سبک زندگی
2 دقیقه پیش | شناخت بهترین آتلیه کودک و بارداریبچه ها به سرعت بزرگ میشوند، زودتر از چیزی که فکرش را میکنید یا انتظارش را دارید. زمانی توانایی راه رفتن یا حرف زدن ندارند ولی اندک زمانی بعد آنها را در حال دویدن و مکالمه ... |
2 دقیقه پیش | فیلم: تزیین اتاق کودک با گلهای مقواییهمین الان یک نگاهی به اتاق کودکتان بیندازید. آیا دلتان نمی خواهد چیزی به آن اضافه کنید؟ وقتی پولش را ندارید، پس باید از خلاقیتتان کمک بگیرید. در این ویدئو گل هایی مقوایی ... |
مراحل آشتیكنان بعداز یك دعوای حسابی
میگویند دعوا نمك زندگی است و هیچ زندگی بدون دعوا نمیشود ولی مسلما هیچكسی زندگی خیلی شور نمیخواهد، برای اینكه زندگیتان شور نشود برای شما راهكارهایی ویژه داریم تا به سرعت صمیمیت را به زندگیتان بازگردانید
سكوت... جوابهای سربالا... پریشان خاطری...احساس ناراحتی و دوری در این شرایط میخواهید موی سر خود را بكنید. دوباره دعوایتان شدهاست و حسابی اعصابتان خرد است واقعا دیگر فكری به ذهنتان نمیرسد كه چه كاری بكنید و چگونه دوباره شادی را به زندگیتان برگردانید. خیلی نگران نباشید چون در زندگی بحث و دعوا بخشی از روابط شما با همسرتان یا نامزدتان را شكل میدهد، امكان ندارد 2 نفر با 2 تربیت خانوادگی متفاوت با هم زندگی كنند و اختلافی بینشان وجود نداشته باشد. مهم این است كه چگونه دعواها و اختلاف نظرهایتان را مدیریت كنید تا به صمیمیت و رابطه شما لطمهای وارد نشود.
اگر احساس میكنید كه حتی یك درصد برای مصالحه و سازش آمادگی ندارید به هیچ وجه پیش نروید زیرا ممكن است كه صحبتی شود و شما كنترل خود را از دست دهید و اوضاع از اینكه هست بدتر شود. برای همین گفته میشود كه از لحاظ روحی، آمادگی كامل داشته باشید و بعد جلو بروید. شما از خودگذشتگی كنید و بهرغم تمامی هیجانات منفی خود كه به نوعی شما را از این كار منع میكند اما باز هم به سمت طرف مقابل خود بروید، و رابطه را ادامه دهید. این كار شما باعث میشود كه او از عملی كه انجام داده پشیمان شود و ارزش شما را بهتر درك كند. در دعواها به تنهایی پیش نروید و قضاوت پیش از موعد نداشته باشید و مانند نوجوانان پرخاش جو و یكه تاز نباشید. شما باید یك فرقی با نوجوانان داشته باشید.
دعواها همیشه بد هم نیستند فقط مهم این است كه در هنگام دعواها منصفانه رفتار كنید و حرف بزنید، گاهی بعضی از دعواها حتی میتواند باعث شود، شما به درك بهتری از هم برسید و در نتیجه صمیمیت بیشتری بین شما بهوجود بیاید. شما باید یاد بگیرید، دعواهایتان را كاملا مدیریت كنید و به عبارتی منصفانه با هم دعوا كنید.
بسیار پیش میآید كه افراد با هم دعوا میكنند. فقط به این دلیل كه نتوانستند به درستی منظورشان را به یكدیگر بفهمانند یا از عبارات و كلماتی استفاده میكنند كه به درستی منظورشان را نشان نمیدهد و باعث سوءتفاهم بسیار میشود، همین میتواند برای زندگی زناشویی شما بسیار مضر باشد. بنابراین نخستین كار بعد از هر دعوا این است كه غرور و تكبرتان را كم كنید و برای بهوجود آمدن دعوا و كارها و حرفهای اشتباهتان اظهار تاسف كنید. در واقع یك عذر خواهی واقعی میتواند یكی از دشوارترین پیشنهاداتی باشد كه ما به شما میدهیم. بر خلاف تصور عموم همه افراد قادر به زبان آوردن این كلمه بوده و تا به حال هیچ كس بعد از گفتن آن غش نكرده است.
در بسیاری از ازدواجها، زن و شوهرها هیچ وقت سعی نمیكنند ریشه اشتباهات و مشكلاتشان را پیدا كنند و بعد از آشتی كردن دیگر به دلایل بهوجود آمدن دعوا فكر نمیكنند یا روی مشكلات سرپوش میگذارند. در نتیجه گاهی مشكلات حل نشده باقی میماند و دوباره خود را نشان میدهد یا جای زخم آن روی روح باقی میماند. به جای اینكه روی مشكلات را بپوشانید، بهتر است احساساتتان را با همسرتان مطرح كنید، به احساسات او گوش دهید و سعی كنید با همدیگر بفهمید، چرا و به كدام علت بین شما دعوا پیش میآید، اگر شما این كار را انجام دهید، دلایل دعوا را میفهمید و در نتیجه از پیش آمدن مشكلات پیشگیری میكنید.
معمولا بعد از دعواها احساس میكنید كه از همسرتان دور شدهاید و نوعی احساس جدایی بین شما پیش میآید اما باید بدانید در رابطههای مهمی چون ازدواج اینكه فقط به دعوا پایان دهید، كافی نیست. شما باید تمام آسیبهای ناشی از دعوا را از بین ببرید و سعی كنید رابطه و میزان صمیمیتتان را به همان سطحی برگردانید كه قبل از دعوا بین شما وجود داشتهاست.
یك راهحل خوب این است كه سعی كنید با هم فعالیتی را انجام دهید كه هردویتان لذت میبرید، مثل اینكه هر 2 با هم یك فیلم بینید یا به یك برنامه تفریحی بروید میتوانید با هم به پارك بروید یا.... مهم این است كه بعد از هر دعوا لحظاتی را بهوجود بیاورید كه به شما 2 نفر یادآوری كند كه چقدر همدیگر را دوست دارید و از بودن با هم لذت میبرید.
یكی از راههایی كه میتواند ازدواج شما را تبدیل به یك زندگی شاد كند این است كه آشتی كردنهایتان واقعی باشد. وقتی شما واقعا قصد آشتی داشتهباشید یعنی تصمیم دارید كه دیگر هیچ وقت اشتباهتان را تكرار نكنید.
اگر میدانید كه دوباره همان كار را انجام خواهید داد، آشتی شما به هیچ وجه فایده ندارد. اگر شما بهطور جدی تصمیم نگرفتهباشید كه اشتباهتان را ترك كنید و همسرتان دوباره همان كار را از شما ببیند اعتمادش را به شما از دست میدهد، مثلا اگر خود شما از دست شوهرتان بهدلیل كمك نكردن او در كار خانه ناراحت باشید اگر او معذرت خواهی كند و دوباره كار خود را تكرار كند خودش بهتر میداند كه چگونه دیگر به حرفهایش اعتماد نخواهید كرد.
خیلی اوقات اتفاق افتاده كه در دعوایی كه پیش آمده است شما اشتباهی نكردهاید اما خود بهتر میدانید كه بخشش در این مواقع چقدر مهم است.
اگر به شاد بودن زندگیتان اهمیت میدهید، به مشكلات كوچكگیر ندهید. تا زمانی كه احساسات ناخوشایندتان را دور نریزید، شما نمیتوانید واقعا آشتی كنید، اگر نبخشید و همه چیز را درون خود بریزید تبدیل به عقده میشوند و مطمئن باشید كه در روزگاری نه چندان دور دوباره باعث بروز مشكلات میشوند و شما آن مشكلات را دوباره بر سر او میریزید و در نتیجه آشتی كردنهای شما تنها تبدیل به یك مراسمی میشود كه شما هرچند وقت یكبار آن را اجرا میكنید؛ در حالی كه مشكلات روز به روز عمیقتر میشوند.
بهطور كلی در دعواها به چیزی كه در حال روی دادن است توجه كنید. آتش آور معركه شدن راه به جایی نخواهد برد و با فراموش كردن گذشته زودتر به توافق میرسید.
به جای اینكه روی مشكلات را بپوشانید، بهتر است احساساتتان را با همسرتان مطرح كنید، به احساسات او گوش دهید و سعی كنید با همدیگر بفهمید، چرا و به كدام علت بین شما دعوا پیش میآید
زمانیكه بهطور شفاف مشخص شد كه مرتكب اشتباه شدهاید و مـطـلقا راه گریزی از پیامدهای حاصله از خطاكاری و جرمتان وجود نداشت، باید گناه خود را بپذیریـد. برای جبران خرابكاری و رسیدگی كردن به موقـــعیت ایـجـاد شده پیش بروید. اگـر در این مـرحله در بیان جزئیات متوسل به دروغ شوید، احتمال اینكه او احساس كند، بهطور كـامـل بـا او صـادق نـیستـید، زیاد میشود یا ممكن است داستان شما را بهصورت متفاوتی از شخصی دیگر بشنود.
رو راست و یكدل باشید اما كار غیرعاقلانه انجام ندهید. تا میتوانید اشتباه خود را بیاهمیت جلوه دهید. هـمسر شـما شـدیدا میخواهد باور كند كه شما قصد اذیت و آزار او را نداشتهاید، بنابراین تمام تلاش خود را برای پاك كردن ذهـن او بكار ببندید. حتی اگر یك عذر و بهانه بهنظر شما ناكار آمد برسد، اگر بهصورت متقاعدكنندهای آنرا بیان كنید باز او خریدارش خواهد بود.
عصبانیت نیرویی است كه به ما كمك میكند تا بتوانیم به خواستههای خود برسیم. اما اگر عصبانیتتان به حدی است كه از بحث اصولی و عاقلانه جلوگیری میكند، سعی كنید بحث خود را متوقف كرده و بعد از مدتی بحث را ادامه دهید.
داشتن ارتباطات مناسب برای برقراری آرامش دوباره، بسیار حیاتی و مهم است. اغلب دعواهایی كه مرتب تكرار میشوند، فقط به این دلیل است كه یكی از همسران یا هر دوی آنها، احساس میكنند طرف مقابل حرفهایش را نمیشنود و یا به آن اعتنا نمیكند. تكنیكهای زیر ضمن این كه شانس مورد توجه قرار گرفتن شما را توسط همسرتان، افزایش میدهند، به شما نیز كمك میكنند به همسرتان نشان دهید، به او توجه دارید و به حرف هایش اهمیت میدهید.
گوش كنید: این مهمترین بخش برای داشتن ارتباطی خوب و مناسب است. به حرفهای همسر خود بدون حدس و گمان و قضاوت گوش دهید.
كـنــكاش كنـید: سوالاتی بپرسید برای اینكه مطمئن شوید منظور حرفهای همسر خود را به درستی فهمیدهاید.
توضیح دهید: این نوع دیگری از كنكاش است. برای اینكه برای درك دیدگاهتان، به همسر خود اطلاعات بیشتری بدهید، آماده باشید. توقع نداشته باشید كه او ذهن شما را بخواند.
تاكید كنید: خود را به جای همسرتان قرار دهید. حدس بزنید كه او چه احساسی دارد و بگذارید او بفهمد كه شما به او توجه دارید. مثلا بگویید: «میدانم كه الان چقدر ناراحت هستی؟»
بهطور گویا بیان كنید: بگویید، منظورتان چیست و آنچه میگویید چه معنایی دارد. واضح و آشكار سخن بگویید و نكته گویی كنید.
لبخند بزنید: شاید ذكر این راهكار حین دعوا عجیب بهنظر برسد. اما شوخی كردن و لبخندزدن، راهكار بسیار نیرومندی برای توقف یا تغییرمسیر دعواست.
خشم خود را كنترل كنید: عصبانیت نیرویی است كه به ما كمك میكند تا بتوانیم به خواستههای خود برسیم. اما اگر عصبانیتتان به حدی است كه از بحث اصولی و عاقلانه جلوگیری میكند، سعی كنید بحث خود را متوقف كرده و بعد از مدتی آن را ادامه دهید.
ویدیو مرتبط :
دعوای حسابی
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
نابینایی، فرجام دعوای دو پسر برای یك دختر
روز گذشته پرونده نزاع دو جوان اسلامشهری در تیرماه ٩٣ در شعبه ٧٤ دادگاه كیفری استان تهران مورد رسیدگی قرار گرفت. با قرائت كیفرخواست مشخص شد كه این پرونده پیش از این در شعبه ٧١ دادگاه كیفری استان تهران به صدور حكم قصاص چشم متهم ختم شده بود اما به دلیل نقض حكم در دیوان عالی كشور پرونده برای رسیدگی مجدد به شعبه همعرض ارسال شد. در این پرونده سعید متهم است كه در شب درگیری با چاقو چشم راست شاهین، شاكی پرونده را كور كرده است.
در آغاز جلسه دادگاه، شاهین به جایگاه احضار شد. همه به چشم او نگاه میكردند. لوچ شده بود و جایی را نمیدید. شاهین حرفش را با درخواست قصاص متهم آغاز كرد و درباره شب حادثه گفت: «یك روز به ماه رمضان مانده بود. مراسم عقد خواهرم بود كه پسرخالهام حسین به من زنگ زد و گفت كه یكی از بچههای محل به نام علیرضا به او زنگ میزند و تهدید به دعوا میكند. او گفت كه بیا برویم خانهشان و مساله را حل كنیم. من هم قبول كردم. خانه علیرضا یك كوچه با خانه خواهرم فاصله داشت. وقتی به آنجا رسیدیم فهمیدیم كه آن تماس نقشه نادر بوده. ما در دام افتاده بودیم.»
نادر، دوست متهم، روی صندلی پشت سر او نشسته بود. سرش پایین بود و به حرفهای شاهین گوش میداد.
شاكی با دست او را نشان داد و گفت: «وقتی رسیدم آنجا داماد علیرضا در را باز كرد و گفت كه علیرضا چند وقت است كه به زندان افتاده و او نمیداند جریان چیست. در همین حین بود كه یك موتوری با دو سرنشین از دور پیدایش شد. نادر و سعید بودند. آنجا من فهمیدم كه نادر به جای علیرضا به پسرخاله من زنگ زده تا ما را به آنجا بكشاند و كتك كاری كند.»
شاكی به لحظه تاریك شدن سوی چشم راستش رسید. او ادامه داد: «وقتی به ما رسیدند، نادر از موتور پیاده شد و شروع به فحاشی كرد. او خودش را با چاقو میزد. هنوز هم جای آن ضربات روی سرش مانده. سعید وقتی این صحنه را دید جك موتور را زد. به سمت ما آمد و درگیر شدیم. بعد از آن مردم جدایمان كردند. من میخواستم سوار ماشین شوم و بروم كه ناگهان سعید بیهوا از پشت من را برگرداند و چاقویش را در چشمم فرو كرد. جایی را نمیدیدم. روی زمین افتادم. اما او رحم نكرد. مدام با لگد به پهلوی من میزد. چند ضربه چاقو هم به گردن و پشتم زد و فرار كرد. متهم سابقهدار است. او باید قصاص شود.»
بعد از شاهین، نوبت به سعید رسید. چهرهاشگر گرفته بود. لباس مشكی و موهای فرفری داشت. وكیل شاكی میگفت كه در محلهشان او را «سعید ببعی» صدا میزنند.
سعید به نادر و شاهین اشاره كرد. میخواست موضوعی را فاش كند. او به قاضی گفت: «این دو نفر در آن شب سر یك دختر با هم دعوا كردند.»
با این حرف سعید، نادر سرش را پایین انداخت و پای راستش به لرزه افتاد. شاهین اما فقط به قصاص فكر میكرد. سعید ادامه داد: «شاكی كه از سابقهدار بودن من حرف میزند، خودش هفته قبل به همراه دوستانش، یكی از همكاران من را به خاطر جای پارك كتك زده. آن شب هم من اصلا چاقو نداشتم. آنها دعوا را شروع كردند. اول چنان من را زدند كه با صورت به زمین افتادم. من اصلا به سمت شاهین نرفتم. او آنقدر مست بود كه وقتی به سمت من دوید، تعادلش را از دست داد و محكم از روی پل قصابی اسلامشهر توی جوی آب افتاد و صورتش به سنگهای كنار آن خورد. بعد از آن من فرار كردم. یك ساعت بعد در خانه بودم كه بچهها تلفنی خبر دادند شاهین كور شده اما من اصلا چاقو نداشتم كه او را بزنم.»
شاهین با چشم چپش نگاهی به سعید انداخت. متهم دوباره گفت: «من با چاقو نزدم. آن زخمهایی هم كه روی گردن شاكی است به خاطر دعوایی است كه آنها قبل از ما با چند نفر دیگر داشتند. شاید آنها زده باشند. برای خود من هم سوال است.»
سعید كه هم در بازجوییها و هم در دادگاه قبل، اتهام چاقو زدن به شاهین را قبول كرده بود اینبار پس از انكار همهچیز، حرفهایش را تمام كرد و سرجایش برگشت.
بعد از آن قاضی خطاب به متهم گفت: «حكم قصاص تو در دادگاه قبلی تایید شده بود اما دیوان عالی به این دلیل كه پزشكی قانونی امكان عملی بودن قصاص را مورد تردید قرار داده بود، دوباره پرونده به شعبه همعرض ارجاع شد اما تو الان همهچیز را انكار میكنی.»
با سكوت متهم، بار دیگر شاكی به جایگاه احضار شد. گفتوگویی كوتاه بین رییس دادگاه و شاهین شكل گرفت:
- تو شاهدی داری كه دیده باشد چاقو را سعید به تو زده؟
- من شاهد دارم اما همه میترسند بیایند شهادت بدهند.
- پس باید پنج بار قسم بخوری كه سعید تو را زده. حاضری؟
- بله، حاضرم.
رییس دادگاه تلفن را برداشت و گفت: «بیایید شاكی را ببرید وضو بگیرد، فوری.»
همهمه بر فضای جلسه حاكم شد. لحظاتی بعد شاهین آمد. رییس دادگاه دوباره گفت:
- اگر سر سوزنی شك داری قسم نخور
- نه آقای قاضی، قسم میخورم. من وقتی چاقو خوردم، تا سه چهار ثانیه با همین چشمم كه الان كور شده دیدم كه او چاقو داشت.
قرآن را آوردند. شاهین دست راستش را روی آن گذاشت و قسم خورد.
متهم دستانش را با استرس روی پاهایش میكشید. روی صندلی آرام و قرار نداشت. با هر قسم شاكی، خون بیشتری در صورتش جمع میشد. قسم پنجم شاهین كه بلند شد، قاضی متهم را برای آخرین دفاع به جایگاه احضار كرد اما او گفت «هیچ دفاعی ندارد و چاقو نزده است.»
ناگهان شاهین از جایش بلند شد. با سعید چشم در چشم شد و گفت: «چرا این را نمیگویی كه ٦ ماه پیش كه مامورها دستگیرت كردند، مادرت داد میزد كه خسارتش را میدهیم»
سعید دستانش در دستبند اسیر شده بود كه گفت: «تو چرا نمیگویی كه مامورها مرا دستگیر نكردند و تو و برادرهایت مرا گرفتید و كتك زدید و در صندوق عقب ماشینتان انداختید و تحویل مامورها دادید؟ شما آدم ربایی كردید.»
سرباز، سعید را از جلسه بیرون برد و نادر، سرش را بالا آورد و از دادگاه خارج شد...
اخبار حوادث - اعتماد