سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
چگونه فرزندمان را مستقل تربیت کنیم؟
دغدغه بیشتر والدین جوان این است که فرزندانی مستقل و متکی به نفس تربیت کنند و این همان مسألهای است که در « فرزندپروری » این هفته به آن پرداختهایم. دکتر نسرین امیری، فوقتخصص روانپزشکی کودکان و عضو هیأتعلمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، در کنار توصیههایش به والدین جوان، به آنها هشدار میدهد که پرتوقع بودن بچههایتان را به حساب اعتمادبهنفسشان نگذارید!
_ یکی از پرسشهای اصلی والدین این است که گرچه اعتماد به نفس فرزندشان بالا است و ظاهرا مستقل شده اما در خیلی از کارهای شخصی مثل مرتب کردن کمد لباس از والدین توقع کمک دارد. رفتار درست ما برای رعایت مرز بین اعتمادبهنفس بچهها، مستقل شدن آنها و غرورشان چه باید باشد؟
كسب اعتمادبهنفس و رسیدن به استقلال 2 موضوع همجهت و همزمان هستند. یعنی اگر اعتمادبهنفس كودكی را خدشهدار كنیم، به استقلال نخواهد رسید اما متاسفانه امروزه غرور و پرتوقعی بچهها به اعتمادبهنفس تعبیر میشود درحالی كه اگر كودكمان را پرتوقع بار بیاوریم، به نحوی اعتمادبهنفس او را خدشهدار كردهایم. بچههای پرتوقع در بزرگسالی نیز همیشه میخواهند دیگران كاری برای آنها انجام دهند و این موضوع با استقلال و اعتماد به نفس در تضاد است. این نکته ظریف را هرگز نباید فراموش کنیم.
_ چه رفتاری کنیم که بچهها پر توقع بار نیایند ولی اعتماد به نفسشان بالا رود؟
داشتن اعتمادبهنفس یعنی متكیبودن بر نفس خود. اگر به ویژگیهای مثبت كودكانمان خیلی بها دهیم، مثلا وقتی 20 گرفت، شاگرد اول شد، خوب پیانو نواخت و... این موفقیتها را بزرگ و مرتب او را تشویق كنیم، پیامی كه به كودك میدهیم این است كه خود تو برای ما خیلی مهم نیستی و برای ما اینكه «برتر از دیگران» باشی، اهمیت دارد.
_ این كار چه اشکالی دارد؟
اشکالش این است که شاید فرزند ما در یك موضوع برنده باشد اما معلوم نیست در همه زمینهها همینگونه باشد. این مساله میتواند باعث كاهش اعتمادبهنفس او شود. از سوی دیگر، نوعی حس رقابت و حسادت در او ایجاد میشود و همیشه به دنبال این خواهد بود كه جایگاه خود را با دیگران مقایسه كند. بدتر از همه اینکه تصور میكند شما خود او را جدای از موفق?بودن یا نبودنش دوست ندارید و این خیلی آسیبرسان است.
_ اگر پررنگكردن موفقیتهای كودك و تشویق زیاد او اعتمادبهنفسش را بالا نمیبرد، پس چه رفتاری باید داشته باشیم تا اعتمادبهنفسش تقویت شود؟
تشویق باید به اندازه باشد و اگر كودك شكست خورد هم نباید به او سركوفت زد زیرا در این صورت حس میكند از همه پایینتر است و اعتمادبهنفسش را از دست میدهد. برای بالا بردن اعتمادبهنفس فرزندتان، به او نشان دهید هرچه باشد، برای والدین مطلوب است. شاید از برخی كارهای او خرسند و از برخی كارهای دیگرش ناراضی باشید اما مهم این است که از خود او راضی باشید چون به هر حال فرزند شماست. در این شرایط كودك اعتمادبهنفس خود را حفظ میكند و در جهت بهترشدن قدم برمیدارد.
_ خیلی از والدین كارهایی كه فرزندشان خود میتواند انجام دهد، برایش انجام میدهند مثلا به جای او کیف مدرسهاش را آماده یا هر روز صبح تختش را مرتب میکنند. این کارها درست است؟
متاسفانه بسیاری از والدین به فرزندشان میگویند تو فقط درس بخوان، نمیخواهد كار دیگری انجام دهی اما انسان سالم باید بتواند نیازهای پایهای خود را برطرف كند و مستقل باشد. اجازه بدهید فرزندتان كمی از تفریح و سرگرمیاش بزند و به جای آن درس بخواند در غیر این صورت پرتوقع میشود.
_ نگرانی دیگری که خوانندگان ما مطرح كرده بودند، این است که نمیتوانند فرزندشان را با اینکه مستقل و با اعتمادبهنفس بار آمده، در جامعه رها كنند چون فكر میكنند خطرها فراوانند!
بچهای با اعتمادبهنفس است که بداند خطرها همیشه وجود دارد و قرار نیست همیشه والدین از او محافظت كنند. وقتی فرزندمان راهی مدرسه و دانشگاه میشود، باید بتواند از خود مراقبت كند. والدین باید همیشه به فرزندشان در مورد خطرهای موجود آگاهی دهند اما او را نترسانند. کافی است به او بفهمانیم همیشه هستیم و اگر مشكلی داشت، میتواند با ما مشورت كند.
_ یعنی اگر برای فرزندمان خارج از خانه مثلا در مدرسه مشكلی پیش آمد، شخصا دخالت نکنیم؟
در بسیاری موارد وقتی كودك دچار مشكل میشود، كافی است به جای اینکه پدر و مادر دنبال حل ماجرا باشند، به او راهكار نشان دهند. اگر مشکل در حدی بود كه فرزند به تنهایی قادر به حل آن بود، نباید دخالت كرد. اگر با دوستی دعوایش شد یا دوستی به او سیگار تعارف كرد، اجازه بدهید خودش مساله را حل كند. والدین نباید با بروز هر مشکلی برای شكایت و حل مساله راهی مدرسه شوند. اگر كودك در بحث با دوستش ناتوان است، نباید به او گفت بیعرضه! باید راه را نشانش داد و مجهزش کرد و دوباره او را راهی میدان كرد تا تجربه كسب كند.
_ خیلی از والدین بهخصوص در راه مدرسه دورادور مراقب فرزندشان هستند. این کار درست است؟
والدین نباید فرزندشان را تعقیب كنند و مرتب مواظب خطرهای احتمالی باشند زیرا این كار خود نشانه پایین بودن اعتمادبهنفس والدین و ترس آنها از اجتماع است. به فرزندتان در مورد مسایل آگاهی دهید و بعد اجازه دهید با آدمهای اجتماع ارتباط برقرار كند. جامعه ترس ندارد. این ذهنیت ماست كه از جامعه ترس دارد و فرزندمان را میترساند. نكته بسیار مهم این است كه برخی والدین خودشان اعتمادبهنفس ندارند. اگر والدینی اعتمادبهنفس پایین دارند، به جای كاركردن روی اعتمادبهنفس فرزندشان بهتر است اول از خود شروع كنند.
_ پس درواقع باید كودك و نوجوانمان را متناسب با سنش با خطرهای احتمالی و قوانین اجتماعی آشنا و بعد بهتدریج او را رها كنیم تا در جامعه مستقل شود؟
بله، حتی گاهی نیاز نیست برخی مسایل را برایش بشکافیم و توضیح دهیم چون وقتی كودك وارد مدرسه میشود، روابط اجتماعی را میآموزد و با همسنوسالانش رشد میكند. كودك در مدرسه ناکامیها، دعواكردن، دزدی و... را كه بعدها در جامعه هم شاهد آن خواهد بود، میبیند و بهتدریج شخصیت او شكل میگیرد و متوجه میشود چه كاری خوب و چه كاری بد است.
_ در دوران بلوغ چه کنیم که اعتماد به نفسش کاهش پیدا نکند؟
هیچکار! این مرحله را نباید بغرنج جلوه داد و خاص کرد. والدین باید با فرزندشان همدلی كنند و بگویند میدانند او آدمی بزرگ در قالبی كوچك است. باید با همدردی به نوجوان کمک کرد این مرحله از رشد و تكامل را هم پشت سر بگذارد. لازم نیست هم و غم شما ممانعت از غصهدار شدن فرزندتان باشد. کافی است به او یادآوری كنید كه این مرحله جزئی از تكامل است و باید پوستاندازی كند و از کودکی بگذرد.
_ در گذشته بچههای نوجوان را در ایام تابستان و تعطیلی سر کار میفرستادند تا تجربه کسب کنند. فکر میکنید این کار الان هم درست است؟
چرا که نه؟! اگر فرزند ما خودش بخواهد سر كاری برود و ما هم این توانایی را داشته باشیم که مکان مناسبی برای این منظور بیابیم، خوب است كه در زمان فراغت او را به كاری مشغول کنیم.
منبع : salamat.ir
ویدیو مرتبط :
تربیت قرآنی فرزندمان..!! آقای قرائتی
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
تربیت کودک مشکل گشا و مستقل
شاید پدر یا مادر بودن بزرگ ترین مسوولیت شما در زندگی باشد و تصور کنید برای اینکه مبادا فرزند شما دچار مشکلی شود باید همه درها را بست و پرده ها را کشید. اما این طرز فکر کاملا اشتباه است. این حمایت بیش از حد و مریضگونه چیزی نیست که خودتان هم از آینده آن خوشحال شوید. با دور نگه داشتن کودکان از واقعیت های زندگی در واقع آنها را از از درس هایی که باید در زندگی یاد بگیرند دور می کنید.
برای پرورش فرزندان سالم و قوی می توانید از 7 راهکار زیر استفاده کنید. این روش ها به کودکان کمک می کند تا در بزرگسالی بتوانند بهترین تصمیمات را هنگام مواجهه با مشکلات اجتماعی اتخاذ کنند.
به کودک خود قدرت رویارویی با مشکلات را بدهید
1. به کودک خود اجازه دهید خودش باشد
این کاملا طبیعی است، چیزهایی در دیگران را دوست داریم که در خودمان هم دوست داریم. متاسفانه در بحث کودکان، برعکس این مساله نیز مصداق دارد: ممکن است با دیدن رفتار یا شخصیتی از دیگران که در خود دوست نداریم، واکنش منفی نشان دهیم. در نتیجه، اغلب اوقات به طور اشتباه تلاش می کنیم تا فرزندان خود را به گونه ای پرورش دهیم که نمونه کوچکی از ما باشند تا بتوانیم بیشتر دوستشان داشته باشیم.
وظیفه ما دوست داشتن فرزندانمان بدون هیچ قید و شرط و پذیرفتن رفتارهای متفاوت آنها به عنوان یک انسان کامل و مجزا است. چیزی که شما به عنوان ایراد به آن نگاه می کنید، شاید توانایی خاصی در کودک شما باشد. با از بین بردن ایراد موردنظر، ممکن است تکه تکمیل کننده شخصیت کودک خود را دور ریخته باشید. به طور مثال، اگر کودک شما به دلیل حساس بودن بسیار محتاط است، مکانیسم دفاعی او را با توسل به زور از بین نبرید. به کودک خود به عنوان یک انسان کامل نگاه کنید و اجازه دهید خودش باشد.
2. باور این مطلب که کودک برای مرحله بعد آماده است
به خیال خود اغلب اوقات از کودک خود در برابر سختی های زندگی محافظت می کنیم اما آینده نگری ما به تجربه های شخصی ما محدود است. ما نمی توانیم شکست های کودکان خود را پیش بینی کنیم. همچنین، دوست داریم تصور کنیم به طور کامل روی زندگی آنها کنترل داریم. این گفته را هنگام راهنمایی فرزند خود همیشه در ذهن داشته باشید:
«هنگامی که دیگران رویاهای شما را از بین می برند، سرنوشت شما را پیش گویی می کنند یا شما را مورد انتقاد قرار می دهند، به خاطر داشته باشید آنها در واقع داستان خود را برای شما تکرار می کنند؛ نه داستان خودتان را.»
ما گاهی تلاش می کنیم تا فرزندان خود را عقب نگه داریم زیرا فکر می کنیم آنها به اندازه کافی بالغ و فهمیده نیستند که بتوانند با مسایل زندگی روبه رو شوند. اما این را به خاطر داشته باشید: فرزندان شما درس های لازم برای زندگی را هنگامی که به آن درس ها نیاز داشته باشند، خواهند آموخت. شرایط این را برای آنها می خواهد. آنها به شما نیازی ندارند تا شجاعتشان را بگیرید یا نشان دهید به توانایی های آنها اعتماد ندارید. اگر واقعا توانایی های کمی داشته باشند، مطمئنا خودشان این مساله را خواهند فهمید. هنگامی که نشان می دهید به توانایی های آنها شک دارید، تنها چیزی که یاد می گیرند عدم اعتماد به نفس است. این مشکل نیز یادگیری درس های زندگی را در مراحل بعد برای آنها دشوار می کند.
کودکان با سعی و خطا می توانند قابلیت هایی را در خود کشف کنند که شما هرگز به آنها فکر هم نمی کنید.
3. در شرایط سخت به دنبال راه حل های بدون نگرانی باشید
همه انسان ها در طول زندگی خود با مشکلاتی روبه رو می شوند و این مساله کاملا نرمال است. اگر تلاش کنید برخلاف این را نشان دهید در واقع کار غیرمنطقی انجام می دهید. تسلیم سرنوشت و ناراحتی شدن نیز بسیار مضر و خطرناک است. ممکن است تصور کنید نگرانی در مورد اتفاق هایی که ممکن است در آینده رخ دهد، شاید ما را در برابر آنها آماده کند. اما هیچ کس نمی تواند آینده را پیشگویی کند.
زیبایی این واقعیت در این است که می توانیم فکر و فعالیت های خود را در شرایط سخت کنترل کنیم. به فرزندان خود آرامش و بزرگواری بیاموزید؛ صبوری در برابر مسایلی که نمی توان تغییر داد، شجاعت تغییر مسایلی که از عهده انسان بر می آید و منطقی که بتوانند تفاوت خوب و بد و درست و غلط را تشخیص دهند.
به فرزند خود کمک کنید تا درس هایی که در نتیجه تجربیات منفی به دست می آورد را دور بریزد.
4. ارزش قائل شدن برای احساسات فرزند خود
همه می دانیم که والدین تحمل ندارند تا فرزندانشان تجربه های منفی و سختی در زندگی خود داشته باشند. اغلب اوقات به آنها می گوییم: «این مساله این قدرها هم بد نبود». یا بدتر از آن، کودکی که خودش ناراحت است را تنبیه می کنند. احساس های بد فرزندان را درک کنید. آنها را در آغوش بگیرید و از آنها بخواهید تا این مساله را فراموش کنند.
در اینجا مشکل دخالت و نفوذ به احساسات کودکان پیش می آید: احساسات برای نوع بشر بسیار مفید هستند. شما با احساسات خود می توانید خوب یا بد بودن شرایط و موقعیت ها را درک کنید و تمهیداتی برای بهبود اوضاع بیندیشید.
اگر به کودکان خود اجازه ندهید تا اتفاق های اطراف را حس کند، هرگز نمی آموزد چگونه با احساسات خود کنار بیاید و چگونه آنها را هدایت کند. در بیشتر مواقع، کودکانی که اجازه بروز احساسات را ندارند در آینده دچار اعتیادهای روانی همچون مواد مخدر، الکل یا پرخوری می شوند. زیرا وقتی شما حضور ندارید تا آنها را تنبیه یا تشویق کنید، نمی توانند از احساسات خود استفاده کنند.
هنگامی که واقعا غمگین یا عصبانی هستیم، آن را با دیگران مطرح می کنیم و آنها درک می کنند. این کار درست و موثر است و به احساسات ما اعتبار می بخشد و باعث آرامش و تخلیه روانی ما می شود. این مساله در مورد کودکان نیز مصداق دارد. اگر هنگام عصبانیت و ناراحتی به آنها اجازه دهیم در مورد مشکل خود صحبت کنند، در نتیجه آن بسیار آرام خواهند شد زیرا می دانند کسی هست که به احساساتشان بها دهد. حتی اگر استرس های آنها کاملا بی منطق باشند نیز برای احساسات فرزند خود ارزش قائل باشید.
5. به فرزند خود اجازه دهید مسوولیت کارهایش را به عهده بگیرد
با اینکه در آخر این شما هستید که به داد او می رسید، اما اجازه دهید فرزند شما مسوولیت کارهایش را به عهده بگیرد. این شجاعت را به او بدهید تا پاسخگوی انتخاب ها و اشتباه های خود باشد و برای بهبود یا درست کردن آنها گام بردارد.
هنگامی که کودک خودداری را احساس کند، یاد می گیرد تا بر پیشامدهای رفتاری خود کنترل داشته باشد. اگر خیلی کم به فرزند خود اجازه داده اید تا مسوولیت پذیر باشد، کاملا معلوم است که از دیدگاه دیگران در درجه دوم اهمیت قرار داشته باشد. درست برعکس، اگر به او اجازه دهید از اشتباهات خود درس بگیرد در واقع به او فرصت داده اید تا با احساس امنیت بر اساس قدرت و علایق خود فعالیت کند. البته مسلما جالب نیست به کودک خود اجازه دهید بالای میز برود و شلوغ کند و در اینجا باید به او درس هایی بیاموزید. در این حالت او می تواند احساس استقلال را در خود تقویت کند.
6. به فرزندان خود بیاموزید برای خوشحالی چشم به همسالان خود نداشته باشند
وقتی کودک شما به سن مدرسه می رسد در مجموعه کوچکی از اجتماع قرار می گیرد. برای بسیاری از کودکان بدشانس، گروهی که با دنیای درونی آنها جور باشد و بتوانند به آنها ملحق شود، وجود ندارد. کودکان باید احساسات قوی در مورد ارزشمندی خود داشته باشند که در مواجهه با نامهربانی ها و بی احساسی دیگران به سرعت ضربه نخورند.
فعالیت یا استعدادی که کودک به واسطه آن بتواند خودش را سرگرم کند و از مسایل موجود در مدرسه دور باشد بسیار کمک کننده است. این فعالیت ها می توانند ورزش های انفرادی مثل یوگا، شنا یا دو یا کارهای هنری همچون نقاشی یا موسیقی باشد. به کودک خود اجازه دهید تا به فعالیت هایی روی بیاورد که به او اجازه می دهد استعدادهای درونی خود را شکوفا کند و در دنیای درونی خود غرق شود. این کارها می تواند تا بزرگسالی با او همراه باشد.
7. تغییر تعریف «نظم» از تنبیه تا تعلیم
وقتی ما در روش های تربیتی خود به تنبیه متوسل می شویم – از فریاد کشیدن گرفته تا کتک زدن – کودکان ما درس های ناخوشایندی یاد می گیرند. آنها یاد می گیرند مردمی که ما دوستشان داریم قابل اعتماد نیستند و هر لحظه ممکن است از کنترل خارج شوند. آنها یاد می گیرند که می توانند مورد نفرت یا ترک شدن افرادی قرار بگیرند که دوستشان دارند. و یاد می گیرند نمی خواهند در مساله ای گرفتاری شوند.
تنبیه به طور کلی بد هم نیست. مثلا اگر کودک شما کار نادرستی انجام داد، برای تنبیه او بهتر است ابتدا احساسات مرتبط با آن اشتباه را مورد خطاب قرار دهید تا به این ترتیب کودک به گوش کردن به درس هایی که به او می دهید، آماده شود. سپس، برای تصحیح رفتار او رفتارهای درست را به او آموزش دهید. به طور مثال: «من می دانم تو عصبانی هستی. خواهر کوچک تو نباید اساب بازی تو را خراب می کرد. من بعدا به حساب او می رسم. اما تو هم نباید برای انتقام اسباب بازی او را خراب می کردی. به جای این کار به یک بالشت مشت می زدی تا عصبانیتت خالی شود.»
هنگامی که فرزند شما رفتار ناشایستی از خود نشان داد، سعی کنید رفتارهای جایگزین درست و کنترل داشتن روی رفتار را به او بیاموزید. سعی کنید متوجه شوید چرا فرزندتان آن کار را انجام داده و راه مناسب را به او نشان دهید.
منبع:bartarinha.ir