سبک زندگی


2 دقیقه پیش

شناخت بهترین آتلیه کودک و بارداری

بچه ها به سرعت بزرگ می‌شوند، زودتر از چیزی که فکرش را می‌کنید یا انتظارش را دارید. زمانی توانایی راه رفتن یا حرف زدن ندارند ولی اندک زمانی بعد آنها را در حال دویدن و مکالمه ...
2 دقیقه پیش

فیلم: تزیین اتاق کودک با گل‌های مقوایی

همین الان یک نگاهی به اتاق کودکتان بیندازید. آیا دلتان نمی خواهد چیزی به آن اضافه کنید؟ وقتی پولش را ندارید، پس باید از خلاقیتتان کمک بگیرید. در این ویدئو گل هایی مقوایی ...

«نِرد»ها و «گیک»های اطرافتان را شناسایی کنید


می گویند شخصیت های سریال بینگ بنگ تئوری «نِرد» هستند اما اصلا «نِرد» یعنی چه و چه تفاوتی با «گیک» دارد؟

مجله همشهری دانستنیها - سید احسان عمادی: می گویند شخصیت های سریال بینگ بنگ تئوری «نِرد» هستند اما اصلا «نِرد» یعنی چه و چه تفاوتی با «گیک» دارد؟

شاید شما هم آدم های عجیب و غریبی را دیده باشید که اگرچه ظاهری معمولی و ساده دارند اما خیلی سر از حرف ها و کارها و علایق شان در نمی آورید و نمی فهمید چرا یک هو بی دلیل، سر بحثی کوچک درباره فیلمی از تارانتینو یا محصولی از اپل یا واقعه ای تاریخی یا پدیده ای فیزیکی رگ گردنی شده اند و چنان با منطق و فکت و دلیل و استدلال، طرف شان را زیر مشت و لگد جر و بحث گرفته اند که بعید است بنده خدا زنده از این زیر بیرون بیاید.

شاید کلمه های «نِرد» یا «گیک» هم در توصیف چنین افرادی به گوش تان خورده باشد اما این واژه ها از کجا آمده اند. دقیقا به چه معنی اند و چه مصداق هایی دارند؟

حقیقتش دو مفهوم نرد بودن و گیک بودن، چنان به هم تنیده و پر از ویژگی های مشترک اند که تفکیک شان از یکدیگر به راحتی ممکن نیست. از طرفی، کمتر نرد یا گیکی را می توان یافت که صددرصد خالص بادش و املاحی از گونه ای دیگر را به همراه خود نداشته باشد (دو اصطلاح «Nerdy Geek» و «Geeky Nerd» نیز به همین دلیل به وجود آمده اند.) اینجا سعی کرده ایم کمی درباره تاریخچه شکل گیری این دو اصطلاح و ویژگی های مشترک و تفاوت هایشان با همدیگر صحبت کنیم.

نِردان گیک پرداز

واژه «گیک» اولین بار در اوایل قرن بیستم به وجود آمد. آن موقع در کاروان های سیرک ها، افرادی برای سرگرم کردن تماشاچیان خود، به هر کار باور نکردنی دست می زدند از جمله یکی شان که آقای «گیک» نام داشت، سر مرغ ها را گاز می گرفت و با دهان می کند و به واسطه این مهارت محیرالعقول و عجیب اما بی فایده و ترسناکش معروف شده بود. این کلمه کم کم بین ژانگولربازهای سیرک ها رواج پیدا کرد و معروف شد.

البته بعید است بین گیک های امروزی، کسی را پیدا کنید که سر مرغ گاز بگیرد چه برسد به این که آن را از جا بکند؛ آنها فقط آدم هایی هستند که در حوزه ای خاص، علاقه و دانشی فراوان دارند که معمولا از حد نرمال و رایجش می گذرد و به مرز «وسواس فکری» (Obsession) می رسد. گیک ها گرچه بیشتر به علاقه بیمارگونه شان به فناوری های رایانه ای معروفند اما در واقع محدود به زمینه ای خاص نمی شوند. همانقدر که ممکن است با یک گیک گجت یا گیک بازی مواجه شوید، می توانید گیک های تاریخ سینما، موسیقی راک، زمین شناسی، نجوم و هر چیز دیگر را هم ببینید.

در واقع این علاقه افراطی و نابهنجار (که معمولان نشانه هویتی فرد بدان می شود)، مشخصه اصلی گیک هاست. با این حال، گیک ها انسان هایی به نسبت اجتماعی هستند و گرچه پارامتر اصلی شخصیتی شان همان عشق و علاقه باورنکردنی است اما معمولا تا وقتی خودشان نخواهند یا درباره اش چیزی از آنها نپرسید، تلاش و اصراری برای ابراز و نمایش این علاقه ندارند.

نِردان گیک پرداز

از کجا می آید؟

نرد واژه جدیدتری است. در سال 1950 میلادی (1329) «دکتر سوس» نویسنده معروف کتاب های کودک و نوجوان – که شاید اسم کتاب «تخم مرغ های سبز و گوشت (Green eggs and ham) اش را در فیلم «من سَم هستم» (با بازی شان پن) شنیده باشید – در کتابش «اگر یک باغ وحش داشتم» (If I ran the zoo) این کلمه را از خودش درآورد.

او برای تکمیل باغ وحش خیالی خود سراغ موجوداتی تخیلی مثل یک «نِرکِل»، یک «سیرساکِر» و یک «نِرد» رفت (تصویر این موجود بامزه را می توانید کنار این مطلب پیدا کنید.)

یک سال بعد از انتظار کتاب، در ایالت دیترویت آمریکا از اسم این موجود خیالی و پشمالو برای خطاب کردن کسی که تا آن زمان با القابی مثل «قطره» و «چهارگوش» بین مردم مشهور بود استفاده شد.

کم کم واژه نرد هم جایگاه خودش را بین مردم یافت و معنایی نزدیک به «فردی کسل کننده، آزارنده و غیرجذاب که استعداد درخشانی دارد اما روی موضوعی غیراجتماعی یا غیرمعمول متمرکز شده» پیدا کرد.

قسمت اول از سری فیلم های «انتقام نردها» (که در سال 1984 (1363) ساخته شد)، در تثبیت این واژه در فرهنگ عمومی مردم نقش مهمی داشت. این فیلم هر چند به داستان انتقام موفقیت آمیز چند دانشجوی نِرد سال اولی از همکلاسی های هیکلی و ورزشکارشان می پرداخت اما نردها را به عنوان آدم هایی که بیشتر سوژه خنده اند و کسی دوست ندارد جایشان باشد به مخاطبان معرفی می کرد. (عکس نردهای فیلم را می توانید در همین صفحه ببینید؛ شباهت شان به بیل گیتس همان سال ها یا حتی همین حالای زاکربرگ شگفت انگیز است.)

شباهت ها و تفاوت ها

نردها و گیک ها شباهت های فراوانی به هم دارند. مهمترین شان همان علاقه افراطی است که آنها را به موجوداتی متعصب بدل می کند که حاضرند تا پای جان، پای این علاقه بایستند و از آن دفاع کنند. بنابراین شما هر چقدر هم مقوله ای را دوست داشته باشید تا وقتی به خاطر آن رگ گردنی نشوید و خون جلوی چشمان تان را نگیرد، نرد یا گیک به حساب نمی آیید.

نردها و گیک ها، حتی اگر از موضوع مورد علاقه شان پول درنیاورند و شغل شان به حوزه دیگری مربوط باشد، باز ساعت ها در هفته را صرف خواندن و دیدن و فکر کردن و پیگیری این علاقه می کنند و چنان در آن غرق می شوند که حتی گذر زمان را از یاد می برند.

نِردان گیک پرداز

آنها به علاقه خود فخر می فروشند و آن را نشانه تمایز خودشان از دیگران می دانند؛ بنابراین هرگز برای طعنه زدن به یک نرد یا گیک، علاقه مریضش را مورد تمسخر قرار ندهید چرا که اتفاقا اثر معکوس می گذارد و او را به جای ناراحت کردن، خوشحال تر می کند که »چقدر خوب که همه او را به این صفت می شناسند»؛ در واقع چنین طعنه ای، مدال افتخار و سند پیروزی نردها و گیک ها محسوب می شود.

با این حال این دو گروه تفاوت هایی نیز با یکدیگر دارند. به عنوان مثال، گیک ها جزیی نگرترند و بیشتر به اجزای ریز و «میکروسکوپی» محیط دور و بر یا زندگی اطرافیان شان توجه می کنند. مثلا به این فکر می کنند که فلان همکار یا فامیل شبیه کدام کاراکتر سینمایی یا داستانی است که تا به حال دیده یا خوانده اند در حالی که نردها کلان نگرترند و ابعاد موضوعاتی که ذهن شان را درگیر خود می کند، بزرگتر و «ماروسکوپی» است؛ مثلا شاید ساعت ها درباره آینده انسان بیندیشند یا قابلیت های توسعه دانش و مرزهای علم بشر در سال های آتی را بررسی کنند. (البته این ماجراها همگی در ذهن یا نهایتا بحث هایشان اتفاق می افتد. خیال نکنید در این زمینه ها شغلی دارند و بابت این فکرها پولی می گیرند.)

همین تفاوت نگاه میکروسکوپی و ماکروسکوپی به ادبیات و زبان رایج بین آنها هم کشیده می شود و گرچه احتمالا از حرف زدن هر دو گروه، چیز خاصی نمی فهمید اما جنس های این دو نفهمی (!) با هم فرق دارند.

نردها بیشتر با کلمات مخصوص و اصطلاحات من درآوردی خودشان حرف می زنند، مثلا می گوید: «صدای «کَرِنبِریز» (Cranberries) واقعا بو می ده شبیه صید ماهیه بین ساعت سه و پنج بعدازظهر، کنار کشتی یونانی تو کیش.» گیک ها اما چون اغلب ریزتر و دقیق تر و علمی تر به ماجرا نگاه می کنند، همین گذاره را با اصطلاحات علمی و تخصصی اش به زبان می آورند، مثلا می گویند: «کرنبریز تو گام فا می خونه. این نوت های سفیدش وسط پاساژها، آدمو دیوونه می کنه!»

در اجتماع چه می کنند؟

تصویر بیرونی و اجتماعی نردها و گیک نیز با هم فرق های بزرگی دارد که باعث می شود در مهارت های شغلی و کارهایی که به عهده می گیرند، از هم فاصله داشته باشند.

گیک ها به نسبت اجتماعی تر، خون گرم تر و بجوش ترند. آنها به خصوص وقتی بحث به موضوع مورد علاقه شان مربوط باشد، خستگی ناپذیرندو تا وقتی همه رقبا را از میدان به در نکنند از پا نمی نشینند. مثلا اگر با یک گیک سینما درباره «پدرخوانده» صحبت کنید، تا تک تک گزینه های پیشنهادی برای بازی در نقش «دون کورلئونه» را برایتان ردیف نکند و علت رد نشدن شان را نگوید، دست از سر شما برنم یدارد.

گیک هر چند به واسطه این صفات، بیشتر در معرض اتهام هایی از قبیل خودشیفتگی، مدعی بودن و مغرور بودن دارند اما در عین حال، فرصت های شغلی بیشتری نیز پیش روی شان قرار می گیرد و به این ترتیب می توانند در بازار کار موفق تر باشند. آنها برای ازدواج ممکن است سراغ هر جور آدمی (اعم از گیک یا نرد یا آدم های عادی) بروند و ترجیح خاصی از این لحاظ برای زندگی مشترک ندارند چرا که تصور می کنند از پسِ ارتباط های انسانی شان برمی آیند.

در عوض نردها درونگراترند و در برقراری ارتباط های اجتماعی نسبتا ناتوان محسوب می شوند. به همین خاطر با وجود استعداد و هوش و قریحه عجیب شان، به راحتی نمی توانند برای خود کاری پیدا کنند و حتی معروف است که اگر کسی پیدا نشود شغلی بهشان بدهد، شاید از گرسنگی بمیرند.

نردها مثل گیک ها وقتی پای موضوع مورد علاقه شان وسط باشد، هیچ کس را قبول ندارند و تا از همه اعتراف نگیرند، کوتاه نمی آیند منتها به حرف آوردن شان، برخلاف گیک به این راحتی ها نیست و ممکن است مدت ها در بحث، ساکت و صامت گوشه ای بنشینند. آنها بیشتر ترجیح می دهند با نردهایی مثل خودشان معاشرت داشته باشند و به زبان مخصوص به خود با هم حرف بزنند. به همین خاطر نیز برای عاشقی یا ازدواج، نردها را به گونه های دیگر ترجیح می دهند. این کار در واقع یک جور انتخاب طبیعی یا مکانیسم دفاعی ناخودآگاه است که برای بقا برگزیده اند!

اولین نرد

این چهره اولین نرد جهان است. حیوانی تخیلی در کتاب کودکانه «اگر یک باغ وحش داشتم» (If I ran the zoo) نوشته دکتر سوس در سال 1950. در زبان انگلیسی، «نرکِل» و «سیرساکر» معادل های دیگری برای این واژه محسوب می شود.


ویدیو مرتبط :
کلکل رپی بین نِرد و گیک

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

چگونه كودكان باهوش را شناسایی کنیم؟



پدر و مادر اولین كسانی هستند كه متوجه رشد حركتی، رشد كلامی و كارهای ذهنی فرزند خود می شوند. رشد زودرس حركتی، كلامی و ذهنی از ویژگی های كودكان دارای هوش بالا است.

کودک باهوش

این كودكان مستقل تر از سایر بچه های هم سنشان هستند و كنجكاوی های بیشتری نسبت به محیط اطرافشان از خود نشان می دهند.

البته سن هوش انسان تا 15 سالگی افزایش پیدا می كند بنابراین آزمون هوشی افراد 15 ساله و بالاتر یكسان است.

كودكان تیزهوش كنجكاوترند. مرتب راجع به مسائل مختلف سؤال می كنند. یك كودك تیزهوش وقتی در مورد مورچه سؤال می كند از والدین خود توضیح كاملی درباره نحوه زندگی آنان می خواهد. آنان می خواهند به عمق مسائل فرو بروند. كودكان تیزهوش با توجه به این كه قدرت فراگیری بالایی دارند ممكن است با كودكان عادی همسال خود خیلی احساس هماهنگی نكنند.

بنابراین مایلند كه با افراد بزرگتر نشست و برخاست نمایند. افراد بزرگتر هم آنها را كمتر می پذیرند. بنابراین، این خطر وجود دارد كه كودكان هوشمند تا اندازه ای احساس سرخوردگی و عدم رضایت كرده و منزوی بشوند. اما جای نگرانی نیست؛ زیرا اینها كاملا موقتی است.

به این ترتیب كه این بچه ه با توجه به هوش بالایی كه دارند بزودی می آموزند راه هایی برای برقراری ارتباط بهتر با دیگران پیدا كنند.

اغلب والدین این كودكان نگران این مسئله هستند كه مبادا فرزندشان گوشه گیر شود و مهارت های عادی زندگی را فرا نگیرد. در حالی كه دیده شده این كودكان اجتماعی تر از سایر مردم هستند و بسیار راحت تر می توانند با دیگران ارتباط برقرار كنند.

در واقع اگر كودكی گوشه گیر و منزوی بود و این مسئله تداوم داشت باید مشكوك شویم كه شاید هوش او كافی نیست یا مبتلا به بیماری روانی و رفتاری از جمله اوتیسم (درخودماندگی) باشد. بنابراین همه چیز كودكان تیزهوش نویدبخش است.

آنها راجع به مسائل زندگی هم دیدگاه های جالبی را عنوان می كنند. دلشان می خواهد از هر چیزی سردر بیاورند. برای نمونه می توانند ساعت ها به حركت مورچه ها یا جنبش برگ های یك درخت و یا طلوع و غروب خورشید نگاه كنند. این كار برای آنان بسیار جالب است.

آنان در مسائلی كه از نظر دیگران ساده و بدیهی و عادی است می توانند ساعت ها بررسی و تفحص كنند و در واقع گفته می شود كه دانشمندان و هنرمندان كودكان باهوشی هستند كه توانمندی های دوران كودكی شان یعنی «كنجكاوی» خود را حفظ كرده اند.

یك دانشمند همیشه همواره در تلاش برای یافتن پاسخ سؤالات خود است. او می خواهد روابط بین اشیاء را كشف كند. او دنیای خیالی می سازد و شخصیت های خیالی می آفریند.

این كودكان تمایل زیادی به فعالیت های هنری دارند. والدین باید این خصوصیات را در فرزندشان تشویق كنند، زیر رشته های هنری راهگشای مسیرهای جدیدتری در زندگی آینده آنان است.


كمال طلبی این بچه ها را چگونه می توان كنترل كرد؟


- كودكان تیزهوش دلشان می خواهد بیشتر بدانند و چون از مسائل آگاهی بیشتری دارند، از این رو توقعات و خواسته هایشان نیز به همان نسبت بیشتر است.

آنان به علت هوش بالایشان محدودیت ها را بهتر می پذیرند. به طور كلی باید گفت: معمولا والدین دارای فرزند تیزهوش در كنار آمدن با آنان دشواری زیادی ندارند. مشكل در مورد كودكانی است كه از هوش بالایی برخوردار نیستند.

آنان به طور ناخودآگاه تمایل دارند كه این نقص خودشان را با داشتن امكانات ظاهری بیشتری جبران كنند. برای نمونه از والدین خود تقاضای لباس و كفش های گرانقیمت می كنند. در حالی كه كودك باهوش به این چیزها توجه زیادی ندارد.

برای او كاركرد اشیاء مهم است نه ظاهر آنها. بنابراین یك لباس برای آن اندازه جذاب نیست كه احیانا داشتن یك خودنویس ممكن است برایش جالب باشد. او رفتن به موزه را به رستوران ترجیح می دهد و... بنابراین والدین به راحتی می توانند با بچه های تیزهوش كنار بیایند.

کودک باهوش


برای تربیت این كودكان چه فاكتورهایی را باید در نظر گرفت؟


- باید توجه كرد كه این كودكان به خاطر هوش بالایشان در یك محیط مصنوعی قرار نگیرند. دیدگاه امروزی در مورد تعلیم و تربیت كودكان، دیدگاه یكپارچه سازی و انسجام است. این دیدگاه می گوید: تمامی كودكان باید در جامعه با یكدیگر منسجم شوند.

بنابراین بهتر است از همان دوران مدرسه كودكان دارای ضرایب هوشی پایین تر در كنار كودكان عادی تحصیل كنند كه البته این شامل كودكان كم بینا و كم شنوا نیز می شود.

و همین طور كودكانی كه هوش بالاتری دارند بهتر است در كنار كودكان عادی درس بخوانند. دیدگاه جداسازی كودكان مدتهاست كه از نظر علمی و اخلاقی و انسانی مردود شناخته شده است.

در واقع حق نداریم با آنان شبیه به ابزار رفتار كنیم و بگوییم كه اینها به علت داشتن هوش بالاتر مستحق تربیت بهتری هستند تا در آینده از تربیت آنان بهره بیشتری ببریم.همه كودكان چه باهوش و چه كم هوش انسان هستند و در درجه اول ما باید شأن و كرامت انسانی را كه خداوند در وجود هر انسانی به ودیعه گذاشته برای همه اقشار رعایت كنیم.

نه كودك كم هوش به خاطر هوش كم خود باید سرزنش شود و نه كودك باهوش به خاطر هوش خدادادی اش باید مورد ستایش قرار بگیرد. آنها باید بفهمند كه تفاوت انسان ها دلیل بر تفاخر و تمایز آنها نیست.

هوش در صورتی ارزش پیدا می كند كه در جهت رفاه موجودات دیگر مورد استفاده قرار بگیرد. یك فرد باهوش نباید خود را از دیگران جدا كند. او بهتر از هركسی می تواند با دیگران همدلی كند و خودش را جای آنان قرار دهد. او هیچ وقت اطرافیانش را به خاطر نارسایی هایی كه در وجودشان هست سرزنش نمی كند. در حالیكه افراد دارای هوش پایین به افراد دیكتاتور و ستمگری تبدیل می شوند كه فكر می كنند همه باید مثل آنان فكر كنند.

افراد باهوش همیشه مهربان هستند و خود را به خاطر برآورده شدن نیازهای دیگران در درجه دوم قرار می دهند.

همانطور كه در ابتدا اشاره كردم رشد عاطفی در صورت ارتباط با دیگران حاصل می شود. تنها از این طریق می توان از نحوه زندگی افراد و خواسته هایشان مطلع شد. جدا كردن این كودكان از دیگران نوعی احساس خودبزرگ بینی در آنان به وجود می آورد. بدترین آفتی كه یك انسان ممكن است به آن مبتلا شود.

کودک باهوش


والدین برای تربیت فرزند تیزهوششان نیاز به چه ابزاری دارند؟


مغز انسان در اثر محرك های محیطی رشد می كند بنابراین هرچقدر كه پدر و مادر محیط غنی تری از جهت آموزش و پرورش برای فرزندشان به وجود بیاورند كودك احتمال رشد هوشی بیشتری خواهد داشت.

برای نمونه با او حرف بزنند به سؤالات او پاسخ دهند. برایش كتاب بخوانند، او را به گردش ببرند و جانوران مختلف را به او نشان بدهند. از كودك بخواهند كه با آنها صحبت كند. راجع به مسایل عملی صحبت كنند. موسیقی كلاسیك تأثیر زیادی در رشد هوشی افراد دارد تمامی اینها در پرورش استعداد اولیه كودك نقش زیادی دارد.

خوشبختانه كشور ما از جمله كشورهایی است كه در آن به كتاب های كودكان توجه زیادی می شود. در واقع حتی گروه های سنی مختلف هم حتی برای خودشان كتاب دارند این طبقه بندی ها كاملا علمی است.

یعنی توصیه می كنم كه والدین با توجه به طبقه بندی سنی كتاب ها، آن را انتخاب كنند. اما مهم تر از هر كتابی، ارتباط با والدین و با همسالان دیگر است. پدر و مادر نباید فرزندشان را به امان خدا و جلوی تلویزیون رها كنند. بلكه باید با آنها گفت وشنود داشته باشند.

گفت وشنود، یك ارتباط دو جانبه است كه موجب رشد بیشتر فكری می شود. وقتی ما با كسی از نزدیك صحبت می كنیم هم چشمان ما حركت می كند، هم گوش ما و هم سایر حواس ما در آن جا ارتباط دارند. در حالی كه ارتباط با تلویزیون یك ارتباط دو سویه است. چون فقط گوش و چشم كار می كند. تعاملی نیست كه روی ما تأثیر بگذارد یا برعكس.


علت خودكشی برخی از این كودكان در سن بلوغ چیست ؟


علتش این است كه والدین با گمان اینكه كودك باهوش آنها باید در شرایطی جدا از بچه های دیگر پرورش پیدا كند آنها را از یك زندگی عادی محروم می كنند.

در حالی كه این بچه دلش می خواسته بازی هم بكند بنابراین این كودك دچار بحران عاطفی شده احساس تنهایی كرده و واقعاً این مسئله دیده می شود كه كودكان باهوشی كه مربیان فهمیده ای ندارند ممكن است متأسفانه فشار زیادی بر آنها وارد شود و از جامعه جدا شوند.

احساس كنند كه تك افتاده اند و كسی را ندارند كه با آنان صحبت كند. رشد هوشی و عاطفی خیلی خوبه كه همزمان با یكدیگر انجام بشه.