سبک زندگی
2 دقیقه پیش | شناخت بهترین آتلیه کودک و بارداریبچه ها به سرعت بزرگ میشوند، زودتر از چیزی که فکرش را میکنید یا انتظارش را دارید. زمانی توانایی راه رفتن یا حرف زدن ندارند ولی اندک زمانی بعد آنها را در حال دویدن و مکالمه ... |
2 دقیقه پیش | فیلم: تزیین اتاق کودک با گلهای مقواییهمین الان یک نگاهی به اتاق کودکتان بیندازید. آیا دلتان نمی خواهد چیزی به آن اضافه کنید؟ وقتی پولش را ندارید، پس باید از خلاقیتتان کمک بگیرید. در این ویدئو گل هایی مقوایی ... |
6 قانون برای نجات زندگی مشترک شما
زن و شوهرهای بسیاری هستند كه احساس میكنند به راحتی نمیتوانند با هم حرف بزنند و مشكلاتشان را با صحبت كردن حل كنند. اگر شما هم جزو این دسته هستید دكتر فیل برایتان راهحل ویژهای دارد.
مشكل بسیاری از افراد این است كه واقعا نمیدانند چه نوع ارتباطی را میتوان یك ارتباط خوب دانست و اصلا ارتباط صحیح یعنی چه؟ آنها گاهی فراموش میكنند حرف زدن و گوشكردن از اساسیترین ابزارهای هر ارتباطی است و به وسیله این 2ركن است كه شما میتوانید از احساسات طرف مقابلتان باخبر شوید و احساساتتان را هم به طرف مقابل انتقال دهید و تمام مشكلات موجود در رابطه را حل كنید. شاید این جمله معروف را شنیده باشید كه «به جای اینكه بر تاریكی لعنت بفرستی چراغی را روشن كن» بنابراین به جای اینكه مدام در زندگی گله كنید كه با همسرتان نمیتوانید به راحتی حرف بزنید و به توافق برسید، باید هنر و مهارت ارتباط را یاد بگیرید تا دیگر مشكلی به نام نبود ارتباط در خانواده شما وجود نداشته باشد.
شفاف حرف بزنید
باید سعی كنید تا حد ممكن واضح و شفاف صحبت كنید. سعی كنید هر آنچه میگویید یا اشاره میكنید یا قصد دارید بهطور ضمنی به دیگری بفهمانید كاملا دقیق بیان شود و اگر طرف مقابلتان (دوست یا همسر) حرفهایتان را به درستی متوجه نشد یا آنها را به چالش كشید؛ بهتر است بهطور كامل برای او توضیح دهید كه معنی حرفهایتان چیست و آنچه میگویید چه معنایی میدهد. البته منظور این نیست كه شما باید هرآنچه فكر یا احساس میكنید را برای دیگران توضیح دهید بلكه اینجا منظور این است كه وقتی وارد گفتوگو شدید و آگاهانه تصمیم گرفتید كه بعضی چیزها را فاش كنید باید آنها را شفاف بیان كنید.
مهم است كه او چه میشنود
كسانی كه یكطرفه ارتباط برقرار میكنند بیشتر دوست دارند حرف بزنند ولی هرگز گوش نمیدهند و اصلا توجهی هم نمیكنند كه آیا طرف مقابلشان حرفها را متوجه شده است یا نه. مهم برای اینگونه افراد فقط حرفهای خودشان است اینكه بگویند: «من از تو میخواهم كه...»یا تو باید این كار را انجام دهی.» یا.... در واقع تمام آنچه این افراد از ارتباط میدانند همان چیزی است كه خودشان میگویند و اصلا برایشان اهمیتی ندارد كه دیگران چه میشنوند و نتیجه چنین ارتباطی چیزی نخواهد بود به جز تنش و تضاد.
اما بهنظر شما وقتی اینگونه افراد بهدنبال جواب و بازخوردی از طرف مقابل هستند، چه اتفاقی میافتد؟ مثلا زن میگوید: «من از تو میخواهم كه كارهای الف و ب و ت و ث را برای من انجام دهی، بهنظر مشكلی نداشته باشی؟» و شوهر جواب میدهد: «خب انجام كارهای ج، چ، خ برای من چندان مشكل نیست.» جای تعجب نیست آنها اصلا همراه خوبی برای هم نیستند، حرفهای هم را متوجه نمیشوند و حتی در مورد یك چیز یكسان هم حرف نمیزنند. وقتی شما از طرف مقابل جواب و بازخورد بخواهید یعنی اینكه بیشتر بخواهید بفهمید كه او چه شنیده است یا اینكه خودتان چه گفتهاید، در واقع نوع ارتباط بینتان را روشنتر میكنید و متوجه میشوید واقعا چقدر بین شما ارتباط صحیحی وجود دارد و در كجا باید شفافسازی شود.
به انگیزهها توجه كنید
چه شما گوینده باشید چه شنونده باید تمام حرفهایی كه بینتان رد و بدل میشود برایتان كاملا واضح و شفاف باشد، شما باید هم به انگیزه و نیت پشت حرفها توجه كنید و هم پیامی كه داده میشود، مثلا اگر شما شوهری دارید كه میگوید: «تو همیشه همانند بازجوها رفتار میكنی، مدام میخواهی از من سوالات متفاوت بپرسی، از من استنطاق كنی و مرا آزار دهی» از این جملات نباید به سادگی گذشت شما باید سعی كنید بفهمید پشت این كلمات او چه چیزی وجود دارد. آیا او میخواهد شما را دچار عذاب وجدان كند تا چیزی را نبینید؟ یا شما بهدلیل نداشتن احساس امنیت كه در درونتان وجود دارد بیش از حد سعی میكنید زندگی او را كنترل كنید؟ وقتی شما اینگونه سوالات را از خود بپرسید علت و انگیزه بسیاری از كارها و رفتارها را درك كرده و در نتیجه میتوانید از همان جا مشكل را حل كنید.
اگر شما از شوهرتان بپرسید :«آیا باز این جمعه هم میخواهی با دوستانت بیرون بروی؟» در حقیقت شما میخواهید به همسرتان بگویید كه دوست دارید زمان بیشتری را با او بگذرانید اما بهتر است سعی كنید پیامتان را به درستی بیان كنید تا او نیز بتواند جوابی متناسب با آن به شما بدهد.
مطمئن شوید منظور او را درست فهمیدهاید
اگر میخواهید همواره ارتباط درست و صحیحی بین شما و همسرتان وجود داشته باشد باید توافق كنید هنگام صحبت مدام با یكدیگر منظورتان را چك كنید تا مطمئن شوید منظور هم را به درستی متوجه شدهاید و همیشه با صداقت تمام به هم جواب دهید مثلا میتوانید از همسرتان بپرسید: «آیا احساس تو دقیقا همانی است كه میگویی؟ آیا من منظورت را درست فهمیدهام؟» البته فراموش نكنید وقتی شما از او سوال میكنید باید این آمادگی را نیز داشته باشید كه حقیقت و جواب درست را بشنوید. بعد باید آماده باشید او نیز همین گونه سوالها را از شما بپرسد و شما هم باید با صداقت تمام به او پاسخ دهید، مثلا اگر پرسید: «آیا واقعا حالت خوب است؟» اگر واقعا چندان اوضاعتان رو به راه نیست، این جسارت را داشته باشید كه جواب دهید: «نه، حالم خوب نیست.»
پس برای اطمینان از اینكه احساسات همسرتان را به درستی فهمیدهاید باید از او سوال بپرسید.
- زیادهروی نكنید
- از حرف خود برنگردید
- به او نشان دهید حرفهایش را میشنوید
شنیدن تنها كافی نیست، احساس هم مهم است
بیشتر مردم شنوندههایی منفعل هستند. اگر میخواهید به شنوندهای فعال تبدیل شوید نیاز دارید كه بر 2 ابزار مهم تسلط پیدا كنید. یك روانشناس معروف به نام كارل راجرز این 2 ابزار را بازتاب مفهوم و بازتاب احساس مینامد، البته من با همه نظرات راجرز موافق نیستم ولی او در اینجا انگشت روی نكته بسیار مهمی گذاشته است.
وقتی میگوییم «بازتاب مفهوم گوینده» منظورمان این است كه وقتی به حرفهای كسی گوش میكنید به او جواب یا بازخوردی میدهید كه نشاندهنده این است كه پیام واقعی حرفهای او را درك كردهاید اما همه چیز این نیست و چیزهای دیگری همچون درك احساسات نیز مهم است، بگذارید با مثال منظورم را روشنتر كنم كه چگونه یك فرد ممكن است اطلاعاتی را از حرفهای طرف مقابل بهدست بیاورد اما منظور و پیام او را درك نكند.
فرد الف: «متاسفم كه دیر كردم؛ هنگامی كه میخواستم از خانه بیرون بیایم سگم به خیابان پرید و با یك ماشین تصادف كرد.»
فرد ب(بازتاب مفهوم): یعنی سگت با یك ماشین تصادف كرد.
الف: درست است.
ب: آیا سگت مرد؟
الف: بله.
ب: بعدش با جسدش چه كردی؟
در این مثال فرد ب نشان میدهد كه صحبت فرد الف را شنیدهاست اما بهطور واضحی فرد ب تاكید اصلی او را متوجه نشده است.
برای اینكه بتوان در یك موقعیت نسبتا احساسی یك شنونده فعال بود، فرد ب نباید تنها به بازتاب اطلاعات واقعی اظهار شده فرد الف اكتفا میكرد، در این نوع گفتوگوها بازتاب احساسات نیز مهم است در واقع بازتاب احساسات به طرف مقابل میفهماند كه شما نه تنها حرفهای او را شنیدهاید بلكه با او همدلی هم كردهاید و دقیقا احساس او را درك میكنید. این چیزی است كه باعث میشود طرف مقابل از صحبت با شما احساس رضایت كند. اگر بخواهیم بازتاب احساسات را با مثال روشن كنیم اینگونه میشود:
الف: «متاسفم كه دیر كردم هنگامی كه میخواستم از خانه بیرون بیایم سگم به خیابان پرید و با یك ماشین تصادف كرد.»
ب(بازتاب احساسات): وای چقدر بد.... حتما الان احساس خیلی بدی داری.
الف: آره درست است، 12 سال بود كه آن سگ را داشتیم، بچههای من واقعا دوستش داشتند.
ب: مطمئنم كه الان آنها خیلی ناراحتند، واقعا متاسفم كه چنین اتفاقی برایت پیش آمد.
توانایی بازتاب احساسات و نه فقط بازتاب مفهوم برای داشتن یك ارتباط موفق ضروری است.
فیلترهایتان را بشناسید
وقتی من و شما با هم در حال گفتوگو هستیم نمیتوانم روی چگونگی ارتباط برقرار كردن شما كنترلی داشته باشم، تنها میتوانم روی چگونگی دریافتهایم از حرفهای شما كنترل داشته باشم. میتوانم چیزها و عواملی را شناسایی كنم كه در من وجود دارند و باعث میشوند كه حرفهای شما را به درستی متوجه نشوم، در اینجا این عوامل و چیزها را فیلتر مینامم. برای اینكه بتوانید یك شنونده خوب باشید باید فیلترهای درونتان را شناسایی كنید. شاید شما برای گفتوگو یك دستورالعمل خاص داشته باشید، شاید در حال قضاوت درباره طرف مقابل و گویندهاید و به هیچوجه به او اعتماد نداشته باشید، شاید عصبانی باشید یا... هركدام از این فیلترهای روانی میتوانند تا حد زیادی چیزی كه شما میشنوید را تغییر دهند. فیلترها باعث میشوند كه خیلی زود تصمیم بگیرید، ممكن است با پیشداوری درباره همسرتان او را قبل از اینكه حرفهایش را بشنوید محكوم كنید و مثلا نتیجه بگیرید كه او دیگر شما را دوست ندارد، در واقع اصلا برایتان مهم نیست كه او به شما چه میگوید بلكه حرفهایش را تغییر میدهید تا آنها را شبیه تفكرات و احساسات و عقاید خودتان بكنید. با كمی كاوش در درونتان فیلترهایتان را شناسایی كنید. اگر شما از آنها آگاه نباشید به راحتی بسیاری از ارتباطاتتان خراب میشود چون شما حرفهای طرف مقابل را در ذهنتان تغییر میدهید و اصلا برایتان مهم نیست او چه میگوید.
وقتی قرار است درباره موضوع مهمی صحبت كنید كه به لحاظ احساسی نیز درگیر آن هستید، محیطی را برای گفتوگو انتخاب كنید كه حواستان در آن جا پرت نشود تا بتوانید بهطور كامل روی آنچه میگویید و میشنوید تمركز كنید
ویدیو مرتبط :
دموی فیلم قانون جذب(ابر قانون زندگی)
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
یک قانون مهم در زندگی مشترک
وقتی برای تردد در خیابان باید بدانیم رفتن به کدام خیابان و کوچه ممنوع است، رانندگی با چه سرعتی مجاز است، میتوان اینجا دور زد یا نه، حق تقدم در چهارراه با کدام وسیله است و هزاران قاعده و قانون دیگر، پس زندگی در کنار همسر، نیاز به قوانینی دارد که باید آنها را بدانیم و اجرا کنیم.
گاهی لازم است چیزی شبیه تابلو در خانه نصب کنیم که قوانین را به ما گوشزد کند. قانونی که میخواهیم در موردش حرف بزنیم، تابلوی دور زدن ممنوع است. تابلویی که خیلی اوقات اگر پلیس و دوربین در کار نباشد، راحت آن را ندیده میگیریم و گاهی هم دچار تبعات این ندیده گرفتن میشویم.
در زندگی زناشویی و در یک خانه، این قانون چه معنی میتواند داشته باشد؟ تا بهحال فکر کردهاید که چه موقعی همسرتان را دور زدهاید؟ پاسخ به این پرسش چندان سخت نیست، هر چیزی که در خانه به صداقت شما خدشه وارد کند، در حقیقت همان دورزدن شریک زندگیتان است.
پایه و اساس زندگی مشترک بر پایه اعتماد طرفین است. وقتی هر کدام از همسران کاری را انجام میدهند که نمیتوانند به همسرشان بگویند و به نوعی مجبور به مخفی کاری میشوند، یعنی همسرشان را دور زدهاند درست جایی که تابلوی دور زدن ممنوع نصب شده است! اگر طرف مقابل با نصب دوربین و چککردن همسر متوجه این دور زدن بشود، خودرو به پارکینگ منتقل خواهد شد و زندگی لنگ میماند.
اما دور زدن در زندگی مشترک مصادیق زیادی دارد. گاهی اوقات زن و شوهر نمیدانند کاری که انجام میدهند در حقیقت دور زدن طرف مقابل است و آن را با زرنگی اشتباه میگیرند. این حرکت آنها مرا یاد افرادی میاندازد که با دیدن پلیس، کمربند ایمنی خود را به صورت کاملا صوری روی بدن میآورند بدون آن که آن را ببندند و با رد شدن از مقابل پلیس آن را رها و فکر میکنند خیلی زرنگ هستند. یعنی احتمال آسیبدیدن به جانشان را نوعی زرنگی میدانند. حال وقتی در زندگی مشترک کاری میکنیم که به صداقت و اطمینان در فضای خانه آسیب میزنیم، در خوشبینانهترین حالت آن حتی وقتی همسرمان متوجه نشود، اطمینان نداشتن به فضای خانه، بر روحیه و احساس آرامش ما نیز اثر میگذارد. حالا دو مصداق از دور زدنهای همسر را کمی با هم بررسی میکنیم.
اولین نوع دور زدن همسر که در زندگی این روزها رایج شده است، دروغ گفتن است. در حقیقت دروغگویی از مسئولیتناپذیری ناشی میشود.
یکی از دلایل عمده دروغ در زندگی، ترس از دست دادن موقعیت است زمانی که افراد چنین احساسی را دارند، اقدام به دروغگویی میکنند و با این عمل اعتماد افراد نسبت به یکدیگر کاهش مییابد. اگر موقعیت به گونهای باشد که فرد آنچه اتفاق افتاده آزادانه تعریف کند و آن اتفاق مورد تحلیل قرار گیرد و با گذاشتن قول و قراری با یکدیگر مانع از بروز مجدد این اتفاق شوند، بسیار بهتر و کار سازتر است. هر کدام از همسران، زمانی که در خصوص یک موضوع از اول دروغ میگویند، سبب میشود تا انتها دروغ را ادامه دهند. زمانی که فرد اشتباهی مانند دروغ گفتن را مرتکب شود باید تمام سعی خود را به کار گیرد تا طرف مقابل متوجه نشود. یک ضربالمثل قدیمی هست که میگوید: دروغگو کم حافظه است! در بسیاری مواقع دست همسر دروغگو رو میشود و حال، مرحله دوم مشکلات شروع خواهد شد؛ بازسازی اعتماد از دست رفته!
البته در برخی مواقع بررسیکردنها و حساسیتهای زیاد طرف مقابل به دروغگویی همسر میانجامد. در خانوادههایی که همسران یکدیگر را با دروغ دور میزنند، زوجین نسبت به یکدیگر گذشت ندارند و با انجام کوچکترین خطا، واکنش بدی از خود نشان میدهند. همین حساسیتهای بیش از حد گاهی همسر را به دروغگویی وادار میکند. در حالی که خانه باید جایی باشد که افراد با هم راحت بوده و اگر هم خطایی کردند امید به بخشش داشته باشند و آن وقت مجبور نمیشوند یکدیگر را دور بزنند.
اما نوع خطرناکتر و آسیبزنندهتر دور زدن که این روزها گاه اتفاق میافتد و یک تهدید جدی برای خانواده است، دور زدنهایی با رنگ و بوی نفر سوم است. خیانت در حقیقت دور زدن همسر و دور زدن تعهدی است که در محضر خداوند به آن پایبند شدیم. این نوع دور زدن، میتواند آسیبهای جدی به زندگی ما برساند. علاوه بر احتمال برملا شدن و از هم پاشیدگی زندگی مشترک، عذاب وجدانی که همسر خائن در تنهایی خود تحمل میکند حتی اگر در خودآگاه متوجه آن نشود، ناخودآگاهش را در هم ریخته و در دراز مدت افسردگی و مشکلات روحی ایجاد خواهد کرد.
برخی افراد وقتی خیانت میکنند برای فرار از واقعیت و آرامش درونی خود با آوردن دلایل مختلفی سعی میکنند کارشان را توجیه کنند. مثلا نبود پیوند عاطفی در خانه، مشغله زیاد همسر، سرد مزاجی و بی توجهی به رابطه زناشویی را علت خیانت میدانند در حالی که اگر طرف مقابل آنها به هر کدام از این دلایل چنین کاری کند، نمیتوانند قبول کنند.با آمدن نسل جدید روابط اجتماعی به صورت آنلاین و مجازی باید بتوانیم، قواعد ارتباط صحیح آنها را نیز به دست آوریم.
بسیاری از دوستیهای مجازی و مراودات آنلاین که به دلیل نبود طرف مقابل و تایپ کلمات به عنوان واسطه، به نظر ما عادی و طبیعی میآید، در حقیقت نوعی خیانت محسوب میشود. خیانت فقط رابطه جنسی نیست حتی وابستگی عاطفی به جنس مخالف و نامحرم هم خیانت است. این گپزدنها و وقت گذاشتنهای اینترنتی که در بسیاریمواقع با وابستگی همراه است، همان خیانت است که رنگ و لعاب مدرن گرفته. هر گاه خودتان را توجیه میکردید که این فقط یک رابطه در شبکه اجتماعی است، خود را جای همسرتان بگذارید. ببینید دوست دارید همسر شما با جنس مخالفی در فضای مجازی ساعتها حرف بزند و عکس و نوشته رد و بدل کند؟
با مدرن شدن زندگی، حتی دور زدنهایمان هم مدرن شده است، اما نتیجه فقط یک چیز است: از بین رفتن روح آرامش در خانه که ضرر اصلی آن متوجه خودمان خواهد شد، درست مثل وقتی در جای دور زدن ممنوع، دور میزنیم و خودمان آسیب میبینیم.
منبع :sara.jamejamonline