سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

4داستان واقعی از عشق‌های عجیب



عشق‌های عجیب,نشانه عشق,عاشق دنیا

می‌گویند عشق عقل را فراری می‌دهد و کسی که به این احساس مبتلا می‌شود، نه می‌بیند و نه می‌شنود. از نگاه عده‌ای حسادت و سرسختی همراه همیشگی عشق است و از نظر گروهی دیگر، عاشق دنیا را از نگاه معشوقش می‌بیند و جز به خواسته او نفس نمی‌کشد. همسر شما از کدام دسته است؟ از گروه عاشقان رؤیایی یا کسانی که می‌خواهند معشوق‌شان را با غل و زنجیر به خود پایبند کنند؟ روان‌شناسان می‌گویند اگر شریک زندگی شما احساسی خوشایند و آرامش‌بخش را به شما هدیه نمی‌کند و به جای ساختن یک زندگی آرام خانه را برای‌تان جهنم کرده، نمی‌توانید اسمش را عاشق بگذارید. اگر می‌خواهید احساس او را آزمایش کنید و مطمئن شوید چیزی که ضربان قلبش را تندتر می‌کند بیماری است یا عشق، در ادامه این مطلب با ما باشید.

گرفتار سندرم ترومای عاشقی است
3 سال از ازدواج دخترم گذشته بود که همسرش به او خیانت کرد و بعد هم از او جدا شد. دخترم از روزی که فهمید زن دیگری در زندگی شوهرش است، به شدت افسرده شد. مدام در حال مرور کردن آن اتفاق است و موضوع خیانت از ذهنش محو نمی‌شود. مشاجره‌های بعد از آن روز هر لحظه در خاطرش زنده می‌شوند. برای رها شدن از این وضعیت، به خانه ما برگشته، عکس‌های عروسی‌اش را پاره کرده و با همه دوستانی که بعد از ازدواج با آنها آشنا شده بود قطع رابطه کرده. انگار می‌خواهد باور کند که هرگز ازدواج نکرده.

عاشق شکست خورده
دختر شما به سندرم ترومای عاشقی دچار شده. یعنی به‌خاطر اتفاق ناگوار یا همان ترومایی که در زندگی‌اش رخ داده، یکپارچگی روانی‌اش را از دست داده و به نوعی وحشت و درماندگی آزار دهنده دچار شده. چنین ترومایی معمولا بعد از از دست دادن یک عزیز، مورد خیانت قرار گرفتن یا یک شکست عاطفی بزرگ ایجاد می‌شود. گاهی مبتلایان دچار افسردگی و حتی اختلالات انطباقی جدی می‌شوند و گاهی سعی می‌کنند با پاک کردن همه نشانه‌هایی که آنها را به یاد آن حادثه می‌اندازد، از آن فاصله بگیرند. چنین فردی تنها یک عاشق شکست‌خورده نیست. بلکه به درمان روانپزشکی و روانشناختی نیاز دارد.

اختلال شخصیت مرزی
من سومین کسی هستم که تصمیم گرفته با او ازدواج کند. می‌گوید اولین نامزدش اهل ساختن زندگی نبوده و همسر سابقش هم زنی بی فکر و سختگیر بوده. نمی‌دانم او واقعا قربانی اشتباهات دیگران است یا اینکه توان سازگاری با دیگران را ندارد. با وجود اینکه من هنوز با دوستان مدرسه‌ام هم در ارتباطم، در زندگی او خبری از دوستان قدیمی‌نیست. بیش از اندازه سیگار می‌کشد و می‌گوید بی‌فکری خانواده‌اش زمانی او را به سمت اعتیاد برده بوده. می‌گوید عاشقم است و اگر روزی در زندگی‌اش نباشم، دلیل دیگری برای زنده ماندن ندارد. اما از طرف دیگر با من هم خوب تا نمی‌کند و با بهانه‌های بسیار کوچک از من می‌رنجد و بددهنی می‌کند. نمی‌دانم می‌تواند زندگی خوبی را برایم بسازد یا نه. چون حتی در کارش هم ثبات رویه ندارد. مغازه‌دار است و چند هفته با اشتیاق یک کسب و کار را شروع می‌کند و خیلی زود پشیمان می‌شود و سراغ کسب تازه‌ای می‌رود. به‌خاطر از این شاخه به آن شاخه پریدن‌هایش شرایط اقتصادی خوبی هم ندارد.

اصلاح ناپذیر
نمی‌گوییم اگر از او جدا شوید زنده می‌ماند. شاید تهدیدهای او به خودکشی زیاد هم بی‌راه نباشد. فردی که شخصیت مرزی دارد ممکن است بعد از تنها رها شدن، فرد مقابلش را به بی‌عاطفه بودن متهم کند و برای ثابت کردن این اتهام با اعتیاد یا حتی خودکشی به خودش آسیب برساند. اما شما در هیچ کدام از این اتفاقات مقصر نیستید.

واقعیت این است که حتی اگر هر کسی جز شما در این موقعیت قرار می‌گرفت باز هم همین اتفاقات می‌افتاد. شما نمی‌توانید چنین عاشقی را اصلاح کنید، چراکه اگر به او دلخوری‌تان را نشان دهید، تصور می‌کند از او بیزار شده‌اید.

پارانوئید است
هر حرف ساده‌ای که می‌زنم، تبدیل به یک دعوای بزرگ می‌شود. همیشه گمان می‌کند با حرف‌هایم به او طنه می‌زنم یا از ناتوانی‌هایش شکایت می‌کنم. بعد از هر جمله‌ام می‌گوید: «آهان... منظورت این بود...» این اتفاق نه تنها در خلوت ما، که بعد از هر مهمانی هم می‌افتد. از حرف‌هایی که به دیگران زدم، لبخندهایم یا هر حرکت دیگری یک مقصود خیالی پنهان را کشف می‌کند و من را به‌خاطر این خیالات محاکمه می‌کند. وقتی مهربانم، می‌گوید: «چه اشتباهی کردی که با مهربانی می‌خواهی جبرانش کنی؟» وقتی خسته‌ام می‌کند و بدخلق می‌شوم، می‌گوید: «پای بهتر از من به زندگی‌ات باز شده که دیگر حوصله‌ام را نداری؟» هر بار پس از دعواها و اتهام‌هایی که به من می‌زند، می‌گوید عشق من دیوانه اش کرده و با التماس و گریه طلب بخشش می‌کند اما تنها چند ساعت بعد، همه ماجرا از اول شروع می‌شود. توی این خانه حتی حق نفس کشیدن هم ندارم.

بیماری سوظن
دیوانه شدن از عشق دیگری و نشان دادن رفتارهای دوگانه و البته آزاردهنده به این بهانه، نشانه عشق نیست. مردی که به قول خودش از فرط عشق مدام همسرش را به خیانت متهم می‌کند یا حرف‌هایش را جملاتی برای سرزنش کردن و اتهام زدن تفسیر می‌کند، ممکن است به بیماری پارانویا مبتلا باشد. چنین مردی یک لحظه عاشق و شیداست و یک لحظه دشمنی سرسخت که در پی انتقام گرفتن است. زندگی با چنین مردی، یک تعقیب و گریز بی‌پایان است. اگر این عاشق به پارانویا مبتلا باشد، می‌تواند برای انتقام گرفتن از معشوقی که از نظر او خیانتکار است، به او آسیبی جدی برساند. چنین بیماری حتی به اعضای خانواده و دوستان دیگرش هم اعتماد ندارد و اگر برای درمان به متخصص مراجعه کند، حتی نمی‌تواند به درمانگرش هم اعتماد کند.

دوری از من عذابش می​دهد
آنقدر عاشقم است که حتی نمی​تواند چند دقیقه دوری​ام را تحمل کند. کافی است چند ساعت با دوستانم بیرون روم تا به جای اینکه او هم سراغ دوستانش برود، دلتنگ من شود و با تلفن و پیامک و حتی آمدن به محل قرار از من بخواهد که به خانه برگردم و در کنارش باشم. در این رابطه حرف، حرف من است و تصمیم، تصمیم من. نظرات مهم زندگی را من می​دهم و او هم با اشتیاق حرف​هایم را می​پذیرد. این بله گفتن​های  بی​قیدوشرطش گاهی آزارم می​دهد اما مدام  می‌گوید می‌ترسد تصمیم​هایش درست نباشد و با اشتباه کردن من را ناراحت کند. در زندگی مشترک​مان، انگار او یک کودک است و من مادری که باید از او مراقبت کنم و برایش تصمیم بگیرم. گاهی فکر می​کنم او با این همه وابستگی و نیازی که به حمایت دارد، چطور می​خواهد پدر شود و از  کودک​مان مراقبت و حمایت کند.

اختلال شخصیت وابسته دارد
تصور می‌کنید این مرد بله قربان گو عاشق شماست؟ متاسفیم که ناامیدتان می‌کنیم. او بیشتر از آنکه عاشق باشد، بیماری است که به اختلال شخصیت وابسته مبتلاست. برای چنین فردی مهم نیست چه کسی در جایگاه معشوق قرار گرفته باشد. او دوست دارد به کسی وابسته شود و تمام مسئولیت‌های مهم زندگی را به دوشش بیندازد. تنها ماندن آزارش می‌دهد و از تصمیم گرفتن می‌ترسد. به همین دلیل مدام حضور شما را طلب می‌کند و اجازه می‌دهد به جایش تصمیم بگیرید. او برای جلب محبت شما هر کاری می‌کند و حتی اگر تحقیر یا سرزنشش کنید هم از این رفتارها دست بر نمی‌دارد. چنین مردی نمی‌تواند یک پدر توانا باشد، چون خودش بیشتر از هر کسی به حمایت و مراقبت احتیاج دارد. پس اگر قصد ادامه دادن زندگی با او را دارید، باید با کمک یک متخصص درمانش کنید.
منبع:مجله سیب سبز

 


ویدیو مرتبط :
انیمیشن «جادوی عجیب»؛ شیفتگی یا عشق واقعی؟

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

عجیب اما واقعی: یک مقام مسؤول عذرخواهی کرد!



 

 

عجیب اما واقعی: یک مقام مسؤول عذرخواهی کرد!

 

یک مقام مسوول در مملکت ما هم عذرخواهی کرد! خبر عجیبی است اما واقعیت دارد. تلویزیون هم چند بار صحنه عذرخواهی این مقام مسوول را پخش کرد تا ثابت شود اگر مسوولی آنقدر شجاعت داشته باشد که به دلیل قصورها و تقصیرهای مربوط به حوزه وظایفش، عذرخواهی کند، نمی میرد!

امسال، پروازهای ورودی حجاج به کشور، با معضل بزرگی به نام تاخیرهای مکرر و طولانی همراه بود به طوری که دهها هزار حاجی ایرانی و صدها هزار استقبال کننده از آنها، میلیون ها "نفر-ساعت "در فرودگاه های عربستان و ایران، معطل شدند.

در چنین شرایطی، در حالی که می شد به سنت مالوف، همه چیز با سکوت- و بدتر از آن با توجیه- مسوولان همراه شود، علی لیالی، رییس سازمان حج وزیارت در یک گفت و گوی تلویزیونی از بابت تاخیرهای به وجود آمده در انتقال حجاج رسما "عذرخواهی" کرد.

او البته به عذرخواهی خشک و خالی هم بسنده نکرد و وعده داد که به محض اتمام عملیات انتقال حجاج، خسارت تاخیر نیز از شرکت های هواپیمایی اخذ و به حاجیان پرداخت می شود.

این رویداد یعنی عذرخواهی یک مقام رسمی آن هم از یک تریبون عمومی مانند تلویزیون را به فال نیک می گیریم و البته امیدواریم وعده ای هم که درباره پرداخت خسارت داده شده، به سرنوشت "هزار وعده خوبان یکی وفا نکند" دچار نشود.

بقیه مسوولان هم که فکر می کنند اگر خدای ناکرده لب به اعتراف و عذرخواهی باز کنند، آسمان به زمین می افتد و جلال و جبروت شان به هم می ریزد، نگاه کنند به رییس سازمان حج و زیارت که نه تنها با این عذرخواهی چیزی از او کم نشد، بلکه بر احترامش نیز افزوده شد.

اهمیت این موضوع هنگامی بیشتر عیان می شود که به یاد بیاوریم در کشوری زندگی می کنیم که مسوولانش، نه تنها از بابت خطاهای آشکارشان عذرخواهی نمی کنند، بلکه اگر با نقد و انتقادی هم مواجه شوند، به هزار توجیه، سعی در فرافکنی و گریز از مسوولیت می کنند و حتی اگر لازم بدانند از موضع طلبکار و شاکی هم وارد می شوند و تا منتقد را بر سرجایش ننشانند، دست برنمی دارند تا درس عبرتی باشد برای بقیه!...../تحلیل:عصرایران