سبک زندگی
2 دقیقه پیش | شناخت بهترین آتلیه کودک و بارداریبچه ها به سرعت بزرگ میشوند، زودتر از چیزی که فکرش را میکنید یا انتظارش را دارید. زمانی توانایی راه رفتن یا حرف زدن ندارند ولی اندک زمانی بعد آنها را در حال دویدن و مکالمه ... |
2 دقیقه پیش | فیلم: تزیین اتاق کودک با گلهای مقواییهمین الان یک نگاهی به اتاق کودکتان بیندازید. آیا دلتان نمی خواهد چیزی به آن اضافه کنید؟ وقتی پولش را ندارید، پس باید از خلاقیتتان کمک بگیرید. در این ویدئو گل هایی مقوایی ... |
اصول شیر فهم کردن همسر!
اگر همسرتان با خلق و خوی خودش آشنایی داشته باشد و مثلا به شما بگوید که امروز از دنده چپ بیدار شده، با گفتن این جمله شما هم آمادگی دارید که صحبت در مورد موضوعات مهم را به زمان دیگری موکول کنید یا اگر حرفهایتان درست شنیده نشد ناراحت و عصبانی نشوید.
مجله زندگی ایده آل: تا به حال برایتان پیش آمده که حرفی را به همسرتان گفته باشید و او چیزی دیگری را شنیده باشد؟ اینطور سوء تفاهمها در بیشتر روابط پیش میآید و جای تعجب نیست اگر بین شما و همسرتان چنین مشکلاتی دیده شود اما با دانستن چند نکته ظریف میتوانید همه حرفهایتان را بهتر از قبل به همسرتان منتقل کنید و از بابت اینکه از سوی او شنیده و درک نمیشوید، شکایت نداشته باشید.
مشکل از کجاست؟
هر کدام از ما عادتهایی داریم که ممکن است همسرمان با این رفتار و عادتها آشنایی نداشته باشد. این موضوع به ویژه در اوایل ازدواج بیشتر دردسرساز میشود اما با شناخت و آگاهی داشتن نسبت به آنها میتوانید اوضاع را به نفع خودتان پیش ببرید. ضمن اینکه گاهی اوقات تفاوتهای زن و مرد هم در این موضوع نقش دارد و البته نباید نقش فیلترها را نادیده گرفت!
با فیلتر گوشها آشنا شوید
وقتی آنچه را که به همسرتان میگویید درست نمیشنود یا برداشت اشتباهی دارد ممکن است روی گوشش یک یا چند فیلتر باشد که اجازه نمیدهد درک درستی از گفتههای شما داشته باشد. این فیلترها چه هستند؟
1- آشفتگی ذهنی
وقتی فردی ذهنی آشفته دارد دچار حواسپرتی هم میشود. در نتیجه نمیتواند روی یک موضوع متمرکز شود. بنابراین اگر میخواهید در مورد موضوع مهمی با همسرتان صحبت کنید و برای شما مهم است که طرف حرفهایتان را درست بشنود زمانی را انتخاب کنید که میدانید ششدانگ حواسش جمع است و به دلیل مشکلات کاری یا خانوادگی ذهنش آشفته نیست.
2- عواطف و احساسات
اگر همسرتان عصبانی، نگران یا ناراحت باشد این موضوع میتواند روی درک و شنوایی او تاثیر داشته باشد. اگر همسرتان با خلق و خوی خودش آشنایی داشته باشد و مثلا به شما بگوید که امروز از دنده چپ بیدار شده، با گفتن این جمله شما هم آمادگی دارید که صحبت در مورد موضوعات مهم را به زمان دیگری موکول کنید یا اگر حرفهایتان درست شنیده نشد ناراحت و عصبانی نشوید. در واقع آگاهی داشتن از خلق روزانه و صحبت درباره آن به همسران کمک میکند درک بیشتری از شرایط هم داشته باشند و بیجهت متوقع نباشند.
3- باورها و انتظارات
بیشتر ما تمایل داریم انتظاراتمان در طرف مقابل تحقق پیدا کند و وقتی میبینیم این طور نیست، عصبانی میشویم. لازم نیست وقتی که میخواهید کاری انجام دهید یا صحبتی داشته باشید ذهن طرف مقابل را بخوانید و پاسخهای او را حدس بزنید. هر گونه حدسیات ذهنی را با همسرتان در میان بگذارید تا دچار سوء تفاهم نشوید.
4- تفاوتهای جنسیتی
وقتی با تفاوتهای زنان و مردان آشنایی بیشتری داشته باشید برداشتهای اشتباه کمتر پیش میآید. از همین امروز تلاش کنید با استفاده از منابع موثق با این تفاوتها را بهتر بشناسید.
5- حمایت از خود
ترس از دست دادن محبوبیت یا خواستنی نبودن موضوع دیگری است که گاهی سبب میشود آنچه را که واقعا میخواهیم یا احساس میکنیم به زبان نیاوریم. بیان صادقانه این احساسات صمیمت بین شما و همسرتان را بیشتر میکند.
چه کار کنید؟
خاطرات گذشته را شخم نزنید
اگر به دلیل درک نشدن از سوی همسرتان در حال بحث و جدل هستید خاطرات گذشته را پیش نکشید. این اشتباه به شعلهور شدن خشم و دعوا دامن میزند. این ماه تمرین کنید که از اتفاقات گذشته حرفی به میان نیاورید، حتی اگر این گذشته یک ساعت قبل باشد! به جای آن بیشتر روی گفتن افکار و احساسات زمان حال متمرکز شوید.
فیلترهایتان را اعلام کنید
اگر میبینید که یک یا چند مورد از این فیلترها از موانع ارتباط خوب شما با همسرتان است، آنها را با شریک زندگیتان در میان بگذارید. به طور مثال به همسرتان بگویید:« اگر میبینی که پاسخهایم کوتاه است به این دلیل است که با رئیسم مشکلاتی داشتهام و امروز حال و حوصله و خلق خوبی ندارم. »
مشکل از کجاست؟
هر کدام از ما عادتهایی داریم که ممکن است همسرمان با این رفتار و عادتها آشنایی نداشته باشد. این موضوع به ویژه در اوایل ازدواج بیشتر دردسرساز میشود اما با شناخت و آگاهی داشتن نسبت به آنها میتوانید اوضاع را به نفع خودتان پیش ببرید. ضمن اینکه گاهی اوقات تفاوتهای زن و مرد هم در این موضوع نقش دارد و البته نباید نقش فیلترها را نادیده گرفت!
با فیلتر گوشها آشنا شوید
وقتی آنچه را که به همسرتان میگویید درست نمیشنود یا برداشت اشتباهی دارد ممکن است روی گوشش یک یا چند فیلتر باشد که اجازه نمیدهد درک درستی از گفتههای شما داشته باشد. این فیلترها چه هستند؟
1- آشفتگی ذهنی
وقتی فردی ذهنی آشفته دارد دچار حواسپرتی هم میشود. در نتیجه نمیتواند روی یک موضوع متمرکز شود. بنابراین اگر میخواهید در مورد موضوع مهمی با همسرتان صحبت کنید و برای شما مهم است که طرف حرفهایتان را درست بشنود زمانی را انتخاب کنید که میدانید ششدانگ حواسش جمع است و به دلیل مشکلات کاری یا خانوادگی ذهنش آشفته نیست.
2- عواطف و احساسات
اگر همسرتان عصبانی، نگران یا ناراحت باشد این موضوع میتواند روی درک و شنوایی او تاثیر داشته باشد. اگر همسرتان با خلق و خوی خودش آشنایی داشته باشد و مثلا به شما بگوید که امروز از دنده چپ بیدار شده، با گفتن این جمله شما هم آمادگی دارید که صحبت در مورد موضوعات مهم را به زمان دیگری موکول کنید یا اگر حرفهایتان درست شنیده نشد ناراحت و عصبانی نشوید. در واقع آگاهی داشتن از خلق روزانه و صحبت درباره آن به همسران کمک میکند درک بیشتری از شرایط هم داشته باشند و بیجهت متوقع نباشند.
3- باورها و انتظارات
بیشتر ما تمایل داریم انتظاراتمان در طرف مقابل تحقق پیدا کند و وقتی میبینیم این طور نیست، عصبانی میشویم. لازم نیست وقتی که میخواهید کاری انجام دهید یا صحبتی داشته باشید ذهن طرف مقابل را بخوانید و پاسخهای او را حدس بزنید. هر گونه حدسیات ذهنی را با همسرتان در میان بگذارید تا دچار سوء تفاهم نشوید.
4- تفاوتهای جنسیتی
وقتی با تفاوتهای زنان و مردان آشنایی بیشتری داشته باشید برداشتهای اشتباه کمتر پیش میآید. از همین امروز تلاش کنید با استفاده از منابع موثق با این تفاوتها را بهتر بشناسید.
5- حمایت از خود
ترس از دست دادن محبوبیت یا خواستنی نبودن موضوع دیگری است که گاهی سبب میشود آنچه را که واقعا میخواهیم یا احساس میکنیم به زبان نیاوریم. بیان صادقانه این احساسات صمیمت بین شما و همسرتان را بیشتر میکند.
چه کار کنید؟
خاطرات گذشته را شخم نزنید
اگر به دلیل درک نشدن از سوی همسرتان در حال بحث و جدل هستید خاطرات گذشته را پیش نکشید. این اشتباه به شعلهور شدن خشم و دعوا دامن میزند. این ماه تمرین کنید که از اتفاقات گذشته حرفی به میان نیاورید، حتی اگر این گذشته یک ساعت قبل باشد! به جای آن بیشتر روی گفتن افکار و احساسات زمان حال متمرکز شوید.
فیلترهایتان را اعلام کنید
اگر میبینید که یک یا چند مورد از این فیلترها از موانع ارتباط خوب شما با همسرتان است، آنها را با شریک زندگیتان در میان بگذارید. به طور مثال به همسرتان بگویید:« اگر میبینی که پاسخهایم کوتاه است به این دلیل است که با رئیسم مشکلاتی داشتهام و امروز حال و حوصله و خلق خوبی ندارم. »
ویدیو مرتبط :
باید تلاش كنیم برای فهم اصول دین
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
اصول «ری دالیو» برای فهم بازارهای مالی
شرکت بریجواتر در حال حاضر بزرگترین صندوق تامین سرمایه در جهان است. شرکت بریجواتر در حال حاضر حدود 74 میلیارد دلار سرمایه را مدیریت میکند. دالیو موفقیت خود را ناشی از عدم استفاده از اهرمهای مالی و متمایز بودنش میداند.
روزنامه دنیای اقتصاد: ری دالیو، میلیاردر آمریکایی و موسس شرکت بریجواتر است که با ثروت 4 میلیارد دلار، دویست و دوازدهمین ثروتمند جهان در سال 2010 به شمار میرفت.
شرکت بریجواتر در حال حاضر بزرگترین صندوق تامین سرمایه در جهان است. شرکت بریجواتر در حال حاضر حدود 74 میلیارد دلار سرمایه را مدیریت میکند. دالیو موفقیت خود را ناشی از عدم استفاده از اهرمهای مالی و متمایز بودنش میداند. وی همچنین یکی دیگر از دلایل موفقیتش را 300 اصل خود میداند که طی سالیان آنها را جمعآوری كرده و در سایت خود ارائه كرده است.
بعد از اینکه من از دبیرستان فارغالتحصیل شدم، به دانشگاه رفتم. من عاشق دانشگاه بودم زیرا برخلاف مدرسه میتوانستم درباره چیزهایی که علاقه دارم یاد بگیرم، من مطالعه کردم به دلیل اینکه لذت میبردم از آن نه فقط بهخاطر اینکه مجبور باشم.
در آن زمان گروه راک Beatles سفری به هند داشت تا نحوه مدیتیشن را یاد بگیرد، که علاقه من را هم برانگیخت، بنابراین یادگرفتم که چطور مدیتیشن کنم. این کار به من کمک کرد تا شفافتر و خلاقانهتر فکر کنم، بنابراین مطمئنم که این کار لذت یادگیریام را بالابرد. برخلاف دبیرستان در دانشگاه خوب کار کردم. البته معاملاتم را در بازار ادامه دادم. در این زمان علاقهمند به معامله قراردادهای آتی شدم، فقط بهخاطر اینکه آنها الزامات و شرایط کمی داشتند بهطوری که من تصور کردم میتوانم با تصمیمات درست از این راه پول دربیاورم.
زمانی که از دانشگاه فارغالتحصیل شدم در سال 1971 در مدرسه کسبوکار هاروارد پذیرش گرفتم و در پاییز آن سال وارد این دانشکده شدم. تابستان آن سال یعنی بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه و رفتن به هاروارد در طبقه همکف بازار سهام نیویورک بهعنوان منشی کار میکردم. آن تابستان سالی بود که سیاستهای پولی به شکست انجامیده بود (بهعنوان مثال سیستم برتونوود). این شرایط بدترین شرایط اقتصادی بود که تا آن زمان وجود داشت و من در مرکز این زلزله اقتصادی قرارداشتم بهطوری که این زلزله من را هم لرزاند. این بحران، یک بحران پولی بود که تمام بازارها را تحتتاثیر قرار داد بهطوری که من را به کاوش در مورد فهم بازار پول مشتاق کرد.
پاییز آن سال به دانشکده کسبوکار هاروارد وارد شدم، بسیار هیجانزده شده بودم زیرا احساس میکردم تحصیل در این دانشگاه باعث پیشرفت من میشود و یکی از بهترینها خواهم بود.
بهرغم انتظارات بالا این فضا حتی بهتر از چیزی بود که فکرش را میکردم زیرا روش موردکاوی در تدریس اجازه میداد تصویری از مباحث مطرح شده در ذهن خود بسازیم و بهجای حفظ کردن مطالب جهت بهدست آوردن جوابهای مناسب به تبادل و بحث با دیگران بپردازیم. من عاشق این محیط که پر از تلاش و کار است، بودم.
در تابستان بین دوره دو سالهام در هاروارد، مدیر بخش کالای شرکت مریل لینچ ترغیبم کرد تا بهعنوان دستیار در معامله قراردادهای آتی وارد شوم. در آن زمان کالاهایی که معامله میشدند هنوز کارهای مبهمی برای انجام دادن این معامله داشت.
در پاییز آن سال دوباره به HBS برگشتم و در سال تحصیلی 1973-1972 معاملات آتی کالاها داغ شده بود. این فضا به خاطر شکست سیستم پولی بود که در سال 1971 اتفاق افتاده بود بهطوری که منجر به نوسان شدید تورمی شده بود. در نتیجه این شرایط اولین شوک نفتی در سال 1973 اتفاق افتاد. همانطور که تورم بالاتر میرفت فدرال رزرو سیاست انقباضی برای مقابله با افزایش نرخ تورم به کار میبست، بهطوری که بازار سهام بیشترین کاهش را طی این سالها از زمان رکود بزرگ تجربه کرد.
بنابراین بازار قراردادهای آتی کالاها داغ شده اما سرمایهگذاری در سهام دچار رکود شده بود. طبیعتا کارگزارانی که بخش معامله کالا نداشتند تقاضای این بخش از معاملات را کردند و تعداد افرادی که روش معامله قراردادهای آتی کالا را میدانستند کم بود. واقعا کسانی که فارغالتحصیل دانشکده کسبوکار هاروارد بودند در زمینه معامله قراردادهای آتی به اندازه من اطلاعات نداشتند. بهعنوان مدیر بخش معامله کالا در یک کارگزاری در مقیاس متوسط مشغول به کار شدم و همکاری را که تجربه بالایی در زمینه معامله کالاها داشت برای تصمیم درخصوص خرید کالاها استخدام کردم.
وضعیت بد بازار سرمایه به پایان خود نزدیک میشد بهطوری که این کارگزاری قبل از اینکه ما بخواهیم معاملات آتی را ادامه دهیم، تعطیل شد. بعد از آن من به یک کارگزاری بزرگتر و موفقتر رفتم که در آنجا مسوول بخش پوشش ریسک بودم. اما در این شرکت به خوبی جا نیفتاده بودم بهطوری که از کارمندان خودم به شدت ناراحت بودم. در سال 1975 بعد از یک دوره دو ساله در وال استریت همزمان با دوران دانشگاه، شرکت «بریج واتر» را تاسیس کردم. خیلی زود بعد از آن ازدواج کردم و تشکیل خانواده دادم.در طول این زمان و تا به حال از همان رویکردی که در زمان دانشکده افسری استفاده میکردم پیروی کردهام، بهعنوان مثال:
1- کارکردن برای چیزهایی که خودم میخواهم، نه برای چیزهایی که دیگران از من میخواهند.
2- مطرح شدن بهعنوان نظریهپرداز مستقل بهطوری که میتوانستم به سمت اهدافم حرکت کنم.
3- ارزیابی نظریاتم با استفاده از افراد زرنگ و باهوش.
4- محتاط بودن در مورد اعتماد بیش از حد.
5- جنگیدن با واقعیتهایی که از تصمیماتم حاصل شدهاند و واکنش به آنهایی که خودم مسوول آنها بودم.
شرکت بریجواتر در حال حاضر بزرگترین صندوق تامین سرمایه در جهان است. شرکت بریجواتر در حال حاضر حدود 74 میلیارد دلار سرمایه را مدیریت میکند. دالیو موفقیت خود را ناشی از عدم استفاده از اهرمهای مالی و متمایز بودنش میداند. وی همچنین یکی دیگر از دلایل موفقیتش را 300 اصل خود میداند که طی سالیان آنها را جمعآوری كرده و در سایت خود ارائه كرده است.
بعد از اینکه من از دبیرستان فارغالتحصیل شدم، به دانشگاه رفتم. من عاشق دانشگاه بودم زیرا برخلاف مدرسه میتوانستم درباره چیزهایی که علاقه دارم یاد بگیرم، من مطالعه کردم به دلیل اینکه لذت میبردم از آن نه فقط بهخاطر اینکه مجبور باشم.
در آن زمان گروه راک Beatles سفری به هند داشت تا نحوه مدیتیشن را یاد بگیرد، که علاقه من را هم برانگیخت، بنابراین یادگرفتم که چطور مدیتیشن کنم. این کار به من کمک کرد تا شفافتر و خلاقانهتر فکر کنم، بنابراین مطمئنم که این کار لذت یادگیریام را بالابرد. برخلاف دبیرستان در دانشگاه خوب کار کردم. البته معاملاتم را در بازار ادامه دادم. در این زمان علاقهمند به معامله قراردادهای آتی شدم، فقط بهخاطر اینکه آنها الزامات و شرایط کمی داشتند بهطوری که من تصور کردم میتوانم با تصمیمات درست از این راه پول دربیاورم.
زمانی که از دانشگاه فارغالتحصیل شدم در سال 1971 در مدرسه کسبوکار هاروارد پذیرش گرفتم و در پاییز آن سال وارد این دانشکده شدم. تابستان آن سال یعنی بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه و رفتن به هاروارد در طبقه همکف بازار سهام نیویورک بهعنوان منشی کار میکردم. آن تابستان سالی بود که سیاستهای پولی به شکست انجامیده بود (بهعنوان مثال سیستم برتونوود). این شرایط بدترین شرایط اقتصادی بود که تا آن زمان وجود داشت و من در مرکز این زلزله اقتصادی قرارداشتم بهطوری که این زلزله من را هم لرزاند. این بحران، یک بحران پولی بود که تمام بازارها را تحتتاثیر قرار داد بهطوری که من را به کاوش در مورد فهم بازار پول مشتاق کرد.
پاییز آن سال به دانشکده کسبوکار هاروارد وارد شدم، بسیار هیجانزده شده بودم زیرا احساس میکردم تحصیل در این دانشگاه باعث پیشرفت من میشود و یکی از بهترینها خواهم بود.
بهرغم انتظارات بالا این فضا حتی بهتر از چیزی بود که فکرش را میکردم زیرا روش موردکاوی در تدریس اجازه میداد تصویری از مباحث مطرح شده در ذهن خود بسازیم و بهجای حفظ کردن مطالب جهت بهدست آوردن جوابهای مناسب به تبادل و بحث با دیگران بپردازیم. من عاشق این محیط که پر از تلاش و کار است، بودم.
در تابستان بین دوره دو سالهام در هاروارد، مدیر بخش کالای شرکت مریل لینچ ترغیبم کرد تا بهعنوان دستیار در معامله قراردادهای آتی وارد شوم. در آن زمان کالاهایی که معامله میشدند هنوز کارهای مبهمی برای انجام دادن این معامله داشت.
در پاییز آن سال دوباره به HBS برگشتم و در سال تحصیلی 1973-1972 معاملات آتی کالاها داغ شده بود. این فضا به خاطر شکست سیستم پولی بود که در سال 1971 اتفاق افتاده بود بهطوری که منجر به نوسان شدید تورمی شده بود. در نتیجه این شرایط اولین شوک نفتی در سال 1973 اتفاق افتاد. همانطور که تورم بالاتر میرفت فدرال رزرو سیاست انقباضی برای مقابله با افزایش نرخ تورم به کار میبست، بهطوری که بازار سهام بیشترین کاهش را طی این سالها از زمان رکود بزرگ تجربه کرد.
بنابراین بازار قراردادهای آتی کالاها داغ شده اما سرمایهگذاری در سهام دچار رکود شده بود. طبیعتا کارگزارانی که بخش معامله کالا نداشتند تقاضای این بخش از معاملات را کردند و تعداد افرادی که روش معامله قراردادهای آتی کالا را میدانستند کم بود. واقعا کسانی که فارغالتحصیل دانشکده کسبوکار هاروارد بودند در زمینه معامله قراردادهای آتی به اندازه من اطلاعات نداشتند. بهعنوان مدیر بخش معامله کالا در یک کارگزاری در مقیاس متوسط مشغول به کار شدم و همکاری را که تجربه بالایی در زمینه معامله کالاها داشت برای تصمیم درخصوص خرید کالاها استخدام کردم.
وضعیت بد بازار سرمایه به پایان خود نزدیک میشد بهطوری که این کارگزاری قبل از اینکه ما بخواهیم معاملات آتی را ادامه دهیم، تعطیل شد. بعد از آن من به یک کارگزاری بزرگتر و موفقتر رفتم که در آنجا مسوول بخش پوشش ریسک بودم. اما در این شرکت به خوبی جا نیفتاده بودم بهطوری که از کارمندان خودم به شدت ناراحت بودم. در سال 1975 بعد از یک دوره دو ساله در وال استریت همزمان با دوران دانشگاه، شرکت «بریج واتر» را تاسیس کردم. خیلی زود بعد از آن ازدواج کردم و تشکیل خانواده دادم.در طول این زمان و تا به حال از همان رویکردی که در زمان دانشکده افسری استفاده میکردم پیروی کردهام، بهعنوان مثال:
1- کارکردن برای چیزهایی که خودم میخواهم، نه برای چیزهایی که دیگران از من میخواهند.
2- مطرح شدن بهعنوان نظریهپرداز مستقل بهطوری که میتوانستم به سمت اهدافم حرکت کنم.
3- ارزیابی نظریاتم با استفاده از افراد زرنگ و باهوش.
4- محتاط بودن در مورد اعتماد بیش از حد.
5- جنگیدن با واقعیتهایی که از تصمیماتم حاصل شدهاند و واکنش به آنهایی که خودم مسوول آنها بودم.