سبک زندگی


2 دقیقه پیش

شناخت بهترین آتلیه کودک و بارداری

بچه ها به سرعت بزرگ می‌شوند، زودتر از چیزی که فکرش را می‌کنید یا انتظارش را دارید. زمانی توانایی راه رفتن یا حرف زدن ندارند ولی اندک زمانی بعد آنها را در حال دویدن و مکالمه ...
2 دقیقه پیش

فیلم: تزیین اتاق کودک با گل‌های مقوایی

همین الان یک نگاهی به اتاق کودکتان بیندازید. آیا دلتان نمی خواهد چیزی به آن اضافه کنید؟ وقتی پولش را ندارید، پس باید از خلاقیتتان کمک بگیرید. در این ویدئو گل هایی مقوایی ...

تفاوت کار در ثروتمندان و فقرا


هر جا ثروتمندی را یافتید بلافاصله دنبال سازمان او با یک سیستم مطلوب و کارآمد بگردید. چرا که هرگز نمی توان بدون یک ماشین پولسازی به ثروت و دارایی رسید. در واقع، آنها با عملکرد صحیح و درست خود و مبتنی بر یک تفکر سالم، ماشینی می سازند که دائم در حال چاپ اسکناس باشد.

خلاقیت: ثروتمندان یک بار کار می کنند تا یک عمر بخورند و فقرا یک بار می خورند تا یک عمر کار کنند. اگر زندگی ثروتمندان را به طور دقیق و حساب شده مطالعه کنید، متوجه خواهید شد که تمام تلاش آنها در ابتدا، رسیدن به استقلال مالی است. آنها تلاش می کنند که برای خود، یک منبع درآمدی ایجاد کنند و بتوانند از آن در تامین هزینه های روزمره زندگی خود استفاده کنند. تمام هم و غم آنها این است که در اثر تلاش مقطعی، یک درآمد پایدار و دائمی ایجاد کنند و بعد از آن بتوانند به آزادی فکری، مالی و ... برسند.

تی هارواکر، نابغه مالی، در تعریف خاطرات خود در حوزه کسب و کار، بیان می کند که برای راه اندازی یک بنگاه اقتصادی کوچک به مدت شش ماه، به صورت شبانه روزی در آنجا کار می کرده است تا آن را به اتمام برساند و یک مدیر خوب برای آن استخدام کند. پس وقتی که کار تمام شد هرگز به آنجا مراجعه نکرده است و خودبنگاه، با عوامل خود به نحو احسن، کار خود را ادامه می دهند. سازمانی که ساخته است از هر لحاظ عالی بود و یک سیستم یکپارچه و مطلوبی در آن ایجاد کرده که عوامل مربوطه را به هم متصل می کرده است.

منظور از این جمله که ثروتمندان یک بار کار می کنند تا یک عمر بخورند این است که آنها برای ایجاد یک سیستم و یک سازمان هوشمند و خودکفا، تمام تلاش وکوشش خود را انجام می دهند تا آن را ایجاد کنند و پس از ایجاد آن، سیستم خود به خود کار می کند و درآمد ایجاد می کند.

منظور از اینکه یک بار کار می کنند این است که آنها یک کار اساسی و سازمان یافته انجام می دهند که باعث ایجاد درآمد همیشگی و دائمی می شود و می توان روی درآمد ممتد و پایدار آن حساب کردو فرد مطمئن است که این درآمد همیشگی است و به مرور زمان، افزایش هم خواهد یافت و بدون حضور آنها کار خواهد کرد.

 آنها در یک مقطع زمانی، با کاهش مناسب هزینه و افزایش درآمد و با تفکر ثروت آفرینی، اقدام به خرید دارایی های پایه می کنند و مطمئن هستند که این دارایی ها می توانند هرگونه دغدغه درآمدی آنها را برطرف کنند.



1) استفاده از تجربیات گذشته


ثروتمندان از تجربیات گذشته خود و از شکست ها و تحمل ضررهای خود برای ساختن سازمانی کارآمد و موثر برای ایجاد رفاه و آسایش در آینده برای خود استفاده می کنند. آنها گذشته خود را مرور و بررسی می کنند که چه کارهایی را اشتباه انجام داده اند و چه کارهایی درست بوده است و از این عمل، درس می گیرند وسعی می کنندکه یک اشتباه را دو بار تکرار نکنند.

در جهت تقویت نقاط قوت و برطرف کردن نقاط ضعف خود برمی آیند و از این موارد در جهت ساختن سازمانی جدید، موثر و مفید استفاده می کنند. آنها تمام تلاش خود را به کار می بندند که فونداسیون این سازمان بسیار قوی ومحکم باشد و با هرگونه حادثه جزیی آسیب نبیندت و دچار زوال نشود.

آنها آینده نگر هستند. بنابراین سفری به آینده انجام می دهند تا ببینند که تا چه وقت می توانند از محل درآمد این سازمان استفاده کنند. سازمان ایجاد شده را به مرور زمان ترمیم، بهینه و تقویت می کنند که عمر آن زیاد شود. آنها نه تنها این کار را برای خود انجام می دهند بلکه از محل مزایای کارشان، دیگران نیز استفاده می کنند.



2) مورد ماتسوشیتا

نمونه های خیلی زیادی از این موارد در دنیا پیدا می شود که به عنوان مثال، یکی از آنها به نام ماتسوشیتا را شرح می دهم. او فردی روشنفکر و ثروتمند بود که کار خود را از یک اتاق 9 متری شروع کرد. او ابتدا کارمند یک شرکت متوسط بود و به صورت ماهانه حقوق دریافت می کرد ولی ذهن خلاقی داشت تا اینکه یک روز، پیشنهادی جهت بهینه سازی محصول به واحد مدیریت ارائه کرد و این پیشنهاد موردت پذیرش واقع نشد و مدیران به سردی با او برخورد کردند و برای نظرش اهمیت چندانی قائل نشدند.

این موضوع ماتسوشیتا را بسیار ناراحت کرد، طوری که او تصمیم گرفت از شرکت استعفا دهد و برای خودش کار کند. وقتی که کار خودش را در یک اتاق 9 متری همراه با همسر و برادر همسرش شروع کرد، هرگز فکر نمی کردکه چنان بدبختی غیرقابل تحملی را پیش رو خواهد داشت. روزگار برای او بسیار سخت شد و او از تامین هزینه نیازهای اولیه خود مانند خورد و خوراک و لباس عاجز بود.

پروژه او برای رسیدن به نتیجه، زمان زیادی را تلف کرد و در میان راه، برادر خانمش از آنها جدا شد. چون دیگر چیزی برای خوردن نداشتند. اوهر جور شده، به مدت 9 سال این فلاکت و بدبختی را تحمل کرد تا کم کم به فروش جزیی و درآمد اندکی رسید تا بتواند به آینده این شغل امیدوار باشد.

او به مرور زمان و با جذب همفکران خود و با یک مدیریت مبتنی بر انسانیت توانست یک سیستم بزرگ، پویا، پردرآمد و ... بسازد و هر ثانیه و هر لحظه به فکر بهینه سازی سیستم خود باشد. امروزکه این مطالب را می نویسم، ماتسوشیتا در بین ما نیست ولی سازمان او با پرسنلی بالغ بر بیش از دویست و پنجاه هزار نفر در حال کار کردن است و بیش از یک میلیون نفر به صورت مستقیم و غیرمستقیم از کاری که او ایجاد کرد ارتزاق می کنند. او موفق شد برندهای مطرحی چون پاناسونیک را ایجاد کند که به گوش مردم دنیا واژه آشنایی است.





3) سیستم کارآمد ثروتمندان


هر جا ثروتمندی را یافتید بلافاصله دنبال سازمان او با یک سیستم مطلوب و کارآمد بگردید. چرا که هرگز نمی توان بدون یک ماشین پولسازی به ثروت و دارایی رسید. در واقع، آنها با عملکرد صحیح و درست خود و مبتنی بر یک تفکر سالم، ماشینی می سازند که دائم در حال چاپ اسکناس باشد.

این ماشین خودکار است و به وجود فیزیکی آنها وابسته نیست و خود به خود کار می کند. نقطه مقابل ثروتمندان، فقرا هستند. آنها یک بار می خورند تا یک عمر کار کنند. دلیل بارز فقیر ماندن، هزینه های عروسی آنها، هزینه مهمانی آنها، هزینه های زیاد روزمره آنها و ... است. آنها دقیقا برای دیگران زندگی می کنند و رضایت باطنی آنها، صرفا جلب توجه افکار عمومی است.

 آنها دوست دارند که زبانزد خاص و عام باشند ودر هر جا از آنها تعریف و تمجید شود. برای آنها هزینه و اسراف، یک افتخار محسوب می شودو هرگز متوجه نیستند که پول و دارایی، امانتی در دست آنهاست و صاحب اصلی نیستند و فقط در مقطعی از زمان، صاحب آن شده اند و لازم است که از آن استفاده صحیح و مطلوب کنند.



4) آینده نگری

ما در این دنیا، چند صباحی مهمان هستیم و عمر ما محدوداست. هرگونه غرور، اسراف، عدم رعایت اخلاقیات و ... سند نابودی ما هستند. در رده های مختلف از سطوح پیاین تا سطوح بالا، فرهنگ فقر در افراد مختلف دیده می شود. فرض کنید فردی مبلغ هشتصد هزار تومان در ماه، درآمد دارد و هزینه اش نیز در همین حدود است.

متاسفانه مشاهده می شود که این فرد با قرض، یک جشن عروسی برگزار می کند که ده میلیون توان هزینه دارد. بنابراین مجبور است در آینده مبلغی از درآمد خود را بابت پرداخت دیون در نظر بگیرد. همین فرد، با تفکر تکمیل زندگی خود، یک خودروی لیزینگی خریداری می کند تا رفاه بیشتری داشته باشد. غافل از اینکه با دست خود، خود را به هلاکت می اندازد.

بعد از گذشت یک مدت زمانی، او اقدام به خرید اثاثیه منزل می کند و چون تفکر هزینه ای دارد همچنان به نیست و نابودکردن آینده خود می پردازد و نتیجه ای که حاصل می شود این است که مجبور می شود زمان آینده خود را بفروشد تا هزینه زندگی امروز خود را بپردازد و این یک معامله غلط است.



5) فاجعه چشم و هم چشمی

جالب است بدانید در تحقیقاتی که انجام دادیم به این نتیجه رسیدیم که اکثر افراد برای هزینه کردن، دقیقا به اطرافیان خود نگاه می کنند و خودرا با آنها هماهنگ می کنند. آنها توجه نمی کنند که این کار درست است یا غلط؟ و به خاطر چشم و هم چشمی و برای عقب نماندن از قافله، اقدام به هزینه کردن از دارایی و درآمد خود می کنند.





6) بدترین کار در حوزه مالی

بدترین کار در حوزه مالی، این است که فرد، دارایی خود را هزینه کند یا قدرت ساخت ستون دارایی ها را نداشته باشد. آینده چنین فردی در خطر است. آنچه که در آینده از نظر مالی به ما کمک خواهد کرد، درآمد حاصل از دارایی هاست. به همین دلیل در سطح جهان، می بینیم که شرکت های بزرگ با برندهای مطرح، دائم در حال تبلیغات و معرفی شرکت و محصول خود به جهانیان هستند و آنها با این کار، ارتباط موثری با مخاطب خود برقرار می کنند وستون دارایی ارتباطات خود را – که اصلی ترین دارایی عصر حاضر است – محکم و قوی می سازند.

کم نیستند کسانی که در زندگی خود، ورشکسته هستند ولی خودشان خبر ندارند. آنها مجبورند سالیان درازی کار کنند تا هزینه هایی را پرداخت کنند که امروز و دیروز انجام داده اندو زمان آینده را – که بزرگترین سرمایه زندگی است – به راحتی از دست دهند. عمر ما بسیار مهم و حساس است و ما مجاز نیستیم با افزایش هزینه خود و عدم مدیریت صحیح، آن را هدر بدهیم.

فقرا تلاش می کنند وضع ظاهری زندگی خود را مطلوب نشان دهند و به دیگران ثابت کنند که آنها وضع مالی خوبی دارند و به همین دلیل از آینده وام می گیرند تا امروزخوش بگذرانند.

آنها تفاوت بین سرمایه گذاری و هزینه کردن را نمی دانند و سعی دارند دیگران را از خود راضی نگه دارند و چون می خواهند به نوعی به دیگران ثابت کنند که وضعیت مطلوبی دارند، بنابراین هر چه به دست می آورند به اضافه مقداری بیشتر، هزینه می کنند.

در حالی که تفکر ثروتمندان، عکس آنهاست و هر چه را که به دست می آورند به اضافه مقداری بیشتر، سرمایه گذاری می کنند و پس از سرمایه گذاری، درآمدشان زیاد می شود چون علاوه بر خودشان، سرمایه آنها نیز کار می کند و در مقابل، فقرا علاوه بر هزینه ای که دارند، بدهی آنها نیز، هزینه بر است و باعث می شود هزینه مضاعفی داشته باشند.


ویدیو مرتبط :
بزرگترین تفاوت بین ثروتمندان و فقرا چیست ؟

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

8 تفاوت در فکر کردن ثروتمندان و فقرا


افراد معمولی فکر می‏کنند که راه ثروتمند شدن طی کردن مراحل تحصیلی است در حالی که ثروتمندان معتقدند آنچه انسان را ثروتمند می‏کند برخورداری از دانشی منحصر به فرد است.

خبرآنلاین: افراد معمولی فکر می‏کنند که راه ثروتمند شدن طی کردن مراحل تحصیلی است در حالی که ثروتمندان معتقدند آنچه انسان را ثروتمند می‏کند برخورداری از دانشی منحصر به فرد است.

شیوه نگرش ثروتمندان و انسان های معمولی یکسان نیست تا جایی که حتی ممکن است نگاه این دو قشر به موضوعاتی یکسان مانند تحصیل و یا پول متفاوت باشد. وبسایت اقتصادی بیزنس اینسایدر فهرستی از تفاوت ها در شیوه نگرش ثروتمندان و افرادی که وضع مالی چندان مناسبی ندارند را تهیه کرده است:

1- انسان های معمولی فکر می‏کنند که پول منشا شر است در حالی که ثروتمندان فقر را منشا شر می‏دانند. دقیقا به همین خاطر است که در اقشار کم درآمد ثروتمند شدن با نوعی احساس شرم همراه است. اما طبقه ثروتمند می‏دانند که هرچند پول شادی کسی را تضمین نمی‏کند اما زندگی را راحت تر می‏کند.

2- انسان های معمولی فکر می‏کنند که خودخواهی یک ایراد است در حالی که ثروتمندان خودخواهی را ارج می‏نهند. ثروتمندان تلاش می‏کنند تا شاد زندگی کنند و تظاهر به نجات دادن دنیا نمی‏کنند. اما اقشار کم درآمد این نوع رفتار را پسندیده نمی‏دانند. آن ها این حقیقت را نادیده می‏گیرند که اگر شما به خودتان توجه نکنید، در موقعیتی قرار نخواهید گرفت که بتوانید به دیگران نیز کمک کنید.

3- افراد معمولی در بیشتر مواقع منتظر رخ دادن معجزه هستند در حالی که ثروتمندان می‏دانند بدون سعی و تلاش نتیجه ای حاصل نمی‏شود. ذهن اقشار کم درآمد به اصطلاح "لاتاری گونه" است به این معنی که همواره امیدوارند تا شماره ای که توسط آن ها خریداری شده برنده میلیون ها دلار شود و یا منتظرند که قوانین دولتی باعث افزایش حقوق بازنشستگی آن ها شود. اما به ندرت می‏توان ثروتمندی را در صف خرید بلیت بخت آزمایی دید. آن ها ترجیح می ‏دهند وقت خود را به حل مسایل کاری اختصاص دهند.

4- افراد معمولی فکر می ‏کنند که راه ثروتمند شدن طی کردن مراحل تحصیلی است در حالی که ثروتمندان معتقدند آنچه انسان را ثروتمند می‏ کند برخورداری از دانشی منحصر به فرد است. به همین خاطر است که بسیاری از افراد متعلق به اقشار کم درآمد مدارک تحصیلی را یکی پس از دیگری کسب می‏کنند در حالی که یک فرد ثروتمند با کسب تخصص در یک موضوع خاص ثروت قابل توجهی بدست می‏آورد.

5- افراد معمولی همواره در یاد روزهای خوب گذشته به سر می‏ برند در حالی که ثروتمندان مشغول رویا پردازی در مورد آینده هستند. میلیونرهای خود ساخته به این خاطر ثروتمند شده اند که دست از رویاپردازی و دنبال کردن اهدافشان بر نداشته اند. افرادی که فکر می‏ کنند بهترین روزهای زندگی را پشت سر گذاشته اند، بعید است که بتوانند آینده درخشانی را برای خود بسازند.

6- افراد معمولی از راهی پول درآورند که چندان علاقه ای به آن ندارند در حالیکه ثروتمندان از کارهایی که برایشان لذت بخش است به کسب درآمد می‏پردازند. گاهی به نظر می‏ آید که افراد ثروتمند همواره مشغول کارکردن هستند اما موضوع این است که آن ها همان کاری را انجام می‏ دهند که از آن لذت می ‏برند در حالی که افراد معمولی در مدارس اینگونه آموخته اند که باید تلاش کنند تا شغلی که حتی دوست ندارند را بیابند و از طریق آن درآمد کسب کنند.

7- روانشناسان معمولا به افراد توصیه می ‏کنند که اهدافی معمولی را برای خود برگزینند تا بتوانند آن ها را تحقق ببخشند و احساس ناامیدی نکنند. اما حقیقت این است که کمتر کسی بدون برخورداری از "آرزوهای بزرگ" می‏تواند ثروتمند شود.

8- افراد معمولی فکر می‏کنند شما باید کار خاصی انجام دهید تا ثروتمند شوید در حالی که به نظر ثروتمندان شما باید آدم خاصی باشید تا ثروتمند شوید.