سبک زندگی


2 دقیقه پیش

شناخت بهترین آتلیه کودک و بارداری

بچه ها به سرعت بزرگ می‌شوند، زودتر از چیزی که فکرش را می‌کنید یا انتظارش را دارید. زمانی توانایی راه رفتن یا حرف زدن ندارند ولی اندک زمانی بعد آنها را در حال دویدن و مکالمه ...
2 دقیقه پیش

فیلم: تزیین اتاق کودک با گل‌های مقوایی

همین الان یک نگاهی به اتاق کودکتان بیندازید. آیا دلتان نمی خواهد چیزی به آن اضافه کنید؟ وقتی پولش را ندارید، پس باید از خلاقیتتان کمک بگیرید. در این ویدئو گل هایی مقوایی ...

فمینیست ها چه می خواهند؟


شاید سخن گفتن از فمینیسم ساده به نظر بیاید اما حقیقت اینجاست که تنوع گرایش های فمینیست که گاه تفاوت های اساسی با هم کار دارند، از یک طرف و برداشت های متفاوت و متناقض از فمینیسم و اهداف و دستاوردهایش از طرف دیگر نه تنها راه را برای خود این جنبش سخت و دشوار کرده، بلکه سخن گفتن و نقد آن را نیز پیچیده کرده است.





هفته نامه چلچراغ - آنا بهارلو: شاید سخن گفتن از فمینیسم ساده به نظر بیاید اما حقیقت اینجاست که تنوع گرایش های فمینیست که گاه تفاوت های اساسی با هم کار دارند، از یک طرف و برداشت های متفاوت و متناقض از فمینیسم و اهداف و دستاوردهایش از طرف دیگر نه تنها راه را برای خود این جنبش سخت و دشوار کرده، بلکه سخن گفتن و نقد آن را نیز پیچیده کرده است.

جنبش فمینیسم با اینکه ناقدان درونی بسیاری دارد و جریان های مختلف آن اهداف و راهبردهای یکدیگر را مدام به چالش می کشند اما همواره در برابر نقد خارجی از خود مقاومت نشان داده و کمتر چهره روامدارانه ای از خود نشان داده است.

قول معروفی وجود دارد که می گوید: «برای نابود کردن حقیقتی، خوب به آن حمله نکن؛ بلکه بد از آن دفاع کن.» این شاید همان اتفاقی باشد که برای جنبش های برابری خواهی زنان چه در دنیا و چه در ایران افتاده است.

امروز زنان و دختران زیادی را می بینیم که برای احقاق حقوق از دست رفته خود تلاش می کنند و نباید از حق گذشت که در جامعه ای مردسالار و سنتی، جنگیدن و خلاف موج شنا کردن کار چندان ساده ای نیست اما این موج هم مانند بسیاری از دیگر کنش های اجتماعی، دچار کج فهمی ها و بدفهمی های بسیاری شده است.

کافی است شما هم کمی چشم بگردانید و دقت کنید، نمونه های بسیار زیادی از زنان را می بینید که در حرف، خواهان داشتن حقوق برابر با مردان هستند اما خود تلویحا این خواسته را زیر سوال می برند یا در ازای گرفتن حق خود، حقوق مردان را زیر پا می گذارند.

یک بام و دو هوا برای زنان معترض

حتما بارها عبارت «خانم ها مقدم اند» را از زبان زنانی شنیده اید که به دنبال برابری هستند، یا بسیار دیده اید زنی را که خواستار حقوق برابر با مرد است و هنگام ازدواج خواهان گرفتن حق طلاق است، چون این را از اصول اولیه برابری زن و مرد می داند اما از داشتن مهریه سنگین نمی گذرد، یا آن دیگری که نان آوری را هنوز وظیفه مرد می داند و حتی اگر خارج از خانه کار کند، هیچ مسئولیت در قبال گذران زندگی مشترک نمی پذیرد یا در عین اینکه خواستار شرایط برابر استخدامی و موقعیت های شغلی یکسان است، با مردانه خواندن بعضی کارها از زیر انجام آن شانه خالی می کند.

اینها تناقضات بسیار گل درشت و ظاهری است که با دیدی نه چندان موشکافانه هم می توان به آن پی برد اما جنبش های برابری خواهی زنان با تناقضاتی بسیار بنیادی تر و ریشه ای تر روبرو است.

خواست ها و اهداف متفاوت از ابتدای شکل گیری این جنبش منجر به شکل گرفتن شاخه های متعددی از فمینیسم شد. شاید به همین دلیل است که با وجود اینکه این جنبش به دستاوردهای مهمی رسیده، باز هم تا رسیدن به نتایج اصلی راه درازی در پیش دارد.

اگر افزایش سطح تحصیلات و آگاهی و همچنین میزان مشارکت در اجتماع را به عنوان نمونه هایی از عملکرد مثبت این جنبش نام ببریم اما هنوز که هنوز است، ما شاهد انواع بی عدالتی هایی هستیم که بر ضد زنان اعمال می شود.

هرگاه پدیده ای دچار شکست می شود، باید علت را در تاریخچه آن پدیده و مسیر حرکتش از ابتدا تا انتها جستجو کرد. از ابتدای شکل گیر فمینیسم تعاریف و شاخه های متفاوتی از آن به وجود آمد. گروهی فمینیسم را جنبشی برای مبارزه با نابرابری ها و بی عدالتی ها علیه زنان می دانند و عده دیگر آن را پدیده اجتماعی کلان تری می بینند که هدفش فقط برابری زنان و مردان نیست، بلکه برای تغییر تمام ساختارهای اجتماعی و در کنار آن بهبود حضور زنان در جامعه تلاش می کند اما چیزی که تقریبا در بین تمام نحله های فمینیسم مورد توافق است، تلاش در جهت تحقق برابری حقوق زن و مرد است اما یک مشکل اساسی در اینجا وجود دارد و آن هم تعریف برابری است.

رویکرد اصلی فمینیسم ها در ابتدا برابری جنسی کامل بین مرد و زن بود. با همین ایده اولیه بود که مبارزات زنان شکل گرفت و دستاوردهای زیادی نیز در پی داشت اما تفاوت های طبیعی و بیولوژیکی بین زن و مرد منجر به شکست بسیاری از سیاست های فمینیستی شد. حتی می توان گفت که برخی از این سیاست ها در ذات خود چنان دچار تناقض بودند که در نهایت به ضرر زنان تمام می شدند. به عنوان مثال تلاش زنان برای ورود به بازار کار از دو جهت به آنها ضربه می زد، از یک طرف به دلیل ضعف جسمانی در پاره ای از مشاغل توانایی رقابت با مردان را نداشتند و از طرف دیگر علاوه بر اشتغال در بیرون از منزل، ناچار بودند وظایف مادرانگی و زنانگی خود را در خانه هم انجام دهند. اینجا بود که شاخه رادیکال فمینیسم شکل گرفت.

آنها سرخورده از نتایج به دست آمده رویکردی را در پیش گرفتند که در عمل منجر به جنگ و درگیری بین دو جنس شد. در واقع این رویکرد نه در پی دستیابی به برابری، بلکه در پی برتری جویی نسبت به جنس مخالف بود. هدف فمینیسم های رادیکال بیشتر از دستیابی به برابری، مبارزه با مردسالاری و طبعا تضعیف حقوق مردان بود.

یک بام و دو هوا برای زنان معترض

آنها می خواستند انتقام ظلم تاریخی روا داشته شده نسبت به زنان را از مردان بگیرند و چندان در پی تغییر ساختارهای اجتماعی نبودند. همین می شود که ما شاهد شکل گیری تفکری هستیم که در آن زن به بهانه احیای حقوق حقه خود چشم بر حقوق دیگری می بندد.

مسلم است که در ابتدا این دیگری مرد است اما رشد این تفکر زمانی مشکل ساز می شود که به کنار گذاشتن حقوق مرد خاتمه نمی یابد و به کنار گذاشتن تمام جامعه ختم می شود و البته شاخه های فمینیسم به همین دو دسته ختم نمی شوند.

فمینیسم های لیبرال که بر برابری بین زن و مرد در عرصه عمومی اجتماع تاکید می کردند یا مارکسیست فمینیسم ها که نظام سرمایه داری را عامل تمام بدبختی های زنان می دانستند و فمینیسم های سوسیالیست که ترکیبی از رادیکال ها و مارکسیست ها بودند و نظام مردسالار سرمایه دار را مورد نقد قرار می دادند.

اینها و ظهور ده ها شاخه دیگر از فمینیسم به خوبی نشان می دهد که با پدیده ای یکدست و یکپارچه سر و کار نداریم. کار به جایی رسیده که وقتی اما واتسون، هنرپیشه سری فیلم های «هری پاتر»، در دفاع از فمینیسم سخن می گوید، عده ای از فعالان حقوق زنان اعلان برائت کرده و از اینکه کسی مثل او که از نظر آنها ظاهری منطبق بر معیارهای جامعه مردسالار دارد نماد فمینیسم باشد، عصبانی هستند.

و حالا که پدیده ای با این همه تناقضات درونی در مفاهیم اولیه و شیوه و خط مشی وارد ایران شده، می توان اذعان کرد که کمتر برای شناخت واقعیت آن تلاش شده است و همواره با واکنش های چندگانه مواجه بوده است.

عده ای با دیدگاهی بدبینانه همواره فمینیسم و دستاوردهای آن را زیر سوال می برند و عده ای دیگر هر آنچه فمینیسم می گوید، بدون چون و چرا می پذیرند. خواسته های کلی زنان مشخص نیست و در بعضی موارد این خواسته ها زیر سایه دعواهای جنسیتی قرار گرفته و سوراخ دعا گم شده است. هم در جبهه منتقدان و هم در جبهه مدافعان هر کسی با هر دانشی درباره آن اظهارنظر می کند و حکم قطعی صادر می کند.

همین خوانش های متفاوت، ناآگاهانه و بدون مطالعه کافی از مبارزات برابری خواهی منجر به ظهور ملغمه ای از بایدها و نبایدها شده که نه تنها کمکی به بهبود وضعیت زنان در جامعه نمی کند، بلکه باعث محدود شدن هر چه بیشتر زنان می شود.

جنبش زنان ایران در عرصه نظری و درک، خلق و تولید مفاهیم به همان فقری مبتلاست که دیگر جنبش های ایران و فرهنگ ایرانی با آن درگیر هستند. تعداد فعالان اجتماعی زن انگشت شمار است و همین تعداد اندک هم نتوانسته اند کار نظری مدونی انجام دهند. تحرکاتی هم که توسط زنان انجام شده، از ضعف در مدیریت و سازماندهی رنج می برند.

زنان تشکل مستقلی برای فعالیت های خود ندارند و اغلب کارهای بنیادی و ریشه ای در سکوت و بدون برخورداری از حمایت های دولتی و مردمی انجام می گیرد و در عوض تریبون دست کسانی است که درک درستی از خواسته های زنان و اولویت هایشان ندارند.

اما سوالی که اینجا مطرح می شود، این است که آیا هیچ گونه چشم انداز نویدبخشی برای مبارزات زنان می توان متصور شد؟ آیا به صرف این تناقضات باید از ادامه تلاش ها دست برداشت و زنان را تشویق به خانه نشینی و سکوت کرد؟ و شاید تنها راه حل توجه به تفاوت های طبیعی و بیولوژیکی بین مرد و زن و در نتیجه پذیرش پاره ای از تمایزات و توجه به این نکته باشد که زن و مرد پیش از هر چیزی انسان هستند.


ویدیو مرتبط :
آیا شما خود را فمینیست میدانید؟

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

تینا پاکروان، کارگردان «نیمه شب اتفاق افتاد»: فیلمساز اجتماعی‌ام نه فمینیست



اخبار,اخبار فرهنگی,تینا پاکروان

تینا پاکروان می‌گوید به دنبال روایت قصه زنانی است که ستون خانواده‌اند و نقش پررنگی در اجتماع پیرامون‌شان دارند.

کتایون کیخسروی: «نیمه شب اتفاق افتاد» دومین فیلم بلند تینا پاکروان در نخستین روز جشنواره به نمایش درآمد. فیلمی قصه‌گو با محوریت عشق. عشقی که البته به فاجعه ختم می‌شود. با این حال، پاکروان می‌گوید فیلمش نه تنها صرفا درباره زنان که بیشتر درباره قضاون کردن است. قضاوت آدم‌هایی که حق یک زندگی معمولی و شادمانه را از دیگران می‌گیرند.

در این فیلم بازیگران بسیاری بازی می‌کنند. رویا نونهالی، حامد بهداد، گوهر خیراندیش، آتیلا پسیانی، ستاره اسکندری و ... حضور رابعه اسکویی بازیگری که چندی پیش مهاجرت کرد، در این فیلم اما می‌توانست حاشیه‌ساز باشد. با این حال ظاهرا انگار به خیر گذشته است و فیلم بدون مشکلی به نمایش درآمد.

گفت‌وگوی ما را با تینا پاکروان درباره «نیمه شب اتفاق افتاد» می‌خوانید:

دغدغههای زنانه، این نخستین چیزی است که با دیدن فیلم‌های شما به ذهن آدم می‌رسد. خودتان به فمینیست بودن اصرار دارید یا این موضوع را رد می‌کنید؟
بگذارید من از شما بپرسم، مگر وقتی فیلمسازان مرد راجع به مردان می‌سازند به چیزی متهم می‌شوند یا برچسبی به آنها زده می‌شود که حالا من به جهت‌گیری به نفع زنان متهم شوم؟ وقتی تعداد فیلمسازان زن به تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد که راجع به جنس خودشان فیلم بسازند، چرا باید متهم شوند که فمینیست هستند؟ در واقع باید بگویم در دو فیلم من چه «خانوم» و چه «نیمه شب اتفاق افتاد» به هیچ وجه نگاه فمینیستی نداشتم.

چرا؟
چون اصلا اعتقادی به این تفکر ندارم. به نظرم فمینیست جنبشی بود که زنان را گرفتار دو وجهی بودن کرد و نتیجه‌اش این شد که ما امروز هم در خانواده به عنوان یک زن می‌جنگیم، هم در اجتماع، در واقع فقط وظایف‌مان بیشتر شده و دنبال حقوق‌مان می‌گردیم.

 

در این دو فیلم مردان قصه‌های من مردان بسیار نازنینی هستند. مردانی ارزشمند، قابل احترام، ایثارگر و جنگنده اما برای زندگی. زنان فیلم‌هایم هم بنا به رسم و سنت سینمایی، زنان تو سری خور یا فریب‌خورده نیستند.

بله، آنها مدیر خانواده هستند و نقش مهمی در اجتماع پیرامون‌شان دارند.
می‌دانید چرا؟ چون اعتقاد دارم اگر غیر از این باشد یعنی اگر زن ستون خانه نباشد خانواده فرومی‌پاشد.

 

در فیلم «خانم» به طلاق و خانواده با محوریت زن در جمع‌کردن خانواده با ایثار و فعالیت اجتماعی پرداختم. حالا هم در مقابل معضلات و مشکلات با قابلیت زن به‌عنوان زن، به عنوان مادر و زن فعال در اجتماع که آن وجه زن‌بودن خودش را به‌دلیل مشکلاتی که داشته فراموش کرده تلنگری زده‌ام.

 

حرف شما درست است؛ به زن می‌پردازم چون جنس خودم را می‌شناسم. پس بهتر می‌توانم راجع‌به آنها صحبت کنم اما اینکه بگویم صرفا می‌خواهم راجع‌به زن‌ها فیلم بسازم و بعدها انگشت اتهام به طرفم دراز شود که فیلم‌ساز فمینیست هستم نه! مقوله جنگ و کودک هم به‌اندازه مقوله زن برایم جذاب است. من خودم را فیلم‌ساز اجتماعی می‌دانم.

«نیمه شب اتفاق افتاد» برخلاف بسیاری از فیلم‌های امروز سینمای ایران فیلمی قصه‌گوست. قبلا گفته بودید قصه یک خطی این فیلم شما را جذب کرده است. چرا؟
چون در وهله اول درباره عشق بود. عشقی که یک زن گرفتار در زندگی و سرنوشت را انگاردوباره از اول زنده می‌کند، به او پر و بال می‌دهد. ما زنی را داشتیم که به خاطر شرایط گذشته‌اش نمی‌تواند راحت زندگی کند، نمی‌تواند مثل همه باشد و بعد ناگهان عشق از راه می‌رسد او را به خودش می‌آورد و به زندگی بازمی‌گرداند هر چند جامعه باز هم او را جدا می‌کند.

 

اسم اولیه فیلم «زیبا یک زندگی کوتاه» بود چون به نظرم واقعا هم زیبا زندگی کوتاهی داشت. همان زمانی که عاشق شده بود ولی من اسم فیلم را عوض کردم چون اسم اولیه فیلم بار هنری بیشتری نسبت به سینمای عامه‌پسند داشت.

چرا چنین پایان تلخی برای زیبا رقم زده می‌شود؟ برای گریختن از پایان شاد چنین تصمیمی گرفتید یا فکر می‌کنید اقتضای قصه بود؟
نه ماجرا فرار نبود. کلا برای این قصه سه پایان بندی در نظر گرفته شده بود. حتی به این فکر بودیم که چطور تماشاچی را شادمان از سالن بیرون بفرستیم اما به نظرم تاثیرگذار نبود.

 

پیشنهادهای زیادی بود ولی من ترجیح می‌دادم که آدم‌ها به این واسطه با فیلمم درگیر شوند و بفهمند که قضاوت کردن گاهی می‌تواند به یک فاجعه ختم شود. در واقع پایان داستان نمی‌توانست طور دیگری باشد و شاد تمام شود.

چقدر درگیر محدودیتها و سانسور شدید با توجه به اتفاقاتی که رابعه اسکویی با مهاجرتش رقم زد. همینطور بار موسیقی و آواز در فیلم بالا بود این اتفاقات چقدر قصه را دچار سانسور کرد.

نه خیلی زیاد از ابتدا بعضی از خبرگزاریها به خاطر وجود رابعه اسکویی در فیلم برای فیلم فضاسازی کردند اما واقعا نکاتی را که وزارت ارشاد برای سانسور داده بود  نکات زیادی نبود ضمن اینکه باعث شد ما به صداگذاری مجدد برسیم ،اما در مورد موسیقی و خواننده هیچ مشکلی نداشتیم.

با توجه به خط قصه انتخاب بازیگران باید با حساسیت بیشتری همراه میشد این روند انتخاب بازیگرها چطور شکل گرفت؟
در زمان شکل گرفتن فیلمنامه از ابتدا خانم خیراندیش را انتخاب کردم چون فکر میکردم هیچ کس نمی توانست آن نقش را به آن قوت از آب در بیاورد. برای انتخاب بازیگری که برای نقش حسین انتخاب می کردم باید شخصی را انتخاب میکردم که هم توان خوانندگی داشت و هم میتوانست آن بیماری را درست بازی کند و عاشقی را خوب از آب دربیاورد.

 فکر میکنم از بین بازیگران‌مان دو سه نفر بودند که هر سه ویژگی را داشتند اما من به دنبال ساختارشکنی بودم. 

 

به هر حال آقای فروتن عاشقی را در« شب یلدا» و «قرمز»  بازی کرده بودند و ما از ایشان نقشهای متفاوت دیده ایم من فکر کردم اگر این عاشقی همراه با خواندن را برای حامد بهداد بگذارم و از او بخواهم که حامد بهداد همیشگی را از خودش بگیرد و به یک آدم خجالتی تبدیل شود اتفاق خوبی می‌افتد چون از توان بازیگری اش خبر دارم و می‌دانستم هم برای او نقش متفاوتی خواهد بود و هم برای فیلم اتفاق خوبی خواهد افتاد.

در مورد نقش زیبا هم از ابتدا قرار بود خانم معتمدآریا با ما همراه باشند اما در روند فیلمنامه در جایی ما باهم زاویه پیدا کردیم برای اینکه نگاه من به زیبا یک نگاه بود و نگاه ایشان یک نگاه دیگر در نهایت من نمیتوانستم با نگاه بازیگران جداگانه همسو باشم و باید یک نگاه واحد در فیلم حاکم می‌بود  این بود که تصمیم گرفتیم در این فیلم با هم کار نکنیم و در فیلم دیگری که نگاهمان همسو بود کار کنیم.

خانم نونهالی را من بازیش را میشناختم توان بازیگری اش را میشناختم و فکر میکنم فوق العاده توانستند کار کنند ضمن اینکه خانم نونهالی به خاطر نگاه زیبا و عمیقی که دارند و به خصوص چشمانشان آن ابزار عاشقی را دارند و به راحتی آدم میپذیرد که در هر سن و سالی با آن نگاه میشود همراه شد.

خانم اسکندری هم واقعا اتفاق خیلی خوبی بود قرار بر این بود پانته ا پناهی‌ها بازی کند ولی سر کار« نفس» خانم آبیار بودند و  در نهایت ستاره اسکندری آمد که به نظر من یکی از نقاط برجسته این فیلم است.

 

آتیلا پسیانی هم انقدر درست فیلم را بازی کرد و انقدر به ما کمک کرد که تصورش را نمی‌کردم. خیلی خوشحالم از این که توانستم یک گروه همدل داشته باشم که به فیلم کمک کند.

اخبار فرهنگی - خبر آنلاین