سبک زندگی
2 دقیقه پیش | شناخت بهترین آتلیه کودک و بارداریبچه ها به سرعت بزرگ میشوند، زودتر از چیزی که فکرش را میکنید یا انتظارش را دارید. زمانی توانایی راه رفتن یا حرف زدن ندارند ولی اندک زمانی بعد آنها را در حال دویدن و مکالمه ... |
2 دقیقه پیش | فیلم: تزیین اتاق کودک با گلهای مقواییهمین الان یک نگاهی به اتاق کودکتان بیندازید. آیا دلتان نمی خواهد چیزی به آن اضافه کنید؟ وقتی پولش را ندارید، پس باید از خلاقیتتان کمک بگیرید. در این ویدئو گل هایی مقوایی ... |
این واژه ها را هرگز در رزومه خود ننویسید!
یک رزومه که خوب نوشته شده باشد می تواند به گرفتن یک شغل عالی بینجامد. کارجویان با اجتناب از اصطلاحات زائد و منسوخ میتوانند پیامشان را برسانند و از صف جماعت کارجویان خارج شوند و شغل بگیرند.
پال مک دانلد، عضو اجرایی هیات مدیرهی موسسهی کاریابی رابرت هاف میگوید: "تقریباً همه به خاطر استفاده از واژههای منسوخ در رزومهی خود مرتکب اشتباه میشوند، ولی آدمهای حرفهای مدام توانایی مکاتبات و تهیهی رزومهی خود را ارزیابی میکنند و آن را ارتقاء میدهند.”
به نظر ماری لورنز، مدیر ارتباطات و اطلاع رسانی شرکت کریر بیلدر، یکی از مشکلات عمدهی استفاده از اصطلاحات و واژگان منسوخ و زائد این است که آنقدر استفاده شدهاند که معنی خودشان را کلاً از دست دادهاند.
وی توضیح میدهد، "مسئلهی دیگر این است که بسیاری از این واژگان کارجو را از داوطلبان دیگر متمایز نمیکند چون بسیار کلی، عمومی و کلیشهای هستند.” و ادامه می دهد: "کارجویان به جای آن باید از هنرها، تخصصها، موفقیتها و دستآوردهای خود حرف بزنند، باید خودشان را نشان بدهند نه اینکه بگویند.” مک دانلد میگوید: "کارجویان با اجتناب از اصطلاحات زائد و منسوخ میتوانند پیامشان را برسانند و از صف جماعت کارجویان خارج شوند و شغل بگیرند.”
در اینجا فهرستی از واژگانی آمده است که باید در رزومه ها از آنها اجتناب شود:
۱."پرکار”
وقتی شرکت کریر بیلدر سال گذشته از ۲۲۰۰ مدیر کارگزینی نظرسنجی کرد دریافت که واژهی "پرکار” رنجآورترین اصطلاح است که در رزومهها دیده میشود. لورنز میگوید "هر آدمی میتواند بگوید "پرکار”، "بهترین اولاد”، یا "خلاق” است. کارفرمایان میخواهند بدانند چه چیزی یک کارجو را منحصر به فرد و متمایز میکند و چگونه میتواند برای سازمانی مشخص که به آن درخواست کار داده است ارزشافزایی کند.”
۲. "تلفن”
الی امدور مربی کارآموزی میگوید هیچ دلیلی ندارد که شما واژهی "تلفن” را در جلوی شماره تلفن واقعی بگذارید. وی میگوید: "بسیار بچهگانه است. چون آنها میدانند که شماره تلفن شما است.” همین قاعده در مورد رایانامه (ایمیل) نیز صادق است.
۳. "نتیجهگرا”
لوز تر میگوید: "به جای اینکه فقط بگویید شما نتیجهگرا هستید، بنویسید چه کار کردهاید که واقعاً به نتیجه رسیده است” – و این نتایج چه بودهاند.”
۴. "مسئولِ”
آلیسا گلبارد، موسس و رئیس هیأت مدیرهی شرکت رزومهاستراتجیز میگوید واژههای زائد مثل "مسئولِ”، "ناظرِ”، یا "سرپرستِ” غیرضروری و پیچیده هستند و تجربه ی شما را پنهان می کنند. وی توصیه میکند: "رو راست باشید، خلاصه بنویسید، و از واژگانی استفاده کنید که توانمندیها و تجارب و سوابق واقعی شما را توصیف کنند.” و میگوید به جای نوشتن "مسئول آموزش انترنها یا کارآموزان” بنویسید” کارآموزان یا انتزها را….. آموزش دادهام.”
مک دانلد میگوید استفاده از اصطلاحاتی مثل "بسیار واجد شرایط” یا "بسیار با تجربه” یا "بسیار حرفهای” شما را برای یک شغل مناسبتر جلوه نمیدهد – در حقیقت، ممکن است اثر منفی و معکوسی داشته باشد. او میگوید "به جای آن بر مهارتها، دستآوردها، و سوابق، و گواهیها و مدارکی که نقش و توانمندی شما را تعریف میکنند تمرکز کنید.”
۶. "همهکاره”
ریتا فریدمن میگوید "نه تنها این واژه تداعی میکند که دارید برای سیب زمینی سرخ کرده (کار) له له می زنید و التماس میکنید، بلکه به عنوان واژهی رمزگشاییشدهی بسیار بسیار کهنه شناخته میشود.”
۷. "مدارک و منابع در صورت لزوم و درخواست ارسال میشود”
گلبارد میگوید "این عبارت از مد افتاده به صورت غیر ضروری شما را سالخورده و فرتوت نشان میدهد. اگر شما به مصاحبه دعوت شوید از شما مدارک شغلی و تحصیلی شخصی و حرفهای را خواهند خواست، پس ضرورتی ندارد این جملهی کلیشهای را بیاورید.”
۸. "هما”
ویکی الیور نویسندهی کتاب "واژگان فروش قدرتمند”، و "۳۰۱ پاسخ هوشمندانه به پرسشهای مصاحبههای شغلی دشوار”، میگوید شما باید ابتدا تمام کلمات یک سرواژه یا کوتهنوشت را بنویسید و سپس سر واژه یا کوتهنوشت را در پرانتز بگذارید. مثلاً "هما” باید به این صورت خوانده شود، "هواپیمایی ملی ایران(هما)” وی توضیح میدهد: "حقیقتاً دشوار است که کارمندان کارگزینی دائماً به یک تکه کاغذ رجوع کنند تا اسامی اصلی را پیدا کنند.”
۹. "علاقهمند به کار گروهی”
مک دانلد میگوید: "چه کسی نمیخواهد بازیگر یک تیم کاری باشد؟ اگر شما علاقهمند به کارگروهی نباشید به احتمال زیاد آن شغل را نمیگیرید.” استفاده از این اصطلاح اصلاً شما را از دیگر داوطلبان متمایز نمیکند. در عوض از یک مثال استفاده کنید که بگوید چگونه وقت، پول، و منابع شرکت را در یک پروژهی تیمی یا در همکاری با دیگران صرفهجویی خواهید کرد.
۱۰. "جاه طلب و زرنگ”
فریدمن میگوید: "البته که شما هرگز نخواهی گفت "تنبل” هستید، ولی اگر خودتان را در رزومه زرنگ، بلندهمت، یا جاه طلب بخوانید بیمعنی و غلط انداز است.” وی میافزاید: "این اصطلاح تلویحاً میگوید هدف شما این است که اول شغل را بگیرید، ولی به سرعت به دنبال ترقیکردن در شرکت هستید. چون به شغل درخواستی قانع نیستید، و این باعث میشود کارفرما مجبور شود به دنبال کارمند جدیدی در آیندهی نزدیک باشد.”
۱۱. "مایکروسافت ورد”
البته که شما و هرکس دیگر بلد است. گلبارد میگوید "فرض میشود شما خبرگی و مهارت پایه را در مایکروسافت آفیس دارید، دیگر نیازی نیست. آن را در رزومه بیاورید، مگر آن که شما مهارت کاملاً حرفهای و تخصصی داشته باشید.”
۱۲. "سختکوش”
حقیقت این است که شرکتها بدون شک قبول نمیکنند شما پرتلاش و سخت کوش نباشید یا مثل کسی باشید که فقط هدفش گرفتن شغل است. ولی اصلا فکر نکنید که با نوشتن واژهی "سختکوش” مدیران کارگزینی متقاعد میشوند شما سختکوش هستید. مک دانلد میگوید "مثالهای محکمی بیاورید که چطور میتوانید یک محصول بیشتر تولید کنید، تا اینکه از کلیشههای فراموش شده و منزجرکننده استفاده کنید.”
۱۳. "راستگو”
فریدمن میگوید "راستگویی از آن چیزهایی است که باید نشان بدهی نه اینکه فقط بگویی.” وی میافزاید: "فکر نکنید بعضی از داوطلبان که رقیب شما هستند خودشان را "دروغگو” یا "دورو” توصیف میکنند.”
۱۴. "وقتشناس”
وقتشناسی بسیار خصیصهای با ارزش و عالی است. ولی این یک اصل اولیه و بدیهی برای گرفتن یک شغل است. پس به خودتان زحمت ندهید و فضای رزومهتان را به هدر ندهید. به جای آن مطالب و اطلاعات مفیدتری را بیاورید.
۱۵. "„”
جز آنکه این نماد به عنوان علامت نقل قول یا گفتاورد باشد از آن برای تکرار یا ایضا استفاده نکنید. از زبان متنی غیررسمی پرهیز کنید. گلبارد میگوید: "یک رزومه یک سند رسمی است و اغلب نخستین برداشت و خاطرهای است که یک کارفرما از شما به ذهن میسپارد. زبان کسب و کار تجاری باید آن گونه استفاده شود که از تأثیر منفی واژگان یا نمادهای غیر رسمی یا شیوهی نگارش ضعیف پرهیز شود.”
۱۶. "مردمدار”
الویر میگوید کلیشههایی مثل "مردمدار” را نمیتوان ثابت کرد و کارمندان کارگزینی به دفعات این عبارت را شنیدهاند و احتمالاً به محض اینکه آنها را ببینید چشمانشان ناخودآگاه از متن منحرف می شود و حتی ممکن است بقیه ی متن را نخوانند.”
۱۷. "تمامکننده”
مکدانلد میگوید "این یکی برای من بسیار زننده و آزاردهنده است. عبارتی بیهوده است و هیچ ارزش افزودهای برای رزومه ندارد. یک مدیر کارگزینی هرگز کاری را به شما نخواهد داد اگر با اشتیاق کار را شروع نکنید و به آن متعهد نباشید.”
۱۸. "من”
گلبارد میگوید از به کاربردن ضمایر شخصی مثل من، مرا، ام، ما، ایم پرهیز کنید .وی میافزاید "شخصی که رزومه شما را بازبینی میکند و میخواند میداند شما دربارهی مهارتها، تجارب، و تخصصها یا چیزهایی مرتبط با شرکتی که قبلاً برای آن کار کردهاید صحبت میکنید، پس نیازی ندارید "ضمایر” زائد را خرج و درج کنید.”
۱۹. "با موفقیت”
گلبارد میگوید "عموماً فرض میشود شما هر چه را در رزومهتان آوردهاید "با موفقیت” بوده است. بنابراین ضرورتی ندارد که بگویید با موفقیت فلان کار یا برنامه را مدیریت کردید یا با موفقیت برنامهی بودجهی سالانه را تحقق بخشیدید.”
۲۰. "مثل ساعت کار کردن”
الیور میگوید "واژگانی مثل این باعث میشود شما مثل یک ماشین به نظر برسید. بیشتر مدیران کارگزینی ترجیح میدهند با یک انسان ملاقات کنند. از افعال ساده و موثر استفاده کنید.”
ویدیو مرتبط :
ترانه بی واژه با صدای محمد اصفهانی ،آلبوم بی واژه
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
کودکان واژه « ندارم » را می فهمند!!!
بیکاری، گرانی، حقوق پایین و... آیا لازم است رؤیای فرزندان کوچکمان را با این گونه مسایل به هم بریزیم یا اینکه می توان با روشهای مناسب و با شیوه های حساب شده آنها را وارد دنیای بزرگترها کرد؟به طور حتم صحبت از بحرانهای خانوادگی، به ویژه مالی برای کودکان دنیای آنها را دچار شوک روحی می کند اما نحوه بیان این مسایل با توجه به سن آنها فرق می کند و در صورتی که این موضوع به روش صحیح بیان شود. حتی به کودکان کمک می کند تا آسان تر وارد دنیای بزرگسالان شوند. والدین خوش بین و مثبت اندیش که مدام تکرار می کنند «بعد از هر زمستان بهاری است.» و آنهایی که همیشه نیمه پر لیوان را می بینند، موقعیت را برای کودکان شان ساده تر و قابل تحمل تر می کنند. البته اشتباه نکنید، این نوع والدین حقیقت را پنهان نمی کنند و به فرزندان شان نمی گویند «نگران نباش، اتفاقی نیفتاده. تو می توانی آن گونه که دوست داری زندگی و خرج کنی! »
بلکه می گویند «نگران نباش. ما یک خانواده ایم و اگر دست مان را به دست هم بدهیم، می توانیم پیروزمندانه از این موقعیت سخت بگذریم.» پس مثبت انگاری نباید سبب شود که واقعیت را نادیده بگیریم بلکه باید کمک کند تا با اعتماد به نفس و همکاری بر مشکلات فایق شویم. در این که پول به انسان برای رسیدن به رفاه وخوشبختی کمک می کند، شکی نیست اما به کودکان باید آموخت که پول همه چیز نیست.شما می توانید به کودک تان آموزش دهید که می شود زندگی را به شکل دیگری جز با تکیه کردن به پول هم شاد و زیبا کرد.مثلاً به او توضیح دهید معاشرت با خانواده و دوستان صمیمی، کتاب خواندن، باغبانی کردن یا پرداختن به رشته هنری یا ورزشی مورد علاقه نیز می تواند سبب ایجاد حس خوشبختی در انسان شود. این مسایل گاهی حسی را در انسان به وجود می آورد که پول نمی تواند آن را ایجاد کند.
خوشبختی نمی آورد ولی می تواند به بقای آن کمک کند. حقیقت را نباید پنهان کرد وقتی خانواده دچار بحران سختی می شود، مثلاً دچار بیکاری یا بی پولی شدید می شود باید موضوع را بدون آنکه خیلی آن را وخیم نشان داد برای کودکان بیان کرد در این مرحله انتخاب کلمات اهمیت زیادی دارد، بهتر است روی جنبه مثبت قضیه تکیه کرد تا جنبه های تأسف بار و دلسرد کننده. کودکان پس از هشت سالگی بیشتر به دنیای بزرگسالان نزدیک می شوند اما هنوز قدرت درک کامل مسایل و شناخت راههای مقابله با مشکلات را ندارند، پس بهتر است همیشه با نگاهی امیدوارانه مسایل را برای آنها توضیح داد.
از آنجا که آنها به آینده نظر دوخته اند همیشه والدین را انسانهایی برتر و بالاتر از دیگران می بینند. باید مراقب بود این تصویر در ذهن آنها با بیان ناامیدی از حل مشکلات خراب نشود. به همین دلیل باید مثبت اندیشانه با آنها صحبت کرد گاهی هم بدون آنکه نیازی به توضیح باشد، کودکان احساسات، هیجانها و خلق و خوی ما را درک می کنند. باید مراقب باشیم چون، اضطراب، ناراحتی و ناامیدی درست مثل احساس خوشبختی، امید و انرژی به فرزندانمان منتقل می شود.
پس بهتر است به گونه ای رفتار کنیم که حس مثبت اندیشی و اعتماد به نفس در آنها تقویت شود. والدینی که دنیا را سیاه تر از آنچه هست می بینند و توصیف می کنند، کودکان شان را در دنیایی قرار می دهند که اضطراب در آن سراسر وجودشان را پر کرده است. گرچه ما قابلیت تغییر جهان را نداریم ولی می توانیم آن را برای خود و در ذهن خود بازسازی کنیم. کودکی فصلی است که باید به والدین تکیه کرد و با امید به حمایت آنها دنیا را صورتی دید.
در ذهن کودکان چه می گذرد؟
قبل از هشت سالگی دنیا برای کودکان فضایی فانتزی است و بحرانها چندان قابل فهم نیستند. قبل از این سن، آنها فکر می کنند والدین می توانند تمام مسایل را حل کنند. آنچه در این زمان برایشان مهم است خرید یک اسباب بازی جدید، بازی با هم سن و سالها، بیرون رفتن و تفریح با اعضای خانواده و شروع مدرسه است ولی بعد از هشت سالگی واقعیتهای زندگی برای آنها ملموس تر می شود و مفاهیمی همچون مرگ، تفاوت، بی عدالتی و... در ذهن آنها جای خود را به رؤیاهای شیرین کودکانه می دهد. از همین رو، بچه ها رفته رفته نسبت به دارایی های شخصی، امنیت، تهدیدهای خارجی، بیکاری و بی پولی حساس می شوند اما این حس را دارند که با تکیه به والدین، موضوعی آنها را تهدید نخواهد کرد و نباید بترسند. آنچه مهم است گذر از این مرحله ودرک درست وبه موقع شرایط و واقعیت های زندگی است.