سبک زندگی


2 دقیقه پیش

شناخت بهترین آتلیه کودک و بارداری

بچه ها به سرعت بزرگ می‌شوند، زودتر از چیزی که فکرش را می‌کنید یا انتظارش را دارید. زمانی توانایی راه رفتن یا حرف زدن ندارند ولی اندک زمانی بعد آنها را در حال دویدن و مکالمه ...
2 دقیقه پیش

فیلم: تزیین اتاق کودک با گل‌های مقوایی

همین الان یک نگاهی به اتاق کودکتان بیندازید. آیا دلتان نمی خواهد چیزی به آن اضافه کنید؟ وقتی پولش را ندارید، پس باید از خلاقیتتان کمک بگیرید. در این ویدئو گل هایی مقوایی ...

آیا با یك معلول جسمی ازدواج می‌كنید؟


وقتی پای ازدواج افراد معلول به میان می‌آید ساده‌ترین پیشنهاد و البته به‌نظر من نخستین راهكاری كه به ذهن همه افراد سالم می‌ر‌سد، این است:«خب افراد معلول هم ازدواج كنند؛ اما نه با افراد سالم. یك فرد معلول باید با آدمی مثل خودش ازدواج كند.




علی اكبر عباسی شاعر جوانی است كه سال‌هاست با ذهنش زندگی می‌كند. با ذهنش و با قلمش. او ناتوانی‌ و كم‌توانی‌های جسمش را در نوشته‌هایش و در بزرگی‌ روحش پنهان می‌كند. علی‌اكبر متولد آبان 1359 است؛ اما سال‌هاست كه فقط بزرگ‌‌شدن روحش را جشن می‌گیرد. او به تعبیر ما یك معلول جسمی است اما از نگاه خودش یك انسان توانمند است، البته با تفاوت‌هایی كوچك... و حالا ماجرای ما و علی‌اكبر گفتن از حق ازدواجی است كه او معقتد است از معلولان دریغ شده؛ حقی كه خودخواهی انسان‌های سالم حتی جسارت بیان كردنش را از معلولان گرفته...  علی‌اكبر به عنوان نماینده همه جوان‌هایی كه مثل او به خاطر شرایط جسمی ناگزیرند زندگی مشترك را فراموش كنند مهمان ماست تا از حقش برای زندگی بگوید و حتی دفاع كند.





راهكار ساده شما كارآمد نیست

وقتی پای ازدواج افراد معلول به میان می‌آید ساده‌ترین پیشنهاد و البته به‌نظر من نخستین راهكاری كه به ذهن همه افراد سالم می‌ر‌سد، این است:«خب افراد معلول هم ازدواج كنند؛ اما نه با افراد سالم. یك فرد معلول باید با آدمی مثل خودش ازدواج كند. یك دختر و پسر معلول وقتی در كنار هم قرار بگیرند كنار آمدن با زندگی برای هر دوی آن‌ها ساده‌تر می‌شود. چون نگاه هر دوی آن‌ها به زندگی یكی است و تحمل شرایط متفاوت‌شان برای هر دوی آن‌ها ساده‌تر است...» و هزار و یك دلیل دیگر و همه از همین دست. اما از نظر من معلول كه خودم به شرایطم واقفم؛ از نظر من كه می‌دانم در خیلی از شرایط به ظاهر ساده زندگی من به كمك دیگری نیاز دارم این همراهی یعنی قوز بالای قوز! خود شما فكر كنید من معلول، همسرم هم معلول باشد اصلا چطور می‌توانیم از پس زندگی بر آییم؟! درحالی‌كه اگر یك آدم سالم در كنار آدم معلول قرار ‌بگیرد هر 2 می‌توانند كمك حال هم باشند و می‌توانند دست همدیگر را بگیرند تا به آخر خط برسند.



آدم‌های سالم تنها یك‌ خط‌كش برای سنجش معلول‌ها دارند. خط‌كش آن‌ها فقط توان جسمی ما معلول‌ها را می‌سنجد؛ همین و بس. هیچ وقت یك آدم سالم به این فكر نمی‌كند كه این جسم كم‌توان، فكر دارد، روح دارد، احساس دارد و دوست‌داشتن را می‌فهمد



زندگی سهم شماست یا ما؟!

هر روز سر ظهر شبكه 3 سیما برنامه‌ای پخش می‌كند به نام به سمت خدا، بحث كارشناسان این برنامه كه اتفاقا همه از چهره‌های نام آشنا هستند راجع به ازدواج جوان‌هاست. هر روز یك ساعت راجع به مشكلات ازدواج و موانعی كه سر راه جوان‌ها برای شروع زندگی مشترك وجود دارد، بحث می‌كنند. از هر دری می‌گویند از این‌كه چطور به جوان‌ها كمك كنیم با این مشكلات كنار بیایند یا حتی این‌كه چطور موانع را از سر راه‌شان برداریم؛ اما هیچ وقت هیچ كس در این برنامه نگفت برای ازدواج جوان‌های معلول چه كار كنیم؟! هیچ كس نگفت، چه كار كنیم تا جوان‌های معلول هم مثل همه از حق طبیعی زندگی‌شان برخوردار شوند. چطور تشكیل زندگی بدهند و در كنار همسران‌شان زندگی كنند.

من سوالم از همه این كارشناسان محترم این است كه اگر روزی خدای نكرده فرزند خودشان هم شرایطی مثل من داشت؛ باز هم آن‌قدر بی‌تفاوت به ما و با قدرت به زندگی نگاه می‌كردند؟! من یك ماه تمام این برنامه را دنبال كردم چون دلم می‌خواست این كارشناس‌ها كه همه در جایگاه خودشان خبره‌اند به من معلول هم یك راهكار بدهند یا بگویند معلولان هم  می‌توانند زندگی كنند و می‌توانند ازدواج كنند و اما انگار ما اصلا دیده نمی‌شویم و زندگی در این دنیا فقط سهم آدم‌های سالم است.



ما دوست‌داشتن را می‌فهمیم

آدم‌های سالم تنها یك‌ خط‌كش برای سنجش معلول‌ها دارند. خط‌كش آن‌ها فقط توان جسمی ما معلول‌ها را می‌سنجد؛ همین و بس. هیچ وقت یك آدم سالم به این فكر نمی‌كند كه این جسم كم‌توان، فكر دارد، روح دارد، احساس دارد و دوست‌داشتن را می‌فهمد. هیچ وقت نمی‌پرسند منِ علی‌اكبر به چه فكر می‌كنم و چه جور نگاهی به زندگی مشترك دارم. اصلا از زندگی مشترك چه می‌خواهم؟ اما باور كنید علی‌اكبر و امثال علی‌اكبر هم زندگی را دوست دارند، برای زندگی‌شان برنامه دارند. نگاه من به زندگی مشترك مثل خیلی از شما آدم‌های سالم در كنار هم بودن است. این‌كه زن و مرد با همه وجودشان در كنار هم باشند، همراه هم باشند بدون این‌كه به یكدیگر نیش یا گوشه و كنایه بزنند! باور كنید من هم از زندگی همان چیزی را می‌خواهم كه یك فرد سالم می‌خواهد، همین!



ایمان در زندگی هم لازم است، هم كافی

من یقین دارم كه یك فرد معلول مثل من، می‌تواند با یك فرد سالم ازدواج كند. فرقی هم نمی‌كند كه دختر باشد یا پسر. برای این اطمینان هم دلیل دارم؛ اول این‌كه من به خدا اعتقاد دارم بیشتر از هر چیز و هر كس! به عقیده من اگر كسی آن‌طور كه باید و شاید به خدا اعتقاد داشته باشد كنار آمدن با زندگی برایش خیلی راحت‌تر از چیزی می‌شود كه ما حتی فكرش را می‌كنیم؛ اما مسئله این‌جاست كه این اعتقاد برای زندگی با فرد معلول كافی است؟! آدم‌های سالم همیشه فكر می‌كنند لازم است؛ اما كافی نیست. من به آن‌ها حق می‌دهم چون نگاه‌شان به زندگی با من معلول فرق می‌كند اما من كه برای برداشتن هر قدم به خدا متكی هستم، ایمان دارم كه اعتقاد داشتن به خدا همه مشكلات زندگی را حل می‌كند و همه موانع را بر‌طرف می‌كند.



من معقتدم همه آدم‌های سالم حق انتخاب دارند. حق دارند انتخاب كنند كه طرف مقابل‌شان سالم و سرپا باشد یا معلول و ناتوان؛ اما یك سوال بزرگ دارم پس من معلول چه؟ من حق زندگی ندارم؟! من نباید به زندگی مشترك یا تشكیل خانواده فكر كنم؟!



در زندگی ما منطق حكمرانی می‌كند

آدم‌های سالم از زندگی انتظارات زیادی دارند. سعی می‌كنند منطقی به ماجرا نگاه كنند و در جواب من می‌گویند:«ببین علی‌اكبر، زندگی تنها یك ارتباط عاشقانه و صمیمی نیست...». اما كسی نمی‌خواهد صدای من را بشنود، كسی نمی‌خواهد بشنود كه من هم همین را می‌خواهم، اصلا آدمی مثل من نمی‌تواند به زندگی احساسی نگاه كند. این اعتقادی است كه همه معلول‌ها دارند. ببینید اصلا من معلول باید نگاهم به زندگی بر پایه منطق باشد نه احساس. اگر احساس به من حكم كند كه باید همان سال‌های اول زندگی پا پس بكشم! اما این منطق است كه به من می‌گوید شرایط خود را بپذیر و با آن به بهترین شكل كنار بیا. در ازدواج هم همین منطق است كه به من جرات تصمیم‌گیری می‌دهد به من و البته طرف مقابلم. اگر قرار است یك آدم سالم با علی‌اكبر معلول زندگی كند باید شرایط زندگی او را بفهمد باید عاقلانه تصمیم بگیرد نه از روی احساس چون اینجور احساسات دوام ندارند، هم دوام ندارند  و هم این‌كه به كار آدم معلول نمی‌آیند.





بار زندگی با من یا...

از یك زاویه دیگر هم باید به داستان نگاه كرد. وقتی دختر یا پسر سالم بخواهد به ازدواج با یك معلول فكر كند حتما این فكر از ذهنش عبور می‌كند كه تمام عمر باید تمام بار زندگی روی دوش خودم باشد! خب این نگاه كاملا منطقی است، اصلا شاید اصل ماجرا همین است ولی من می‌خواهم به همه این دوستان بگویم، باور كنید بار گناهی كه ما همه عمر به دوش می‌كشیم خیلی سنگین‌تر از بار زندگی با آدمی است كه درست مثل شما روح دارد، مثل شما احساس دارد و می‌تواند فكر كند. ما آدم‌ها حاضریم وارد زندگی‌های از پیش تعیین‌‌شده بشویم حتی به قیمت این‌كه پایانش به راهروهای دادگاه‌های خانواده‌ و طلاق ختم شود اما زیر بار زندگی با آدمی كه از نظر جسمی ناتوان است نرویم! بار گناه را تمام مدت زندگی تحمل كنیم؛ اما گوشه بار فرد معلول را نگیریم و اصلا به این فكر نكنیم كه آدم‌های معلول هم سهمی از زندگی دارند.



شما حق انتخاب دارید، ما حق زندگی

من معقتدم همه آدم‌های سالم حق انتخاب دارند. حق دارند انتخاب كنند كه طرف مقابل‌شان سالم و سرپا باشد یا معلول و ناتوان؛ اما یك سوال بزرگ دارم پس من معلول چه؟ من حق زندگی ندارم؟! من نباید به زندگی مشترك یا تشكیل خانواده فكر كنم؟! به‌نظر من حق زندگی علی‌اكبر معلول هم این است كه مثل همه زندگی كند و حس پدر بودن را تجربه كند. حتی سختی بكشد و با همه مشكلات زندگی مشترك دست و پنجه نرم كند ولی آدم‌های سالم این حق را از من و امثال من گرفته‌اند! مشكل آدم‌های سالم این است كه فقط معلولیت فردی مثل من را می‌بینند. نه فكر و ذكر و باطن من را. یعنی به محض این‌كه معلولیت را می‌‌بینند دیگر حاضر نیستند جلوتر بروند. البته به‌نظر من این رفتار آدم‌های سالم هم دلیل دارد، ببینید ما آدم‌ها خودخواهیم، خودخواهی اجازه نمی‌دهد غیراز منافع خودمان به دیگری هم فكر كنیم.



همسر، پرستار یا مادر؟!

 خیلی‌ها به من می‌گویند: «علی‌اكبر تو حتی به تنهایی نمی‌توانی یك لیوان آب‌ را برداری؟! فكر نمی‌كنی این یعنی اتكای صرف به دیگری؟ دیگری كه بیشتر از یك همسر باید نقش مادر یا پرستار را برای تو بازی كند؟!» اما من نمی‌فهمم چرا این آدم‌ها نمی‌خواهند باور كنند كه پرستار در زندگی من نقش خودش را دارد، مادر جایگاه خودش را دارد و همسر هم جای خودش را. باور كنید بین لیوان آبی كه پرستار یا حتی مادرم به دست من می‌دهد یك دنیا فرق است! برای فهمیدن این تفاوت‌ها هم حتما نباید چهارستون بدن‌تان سالم باشد. اما متاسفانه هیچ‌كس حتی حاضر نیست حرف‌های من و امثال من را بشنود. خب شاید حق هم دارند به هر حال دنیای ما از هم جداست.



كبوتر با كبوتر، باز با باز

من آدم جسوری هستم. آنقدر جسور كه تا به حال چند بار به‌خودم جرات مطرح كردن پیشنهاد ازدواج با خانم‌هایی كه احساس می‌كردم از نظر روحیات و نگاه به زندگی با من هماهنگ هستند را مطرح كردم. البته باید اعتراف كنم كه این جسارت هم به دلیل همان اعتقادی است كه قبلا از آن صحبت كردم. بگذریم در قبال هر كدام از این پیشنهادها جواب‌های عجیبی شنیدم كه البته انتظارش را هم داشتم؛ اما باید اعتراف كنم منصفانه‌‌ترین جوابی كه شنیدم این بود« كبوتر با كبوتر باز با باز»! من گله‌ای از هیچ‌كس ندارم. چون معتقدم همه آدم‌ها حق انتخاب دارند. حق دارند كه در مورد زندگی‌شان تصمیم بگیرند اما یك سوال بزرگ دارم از همه آدم‌ها و اجتماعی كه به ما یاد داده در برابر حق زندگی یك آدم معلول برای زندگی به او بگوییم كبوتر با كبوتر باز با باز؛ سهم ما آدم‌های معلول از زندگی چیست؟! ما چون معلولیم باید به مرگ فكر كنیم؟!


ویدیو مرتبط :
مصاحبه با معلول جسمی در بهاباد

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

آیا با یك معلول ازدواج می‌كنید؟


فرد معلول به علت معلولیت و نقصی که دارد همیشه ترس و دلهره از خیانت، ترک شدن و طرد شدن از سوی همسر را با خود دارد.

روزنامه شهروند: رئیس انجمن حمایت از حقوق معلولان ضمن بیان این‌که در قانون آمده است پسر سالمی که با یک دختر معلول ازدواج می‌کند باید از سربازی معاف شود، گفت: درحال حاضر سازمان نظام وظیفه زیر بار این موضوع نمی‌رود و این امر را موجب ایجاد مسائل اجتماعی متعدد در جامعه می‌داند درحالی‌که ما برای جلوگیری از هرگونه سوءاستفاده از این موضوع راه‌حل‌هایی ارایه داده‌ایم.

 وی در ادامه تصریح کرد: برای مثال یکی از راه‌حل‌هایی که به سازمان نظام وظیفه ارایه شده این است که تا زمانی که یک پسر سالم با دختر معلول ازدواج کرده عقد آنها به‌طور رسمی در شناسنامه ثبت شده است آن پسر از سربازی معاف باشد و چنانچه مهر طلاق در شناسنامه آنها زده شد این معافیت سربازی نیز لغو شود.

ارایه راه‌حل‌هایی برای معافیت پسرانی که با دختران معلول ازدواج کنند

اما آیا ازدواج با همسری معلول خوب است؟

آیا در این میان افراد معلول و بیمار شانسی برای ازدواج ندارند و باید به‌رغم تمام نکات مثبتی که دارند به پیشنهاد ازدواج آنها جواب منفی داد یا از طرف دیگر باید هر نوع معلولیتی را پذیرفت؟

- قبل از ازدواج بسنجید که کدام‌یک برایتان ارجحیت دارد:   همسر ایده‌آل یا همسر تمام و کمال؟ پاسخ صادقانه شما به این سوال می‌تواند تکلیفتان را روشن کند.

- اگر شخصی دچار مشکل جسمانی است پیشنهاد نمی‌شود در بدو آشنایی شخص مقابل را از نقص خود مطلع کند زیرا ممکن است دو طرف از لحاظ مسائل دیگر برای یکدیگر متناسب نباشند و دلیلی ندارد طرف مقابل را از این موضوع که راز زندگی او محسوب می‌شود، مطلع کند. بنابراین پیشنهاد می‌شود اگر خواستگاری ٢ یا ۳ جلسه به طول انجامید و دو طرف از لحاظ عاطفی، ظاهری، عقلی، دینی و... مورد پذیرش یکدیگر واقع شدند مسأله نقص با بیماری جسمانی مطرح شود.

ازدواج معلول- بعد از مطرح شدن نقص جسمانی ابتدا باید با پزشک مشورت کرد. باید دید که این نقص جسمانی واقعا چیست و چه مشکلاتی در زندگی ایجاد می‌کند و آیا راه درمانی دارد یا خیر. اگر این مشکلات برای فرد مقابل قابل تحمل است باید منطقی باشد و بپذیرد که این نقص وجود دارد. اما در صورتی که پزشک معالج ازدواج را برای فرد بیمار توصیه نمی‌کند دو طرف ناگزیر باید از هم جدا شوند.

- برای هر ازدواجی باید دو چکاپ انجام شود: چکاپ روانی، چکاپ جسمانی، بهتر است خود دختر برای این کار پیش قدم شده و تحت معاینه روانی و جسمانی قرار گرفته و متقابلا این موضوع را از پسر بخواهد.

- فرد معلول به علت معلولیت و نقصی که دارد همیشه ترس و دلهره از خیانت، ترک شدن و طرد شدن از سوی همسر را با خود دارد. اگر مسأله اعتماد طرفین به‌طور کامل حل نشده باشد و هر دو بر این یقین نرسیده باشند که هدف آنها از ازدواج چیزی فراتر از این افکار بوده است این مشکل دامنگیر و معضل سخت زندگی مشترکشان خواهد شد.

کسی که فرد معلول را برای زندگی انتخاب کرده پس مطمئنا دیدگاه مادی‌گرایانه به ازدواج نداشته و ظاهر همسر برایش مهم نبوده بلکه باطن و مهم‌تر از همه به اصل ازدواج که همانا «تکامل» و «رسیدن به آرامش» است، اعتقاد داشته. بنابراین باید این اعتقاد را همواره حفظ کرد.

در ازدواج با یک فرد بیمار یا معلول نباید از روی احساس تصمیم گرفت چرا که با احساس نمی‌توان از پس مشکلات زندگی برآمد چه برسد یک عمر زندگی مشترک با شرایط خاص. فرد غیرمعلولی که تصمیم به ازدواج با فرد معلول را دارد باید تمامی جوانب را سنجیده باشد، با پزشک و روانشناس مشورت کرده باشد، قضیه را برای خانواده خود حل‌وفصل کرده باشد و آنها را برای داشتن یک عروس یا داماد معلول یا بیمار آماده کرده باشد. و مهم‌تر از همه اینها بتواند با نگاه اطرافیان، جامعه و حرف‌های مردم کنار بیاید و درواقع بی‌توجه به حرف دیگران باشد و بی‌توجه هم بماند.

کسی که فرد معلول را برای زندگی انتخاب کرده پس مطمئنا دیدگاه مادی‌گرایانه به ازدواج نداشته و ظاهر همسر برایش مهم نبوده بلکه باطن و مهم‌تر از همه به اصل ازدواج که همانا «تکامل» و «رسیدن به آرامش» است، اعتقاد داشته  بنابراین باید این اعتقاد را همواره حفظ کرد.

- شما با فردی ازدواج می‌کنید که محدودیت داشتن برای او عادت شده و یک مسأله حل شده است بنابراین باید خودتان هم این محدودیت‌ها را بپذیرید و هضم کنید. این‌که به راحتی نمی‌توانید همه جا بروید، نمی‌توانید برخی کارهای موردعلاقه‌تان را انجام دهید. در عوض ممکن است این موارد را با داشتن یک همسر ایده‌آل و یک عشق واقعی عوض کنید.

- همیشه به یاد داشته باشید که همه ما نقص‌هایی داریم اما برخی ممکن است این نقص را در جسم‌شان داشته باشند. همه ما به‌طور بالقوه در معرض بیماری و معلولیت هستیم اما برخی ممکن است زودتر از ما دچار معلولیت و بیماری شده باشند.

منظور از سلامت جسمانی، عدم ابتلای فرد مورد نظر به بیماری‌های مزمن ناتوان ساز، وخیم و غیرقابل درمان و بیماری‌های ژنتیکی است که می‌تواند زمینه‌ساز ابتلای فرزندان به معلولیت باشد. در مورد مانده، با توجه به این‌که نقص جسمانی او ژنتیکی نبوده و تأثیر چندانی بر زندگی و فعالیت‌های او نداشته است، شاید تصمیم فرد برای ازدواج با او چندان غیرمنطقی نباشد، اما نباید نقش عوامل فرهنگی را در این زمینه نادیده گرفت. متاسفانه با وجود این‌که روند ازدواج معلولان در جامعه در چند‌سال اخیر از رشد بالایی برخوردار بوده است، باز هم درک این موضوع که معلولان هم مانند دیگر اعضای جامعه حق زندگی و ازدواج دارند، برای عده زیادی از افراد دشوار است و هنوز هم مردم در برخورد با همسرانی معلول یا زوجی که یکی از آنها سالم و دیگری معلول است، شگفت‌زده می‌شوند (مخصوصا اگر مرد سالم و زن دچار معلولیت باشد.)

به دلیل این نگرش غلط رایج در جامعه بسیاری از افراد معلول نیز در این زمینه خود را باور ندارند و احساس می‌کنند در صورت ازدواج، مشکلی هستند که طرف مقابل باید آنها را تحمل کند، درحالی‌که در بیشتر مواقع چنین چیزی صحت ندارد. بنابراین خوب است فرهنگ‌سازی در این زمینه ادامه یابد.

به گزارش دفتر فرهنگ معلولین برای بررسی بهتر ازدواج معلولان می‌توان آن را به دو دسته تقسیم کرد.

ازدواج دو معلول با یکدیگر

این نوع ازدواج دارای نکات منفی و مثبتی به این شرح است:

مزایا
مهم‌ترین ویژگی مثبت این نوع ازدواج آن است که همسران از شرایط یکسانی برخوردارند و یکی بر دیگری برتری ندارد.

نکته دوم این است که افرادی که دارای شرایط مشابهی هستند، احتمالا بهتر یکدیگر را درک می‌کنند.

سومین مزیت این نوع ازدواج این است که اگر میزان معلولیت به قدری شدید نباشد که همسران از عهده انجام کارهایشان برآیند، معمولا خانواده‌های دو طرف با این ازدواج موافق‌اند و جامعه نیز نسبت به این ازدواج در مقایسه با ازدواج یک فرد سالم با یک فرد معلول پذیرش بیشتری دارد.

زیان‌ها

از آنجایی که هر دو نفر، معلولیت دارند (به ویژه معلولیت‌های شدید) طبعا محدودیت‌های آنها، در زمینه شغلی، کسب درآمد، پرداختن به امور روزمره و... نیز به مراتب بیشتر است و به کمک وسیع‌تری نیاز دارند.

اگر معلولیت زوجین اساس ژنتیکی داشته باشد، احتمال تولد فرزند معلول در این نوع خانواده‌ها بیشتر است. البته درحال حاضر می‌توان با استفاده از آزمایش‌های پیشرفته ژنتیکی پیش از ازدواج و آزمایش‌های تشخیصی در ماه‌های اول بارداری، از وقوع این رویداد جلوگیری کرد.

ازدواج فرد معلول با یک فرد سالم

مزایا

در این حالت، چون یکی از دو نفر از سلامت جسمانی کامل برخوردار است، می‌تواند به همسر معلول خود کمک کرده و تا حد امکان نقص‌های ناشی از معلولیت وی را جبران کند. این نوع ازدواج فقط برای فرد معلول مفید نیست، بلکه موجب تعالی روانی طرف مقابل نیز می‌شود. چنین فردی که برخلاف اکثر افراد جامعه در انتخاب همسر، ملاک‌های باطنی را بر ملاک‌های ظاهری ارجحیت داده است، با زندگی با انسانی که به‌رغم محدودیت‌هایش در یک زمینه خاص، در ابعاد دیگر موفق عمل کرده است، از الگوی مناسبی بهره‌مند شده و می‌تواند با دید وسیع‌تری به زندگی و دنیا بنگرد.

زیان‌ها

شاید بتوان گفت مهم‌ترین پیامد منفی این نوع ازدواج، پذیرفته نشدن آن توسط جامعه و خانواده است. معمولا خانواده‌ها تمایل ندارند فرزند سالم‌شان با فردی که دچار نوعی معلولیت ولو کوچک است ازدواج کند، به‌ویژه اگر فرد معلول زن باشد. زیرا سلامت جسمانی، یکی از ملاک‌های انتخاب همسر است که برای مردان از اولویت بیشتری برخوردار است. روانشناسان تکاملی که عقیده دارند در طول تاریخ تکامل بشر فقط رفتارهایی پایدار مانده‌اند که موجب بقای نسل انسان می‌شوند.

ازدواج با معلولیت

در توضیح این مطلب می‌گویند: از آنجایی که سلامت جسمانی یکی از عوامل نشان‌دهنده قدرت باروری زنان بوده است، مردان در طول تاریخ به‌طور ناخودآگاه هنگام انتخاب همسر به این ملاک اهمیت داده‌اند و این موضوع موجب بقای نسل آنها شده است.

اما چون وظیفه باروری به عهده مردان نیست، زنان نسبت به این ملاک چندان سختگیر نبوده‌اند. بنابراین احتمال این‌که زن تندرستی، مرد معلولی را برای ازدواج انتخاب کند، بیشتر از این است که یک مرد سالم، یک زن معلول را به همسری برگزیند. این موضوع موجب شده که نگرش جامعه هم در مورد معلولیت زن و مرد متفاوت باشد. در مورد افرادی که معلولیت‌های حادی دارند که بر زندگی آنها تأثیر منفی می‌گذارد، احتمالا مخالفت خانواده صحیح است. اما اگر معلولیت، ژنتیکی نبوده و به‌حدی هم نباشد که برای فرد یا اطرافیانش مشکلی جدی ایجاد کرده، یا محدودیت‌های متعددی را بر فرد معلول و خانواده‌اش تحمیل کند، در صورت موافقت خانواده‌ها این ازدواج مانعی ندارد. تنها مشکلی که بر سر راه این ازدواج وجود دارد برخورد افراد جامعه است که البته نباید آن را دست‌کم گرفت.

ممکن است زوج سالم در مواقع خاصی (مثلا زمان عصبانیت) موضوع معلولیت همسرش را مطرح کرده و موجب رنجش وی شود.

اگر فرد معلول از عزت نفس بالایی برخوردار نباشد همیشه نگران این موضوع است که مبادا همسرش وی را ترک کند، بنابراین آرامش‌ خود را از دست می‌دهد.

بسته به نوع معلولیت فرد مورد نظر، فعالیت‌های همسران محدود می‌شود، مثلا فردی که با یک شخص ناشنوا ازدواج کرده نمی‌تواند از گوش دادن موسیقی با وی لذت ببرد. البته همیشه فعالیت‌های مشترک لذت بخشی برای جایگزین شدن وجود دارند.

با توجه به آنچه گفته شد، نمی‌توان گفت کدام‌یک از این دو نوع ازدواج بر دیگری برتری دارد. این موضوع به فرهنگ جامعه، فرهنگ دو خانواده، میزان معلولیت، شرایط اقتصادی و ویژگی‌های شخصیتی همسران بستگی دارد. چیزی که مبرهن است، این که در این نوع ازدواج‌ها، مراجعه به روانشناس و مشاور و استفاده از کمک‌های افراد آگاه و با تجربه ضروری است.