اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

آقای شجونی، یک مقدار احترام!


نتایج انتخابات همه را شوکه کرده است. عده ای می خواهند به روی خودشان نیاورند و بگویند اهمیتی ندارد، عده ای دارند لجبازی می کنند و می خواهند واقعیت را وارونه جلوه بدهند و بخشی هم به شگفت زدگی شان اعتراف می کنند.

هفته نامه تماشاگران امروز - سیامک رحمانی: نتایج انتخابات همه را شوکه کرده است. عده ای می خواهند به روی خودشان نیاورند و بگویند اهمیتی ندارد، عده ای دارند لجبازی می کنند و می خواهند واقعیت را وارونه جلوه بدهند و بخشی هم به شگفت زدگی شان اعتراف می کنند. اینکه از 46 نامزد معرفی شده در دو فهرست جبهه اصلاحات و اعتدال در تهران، 45 نفر یک ضرب به مجالس شورا و خبرگان رهبری راه پیدا کنند، باورنکردنی است و خوشبین ترین کارشناس های سیاسی هم چنین نتیجه ای در تصورشان نمی گنجید؛ اما حیرات زدگی حاصل از این نتیجه برای هواداران و لیدرهای دو جناح شبیه هم نیست.

واقعیت این است که اصلاح طلبان باور دارند که بخش بزرگی از آرای پایتخت را با خود دارند. نتیجه تمام انتخابات در دو دهه اخیر گواهی می دهد که نظر و سلیقه مردم به خصوص در تهران به اصلاحات نزدیکتر است و هر وقت فرصت نمایش پیدا و اجازه داده شود، این جماعت به میدان خواهند آمد. پس سورپرایز شدن جناح اصلاحات از این سونامی به خاطر این نیست که گمان می کنند مردم از نظر موضع سیاسی و اجتماعی شان چرخشی نشان داده اند. این ناباوری فقط بابت این است که کمتر کسی گمان می کرد این درصد بالا از مردم برای شرکت در انتخابات حاضر شوند از خانه دربیایند و همان دور اول کار را تمام کنند.

با وجود همه تبلیغات و کمپین ها کسی باور نمی کرد فهرست گمنامان برای مجلس چنین رای قاطعی بیاورد و در انتخابات مجلس خبرگان هم همه ژنرال های جناح رقیب- جز یکی- حذف شوند، اما شوک جناح مقابل از جنس دیگری است. خیلی های شان که خود را به خواب زده بودند اصلا باور نمی کردند- و چه بسا نمی کنند- که برخلاف شعارها و نمایش دائمی رسانه های رسمی و مطلوب شان مردم با آنها نیستند و خیلی هایشان گمان می کردند با این حذف گسترده ثبت نام کنندگان در انتخابات و این قوای اندکی که برای حریف باقی ماند، غیرممکن است باز هم مردم بیایند و نظرشان را ابراز کنند. باور نمی کردند هاشمی بعد از آن همه افتادن و بلندشدن، امروز چنین اقبالی داشته باشد و اصلا توی کت شان نیم رفت که رئیس جمهور دوران اصلاحات بعد از سال ها مهجور نگه داشته شدنو ممنوعیت تصویری و ارتباطی، می تواند بیاید پیامی سه چهار دقیقه ای بدهد و این طور مردم را همراه خود کند.

آقای شجونی، یک مقدار احترام!

بخشی از این ناباورها همان ها هستند که امروز می خواهند روی آمار منتخبان مجلس در شهرستان ها مانور بدهند و خود را برنده انتخابات بنامند و به روی مبارک شان نیاورند که اگر هم در استان های دیگر رایی کسب کرده اند در رقابتی تقریبا یک طرفه بوده. نمی خواهند بپذیرند که رقیب کت بسته و با کمترین نامزد به میدان آمده و اب زهم رای بالا و قاب لاعتنایی کسب کرده اما در میان همه اظهارنظرها که بعضا منصفانه و گویای پذیرش واقعیت است و اغلب مغرضانه است و نشان می دهد باز هم عده ای از افراطیون سعی دارند با وارونه نشان دادن واقعیت از پذیرفتن آن طفره بروند، دو نفر حرف هایی زدند که می تواند به صراحت از نیت و اندیشه بخش بزرگی از افراطی ها پرده بردارد.

اولیش آقای شجونی بود. حجت الاسلام شجونی که موضع و صراحت لهجه اش در بیان مکنونات معرف حضور هست، بعد از مشخص شدن نتیجه انتخابات نه گذاشت و نه برداشت و نظرش را این گونه مطرح کرد که: «تهران پایگاه اصلی ضدیت با انقلاب و ولایت فقیه است و رای آوری این افراد نیز نشان دهنده همین مساله است». این شاید امروز اعتقاد بسیاری از کسانی باشد که حالا ازنتایج صندوق ها محزون و آشفته اند. همان کسانی که قبل از انتخابات هم با علم کردن مسائلی مثل «فهرست انگلیسی» و «نامزدهای ضدانگلیسی» سعی کردند هواداران جناح خود را غیرتی کنند و مثلا از بروز فاجعه پیشگیری کنند. غافل از اینکه چنین اقدامات و سیاست هایی، نابخردانه و بسان شمشیر دولبه است.

گفتن ندارد؛ ملقب کردن چهره های شاخص یک جناح شناخته شده و قدیمی در نظام کشور به ارتباط با انگلیس، زیر سوال بردن کل نظام است. اینکه کسی تصور کند یک دولت بیگانه چنان در ارکان حکومت ما نفوذ کرده که از رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس جمهور اسبق کشور تا رییس جمهور فعلی (دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی) و وزیر اطلاعات و بقیه و بقیه همه عامل دست انگلیس اند، چنان فانتزی و شوخ طبعانه است که حتی در فیلم های وس ریال های جاسوسی و تخیلی هم بدیلی برایش پیدا نمی شود. چنین تصوری گویای از دست رفتن کل نظام و مملکت است که اگر اتفاق بیفتد فاجعه ای تمام و کمال خواهد بود. نتیجه زدن این اتهامات و پیگیری آن را هم امروز باید دید.

آقای شجونی، یک مقدار احترام!

حالا که مردم با اعتماد و دلبستگی به کشورشان رفته اند نامزدهای مورد نظرشان را برگزیده اند، برای اتهام زنندگانی که از «فهرست انگلیسی» می گفتند چه اعتبار و توضیحی باقی می ماند؟ یعنی می خواهند بگویند مردم نعوذبالله استقلال و تمامیت ارضی خود را زمین گذاشته اند تا دست شناندگان انگلیس را انتخاب کنند؟ آن وقت این مردم کی هستند؟ همان هایی نیستند که چندروز قبل یعنی در یوم الله 22 بهمن به خیابان آمدند تا تکلیف خود را با دنیا روشن کنند؟ مدعیان و یکی مثل آقای شجونی باید توضیح بدهند که این پارادوکس چطور قابل حل است.

اگر مردم تهران همان هستند که در سالروز انقلاب به خیابان آمدند تا از پایبندی به انقلاب بگویند، این آرا از کجا آمده است؟ و اگر مردم همان هایی هستند که آقای شجونی ادعا می کند که ضدانقلاب و ارزش هایش هستند و همانی هستند که فهرست انگلیسی را بر می گزینند تا فهرست ضدانگلیسی زمین بخورد، سیل مردمی 22 بهمن کجاست؟

اما دیگر نظریه جالب درباره مردم پایتخت و آرای شان را وحدی یامین پور ابراز کرده است. او که درباره حاضران در این صحنه می گوید: «اصلاح طلبی برای آنها نه یک گرایش سیاسی که مجموعه ای از نشانه ها و معانی فرهنگ نوگرایانه و مدرن است. شرکت در انتخابات برای این گروه از مردم نه یک کنش سیاسی که یک حرکت نمادین برای ادای پاره ای از دلبستگی ها و علاقه مندی های شان (است) وگرنه عموم کسانی که به لیست مشهور به امید رای داده اند نه منتخبان خود را می شناسند و نه حتی تفاوت آنها را با رقبا می توانند بیان کنند.

چرا گوش این جماعت شنوای انبوهی از پیام های رسمی درون نظام که از رسانه ها منتشر می شود، نیست؟! من نتایج انتخابات در تهران را از جنس واکنش جوانان به فوت مرحوم پاشایی درک می کنم. آنها نیاز داشته اند به واسطه یک رای متفاوت، تفاوت های خود را ابراز کنند و از اینکه «دیگری» منسجم به حساب می آیند، لذت ببرند».

آقای شجونی، یک مقدار احترام!

دست مریزاد آقای یامین پور! تئوریسین جوان و خوش فکر جناح اصولگرا! یعنی اینکه بیش از دو میلیون نفر آمده اند و در حرکتی حیرت انگیز به فهرستی شامل اکبر هاشمی رفسنجانی و افراد مورد حمایتش رای داده اند و بیش از یک و نیم میلیون نفر هم 30 نفر نامزدهای فهرست امید را یک ضرب به مجلس فرستاده اند، از جنس علاقه به مرتضی پاشایی است؟ خب شما که این واقعیت را متوجه شده اید چرا در تهران لیست «متفاوتیم از اصولگراها تهیه نکردید تا نظر تهرانی های تنوع طلب را جلب کند و به اصلاح طلبان رای ندهند؟

آن وقت این دل بستگان به مرتضی پاشایی در انتخابات دور قبل مجلس چه کردند؟ در آن دوره هم رای به اصولگرایان در تهران یک جور متمایزبازی بود یا چون نامزد مشخصی به عنوان فهرست اصلاح طلبان مطرح نشده بود، این هواداران پاشایی نتوانستند خودنمایی کنند؟ در دور دوره انتخابات ریاست جمهوری چطور؟ وقتی آقای احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور از صندوق ها بیرون آمد؟ آن موقع هم مردم برای متفاوت نمایی به محمود رای داده بودند یا هنوز علاقه شان به مرتضی پاشایی گل نکرده بود؟

مشکل آقای جونی و یامین پور این است که سال ها گذشته است و این همه انتخابات را تجربه کرده ایم اما نمی خواهند زیر بار بروند که مردم ممکن است جز انتخاب جناح مورد قبول این دوستان نظری داشته باشند. حاضر نیستند بپذیرند که مردمی وجود دارند و سلیقه ای دارند و ممکن است سلیقه این عزیزان را نپسندند و اگر فرصتش داده شود این انتقاد و تمایل به این تغییر را با آرای شان نشان می دهند.

و اوضاع وقتی وخیم تر می شود که توجه کنیم همه هجمه آقای شجونی و یامین پور به یکی دو میلیون شهروند تهران است. طبق اعلام رسمی وزارت کشور در تهران تنها 50 درصد واجدین شرایط در انتخابات شرکت کرده اند. اگر رای منتخبان فهرست امید را در نظر بگیریم، با توجه به اینکه نفر سی ام این فهرست تا یک میلیون رای به مجلس راه یافته و مجموعه آرا سه میلیون بوده، می توان تصور کرد که سی درصد رای دهندگان به طور مطابق از فهرست اصلاحات حمایت کرده اند. بیایید بنا را بر این بگذاریم که در بهترین حالت ممکن- 30 درصد هم حامی نسبی اصولگرایان هستند اما اینها همه مرتبط با همان 50 درصد است.

یعنی اگر ش میلیون واجد شرایط را در نظر بگیریم، نتیجه می شود 15 درصد حامی که با شما نیستند. حامیان اصلاحات در قبال آن 50 درصد خاموش تکلیف شان روشن است. می گویند باید تشویق شان کرد تا مشارکت کنند و باید زمینه تحرک سیاسی را بالا برد و با اجازه دادن به فعالیت، سلایق مختلف مردم را دعوت کرد تا بیایند و به ابراز نظر بپردازند.

آقای شجونی، یک مقدار احترام!

سوال این است که آقای شجونی و یامین پور در مورد آن 50 درصد ساکت چه فکر می کنند؟ آقای شجونی! ضدانقلاب ها که آمده اند به اصلاحات رای داده اند، آنها که نیامده اند چی؟ اصلا جزو شهروندان مملکت محسوب می شوند یا نه؟ رای و نظرشان و اصلا بود و نبودشان برایتان ذره ای اهمیت دارد یا نه؟ شما چی آقای یامین پور؟ کسانی که حتی برای پاشایی هم تره خرد نمی کنند و حاضر به ابراز نظر نیم شوند، کجای تصورات تان قرار می گیرند؟ این طوری می خواهید نشان دهید که برای «میزان» بودن رای مردم ارزش قائلید و به هویت شان احترام می گذارید؟

در کل مملکت 60 درصد رای داده اند و 40 درصد یعنی بیست میلیون نفر اصلا رای نداده اند. چه بخشی اش را باید طبیعی دانست و چه بخشی به خاطر انتقاداتی که دارند و بی توجهی به نظر و سلیقه شان از رای دادن طفره می روند؟ این بیست میلیون نفر، یعنی رای شان می تواند به اندازه انتخاب 120 نماینده مجلس اثرگذار باشد. یعنی می توانند روی کل قوانین این مملکت موثر باشند. در تهران اگر نگاه کنید، تعداد کسانی که نیامده اند رای بدهند، به اندازه همه این شرکت کنندگان، پرشمارند.

ما که در انتخابات حاضر می شویم و دل مان می خواهد بقیه هم بیایند و نظرشان تامین شود و نمایندگان مجلس هم به خواست و اراده همه 80 میلیون شهروند ایرانی توجه کنند، اما دوستانی که حتی رای دهندگان را هم انگلیسی می دانند و به خاطر رای دادن، مردم را اهل کوفه و اصحاب یزید خطاب می کنند، آن وقت درباره آم بخش بزرگ خاموش چی فکر می کنند؟ الان این 85 درصد که با شما نیستند چطور باید ثابت کننده که به اندازه 15 درصد دیگر حق دارند چه باید بکنند که شما برای شان هم ارزشی قائل باشد و به نظرشان احترام می گذارید آقای یامین پور؟ آقای شجونی؟


ویدیو مرتبط :
آقای سیب چه و احترام به سالمندان

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

آقای شجونی ! شما را چه به تاریخ ایران و کوروش کبیر؟!



 

 

عصرایران ؛ جعفر محمدی* - کشورهای زیادی در دنیا وجود دارند که مردمانشان آرزومند آنند که از زیر خاکی یا گوشه غاری و کنج جنگلی، لوحی، کتیبه ای، نیزه ای و یا حتی کوزه شکسته ای کهن بیابند و به استناد آن، برای خود تاریخ و تمدن و افتخاری دست و پا کنند و خود را ملتی ریشه دار و اصیل معرفی نمایند و سری بین سرها درآورند.

کشورهای زیادی هم این سابقه تمدنی را دارند و تمام هم و غم شان نیز حفظ این آثار و بزرگداشت بزرگان تاریخی شان است، از چین و مصر گرفته تا یونان و تمدن مایاها در آن سوی اقیانوس ها.

تا بدین جای سخن، همه چیز عادی است: "آنان که تاریخ و تمدن دارند، مفتخر و حافظش هستند و آنان که ندارند، در حسرت اند و  جستجو."

اما قسمت عجیب داستان مربوط به سرزمینی است که تمدنی عظیم، تاریخی پرشکوه، یادگارهایی جاویدان، زنان و مردانی بزرگ و افتخاراتی کم نظیر دارد، اما در همین سرزمین، گروهی عزم خود را جزم کرده و دوپایشان را کرده اند در یک کفش تا بلکه بتوانند تمام داشته های تاریخی و تمدنی ملت خود را با لاک غلط گیر بپوشانند و آنچه باعث افتخار ملی شان است را تبدیل به ننگ و عار کنند!

آن سرزمین ،"ایران" است، ایرانی که مردمانش بیش از هر زمان دیگری تشنه آگاهی از تاریخ و تمدن شان هستند و بیش از هر دوران دیگری بر هویت ملی شان تاکید دارند.

با این حال عده ای که تریبون دارند و بعضاً به مراکز قدرت هم وصل هستند، ابایی از تحریف تاریخ و تحقیر شخصیت های تاریخی این مردم ندارند. نمونه اش همین آقای جعفر شجونی، عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران است که روز گذشته در نقد اسفندیار رحیم مشایی، سخن را به کوروش کبیر کشانده و با تحقیر او گفته است: "... مثلا همین کوروش که حالا به او فخر می کنند، در تاریخ آمده که اولین کسی که ازدواج با محارم را شروع کرد، کوروش بوده..."

واقعا شرم آور است کسی که خود را ایرانی می نامد، بزرگترین چهره تاریخ ایران باستان را با چنین ادبیات وقیحانه ای یاد کند و به او نسبت ناروا دهد. نسبتی که برخی جریان های ضد ایرانی آن را ساخته و پراکنده اند تا دست بعضی ها در "ایران زدایی از ایران"! باز باشد.

واقعاً این درد را باید با چه کسی گفت که مردی به عظمت کوروش که دنیا می ستاید را در همین ایران - در سرزمین خود کوروش - به بدی و حقارت و افترا نام می برند؟

اگر این شخص متعلق به اروپا، مصر، چین یا آمریکا بود، در آنجا نیز چنین زننده و مشمئز کننده با وی برخورد می شد یا آنکه از صدقه سری او، کلی برای خودشان اعتبار کسب می کردند؟!

اصلا یکی نیست به افرادی مثل آقای شجونی بگوید شما را چه به تاریخ؟! اصلا شما تا حالا چند کتاب درباره ایران باستان خوانده اید که این گونه به خود اجازه می دهید افتخارات تاریخی یک ملت را لجن مال کنید؟

متاسفانه فردی مثل آقای شجونی که لباس روحانیت به تن دارد، نه تنها برای تحریف و تخریب تاریخ ایران، به اطلاعاتی ناموثق و جعلی روی می آورد بلکه حتی در رشته تخصصی خودش نیز آنقدر سررشته و دانایی از خود نشان نمی دهد و فردی که علامه طباطبایی از او به عنوان "ذوالقرنین" نبی یاد می کند را چنین مبتذل و خوار می نماید.

از آقای شجونی انتظار نمی رود تا از تاریخ ایران باستان سررشته داشته باشد ولی این انتظار چندان بزرگی نیست که چنین روحانی پرسروصدایی دستکم یک بار تفسیر المیزان علامه محمد حسین طباطبایی را خوانده باشد یا تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی و تنی چند از روحانیون معروف مانند حجه الاسلام قرائتی را مرور نموده باشد و بداند که در این دو تفسیر که اتفاقا معروف ترین تفاسیر معاصر از قرآن کریم هستند، از کوروش به عنوان ذوالقرنین یاد و تمجید شده است.

علامه در المیزان می نویسد: آنچه قرآن از وصف ذوالقرنین آورده با این پادشاه عظیم تطبیق مى شود، زیرا اگر ذوالقرنین مذكور در قرآن مردى مؤ من به خدا وبه دین توحید بوده كورش نیز بوده ، و اگر اوپادشاهى عادل ورعیت پرور وداراى سیره رفق ورأ فت واحسان بوده این نیز بوده واگر اونسبت به ستمگران و دشمنان مردى سیاستمدار بوده این نیز بوده واگر خدا به اواز هر چیزى سببى داده به این نیز داده ، واگر میان دین وعقل وفضائل اخلاقى وعده و عده وثروت وشوكت وانقیاد اسباب براى اوجمع كرده براى این نیز جمع كرده بود.

وهمانطور كه قرآن كریم فرموده كورش نیز سفرى به سوى مغرب كرده حتى بر لیدیا وپیرامون آن نیز مستولى شده وبار دیگر به سوى مشرق سفر كرده تا به مطلع آفتاب برسید، ودر آنجا مردمى دید صحرانشین و وحشى كه در بیابانها زندگى مى كردند. ونیز همین كورش سدى بنا كرده كه به طورى كه شواهد نشان مى دهد سد بنا شده در تنگه داریال میان كوه هاى قفقاز ونزدیكیهاى شهر تفلیس است .

حال چگونه است که یک روحانی به خود اجازه می دهد پیامبری مانند ذوالقرنین یا همان کوروش عدالت گستر را با چنین ادبیات سخیفی یاد کند؟

آقای شجونی اگر مثل خیلی ها، ایرانی بودن خود را فراموش کرده اید، لااقل به احترام لباسی که به تن دارید، کتاب آسمانی و تفسیر آن را که باید به یاد داشته باشید! اگر هم با مشایی مشکل دارید و از اینکه او از کوروش تمجید کرده است دلخورید، بروید با خود مشایی تسویه حساب کنید، چرا تاریخ و فرهنگ کهن ایرانی را سخیف می کنید؟!

اما در کنار همه این ناگواری ها و بی مهری هایی که به تاریخ و تمدن ایران می شود، خبر خوش این است که مردم ایران بیش از پیش به تاریخ و تمدن کهن خود می بالند و بدان علاقه دارند ، هر چند بعضی ها را خوش نیاید ( که نیاید) !.../عصر ایران