سبک زندگی


2 دقیقه پیش

شناخت بهترین آتلیه کودک و بارداری

بچه ها به سرعت بزرگ می‌شوند، زودتر از چیزی که فکرش را می‌کنید یا انتظارش را دارید. زمانی توانایی راه رفتن یا حرف زدن ندارند ولی اندک زمانی بعد آنها را در حال دویدن و مکالمه ...
2 دقیقه پیش

فیلم: تزیین اتاق کودک با گل‌های مقوایی

همین الان یک نگاهی به اتاق کودکتان بیندازید. آیا دلتان نمی خواهد چیزی به آن اضافه کنید؟ وقتی پولش را ندارید، پس باید از خلاقیتتان کمک بگیرید. در این ویدئو گل هایی مقوایی ...

ایرانی ها احساساتی اند، درست یا غلط؟


در اینجا می خواهم دست کم با گزاره «ایرانی ها احساساتی اند» به شکلی احساساتی برخورد نکنم و نخست به ریشه های چنین برداشتی از خلق و خوی «ایرانیان» نزدیک شوم.





مجله تجارت فردا - روزبه آقاجری، پژوهشگر مطالعات فرهنگی و اجتماعی: بگذارید با یک تصویر آغاز کنیم: خبری پخش می شود که دختری برای حفظ خود از تجاوز، از بالکن هتلی جمع می شوند، شعار می دهند و بعد هتل را به آتش می کشند. چه داوری ای نسبت به چنین تصویری خواهیم داشت؟ برخی می گویند «این افراد احساسات شان تحریک شده و دست به عملی احساساتی زده اند» اما بسیاری دیگر جمله ای مشهور و خاص را بر زبان می آورند: «ببینید! ایرانی ها احساساتی اند».

چنین جمله ای ممکن است بر زبان راننده تاکسی، کارمند ساده، کشاورزی روستایی و حتی جامعه شناسی نام و نشان دار جاری شود. جالب اینکه آن جامعه شناس خودمانی درباره خلق و خوی ایرانی ها می نویسد: «ما ایرانی ها چه دوست داشته باشیم و چه دوست نداشته باشیم، مردمی هستیم که در اکثر موارد، احساسات مان در اتخاذ و انتخاب مسیرمان نقش تعیین کننده ای را ایفا می کند.»

در اینجا می خواهم دست کم با گزاره «ایرانی ها احساساتی اند» به شکلی احساساتی برخورد نکنم و نخست به ریشه های چنین برداشتی از خلق و خوی «ایرانیان» نزدیک شوم و دوم، نشان دهم که چنین گزاره ای از چه نوع رویکرد و نگاهی به زندگی اجتماعی و حیات فکری مردمان برآمده است و سوم، نشان دهم چنین برداشت و داوری ای درباره کنش و رفتار مردمان چگونه جنبه هایی مهم و بنیادی از یک رویداد را نادیده می گیرد و تحریف می کند.

ایرانی ها احساساتی اند، درست یا غلط

1- ریشه ها

همه- از بقال سر کوچه تا جامعه شناسان خودمانی- باور دارند که «ایرانی ها احساساتی اند» و برای اثبات آن دلیل می آورند اما بگذارید این پرسش ساده را مطرح کنیم که ما، ایرانیان از چه زمانی فهمیدیم که احساساتی هستیم؟ این، پرسشی مهم است. در هیچ کتاب یا نوشته ای که درباره خلق و خوی ایرانیان نوشته شده است، به این پرسش پاسخ داده نشده است. پرسش بالا دو بخش دارد: یکی بخش «ما، ایرانیان» و دومی بخش «احساساتی بودن» مان. شاید بیش از 150 سالی از زمانی نگذشته باشد که خود را با عبارت «ما، ایرانیان» می شناسیم چرا که قدمت «ملت شدن» ما از آن فراتر نمی رود.

نکته این است که در پس عبارت «ما، ایرانیان» و «ما، ملت ایران» نهفته است و قدمت آن هم به دو سده اخیر می رسد؛ از آن زمانی که به عنوان «یک ملت» رسمیت یافتیم و شکل «کشور»ی یکپارچه را پیدا کردیم؛ در قالب یک دولت- ملت (nation-state). اما شکل گیری یک ملت خود به خود باعث نمی شود که ویژگی ای مثل احساساتی بودن به آنها نسبت داده شود. ما نه از منظر خودمان بلکه از منظر دیگری «احساساتی» شناخته شدیم. سفرنامه ها و بعدا تاریخ نویسی های دو سده اخیر سرشار از نسبت دادن ویژگی های روان شناختی به ایرانی ها هستند.

ایرانی ها احساساتی اند، درست یا غلط

2- پیش فرض و رویکردها

باید پیش فرض هایی داشته باشیم تا جمله «ایرانی ها احساساتی اند» معنایی روشن داشته باشد. این پیش فرض ها کدام اند؟ برای این کار نخست باید جمله «ایرانی ها احساساتی اند» را کمی باز کنیم: «ایرانی ها دارای ویژگی روان شناختی احساساتی بودن هستند.» پیش فرض اول در این عبارت، این است که «ایرانی ها» کلیتی یکپارچه، شامل و منسجم را  شکل می دهند.

چنین چیزی کم و بیش بی معناست. کسانی که به معنای مدرن کلمه، شهروند کشور ایران فرض می شوند و می توان آنها را «ایرانی» خواند، چنان تنوع قومی، فرهنگی و اجتماعی دارند که به هیچ وجه نمی توان آنها را دارای ویژگی یکسان دانست. پیش فرض دوم به این تصور نادرست بر می گردد که یک ملت، مانند یک ارگانیسم زنده دارای مغز و فکری واحد است، پس می توان آن مغز و فکر واحد را از طریق نسبت دادن ویژگی های روان شناختی مثل احساساتی بودن، شجاع بودن، حسابگر بودن یا مانند آن تشریح کرد.

این پیش فرض هم ساده انگارانه است. یک ملت، تنها روی کاغذ و در مکاتبات دولتی و حکومتی می تواند به عنوان یک پیکر واحد فرض شود که دارای فکری واحد است، پس آن فکر، ویژگی روان شناختی مشخصی دارد. چنین تصوری مشخصا ناشی از آن رویکرد عام است که می خواهد ملت را با دولت یکی کند. ما از دولت- ملت به عنوان پدیده ای مدرن حرف زدیم اما کنار هم آوردن این دو کلمه به هیچ وجه به معنی یکی بودن آنها نیست. پیش فرض سوم به روش نادرست در برخورد با پدیده های اجتماعی بر می گردد: تجربه گرایی خام و تعمیم دلبخواهانه. فرض کنید صبح زود که از خانه بیرونی می آیم، رفتارم پرخاشگرانه از راننده تاکسی ببینم، به اولین مغازه که رسیدم، صاحب مغازه با من پرخاش کند و در محل کار رییس ام پرخاشگرانه به من دستور دهد.

ایرانی ها احساساتی اند، درست یا غلط

از منظر رویکرد تجربه گرایی خام و با تعمیم نادرست ویژگی های افراد به جامعه می توانیم به این نتیجه عام برسیم که ایرانی ها پرخاشجو هستند. اما چنین چیزی بی معنی است. اینکه من تجربه فردی و نارسای خود را معیاری برای داوری درباره «خلق و خوی یک ملت» قرار دهم، تعمیمی دلبخواهانه و برآمده از تجربه گرایی خام و ساده انگارانه است. ممکن است چنین داوری ای از یک راننده تاکسی یا یک کارمنده ساده بانک عجیب و حتی مضحک به نظر نرسد، اما هنگامی که یک جامعه شناس در رادیوی سراسری می گوید که «ما در تاریخمان صرفا بر پایه احساسات عمل کرده ایم و باید این را تغییر دهیم» دقیقا عبارتی مضحک و بی معنی بر زبان آورده است.

این سه پیش فرض، ما را یکراست به عبارت «ایرانی ها احساساتی اند» می رسانند و به روشنی می توان نشان داد که آن سه پیش فرض تا چه اندازه نادرست، بی معنی و حتی مضحک اند.

3- زمینه ها

اما این، همه ماجرا نیست. بگذارید به مثال آغازین این نوشته برگردیم. آیا آنچه از آن رویداد روایت کردیم، همه ماجرا را توضیح می دهد؟ و مهم تر این که آیا مردمی که جلوی آن هتل جمع شدند و آن را به آتش کشیدند، صرفا براساس یک ویژگی روان شناختی یعنی احساسی بودن دست به این عمل زدند؟

ایرانی ها احساساتی اند، درست یا غلط

وقتی عبارت «ایرانی های احساساتی اند» را برای توضیح آن ماجرا به کار می بریم، بیش از آن که در حال «توضیح دادن» آن رویداد باشیم، در حال تحقیر آن مردمی هستیم که دست به آن کار زده اند. تصویر «آتش زدن هتل» چنان خاطر آرامش خواه و ساده انگار ما را می آشوبد که فراموش می کنیم بپرسیم آنها چرا دست به این کار زده اند؟ نکته مهم درک این است که «آدمیان هستند که تاریخ خود را می سازند (و رویدادها را رقم می زنند) ولی نه آن گونه که دل شان می خواهد، یا در شرایطی که خود انتخاب کرده باشند؛ بلکه در شرایط داده شده ای که میراث گذشته است و خود آنان به طور مستقیم با آن درگیرند، (چنین می کنند)» تنها چنین درکی از زندگی، روابط، کنش ها و رفتار انسان هاست که می تواند از عبارت پردازی های توخالی مانند «ایرانی ها احساساتی اند» پرهیز کند. در نظر گرفتن انسان ها در شرایط خاص و در چارچوب ساختارها و روابط مشخص است که می تواند ما را به درکی دقیق و درست از کنش ارادی و قصدمندانه آنها برساند.

نتیجه


بررسی کردیم که نسبت دادن ویژگی های روان شناختی به کنش و رفتار گروه ها و جامعه ها چه ریشه هایی دارد، از چه پیش فرض هایی ناشی می شود و چگونه شرایط و زمینه واقع آن کنش یا رفتار را نادیده می گیرد. اما حرف مان ناتمام خواهدماند اگر به پرسش نپردازیم که قدرت و نهادها چه نقشی در این میان بازی می کنند؟ هرنوع قدرتی تنها در صورتی می تواند حکمرانی ای بلامنازع داشته باشد که کارکردی مانند آن عبارت پردازی بی معنی پیدا کند: تنوع زایای زندگی انسانی را در یکپارچگی های صوری حل کند، دست به تعمیم های دلبخواهانه درباره افراد و جامعه بزند و شرایط و زمینه پدیدآیی یک کنش یا رفتار را نادیده بگیرد. در این صورت است که می تواند با خیالی آسوده گستره حکمرانی اش را بیفزاید، چرا که در این صورت است که جا برای هژمون گفتمان او فراهم می شود.

ایرانی ها احساساتی اند، درست یا غلط

از این لحاظ، عبارت «ایران ها احساساتی اند» که ورد زبان بسیاری از جامعه شناسان خودمانی و پژوهشگران نام و نشان دار است، چیزی نیست جز تجلی قدرتی استعماری، ذهن گرا و غیرواقع بینانه.


ویدیو مرتبط :
اینفوگرافیک برنامه ما ایرانی ها قسمت 2: احساساتی بودن

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

داشتن دوست قبل از ازدواج، درست یا غلط ؟



داشتن دوست  قبل از ازدواج، درست یا غلط

 

معمولا افرادی که اقدام به برقراری چنین رابطه هایی می کنند، با این استدلال که «ما نمی خواهیم ازدواج کنیم» انتخاب ها و رفتارهایی را که باید از خود نشان دهند، بروز نمی دهند و...

 

دوستی هایی که قبل از ازدواج دنبال می شود، قطعاً دوستی پایدار و بلند مدتی نخواهد بود اما وابستگی عاطفی ای که بعد از مدتی بین دو طرف شکل می گیرد، جدایی را سخت می کند.


معمولا افرادی که اقدام به برقراری چنین رابطه هایی می کنند، با این استدلال که «ما نمی خواهیم ازدواج کنیم» انتخاب ها و رفتارهایی را که باید از خود نشان دهند، بروز نمی دهند و بدون آشنایی کافی و درنظر نگرفتن معیارهای درست، اقدام به برقراری این رابطه می کنند و حاضر به پذیرش مسئولیت های یک رابطه نیستند. چنین دوستی هایی به دلیل ضربه هایی که طرفین رابطه متحمل می شوند، توصیه نمی شود.

 

بخشی از این ضربه ها مربوط به وابستگی های عاطفی می شود. به عبارت بهتر، شما تصور کنید دختر و پسری تصمیم می گیرند که رابطه ای با هم برقرار کنند، منتها چون قصد ازدواج ندارند، ملاک هایی را که برای ازدواج در ذهن خود ساخته اند نادیده می گیرند، با این توجیه که قرار نیست این رابطه به ازدواج منجر شود. بنابراین با کسانی دوست می شوند که کیفیت اخلاقی و رفتاری پایین تری دارند.

 

از طرفی این رابطه آغاز می شود و بعد از مدتی این دوستی دو حالت پیدا می کند؛ یا رابطه به خاطر مشکلاتی که به وجود می آید قطع می شود و در این میان، طرفین ضربه های روحی- عاطفی زیادی خواهند خورد و یا این رابطه مدتی ادامه پیدا می کند تا وابستگی عاطفی شدیدی به وجود می آید و تصمیم می گیرند ازدواج کنند؛ غافل از اینکه این آدم مناسب ازدواج نیست و معیارهای یک ازدواج موفق در این رابطه وجود ندارد.

 

نکته دیگر این است که وقتی این گونه روابط براساس حداقل شناخت آغاز می شود، طرفین به مسائلی مانند معیارهای اخلاقی مورد پذیرش شان توجه نمی کنند. برای مثال، دختر یک حدی از رابطه را می پسندد ولی پسر خواسته های بیشتری دارد و یا بالعکس. در این موارد مشاهده می شود طرفین از ترس از دست دادن دوستی و یا به خاطر تهدیدهایی که صورت می گیرد، تسلیم خواسته های طرف مقابل می شوند.

 

دوستی برای شناخت جنس مخالف

 

بعضی ها می گویند من دختر و یا پسری را برای دوستی می خواهم تا بتوانم دخترها و یا پسرها را بشناسم؛ در صورتی که این کاملا غلط است. برای شناختن روحیات دخترها و یا پسرها لازم نیست افراد چنین روابطی را تجربه کنند. جنس متفاوت چیز پیچیده ای نیست که لازم باشد یک نفر «دوست دختر» یا «دوست پسر» داشته باشد تا جنس متفاوت را بشناسد. روابط معمولی که درون برخی چهارچوب های اخلاقی و عرفی شکل می گیرد مثل روابط معمول دو همکلاسی یا دو همکار، برای شناختن جنس متفاوت کفایت می کند و لازم نیست برای شناخت پیدا کردن وارد روابطی بشوند که وابستگی های عاطفی حرف اول و آخر را می زند.

 

در کشورهای غربی که حتی از لحاظ فرهنگی تفاوت های زیادی با جامعه ما دارند و ارزش های متفاوتی برای آنها تعریف شده است، تحقیقات نشان م یدهد که افرادی که دوستی با آدم های بیشتری را تجربه کردند و به قول معروف دوست دختر و یا دوست پسرهای بیشتری داشته اند و قبل از ازدواج روابط متعددی با جنس مخالف داشته اند، بعد ازدواج رضایت کمتری از زندگی شان دارند و مشکلات بیشتری را تجربه خواهند کرد. این تجربه برخلاف تصور قالب جوانان ماست. در حال حاضر، دخترها و پسرها فکر می کنند هرچه روابط بیشتری را تجربه کنند، در انتخاب همسر موفق تر خواهند بود اما این یک ذهنیت نادرست است.

 

قطع رابطه

 

مرحله آخر، قطع این گونه روابط است. افراد باید بدانند که هرچه از عمر رابطه می گذرد، وابستگی بیشتری به وجود خواهد آمد و قطع رابطه همراه با رنج فراوان خواهد بود.

 

از نظر روانشناسی، از دست دادن یک رابطه که در آن عاطفه و احساس وجود دارد همچون مرگ یکی از نزدیکان، دردناک است و فرد دور های سوگوار رابطه از دست رفته اش خواهد بود. گریه ها، خواهش و التماس ها، قول و قرارها و امثالهم در این دوران نباید مورد اعتنا قرار بگیرند؛ چراکه فرد برای فرار از غم از دست دادن رابطه دست به هر کاری می زند تا شاید بتواند طرف مقابل را از جدایی منصرف کند.

 

طرفین رابطه اگر بتوانند با واقعیت رو به رو شوند و چند ماه ناراحتی شان را کنترل کنند، به زندگی عادی برخواهند گشت و حتی بعد از سپر یشدن مدتی متوجه فواید قطع رابطه گذشته شان خواهند شد، اما اگر مدام امیدوارانه به فکر از سرگیری رابطه باشند، نخواهند توانست به زندگی عادی و معمولشان بازگردند.

 

یک نکته مهم

 

نکته دیگر این است که اگر تصمیم به قطع رابطه گرفته شد، این جدایی باید به یکباره و برای همیشه صورت گیرد و نه به صورت تدریجی یا با کم کردن رابطه. تجربه نشان می دهد کم کردن تدریجی رابطه مؤثر نیست و همه چیز باید یک دفعه تمام شود. تنزل رابطه به یک دوستی معمولی هم به هیچ عنوان مؤثر نخواهد بود؛ چرا که این ها سابقه ای از یک رابطه عاطفی را با هم دارند که ممکن است طرفین را دچار مشکلات روحی کند.

منبع : tebyan.net