عطایی در این باره گفت: «پس از صدور حکم از سوی شعبه ۱۷ دادگاه کیفری استان اصفهان مبنی بر قصاص چشم و پرداخت دیه از سوی پدر شوهر سابق معصومه عطایی، طرفین دعوا به حکم صادره اعتراض کردند و دیوان عالی کشور نیز به علت نقص تحقیقات، حکم صادره را نقض کرد.

شعبه صادرکننده رای بدوی نیز از پزشکی قانونی خواسته تا پس از انجام آزمایشات پزشکی دوباره نظریه خود را درباره جراحات وارده روی معصومه نتیجه را به دادگاه اعلام و دادگاه نیز بر اساس آن رای صادر کند. رایی که از سوی شعبه ۱۷ دادگاه کیفری استان تهران در مورد این پرونده صادر خواهد شد قطعی نیست و قابل اعتراض در دیوان عالی کشور است.»

جلسه رسیدگی به این پرونده در بهمن ماه ۱۳۹۰ در شعبه ۱۷ دادگاه کیفری استان اصفهان برگزار شد. این شعبه با صدور حکم، متهم را به قصاص چشم محکوم و پرداخت یک دوم از ۷۲ درصد دیه کامل بابت ارش سوختگی صورت، اندام‌های فوقانی، قفسه صدری، نقص زیبایی و تخریب صورت و تحمل ۵ سال حبس تعزیری محکوم کرد شامگاه ۱۱ شهریور سال گذشته صدای فریاد «سوختم، سوختم» زن ۲۸ ساله اهالی محله‌ای در شهرضا اصفهان را به کوچه کشاند. آن‌ها در کمال ناباوری معصومه را در حالی که از درد به خود می‌پیچید در کوچه دیده و روی او آب پاشیدند.

زن جوان سپس به بیمارستان منتقل شد و پزشکان پس از معاینه او اعلام کردند زن جوان دچار سوختگی شدید با اسید شده است. معصومه پس از بهبود نسبی حالش در تشریح ماجرا گفت: دو سال قبل به خاطر اختلافاتی که با شوهرم داشتم از او جدا شدم. دادگاه حضانت تنها پسرمان را به من داده بود و با آرایشگری مخارج خود و آرین را تهیه می‌کردم.

روز حادثه پدرشوهر سابقم سوار بر خودرواش و به بهانه گردش ما را بیرون برد. پس از شام حدود ساعت ۱۱ شب وقتی مقابل خانه رسیدیم پدرشوهرم گفت: برایت یک هدیه جالب دارم. لحظاتی بعد گفت: چشمانت را ببند. همین که چشمانم را بستم ناگهان ظرف اسید را به صورتم پاشید./قانون