سبک زندگی
2 دقیقه پیش | شناخت بهترین آتلیه کودک و بارداریبچه ها به سرعت بزرگ میشوند، زودتر از چیزی که فکرش را میکنید یا انتظارش را دارید. زمانی توانایی راه رفتن یا حرف زدن ندارند ولی اندک زمانی بعد آنها را در حال دویدن و مکالمه ... |
2 دقیقه پیش | فیلم: تزیین اتاق کودک با گلهای مقواییهمین الان یک نگاهی به اتاق کودکتان بیندازید. آیا دلتان نمی خواهد چیزی به آن اضافه کنید؟ وقتی پولش را ندارید، پس باید از خلاقیتتان کمک بگیرید. در این ویدئو گل هایی مقوایی ... |
واقعا کسی حریف این دهه هفتادی ها می شود؟!
اگر یک روز گذارتان به دبیرستانی که 15 سال پیش در آن درس می خواندید افتاد، چون در و دیوار و نمای ساختمان آن هیچ فرقی نکرده بود، فکر نکنید این جا همه چیز مثل سابق است. مهم ترین عنصر یک مدرسه دانش آموزان آن هستند.
مجله روشن - ندا رضاحسینی: اگر اشتباه نکنم همه چیز تغییر کرده است. یک سری از این تغییرات معلوم است و یک سری هم انگار فقط با چشم های مجهز دیده می شوند. مثلا اگر ملاک مان را 15، 10 سال قبل بگذاریم، می بینیم خیلی از کوچه و خیابان های شهر چهره عوض کرده اند. نمای ساختمان ها تومنی دوزار با قبل شان توفیر کرده و شیک شده اند.
خلاصه که همه چیز تغییر کرده است. اما اگر یک روز گذارتان به دبیرستانی که 15 سال پیش در آن درس می خواندید افتاد، چون در و دیوار و نمای ساختمان آن هیچ فرقی نکرده بود، فکر نکنید این جا همه چیز مثل سابق است. مهم ترین عنصر یک مدرسه دانش آموزان آن هستند. حالا کلاس های درس را دختران متولد دهه 70 پر کرده اند که با ما و روزگارمان خیلی فاصله دارند.
روپوش های سرمه ای، کتانی های نارنجی
بعضی بچه ها در حیاط مدرسه با دوستان شان قدم می زنند و بلندبلند می خندند. عده ای هم دسته دسته گوشه های حیاط نشسته اند. یکی کتاب درسی به دست دارد و مطالبی را تند تند برای خودش تکرار می کند، گاهی حواسش به دخترهای دیگر پرت می شود و بعد از چند ثانیه دوباره به کتاب بر می گردد. جلوی بوفه کم و بیش شلوغ است.
دو سه نفری که دور هم نشسته اند یواشکی گوشی های موبایل شان را درآورده اند و راجع به ماجرایی در تلگرام صحبت می کنند. هرازگاهی یکی شان سرش را بلند می کند و اطراف را می پاید. در حیاط خبری از معاونان نیست، فقط یکی از آن ها کنار پنجره دفتر معاونت نشسته و هرازگاهی نگاهی به حیاط مدرسه می اندازد؛ انگار علاقه ای به سر و کله زدن با بچه ها ندارند. آن طرف پشت ساختمان روی چند پله که به دری بسته می رسد، چند دختر نشسته اند. یکی شان مقنعه اش را حسابی عقب کشیده، جوری که گوش هایش پیداست و پیرسینگ های برجسته اش خودنمایی می کنند.
با این که فرم مدرسه به تن دارند اما سعی کرده اند حدالامکان دستی در آن ببرند؛ آستین مانتوهای شان را تا آرنج بالا زده اند، مقنعه شان را تا جای ممکن عقب کشیده اند و موهای شان را کج ریخته اند. روی مچ دست بیش ترشان دست بندهای چرمی یا کنافی دیده می شود، به پاهای شان که نگاه کنی انگار به یک جعبه مدادرنگی نگاه می کنی؛ اغلب کتانی به پا دارند. آن هم کتانی های رنگارنگ سبز و آبی و نارنجی با توناژهای جیغی که در کنار مانتو شلوارهای سرمه ای و ساده شان بدجوری خودنمایی می کنند. کتانی هایی با برندهای مشهور که خرج زیادی روی پدر و مادرهای شان گذاشته است؛ آن هم برای کسانی که در منطقه متوسط شهر زندگی می کنند و بچه های شان را به مدرسه دولتی فرستاده اند.
صدای دو دانش آموز را که نزدیک هستند، می شنوم. یکی دختر لاغراندام و بلندی است که ساعت گران قیمت به دست دارد و برای دیگری از پسری تعریف می کند که همین دیروز با او آشنا شده است؛ با آب و تاب از مدل ماشین پسر و قیافه «هنری» او و کافی شاپی که با هم رفته اند، می گوید. با حرارت حرف می زند و دوستش انگار کلمات را از روی لب های او بُر می زند. اصلا حواس شان نیست که چه قدر بلند حرف می زنند، انگار برای شان مهم نیست که کسی حرف های شان را بشنود.
اینترنت؛ چاقوی دولبه
جلوی دفتر شلوغ است؛ چندتایی دانش آموز با یکی از معلم ها یک به دو می کنند. یکی از دخترها که می گوید: «ای بابا! خانم بی خیال شین دیگه، گیر دادین ها!» انگار معلمش با این ادبیات حرف زدن بچه ها خیلی آشناست. برخلاف تصورم به جای این که عصبانی شود با خونسردی حرف هایش را پی می گیرد. به نظر می رسد نه تنها بچه های دهه هفتادی با دوره ما فرق می کنند بلکه حتی دبیران، معاونان و مدیران هم تغییر کرده اند.
خانم «بیگی»، دبیر فیزیک حرفم را تایید می کند و می گوید: «خب دوره و زمانه عوض شده. یک سری قراردادهایی که قبلا وجود داشت، برای بچه های امروز مهم نیست. مثلا 15، 10 سال پیش بین معلم ها و دانش آموزان حریمی وجود داشت که بچه ها به خودشان اجازه نمی دادند وارد آن شوند اما الان اصلا با کسی رودربایستی ندارند.»
خانم «عباسی»، دبیر ادبیات، با این حرف مخالف است. او یک سوی دیگر ماجرا را باز می کند و می گوید: «الان روی بچه ها فقط به معلم های شان باز نشده است، کلا این بچه ها سرکش تر از نسل های قبل هستند و قبح خیلی از مسائل برای شان ریخته است. دانش آموزان دختر، قبلا در این سن و سال نسبت به رابطه دختر و پسر خجالتی بودند یا اگر رابطه ای داشتند، آن را انکار می کردند. اما در حال حاضر، اغلب دختران دبیرستانی دوستی های رنگارنگی با جنس مخالف دارند که با آن ها به هم پز می دهند و حتی با هم رقابت می کنند. اگر هم کسی اهل این کارها نباشد، بقیه به او به چشم یک آدم عقب افتاده و بی عرضه نگاه می کنند.»
بعضی از اولیای مدرسه علت بیش تر تغییرات این بچه ها را در سر و کار داشتن آن ها با اینترنت و گستردگی اطلاعات می دانند که مانند یک چاقوی دولبه برای دانش آموزان دهه هفتادی عمل کرده است. خانم «حسینی»، دبیر زیست شناسی همین اعتقاد را دارد. او می گوید: به خاطر اینترنت و راه های ارتباطی هوش اجتماعی این بچه ها بالا رفته است، آگاهی شان بیش تر شده و درک بهتری از مسائل دارند. اما خب در عوض تنبل تر شده اند و به سخت کوشی دانش آموزان قدیم نیستند چون همه چیز در دسترس شان است؛ انواع و اقسام کتاب های کمک آموزشی و کلاس های مختلف فوق برنامه و از همه مهم تر اینترنت که هر نوع اطلاعاتی را می توانند از آن بگیرند.»
اسم دبیرستان قدیمی ام را در اینترنت سرچ می کنم. تا به حال به ذهنم نرسیده بود این کار را بکنم اما با چیزهایی که امروز دیدم و شنیدم به نظر ابتدایی ترین کار ممکن است. سایت خود مدرسه جزو اولین یافته های گوگل است. در سایت اطلاعاتی کاملی را از مدرسه، تاریخچه، کارمندان و... می توان دید. حتی تعداد زیادی عکس از دانش آموزان با معلم های شان که در یک اردوی سفری مشهد گرفته شده است.
اما چیزی که توجهم را بیش تر جلب می کند، وبلاگی است که بچه های دبیرستان در آن حرف ها و نقد و نظرشان را درباره هر چیزی که به مدرسه مربوط باشد، نوشته اند. از خوبی ها و بدی های مدرسه و این که فلان دبیر خوب است و آن یکی بد و البته معاونان و حتی مدیر مدرسه در بعضی نظرات حرف های عجیبی نسبت به کارکنان و اولیای مدرسه دیده می شود. گاهی آن ها را با کلمات رکیک نواخته اند یا نسبت های زشت و ناروایی به آن ها داده اند؛ حرف ها و فحش هایی که من از خواندنشان وا می روم. گمانم امروزه حتی ناظم مدرسه «قصه های مجید» هم به همان قصه ها گریخته باشد.
ویدیو مرتبط :
صرفا جهت خنده فرق دهه شصتی ها با دهه هفتادی ها
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
آیا واقعا طلاق بین دهههفتادیها بیشتر است؟
هستند دختران و پسران 20 تا 26 سالهای در میان اقوام كه خیلی زود ازدواج كرده ولی دختران و پسران 29 تا 35 ساله هنوز سنگر مجردی را حفظ كردهاند. خیلیها معتقدند وقتی تب دختران و پسران نسل چهارمی برای ازدواج تند است، به همان سرعت هم به عرق مینشیند و خیلی زود به طلاق میرسد.
اما چقدر بر اساس آمار و اطلاعات موجود این اتفاق درست است و چقدر میشود به این حرفها استناد كرد؟ وقتی به آماری كه ثبت احوال ایران اعلام كرده نگاه میكنیم، با خیلی از واقعیتها روبهرو میشویم؛ در هر ساعت، 19 طلاق در كشور اتفاق میافتد.
این یعنی این روزها زندگی برای بسیاری، شوخیای بیش نیست. چه دهه هفتادی و چه دهه شصتی و چه .... اما این وسط چقدر شیب طلاق به سمت دهههفتادیها متمایل است؟
ساعتی 19 طلاق در كشور
«در سال ٩٣ در هر ساعت ١٩ طلاق در ایران ثبت شده است و آمار طلاق رو به افزایش است.» این حرفی است كه علیاکبر محزون، مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی و مهاجرتی سازمان ثبت احوال اوایل فرودین ماه امسال اعلام كرد.
بیایید كمی جزییتر به این آمار نگاه كنیم؛ در سال 93، ١٦٣هزار و ٥٧٢ مورد طلاق ثبت شده كه نسبت به سال 92، افزایش 3/5 درصدی داشته. اگر این تعداد را بر ماههای سال و ساعتهای كاری دفاتر ثبت ازدواج و طلاق تقسیم كنیم، میشود 448 مورد طلاق در هر شبانهروز كه یعنی میشود 19 مورد در هر ساعت اما اگر دقیقش را بررسی كنیم بر اساس ساعت كاری دفاتر ثبت ازدواج و طلاق، این رقم بالاتر خواهد رفت.
به گفته مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی و مهاجرت سازمان ثبت احوال کشور، براساس آمارها به ازای هر یکهزار نفر جمعیت کشور 1/2 مورد طلاق در كشور رخ میدهد. از طرفی به گفته محزون در سال ٩٣ به ازای هر 4/4 مورد ازدواج در کشور یک مورد طلاق به ثبت رسیده در حالی كه در سال 92 به ازای هر پنج مورد ازدواج یک مورد طلاق به ثبت رسیدهاست.
اپیدمی طلاق بین دهه هفتادیها؟
اگر نگاهی به آمار طلاق و ازدواج بیندازیم به این نتیجه میرسیم كه در طی سالهای اخیر میزان طلاق در كشور در رنج 24 تا 25 سال در بین دختران و 27 تا 29 بین پسران است. اما دهه هفتادیها در خوشبینانهترین حالت در سن 24 سالگی به سر میبرند. پس اینكه بگوییم طلاق در این نسل افزایش پیدا كرده، تحلیل درستی نیست.
ضمن اینكه روند افزایش طلاق در این سالها رو به افزایش گذاشته و از طرفی میزان ازدواج كم شده است. بر اساس آمار، در 10 سال گذشته بیشترین سن طلاق بین دختران و پسران جوان از 24 تا 29 سال است. پس نمیتوان گفت دهه هفتادیها بیشترین طلاق را دارند.
كدام استانها بیشترین طلاق را دارند
اما فارغ از اینكه طلاق چقدر در كشور رخ میدهد، در بعضی استانها میزان طلاق بیشتر است. تازهترین گزارش سازمان ثبتاحوال از طلاق در کشور همچنین نشان میدهد استانهای خراسان رضوی با سه مورد طلاق به ازای هر یکهزار نفر جمعیت، گیلان با 8/2 نفر و تهران با 6/2 مورد طلاق، بیشترین میزان طلاق را در سطح کشور دارند.
آمار طلاق در این شهرها بیشتر از میانگین كشوری است. از طرفی استان سیستانوبلوچستان هم با نیم درصد، کمترین میزان طلاق در سطح کشور را دارد و همچنان در صدر کمترین آمار مربوط به طلاق در میان استانهاست.
براساس این گزارش در استان ایلام هم به ازای هر یکهزار نفر جمعیت، یک مورد طلاق و در یزد هم 1/2 مورد طلاق به ثبت رسیده که این سه استان هم نرخ طلاق پایین از میانگین کشوری را به خود اختصاص دادهاند. براساس اعلام سازمان ثبت احوال روزانه 90 زوج در تهران از یکدیگر جدا میشوند.
بیشترین علتهای طلاق در كشور
دکتر همایون هاشمی، رئیس پیشین سازمان بهزیستی در بهمنماه سال گذشته درباره 10 دلیل عمده درخواست طلاق صحبت كرده و گفته بود: «عدم مسئولیتپذیری، طلاق عاطفی، اعتیاد، دخالت اطرافیان، کمبود مهارتهای زندگی، بیکاری، عدم تسلط به مهارتهای حل مسئله، عدم حمایت های روانی و عاطفی، پایین بودن آستانه تحمل و همچنین عدم بلوغ فکری از جمله دلایل مهم درخواست طلاق هستند.
به گفته او عدم مسئولیتپذیری 49/9 درصد، طلاق عاطفی 4/9 درصد، اعتیاد 79/7 درصد، بیکاری 78/4 درصد بیشترین درصدها در طلاق را دارند.
از طرفی محمدتقی حسنزاده، رئیس مرکز مطالعات و پژوهشهای وزارت جوانان با اشاره به طلاقهای عاطفی که این روزها در میان زوجهای ایرانی روند رو به رشدی دارد، گفته است: «آمار دقیقی از طلاقهای عاطفی در میان زوجهای ایرانی نداریم، اما یکی از مهمترین علل اینگونه رفتارها، تغییر در سبک زندگی و فردگرایی افراد به تقلید از فرهنگ غربی است.»
افزایش آمار طلاق، تغییرات اجتماعی به دنبال دارد
دکتر سعید معیدفر، جامعهشناس و استاد دانشگاه تهران معتقد است افزایش آمار طلاق بیش از آنکه نگرانکننده باشد از تغییرات اجتماعی در ایران خبر میدهد و شیب تند طلاق در ایران به دلیل شرایط خاص اجتماعی این مقطع زمانی است و الزاما به این معنی نیست که این روند آنقدر ادامه پیدا میکند که اصولا نهاد خانواده به کلی در ایران فرو پاشیده شود.
معیدفر، افزایش آمار طلاق در ایران را ناشی از شرایط اجتماعی یک جامعه در حال گذار میداند: «ما بسیاری از مسائل اجتماعی ایران را با توجه به اینکه جامعه ایران در دوران گذار است، تحلیل میکنیم.
خانواده ما هم مثل جامعه ما در حال گذار از یک وضع به وضع دیگری است و افزایش آمار طلاق هم ناشی از همین تغییرات است. وضع قبلی خانواده تابع ارزشها، قوانین و مقررات و عرف اجتماعی بوده است اما خانوادهای که حالا افق خودش را نشان میدهد مولفههایش تغییر کرده است.
برای مثال روابط بین طرفین در خانواده از شکل روابط یکسویه که در گذشته از طرف مرد به سمت زن بوده تغییر کرده و نظم جدید زندگی خانوادگی را دو سویه میبیند و براساس عقلانیت و اخلاق و حفظ حقوق متقابل تعریف میکند.»
این جامعهشناس، افزایش آمار طلاق را ناشی از برخورد تصورات قالبی و عرفی با افزایش آگاهیهای نسل جدید بهویژه زنان میداند و میگوید: «بعضا برخی از تصورات قالبی در جامعه و قوانین ما نسبت به خانواده وجود دارد که در آن تا حدی هنوز حقوق طرفینی آنطور که در جامعه امروز باید باشد به رسمیت شناخته نشده، قوانین ما به نسبت تغییرات اجتماعی هنوز عقب مانده است و هنوز در جامعه لایههایی از عرف اجتماعی باقی مانده، اگرچه صورتها تغییر کرده اما تلقیها خصوصا در میان مردان تلقیهای پیشین است و همین مسائل بر افزایش آمار طلاق موثر است.»
بالای ٦٠درصد جمعیت، زنانی هستند که نیمی بیشتر از صندلیهای دانشگاهها را اشغال کردهاند و نوع نگاه آنها به زندگی و خانواده تغییر کرده است كه حقوق و قوانین کشور هم باید این تغییر را به رسمیت بشناسد.
اگر این تغییرات و افزایش آگاهیها در جامعه به رسمیت شناخته شود و حقوق طرفینی بدون تبعیض وجود داشته باشد، طرفین ازدواج به تدریج خودشان را کنترل میکنند، اختلافات کاهش پیدا میکند و به تدریج روند افزایشی طلاق تثبیت شده و بعد میتوان با راهکارهایی آن را کاهش داد.
اخبار اجتماعی - قانون