سبک زندگی


2 دقیقه پیش

شناخت بهترین آتلیه کودک و بارداری

بچه ها به سرعت بزرگ می‌شوند، زودتر از چیزی که فکرش را می‌کنید یا انتظارش را دارید. زمانی توانایی راه رفتن یا حرف زدن ندارند ولی اندک زمانی بعد آنها را در حال دویدن و مکالمه ...
2 دقیقه پیش

فیلم: تزیین اتاق کودک با گل‌های مقوایی

همین الان یک نگاهی به اتاق کودکتان بیندازید. آیا دلتان نمی خواهد چیزی به آن اضافه کنید؟ وقتی پولش را ندارید، پس باید از خلاقیتتان کمک بگیرید. در این ویدئو گل هایی مقوایی ...

استدلال امام صادق علیه‌ السلام در خداشناسی


امام صادق علیه السلام می فرماید خدا حاضر و شاهد است. کسی که به دنبال برهان می گردد اول خالق و واجب الوجود را می شناسد بعد پی به مسمی می برد.

خبرگزاری فارس: آیت الله جوادی آملی گفت: امام صادق علیه السلام می فرماید خدا حاضر و شاهد است. کسی که به دنبال برهان می گردد اول خالق و واجب الوجود را می شناسد بعد پی به مسمی می برد.
 
 آیت الله عبدالله جوادی آملی در جمع علما و روحانیون حوزه علمیه در مسجد اعظم قم به ادامه تفسیر سوره مبارکه نمل پرداخت و گفت: چون بحث اصلی سور مکی، اصول دین است و در اصول دین مهم ترین بحث بعد از توحید، ‌وحی و نبوت است، خدای متعال در این سوره از وحی و نبوت سخن گفته است.

این استاد تفسیر حوزه علمیه گفت: خدای متعال در این سوره داستان حضرت موسی، حضرت داود، حضرت سلیمان، حضرت صالح و حضرت لوط علیهم السلام را نقل کرده است که با وضع مردم آن روز حجاز هم مناسب بود.

این استاد عالی حوزه علمیه قم با اشاره به آیه شریفه «فَلَمَّا جَاءهَا نُودِیَ أَن بُورِکَ مَن فِی النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَهَا وَ سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» گفت: خداوند به موسی علیه السلام فرمود آگاه باش این آتش، آتش عادی نیست، ‌برخی در درون این نارند و مبارکند، برخی در اطراف آن هستند و یکی از آن ها تو هستی که به مقام برکت رسیده ای و آن کسی که محیط بر کلّ است الله است. در این جا صحنه عوض شده و دیگر حضرت موسی علیه السلام به یاد سرما و گم کردن راه نبود.

 آیت الله جوادی آملی با اشاره به آیه شریفه «یا موسی إنه أنا الله العزیز الحکیم» خاطر نشان کرد: امام صادق علیه السلام می فرماید در معرفت شناسی اگر کسی پیش انسان حاضر باشد اول خود او را می شناسد بعد اسم و وصف او را اما اگر غائب باشد اول از راه اسم و وصف و نشانه ها با او آشنا می شود بعد مسمی را می شناسد.

 بعد حضرت به آیه 90 سوره یوسف استدلال می کند که برادران یوسف علیه السلام به او گفتند آیا تو یوسفی و نگفتند آیا یوسف تویی؛ «أ إنک لأنت یوسف». استدلال حضرت به این است که چون یوسف را دیدند و شخص را شناختند از مسمی پی به اسم و وصف او بردند.


وی افزود: بعد حضرت می فرماید خدا حاضر و شاهد است. آن کسی که به دنبال برهان می گردد و اول خالق و واجب الوجود را می شناسد بعد پی به مسمی می‌برد، در حضور نبوده و همیشه غایب بوده است ولی کسی که الله را با درون خود مشاهده می کند اول او را می شناسد بعد اسم و وصف او را.



آیت الله جوادی آملی گفت: این استدلال و این گونه بهره برداری از آیات فقط به برکت این خاندان علیهم السلام است. این آیات را خیلی ها خواندند و الآن هم می خوانند اما چون با این خاندان و احادیثشان آشنا نیستند از این معارف بی بهره اند. یک نوشته ای را که انسان می بیند، می فهمد که نویسنده ای دارد اما این که آن نویسنده کیست را نمی داند.

یک مفهوم کلی را می فهمد و با مفهوم کلی مشکل انسان حل نمی شود. از اثر پی به مؤثر نمی برند بلکه به «مؤثرٌ مّا» پی می‌برند که یک مفهوم کلی است. باید خدا را با درون خود ببینیم که أقرب إلینا من حبل الورید است.


وی ادامه داد: این مفهوم، خدا نیست و لذا مشکل ما حل نمی شود. وقتی از امام صادق علیه السلام می پرسند چرا دعای ما مستجاب نمی شود می فرماید «لعلکم تدعون من لا تعرفون/ شاید از کسی می خواهید که نمی شناسید».

اگر باور کردیم که او حاضر است و از رگ گردن به ما نزدیک تر است اول او را می شناسیم بعد به نام و وصف او پی می بریم. در کوه طور هم ذات اقدس اله به موسی علیه السلام می فرماید «مرا که می بینی خدایم» نه «خدایت منم»؛ ‌«إنه إنی أنا الله العزیز الحکیم».


این استاد عالی حوزه علمیه قم خاطر نشان کرد: این برای همه ما کم یا زیاد هست. ما که در حال اضطرار مفهوم کلی واجب الوجود را نمی خوانیم. اگر این حالت اضطرار برای ما دوام داشته باشد می‌توانیم خدای خود را بشناسیم. راهی را که گفته اند نرفته‌ایم. البته بیش از این هم از غالب ما نخواسته اند چون مقدور ما نیست.


ویدیو مرتبط :
نحوه زیارت امیرالمومنین علی علیه السلام توسط امام صادق علیه السلام

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

نگاهی به نحوه شهادت امام صادق علیه السلام



شهادت امام صادق,نحوه شهادت امام صادق,

ازسوی دیگر امام در سالهای آخر عمر خود شدیداً لاغر وضعیف شده بود و به تعبیریکی از افرادی که امام را درآن روزگار دیده بود ازاوچیزی نمانده بود جز سرش، کنایه ازاینکه بدن کاملاً فرسوده ونحیف شده بود. سراسرزندگیش به دشواری وسختی ورنج آفرینی گذشته بود. ودرسالهای آخر عمربر میزان محدودیت واحضار وتهدید او اضافه می شد که این خود بر خستگی ورنجش می افزود.

روزی منصور به وزیر دربارش « ربیع » گفت همین اکنون جعفربن محمد (امام صادق( علیه السلام)) رادراینجا حاضر کن .

ربیع فرمان منصور را اجرا کرد حضرت صادق( علیه السلام) را احضار نمود، منصور باکمال خشم و تندی به آنحضرت رو کرد وگفت:

« خدامرا بکشد اگر تو رانکشم آیا درمورد سلطنت من اشکال تراشی می کنی ؟»

امام: آنکس که چنین خبری به تو داده دروغگو است ...

ربیع میگوید: امام صادق( علیه السلام) رادیدم هنگام ورود لبهایش حرکت می کند، وقتی که کنارمنصور نشست، لبهایش حرکت می کرد ولحظه به لحظه ازخشم منصور کمتر می شد .

وقتی که امام صادق( علیه السلام) ازنزد منصور رفت، پشت سرامام رفتم وبه اوعرض کردم:

وقتی که شما وارد برمنصور شدید منصور نسبت به شما بسیار خشمگین بود ولی وقتی که نزد او آمدی ولبهای تو حرکت کرد خشم او کم شد شما لبهایتان را به چه چیز حرکت می دادی ؟

امام صادق( علیه السلام) فرمود : لبهایم رابه دعای جدم امام حسین ( علیه السلام) حرکت می دادم وآن دعا این است :

یا عُدَّتی عِندَ شِدَّتی وَیا غَوثِی عِندَ کُربَتی اَحرِسنِی بِعَینِکَ الَّتی لا تَنامُ وَاکَنِفنِی بِِرُکنِکَ الذَّی لایُرام

« ای نیرو بخش من هنگام دشواریهایم وای پناه من هنگام اندوهم به چشمت که نخوابد مرا حفظ کن ومرا درسایه رکن استوار وخلل ناپذیرت قراربده »

آتش کشیدن خانه امام صادق(علیه السلام)

مفضّل بن عمر می گوید: منصور دوانیقی برای فرماندار مکه ومدینه حسن بن زید پیام داد: خانه جعفر بن محمد ( امام صادق (ع) را بسوزان، اواین دستوررا اجرا کرد وخانه امام صادق( علیه السلام) را سوزانید که آتش آن تا به راهرو خانه سرایت کرد، امام صادق ( علیه السلام) آمد ومیان آتش گام برمی داشت ومی فرمود : اَنَا بنُ اَعراقِ الثَّری اَنا بنُ اِبراهِیمَ خَلیلِ اللهِ

« منم فرزند اسماعیل که فرزندانش مانند رگ وریشه دراطراف زمین پراکنده اند منم فرزند ابراهیم خلیل خدا( که آتش نمرود براو سرد وسلامت شد )»

برنامه قتل امام صادق (علیه السلام)

سرانجام منصور نتوانست پیشرفت امام را ببیند و عظمت او را تحمل نماید. طرح قتل او را از طریق مسموم کردن تهیه نمود.

این نکته راناگفته نگذاریم که بنی عباس درس مسموم کردن امامان رااز پیشوایان راستین خود، یعنی بنی امیه آموختند. معاویه بارها گفته بود خداوند ازعسل لشکریانی دارد و.. که غرض عسل مسموم بود که به خورد دشمنان خود میداد.

منصور توسط والی خود درمدینه امام را با انگور زهرآلود به شهادت رساند وبعد حیله گرانه به گریه وزاری وعزاداری او پرداخت.  اینکه درامر شهادت امام، منصور دست داشته جای شکی برای ما نیست، زیرا که خود بارها گفته بود که او چون استخوانی درگلویم گیر کرده است.

شاید منصور جداً وقلباً دوست نداشت امام رابکشد ولی چه می توان کرد که مقام است وسلطنت، پست است وموقعیت. مگر هرکسی میتواند ازآن بگذرد؟ امرشهادت او را توسط منصور، برخی چون ابوزهره انکار کرد ه اند، بدلیل ابراز تأسف منصور ازمرگ او  وهم گفته اند که این امر خلاف تحکیم پایه های حکومت او بود.  دیگران هم همین افکار راداشته اند  ویا برخی دیگر ازآن به تردید یاد کرده اند.  ولی باتوجه به سابقه برخورد واحضار وتهدید منصور، وبا توجه به اعمال زمامداران پس از او معلوم می شود بنی عباس چون بنی امیه درخط امام کشی بودند وآنها شش تن ازامامان ما را مسموم کرده اند. آری او پس از قتل امام ابراز تأسف هم کرد وآن مصلحتی بود.

 

منبع:blogfa.com