سبک زندگی


2 دقیقه پیش

شناخت بهترین آتلیه کودک و بارداری

بچه ها به سرعت بزرگ می‌شوند، زودتر از چیزی که فکرش را می‌کنید یا انتظارش را دارید. زمانی توانایی راه رفتن یا حرف زدن ندارند ولی اندک زمانی بعد آنها را در حال دویدن و مکالمه ...
2 دقیقه پیش

فیلم: تزیین اتاق کودک با گل‌های مقوایی

همین الان یک نگاهی به اتاق کودکتان بیندازید. آیا دلتان نمی خواهد چیزی به آن اضافه کنید؟ وقتی پولش را ندارید، پس باید از خلاقیتتان کمک بگیرید. در این ویدئو گل هایی مقوایی ...

دستورالعمل موفقیت آلکس فرگوسن را یاد بگیرید


فرگوسن اعتقاد داشت که شما با پذیرش تغییرات در واقع آن ها را به کنترل خود در می آورید.

خبرآنلاین: فرگوسن اعتقاد داشت که شما با پذیرش تغییرات در واقع آن ها را به کنترل خود در می آورید.

احتمالا حتی آن دسته از هواداران فوتبال که از آلکس فرگوسن خوششان نمی آمد هم  جای خالی او را روی نیمکت منچستر یونایتد احساس می کنند. او حدود بیست و هفت سال هدایت تیم منچستر را در اختیار داشت و در این مدت 49 جام بدست آورد. بی تردید شیوه مدیریت فرگوسن می تواند برای بسیاری از افراد سرمشق باشد و به همین خاطر مجله هاروارد بیزنس ریویو (Harvard Business Review) که به مسایل مربوط به کسب و کار می پردازد، فهرستی از ویژگی های مدیریتی فرگوسن را تهیه کرده و از آن به عنوان دستورالعمل موفقیت فوگوسن یاد کرده است:

درس های آلکس فرگوسن برای موفقیت در کسب و کار

1- از پایه آغاز کردن

نخستین رویکرد فرگوسن اعتماد به جوان ها و بنا نهادن تیم بر اساس جوانان است که منفعت آن برای سال ها متوجه باشگاه بشود. خریدهای گران قیمت و کوتاه مدت هرگز سیاست اصلی فرگوسن نبوده است.

2- شهامت آغاز دوباره

فرگوسن آنقدر شهامت داشت که هر چهار سال یکبار و پیش از آنکه تداوم شرایط موجود باعث ایجاد رخوت در تیم بشود، در منچستر دست به یک تحول بزند. البته او نسبت به جایگاهش در تیم اطمینان خاطر داشت و به همین دلیل با آرامش خاطر دست به تغییرات می زد.

3- ایجاد استانداردهای سطح بالا و عمل به آن ها

فرگوسن در آخرین سال حضورش در منچستریونایتد 70 سال سن داشت و با این حال همچون سال های پیش از آن هر روز صبح ساعت 7 صبح در باشگاه حاضر می شد. اقدامی که باعث می شد دستیارانش نیز با آن تطبیق یابند و به گفته فرگوسن درک کنند که در باشگاه کارهای مهمی برای انجام دادن وجود دارد.

4- کنترل امور

اگر فردی در باشگاه تلاش می کرد تا قدرت فرگوسن را به چالش بکشد و از قدرت او بکاهد با برخورد سختگیرانه فرگوسن مواجه می شد، حتی اگر این فرد ستاره باشگاه محسوب می شد. احتمالا اکنون به یاد دیوید بکهام افتاده اید.

5- درک موقعیت

فرگوسن می گوید که قانون مشخصی برای اینکه چه زمانی باید بازیکنان را تشویق و چه زمانی باید از آن ها انتقاد کرد وجود ندارد بلکه با توجه به شرایط باید تصمیم گرفت که اکنون کدام رفتار برای تیم مفیدتر است.

6- قدرت مشاهده

آلکس فرگوسن مدیریت جلسات تمرینی را به دستیارانش می سپرد و خودش به تماشای تمرین ها می پرداخت. او به خوبی می دانست به در برخی موارد باید از بیرون به سازمانش بنگرد تا بهتر به نقاط ضعف و قوت آن پی ببرد. فرگوسن در یک اظهارنظر گفته است که فکر نمی کند که بسیاری از افراد به ارزشی که در مشاهده کردن است پی برده باشند.

درس های آلکس فرگوسن برای موفقیت در کسب و کار

7- هنر تطابق

هوادران دو آتشه فوتبال به خاطر دارند که فرگوسن در سال 1999 با سیستم 2-4-4 و با زوج طلایی یورک و کول در خط حمله موفق شد جام قهرمانان باشگاه های اروپا را تصاحب کند اما منچستری که در سال 2008 برای بار دیگر قهرمان اروپا شد از نظر سبک بازی کاملا با منچستر قبلی تفاوت داشت. احتمالا اگر فرگوسن پس از فصل درخشان 99-98 به استفاده از سیستم قبلی ادامه می داد، حضور او در منچستر بسیاری زودتر به پایان می رسید اما او طی چند دهه هدایت منچستر به خوبی با تحولاتی که در جهان فوتبال رخ داد تطبیق یافت و شیوه بازی تیمش را به روز کرد. فرگوسن اعتقاد داشت که شما با پذیرش تغییرات در واقع آن ها را به کنترل خود در می آورید.


ویدیو مرتبط :
دستورالعمل یاد دادن گربه برای مسواک زدن

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

دستورالعمل «وولف خوانی» را یاد بگیرید


هم در خاطرات 10 جلدی وولف مشهود است و هم در گفته های دیگران درباره او؛ که ویرجینیا روزهای خوش احوالی اش پر حرف بود و می خندید اما در روزهای بدحالی، نه حرف می زد و نه چیزی می خورد. فقط و فقط فکر می کرد.

مجله روشن - نسیبه فضل اللهی: هر چند «نیکول کیدمن» برای بازی در نقش «ویرجینیا وولف» در فیلم «ساعت ها» دماغ عاریه ای و بزرگی به صورتش داشت اما وقتی در سکانس پایانی فیلم، با شجاعت جیب های لباسش را پر از قلوه سنگ کرد و به گدار رودخانه «اوز» زد، بسیاری از تماشاگران مجذوب چهره خلاق و عاصی «ویرجینیا وولف» شدند.

کیدمن، ایفاگر نقش وولف در این فیلم بود که به ساعات پایانی زندگی این نویسنده می پرداخت. احتمالا تماشاگران فیلم بعد از تماشای فیلم به سراغ آثار وولف رفته اند تا در آنها نیز عصیان و شجاعتی را دوباره کشف کنند که در شخصیت وولف هم آکنده بوده اما آنها در نهایت حیرت پس از خواندن (و در بهترین حالت، تمام کردن کتاب) دچار نوعی کرختی، گیجی و شاید ناامیدی می شوند که اسباب حیرت شان را فراهم می کند.

این تماشاگران متحیر، به واسطه فیلم «ساعت ها» می دانند که وولف، چهره بچگانه ای داشته، با صدای بلند حرف می زده، قاه قاه می خندیده و طنز آشکاری هم همیشه در سخنانش جاری بوده که اغلب جانداران از آن جان به سلامت نمی بردند اما هیچ یک از این ویژگی ها در آثار وولف دیده نمی شود.

دستورالعمل وولف خوانی را یاد بگیرید
نیکول کیدمن در ویرجینیا وولف

شاید این تماشاگران زیادی سنتی هستند و اصرار دارند هر نویسنده، آیینه ای از آثارش یا بالعکس باشد. درست است که ویرجینیا و خواهرش «ونسا»، کودکی و جوانی شان را د ر لندن گذرانده و پای ثابت بسیاری از محافل ادبی بوده اند و تا نیمه های شب با جوانان درباره ادبیات و هنر گپ می زده اند اما اثری از خروش جوانی در آثار وولف دیده نمی شود.

ویرجینیا وولف چه می گوید؟

هم در خاطرات 10 جلدی وولف مشهود است و هم در گفته های دیگران درباره او؛ که ویرجینیا روزهای خوش احوالی اش پر حرف بود و با صدای بلند حرف می زد و می خندید اما در روزهای بدحالی، نه حرف می زد و نه چیزی می خورد. فقط و فقط فکر می کرد.

ایده برخی از سخنرانی ها و داستان های او در همین لحظات شکل گرفته است؛ مثلا کتاب «اتاقی از آن خود» نتیجه کلنجارهای مدام او با بستر، مرگ، خاطرت و بدحالی است. ویرجینیا در نوجوانی مادر و یکی از خواهرانش را از دست داده بود و همیشه از این فقدان در آسیب و رنج بود. بعدها مرگ پدر و برادر سوگلی اش نیز، مواد کافی برایش فراهم آوردند تا روزهای بدحالی اش بیشتر و بیشتر بشود.

وولف در بسترش دست و پا می زد و با خاطرات آنها خوش بود، خاطراتی که او را از حال به گذشته دوست داشتنی می رساند. شاید به همین علت است که متون وولف برای برخی از خوانندگان دردسرساز بوده و باعث ایجاد «دل مردگی، گیجی یا تشویش در خوانندگان شده است. با خواندن آثار وولف قدرت و اندازه مقاومت تان سنجیده می شود. شاید بهترین کار این است که خودتان را تسلیم وولف کنید و به خودتان اجازه بدهید تا در امواج ناخودآگاه، کمی گیج یا حتی منحرف شوید.

دستورالعمل وولف خوانی را یاد بگیرید

وولف هیچ وقت نخواست معلم باشد و مانند آنها بنویسد یا چیزی به دیگران یاد بدهد. با این همه باید اعتراف کرد که او درس بزرگی به خوانندگانش می دهد و از آنها می خواهد تا چگونه دیدن را بیاموزند.

جهانی که وولف تصویر کرد، آینه ای بود از انسان واقعی؛ موجودی که تنها، ضعیف و فانی است. شاید انتظار نداشته باشیم که زنی، با جسارت و شجاعت، چنین آیینه ای در برابرمان بگیرد و همان جهانی را در آثارش بخوانیم که هر روز تجربه اش می کنیم؛ جهانی که در برابرش تنها، ضعیف و فانی هستیم. وولف به خلاف بسیاری از معاصرانش سعی نکرد تا با باورهای مذهبی، وابستگی های سیاسی یا تمایزات اجتماعی، دنیایی برای خوانندگانش بسازد که به هیچ وجه واقعی نبود.

او و نویسندگانی مانند او سعی کردند تا لحظه هایی را آشکار کنند و گوشه هایی از انسان را نمایش بدهند که همیشه پنهان بود و همه از تصویرش طفره می رفتند؛ لحظه ای رو به زوال، کُند و سرد از انسانی فانی و تنها.

وولف می گوید چطور کتاب بخوانیم؟

اگر احتمالا جزو آن دسته از خوانندگان بدشانسی هستید که هر وقت قصد داشته اید سراغ ویرجینیا وولف بروید، تلویزیون نمایشنامه «ادوارد آلبی» یعنی «چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد؟» پخش کرده و در نتیجه از مواجهه با آثار وولف حذر کرده اید و صرفا به خواندن خلاصه های اینترنتی درباره آثار وولف تن داده اید یا شاید هم بدشانس تر از این حرف بوده اید. بارها برگردید و یک پاراگراف را برای چندین بار بخوانید، باز هم بهتر است خطر کنید و دوباره به سراغ وولف بروید.

شاید بهترین مواجهه برای رو در رویی با آثار وولف، مقاله «چگونه کتاب بخوانیم؟» باشد که خود وولف نوشته است. به نظر او بهترین راه برای درک اثر ادبی آن است که خوانندگان از هیچ دستور یا اندرزی تبعیت نکنند و تنها به غریزه شان اعتماد کنند.

دستورالعمل وولف خوانی را یاد بگیرید

به گمان وولف مهمترین ابزار برای هر خواننده ای، استقلال نظر است. اگر قرار باشد شکسپیر به ما بگوید که «هملت» بهتر است یا «شاه لیر»، یا ارزش های آثارش چیست، آنگاه دیگر آزادی و استقلال خواننده از بین می رود.

وولف معتقد است هر جایی که در آن به وسیله قوانین محصور بشویم دیگر اثری از خود واقعی ما باقی نمی ماند. به نظر او بهترین رویکردی که می توان درباره آثار ادبی در پیش گرفت این است که تعصبات و پیش زمینه ها را درباره اثر کنار بگذاریم و بعد بخوانیم.

وولف درایت بسیاری در مواجهه با ادبیات داشت و به سبب روشن بینی شخصی، زودتر از جامعه و محافل ادبی حرکت می کرد. او چندین دهه قبل نوشت: «خواننده نباید چیزی را به نویسنده امر کند و بهترین کار این است که سعی کند همکار او باشد و با او چیزی را بسازد.» به گمانم کلید گشایش آثار وولف نیز در همین نکته نهفته که از دریافت های دیگران صرف نظر کنیم و خودمان فارغ از تصمیمات به سراغ وولف برویم.

دستورالعمل وولف خوانی

برای خواندن آثار ویرجینیا وولف باید چه کار کنیم و از کجا شروع کنیم؟

1- بهتر است ابتدا خواندن آثار این نویسنده را با کتاب یادداشت های روزانه اش شروع کنید.

2- تحت هیچ شرایطی به سراغ نقدهای ادبی اغواگرانه ای که معتقدند همه چیز را درباره وولف به شما می آموزند یا کتاب های ترسناکی نروید که عناوینی مانند «ادبیات سیال ذهن» دارند.

3- وقتی وولف را با خاطراتش شروع کنید، کلید برخورد با آثار ادبی اش را به دست می آورید. خاطرات وولف باعث می شوند با نظام فکری، رنج ها، شادی ها و لذت های گهگاهی او آشنا شوید. در نتیجه وقتی بعدها به سراغ «خانم دالووی» یا «به سوی فانوس دریایی» می روید، دیگر با رنج ها و دردهای قهرمانان و راویان آثارش کاملا آشنا هستید.

دستورالعمل وولف خوانی را یاد بگیرید

4- زمان در آثار وولف مانند همان زمانی است که خودتان تجربه می کنید؛ گاهی با دیدن یک شیء یا استشمام بو، به دام خاطرات می افتید و سال های گذشته به آنی در ذهن تان پررنگ می شود. نظیر همین اتفاق در خانم «الووی» می افتد. «کلاریسا» صبح زود از خواب بیدار می شود و فقط چند ساعت وقت دارد تا برای میهمانی عصر آماده شود. درست است که تمامی زمان در حد فاصل این چند ساعت اتفاق می افتد اما محل رویداد وقایع، در ذهن کلاریسا است؛ پس زمان مانند رود آبی، جاری است و به هر جا می خواهد سرک می کشد و هیچ ممنوعیت یا محدودیتی نمی شناسد.