سبک زندگی
2 دقیقه پیش | شناخت بهترین آتلیه کودک و بارداریبچه ها به سرعت بزرگ میشوند، زودتر از چیزی که فکرش را میکنید یا انتظارش را دارید. زمانی توانایی راه رفتن یا حرف زدن ندارند ولی اندک زمانی بعد آنها را در حال دویدن و مکالمه ... |
2 دقیقه پیش | فیلم: تزیین اتاق کودک با گلهای مقواییهمین الان یک نگاهی به اتاق کودکتان بیندازید. آیا دلتان نمی خواهد چیزی به آن اضافه کنید؟ وقتی پولش را ندارید، پس باید از خلاقیتتان کمک بگیرید. در این ویدئو گل هایی مقوایی ... |
همسر دروغگو را درمان كنید
دروغ گفتن در دوران آشنایی ممكن است دلایل مختلفی داشته باشد. فردی ممكن است در ابتدای آشنایی در مورد شغل و تحصیلات یا در رابطه با مواردی دروغ بگوید كه به احتمال زیاد در آینده رو میشوند.
فردی ممكن است در ابتدای آشنایی در مورد شغل و تحصیلات یا در رابطه با مواردی دروغ بگوید كه به احتمال زیاد در آینده رو میشوند. دكتر سیما قدرتی، مشاور و عضو هیات علمی دانشگاه در ادامه به شما میگوید با همسر دروغگو چگونه برخورد كنید.
دروغهای دوران آشنایی
دروغگویی یك ویژگی رفتاری است كه صفر و صد ندارد؛یعنی همه افراد در برخی از موقعیتهایی كه در آن قرار میگیرند ناچار میشوند بنا بر یك سری مصلحتاندیشیها راستش را نگویند. بعضی افراد در مواجهه با مسائل كوچك دروغ میگویند؛ مثلا خانمی لباسی را میپوشد كه ممكن است زیبا نباشد اما زمانی كه به همسرش نشان میدهد، او به دلیل اینكه در ابتدای رابطه هستند یا اینكه نمیخواهد توی ذوق همسرش بخورد ممكن است راستش را نگوید و مثلا بگوید خیلی هم به شما میآید.
ولی یك وقتهایی دروغگویی در مورد مسائل جدی است. فردی ممكن است در ابتدای آشنایی در مورد شغل و تحصیلات یا در رابطه با مواردی دروغ بگوید كه به احتمال زیاد در آینده رو میشوند؛ مثلا اگر در رابطه با بیماری خاصی كه درگیرش است دروغ بگوید ممكن است در آینده آن رابطه با مشكلاتی جدی روبهرو شود.
ریشه دروغگویی به كدام دوران بر میگردد؟
بعضی از والدین شاكی هستند از اینكه بچه چهار سالهشان هم دروغ میگوید؛ مثلا میگویند فرزندشان تعریف میكند كه فوتبال بازی كردم و چهار تا گل هم زدم درحالیكه من از پنجره نگاه میكردم و اصلا چنین چیزی نبود. واقعیت این است كه وقتی یك بچه دروغ میگوید خیلی نمیشود به او خرده گرفت به این دلیل كه كودك هنوز تفاوت بین دنیای خیالی و واقعی را نمیداند و نمیتواند بین دنیای خیالی و حقیقی تمایزی قائل شود و آن چیزی كه آرزو دارد را بیان میكند.
هر چه سن بالاتر میرود فرد میتواند بین دنیای درون و بیرون تمایز قائل شود و میزان دروغ گفتن كاهش پیدا میكند. مثلا از یك كودك 7 ساله انتظار میرود بهمراتب كمتر از یك بچه 4-3 ساله دروغ بگوید.
آیا خواستگار شما راست میگوید؟
گاهی دروغ گفتن آنقدر در تمام ابعاد زندگی یك فرد ریشه دوانده كه خودش هم این موضوع را نمیپذیرد؛ بنابراین اطرافیانش باید برای آگاهسازی و تغییر رفتار او را پیش یك درمانگر ببرند. به همین خاطر در دوران آشنایی پیشنهاد میشود حتما دو طرف رابطه تستهای پیش از ازدواج را انجام دهند. یكی از مسائلی كه در این تستها مشخص میشود این است كه این فرد چقدر انسان صادقی است و میخواهد خودش را بهتر از آنچه هست نشان دهد یا برعكس خودش را دست پایین هم میگیرد.
این موارد گاهی با یكی، دو جلسه مشاوره هم مشخص نمیشوند بلكه از طریق ابزاری مثل تست میتوان به آن پی برد؛ چراكه بسیاری از اختلالهای شخصیتی مثل دروغگویی فقط زمانی مشخص میشوند كه فرد در مرحله حادی از بیماری یا در شرایطی سخت قرار میگیرد.
چقدر به طرف مقابل بستگی دارد؟
بعضی خانمها یا آقایان وارد فازی از ارتباط میشوند كه مدام در حال مچ گرفتن و اثبات دروغگویی دیگری هستند و طرف مقابل هم مدام در حال اثبات بیگناهی است. یكی از علتهای دروغگویی در دوران آشنایی پذیرفته شدن از جانب طرف مقابل است. اما در دوران ازدواج از این خبرها نیست. پس قبل از ازدواج خوب چشمهایتان را باز كنید. گاهی هم واكنشهای نامناسب طرف مقابل دروغگویی را تشدید میكند؛ مثلا فردی به همسرش میگوید من دیروز به جای ورزش با دوستم بیرون رفتم و با واكنش نامعقول طرف مقابل مواجه میشود.
با اینكه بسیاری از این رفتارها از دوران كودكی تقویت میشوند اما حتی در دوران ازدواج هم با طرز برخورد نامناسب و نوع صحبت كردن دروغگویی تشدید، تقویت یا كاهش پیدا میكند؛ مثلا اگر فردی برای مشاوره مراجعه میكند و میگوید همسرم دروغگوست، فقط با فردی كه دروغ میگوید صحبت نمیكنیم، بلكه با طرف مقابل هم گفتوگو میكنیم تا مشخص شود واكنش او به چه شكل است. شاید همسرش در گذشته راست میگفته اما هیچ وقت با واكنش مناسبی مواجه نشده.
یكی از ریشههای اصلی دروغگویی ترس است
در دوران نامزدی گاهی آقا پسر میزان درآمدش را به دروغ پایینتر مطرح میكند؛ در این موارد ممكن است با فردی خسیس مواجه باشیم اما همیشه هم اینطور نیست. اگر هم درآمدش را بیشتر مطرح میكند گاهی به دلیل تایید گرفتن از طرف مقابل است؛ كمااینكه در هر آدمی دروغ گفتن به دلیل خاصی صورت میگیرد. در برخی از افراد ممكن است یك اختلال شخصیتی باشد، گاهی هم ممكن است به دلیل كمبود عزت نفس باشد.
برای برخی هم ممكن است به دلیل دوست داشتن باشد و اینكه اصرار دارند به هر شكلی رابطه شكل بگیرد. گاهی این میل و احساس به قدری شدید است كه دروغ میگوید اما ممكن است در باقی برخوردهای روزانه فرد چنین موردی وجود نداشته باشد. نمیتوان برای همه یك نسخه یكسان پیچید. فرد باید بررسی شود؛ هم خودش و هم موقعیت فعلی و گذشتهاش. این مهم است كه آیا این رفتار همیشگی است یا نه. ریشه دروغگویی در فردی كه زیاد این كار را انجام میدهد به دوران كودكی باز میگردد.
اگر میگوید عصبانی نمیشوم دروغ میگوید
قبل از ازدواج حتما چشمهایتان را باز كنید و فرد را در موقعیتهای مختلف مورد بررسی قرار دهید. اینكه آیا در رابطه با خانوادهاش راست میگوید یا خیر. وقتی از فردی كه با او آشنا شدهاید میپرسید عصبانی میشوی یا نه؟ اگر جواب بدهد نه، قطعا دروغ میگوید. همه آدمها در برهههای مختلفی از زمان ممكن است عصبانی شوند.
واكنش لحظهای نشان ندهید
اگر متوجه شدید همسرتان دروغ میگوید بهتر است همیشه با یك لحن خوب این موضوع را به او گوشزد كنید؛ واكنش لحظهای نشان ندهید بهخصوص اگر آنقدر آرامش دارید كه میتوانید موضوع را به بعد موكول كنید بهتر است در لحظه آن را بیان نكنید. اما اگر نمیتوانید صبر كنید بهتر است با لحنی آرام با همسرتان مطرح و احساستان را بیان كنید و بگویید ناراحت هستید. اگر نمیتوانید موضوع را درست مطرح كنید بگذارید برای زمانی كه توانستید هیجاناتتان را كنترل كنید. خودتان را گاهی حتی هنگام دروغگویی هم جای طرف مقابل بگذارید.
فقط حقیقت را نگفتم؛ همین!
كسی كه دروغ میگوید برای اینكه دروغش برملا نشود ناچار است دروغهای دیگری هم بگوید و این موضوع ادامهدار میشود. وقتی این رفتار زیاد تكرار شود باید با آن مقابله كرد. گاهی مراجعی مطرح میكند كه متوجه خیانت همسرش شده اما او انكار میكند. انكار كردن و گفتن این موضوع كه من فقط حقیقت را به شما نگفتم یا تنها بخشی را گفتهام مكانیسمی دفاعی است كه افراد برای حل مشكلاتشان از آن استفاده میكنند.
دروغگویی فقط این نیست كه چیز دیگری بگویید؛ حتی گاهی صحبت نكردن در مورد موضوعی كه حقیقت دارد هم به نوعی دروغ گفتن است. یكی از شایعترین دروغها در دوران زناشویی عدم اقرار به خیانت است. گاهی چون فرد نمیخواهد زندگی قبلیاش را از دست بدهد این كار را میكند. اولین موضوع در رابطه با دروغگویی مواجهه و پذیرفتن تبعات آن است.
قابل درمان است؟
بیشتر از نقش درمانگر، همكاری خود شخص مهم است. اگر از این رفتار خسته شده باشد و بخواهد تغییر كند، میتوان به این فرد كمك كرد. تغییر همیشه با قدمهای كوچك اتفاق میافتد همیشه قرار نیست یك فرد با دو جلسه مشاوره زمین تا آسمان تغییر كند؛ البته محیط هم باید به گونهای مهیا باشد كه فرد وقتی در حال اصلاح خودش است مدام به او شرایط گذشته یادآوری نشود.
ویدیو مرتبط :
دروغگو ها را با دیدن این ویدئو شناسایی كنید!
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
چطور همسر خسيسمان را درمان كنيم؟
کنترل دخل و خرج و آیندهنگری اصلاً صفت بدی نیست اما بعضی از ما مثل میرزا نوروز - که به کفشهای پاره و زهواردررفتهاش چسبیده بود - چنان به پول میچسبیم که جداشدن از آن محال است.
روانشناسان خساست را یک نوع مشکل «روانی» میدانند چون معتقدند افراد مبتلا به این اختلال روحی- روانی در همه رفتارهایشان دچار خست و امساک هستند؛ حتی در ابراز احساسات و نشاندادن محبتشان به همسر، فرزندان و اقوام نزدیک.
خسيسها از دیدگاه علم
از نظر علم روانشناسی «سخاوت روح» یکی از ویژگیهای مثبت روحی - روانی و رفتاری است که تقریبا در همه افراد- با اندکی تفاوت در میزان آن- وجود مین ناتوانی ، آنها را به فردی خسیس(اسكروچ) تبدیل میکند.
خساست در شیوه خرج و پسانداز کردن، رفتارهای فردی و اجتماعی، ناتوانی در برقراری ارتباط با دیگران، گوشهگیری، امتناع از حضور در جمع، توجه بیش از حد به رفتارهای دیگران و بررسی رفتارهای آنها به قصد انتقاد و ... مشاهده میشود.
آنها حتی در ابراز احساسات هم خساست میکنند! به این مثال توجه کنید؛ مدیر مؤسسهای از اينكه کارمنداناش به خوبی کار میکنند، آگاه است اما خساست او اجازه نمیدهد تا با پاداش مالی يا حداقل تشويق زباني از همکاراناش تشكر و تقدير كند.
در واقع «سخاوت» به صورت بالقوه در این فرد وجود دارد چون متوجه تلاش کارمندانش میشود ولی خسیس بودن او مانع از آن میشود که سخاوتمندیاش را نشان بدهد. این نمونه یکی از هزاران نمونه ناتوانی در برقراری ارتباط با دیگران به دلیل خساست است.
خانواده در سایه خست
شاید زمان مجردی، خساست مشکلات فراوانی را برای فرد خسیس ایجاد کند که مهمترین آن، جدا ماندن از جمع و تنها ماندن است. در واقع خساست اجازه نمیدهد اندکی از درآمد شخصیمان را صرف رفت و آمد یا خرید هدیه برای دیگران کنیم و در برنامههای دستهجمعی حاضر شویم. به این ترتیب، هر لحظه بیش از قبل از جمع فاصله میگیریم و در نهایت به فردی منزوی تبدیل میشویم. تا اینجای قضیه، فقط خودمان ضرر میکنیم؛ ولی بعد از ازدواج، وضعیت کاملا فرق میکند چون پای نفر دیگری هم در میان است.
بعد از تشکیل خانواده، خسیس بودن یکی از طرفین، به شدت بر روابط زوجين و رابطه آنها با يكديگر تاثیر میگذارد؛ تا حدی که شاید به جدایی بینجامد؛ مگر آنکه هر دو نفر (زن و شوهر) مبتلا به مشکل خساست باشند تا بتوانند از بودن در کنار هم لذت ببرند. از مهمترین مشکلات زندگی افراد خسیس با خانواده (همسر و فرزندان) میتوان به این موارد اشاره کرد:
- ناتوانی در برقراری ارتباط عاطفی؛ این افراد حتی نمیتوانند از سادهترین کلمات محبتآمیز برای بیان احساسات خود استفاده کنند. جالب اینکه اگر هم از این کلمات استفاده کنند، آزادی و آرامش در رفتارشان دیده نشده و همیشه حالتی از گرفتگی و ناراحتی در رفتار آنها مشاهده میشود.
- به نظر آنها خرید هر چیزی غیر ضروری است و بهتر است به جای آن در بانک پول پسانداز شود. خرید هدیه هم که اصلا محلی از اعراب ندارد و دور ریختن پول به حساب میآید. در مواقع اجبار هم پرداخت نقدی، بهتر از هر هدیهای است.
- فاصله عمیقی در روابط زن و شوهر دیده میشود؛ سایه دائمی خساست در زندگی مشترک، باعث جدایی آنها از هم میشود چون یکی از طرفین نمیتواند نیازهای عاطفی و روحی- روانی طرف مقابل را برآورده کند. بگذریم از اینکه رفع نیازهای دیگر به طور کامل از یاد رفته است.
- ارتباط زن و شوهر به بحثها و رفع نیازهای مالی محدود میشود. در نهایت نیز برای رفع هر نیاز- پس از یک جدال طولانی - باید همه افراد خانواده از چهارچوبی که فرد خسیس تعیین میکند، پیروی کنند.
- والد یا والدین (بسته به اینکه کدامیک به بیماری خساست دچار باشند) همواره از رفتارها و تلاشهای فرزندشان در هر زمینهای ناراضی هستند. این نارضایتی از مسائل درسی تا کارها و رفتارهای روزمره آنها را شامل میشود. اما این والدین برخلاف والدین کمال گرا - که برای موفقیت فرزندشان هزینه كرده و آنها را همراهی میکنند - هیچ تلاش و کمکی برای پیشرفت بیشتر فرزندشان نميكنند و فقط توقع دارند.
- مردان یا زنان خسیس هر مسئلهای را با مسائل مالی میسنجند و «پول و درآمد» مهمترین عامل تعیینکننده در زندگی آنهاست. مثلا معیار محبتشان، مبلغ، کیفیت یا نوع هدایای خریداری شده است، نه زیبايی این كار.
- تصمیمگیری برای خرید هر وسیله سادهای برای منزل باید با اجازه زن یا شوهر خسیس باشد. برای صدور این اجازه هم باید همیشه دلیل قانعکنندهای وجود داشته باشد؛ دلیلی که بتواند فرد خسیس را قانع کند. به این ترتیب، طرف مقابل از هر خریدی منصرف میشود.
به نظر شما زندگیای که یکی از طرفین اختیار کامل دارد و دیگری هیچ اختیاری ندارد، به زندگی در زندان شبیه نیست؟
- رفتارها آزادانه نیست؛ ترس از بروز واکنشی نامطلوب از سوی فرد خسیس بر همه رفتارها و روابط سایه افکنده و آزادی عمل را از همه افراد خانواده - به ویژه همسر - سلب کرده است.
- این افراد در برآوردن نیازهای فردیشان هم امساک میکنند؛ تا حدی که سلامتیشان هم در معرض خطر قرار میگیرد.
روح و روان، اسیر امساک
بررسیها نشان میدهد «افسردگی» یکی از مهمترین اختلالات روحی- روانی است که فرد خسیس به آن دچار میشود. روانشناسان دلیل اصلی بروز این حالت را منزویشدن آنها میدانند.
از طرفی عناد دائمی آنها با جمع، باعث تنها ماندنشان میشود و همین امر باعث تشدید افسردگی خواهد شد. در واقع عقاید آنها باعث میشود تا همیشه تنها بمانند؛ حتی اگر به ظاهر، دیگران آنها را طرد نکنند.
یکی دیگر از مشکلات روحی- روانی این افراد، «بیتابی و بروز حالتهای هیجانی» است. نگرانی درباره همه چیز، بهویژه مخارج ( فقط فکرکردن به مخارج و نه خرجکردن واقعی)، آنها را به افرادی بهانهجو، بیتاب، ایرادگیر و... تبدیل میکند. این نکته را هم فراموش نکنیم که حالتی «تهاجمی و عصبی» در رفتارهای آنها دیده میشود که هم باعث آزار خانواده و هم باعث آزار خودشان میشود.رفتارهای دیگری مثل حرص و ولع دائمی برای همه چیز، شک و تردید، حسابگری و خودمحوری از دیگر اختلالات روحی- روانی افراد مبتلا به بیماری خساست است. این افراد فراموش کردهاند که تیر تیز رفتارهای نامطلوب و تهاجمی آنها، بیش از همه، روح و روان همسر و فرزندانشان را زخمی میکند.
با آنها چه کنیم؟
اول از همه بهخاطر بسپاریم که بیماری همسر خسیس ما هیچ گاه درمان نمیشود؛ بنابراین فقط باید تلاش کنیم تا رفتار او را تعدیل و ترمیم کنیم. درمان قطعیای برای این بیماری وجود ندارد؛ فقط با این شیوهها ميشود با او مدارا کنیم:
- طبیعت افراد خسیس را باور کنیم و بپذیریم که به بیماری امساک و خساست بیمارگونه دچار هستند. این باور باعث میشود تا رفتارهای او برایمان قابل تحمل باشد.
- مقابله به مثل نکنیم؛ این مقابله هیچ اثری جز تکرار رفتارهای نامطلوب و ندارد. حتی این رفتارها میتواند با شدت بیشتری تکرار شود.
- پیش از خرید هر وسیلهای برای منزل با همسرمان مشورت کنیم. با وجود اختلافنظر، مشورتکردن ضروری است تا پس از خرید با لجبازی او روبهرو نشویم. به این ترتیب، مانع از جنجال شده و زمینهسازی کردهایم.
- برای خریدهای شخصی تنها برویم ولی قبل از بیرونرفتن از منزل، حتما به همسرمان اطلاع بدهیم تا احساس کنارگذاشتهشدن به او دست ندهد. توافق کنیم که این تصمیم برای سلامت روحی- روانی هر دوی ما لازم است.
- بعضی افراد مبتلا به خساست، تلاش میکنند تا این صفت نامناسب را اصلاح کنند. در اين صورت با درك مشكلشان و تلاشي كه براي ترك اين صفت ميكنند، به آنها کمک کنیم.
فراموش نکنیم نباید اين افراد را مسخره کنیم یا دائم از آنها ایراد بگیریم. كنارشان باشيم تا با كمك هم به تدريج بر مشكل غلبه كنيم.
- زمانی که از رفتار همسرمان غمگین و عصبی میشویم، ناراحتیمان را ابراز کنیم؛ البته نه با دعوا و جنجال بلکه به او توضیح بدهیم که از رفتارهای او ناراحت میشویم و خجالت میکشیم. این توضیح و ابراز ناراحتی ما به شکل منطقی، تلنگری برای تجدیدنظر در رفتارهای نامناسب اوست.
- همانطور که اشاره کردیم، این افراد در ابراز احساسات نیز ناتوان هستند. در مقابل این ناتوانی، لجبازی و بیاعتنایی نکنیم اما طوری رفتار کنیم که طرف مقابل هم با کمی کماعتنایی ما روبهرو شود. با کمی تغییر در رفتارهای گذشته خود میتوانیم به راحتی تغییراتی در رفتار همسرمان ایجاد کنیم.
- اگر فرزندمان از رفتار همسرمان رنجید، مقابله به مثل را به او یاد ندهیم. فقط به فرزندمان توضیح بدهیم که این عقیده پدر یا مادر توست و باید به عقیده آنها احترام بگذاری. فقط دفعه بعد طوری رفتار کن که با سرزنش او روبهرو نشوی.
- افراد خسیس با وجودی که ممکن است سلیقه خوبی داشته باشند اما برای خرید هر چیزی، ابتدا به مبلغ آن توجه میکنند؛ بنابراین به جای دلخورشدن یا مسخرهکردن همسرمان از او تشکر کنیم. همین که او هزینهای را بابت خرید چیزی پرداخت کرده، کافی است. تشکر ما نوعی تشویق برای تکرار این رفتارهای مثبت و از بین رفتن برخی مشکلات رفتاری همسرمان است.
- برای تقسیم دخل و خرج منزل، همفکری کنیم تا به تدریج تغییراتی در شرایط ایجاد شود.
- با دوستان و آشنایان قطع رابطه نکنیم؛ این راه چاره نیست. با حفظ تعادل در رفت و آمدها این مشکل به تدریج برطرف خواهد شد.
- از روانپزشک، روانشناس يا مشاور کمک بگیریم.