سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

چرا ازدواج‌ كنیم؟



 

ازدواج كردن ,زندگى مشترك

 

ازدواج براى تعدادى از زنان و مردان، حكم سر و سامان گرفتن را دارد. براى این افراد ازدواج سمبلى از آغاز بلوغ فكرى و تكامل است به نحوى كه زندگى آنان تنها در سایه ازدواج معنا پیدا مى‌كند.

براى تعدادى دیگر از زنان و مردان ازدواج تنها یك مقوله است كه باید سرگیرد. به این معنا كه چون دیگران ازدواج مى‌كنند پس آنان نیز باید به این امر مبادرت ورزند. به عبارت دیگر ازدواج رسمى است كه گریزی از آن نیست.

در هر حال ازدواج براى تمامى زنان و مردان یك تصمیم‌گیرى بزرگ و اساسى بوده كه نه تنها سرنوشت آنان را رقم خواهد زد بلكه باعث گسترش اعضاى خانواده، بقاى نسل و افزایش افراد جامعه خواهد شد. بنابراین انعكاس كلى هر ازدواجى به صورت مستقیم و غیرمستقیم به جامعه و اجتماع برخواهد گشت. با این وصف تعجبى ندارد وقتى دختران و پسران تصمیم مى‌گیرند ازدواج كنند، بشدت هیجان‌ زده و نگران مى‌شوند. این هیجان و نگرانى از این بابت است كه آیا تصمیم‌گیرى آنها صحیح و اصولى بوده و آیا آنها فرد مورد نظرشان را در زندگى پیدا كرده‌اند؟

دلایل دختران و پسران را برای مبادرت به ازدواج مى‌توان به این صورت دسته‌بندى كرد

1 - بعضى‌ها مى‌گویند ازدواج می كنیم چون به طرف مقابل علاقه داریم یا این‌كه دلیل ازدواجشان را عشق به طرف مقابل عنوان مى‌كنند. البته عشق نمى‌تواند و نباید تنها دلیل ازدواج باشد اما در تداوم زندگى مشترك و داشتن رابطه زناشویى سالم و موفق، جزئى مهم و اساسى است.

2 - « ازدواج مى‌كنیم تا متعهد شویم » این جمله‌اى است كه بسیارى از والدین و دختران و پسران خاطرنشان مى‌كنند. طبق نظر آنان ازدواج، فرد را متعهد و پایبند زندگى و مسوولیت‌پذیر مى‌سازد.

3 - براى برخى نیز ازدواج به دلیل دیگرى صورت مى‌گیرد. آنها زندگى مشترك را جزئى از فرهنگ می دانند و معتقدند ازدواج جزء اساسى باورهاى فرهنگى و مذهبى محسوب می شود و سهم اساسى در مجموعه ارزشى ذهن آدم‌ها در جامعه دارد.

4 - تعدادى نیز فكر مى‌كنند فرد مورد نظرشان را یافته‌اند و معتقدند او همان فردى است كه خوشبختى‌شان را تضمین مى‌كند. به این ترتیب با ازدواج با او، فكر مى‌كنند خوشبختى را نصیب خود كرده‌اند.

5 - اما اگر فكر مى‌كنید باید ازدواج كنید تا فقط سایه كسى بالاى سرتان باشد یا امنیت‌تان تأمین شود، در اشتباه هستید. یعنى با این اهداف نباید تن به ازدواج دهید. امنیت یا تأمین مالى یا در آمدن از تنهایى نمى‌توانند عامل شادى در زندگى باشند.

6 - بعضى‌ها فكر مى‌كنند هر طور شده باید ازدواج كنند، زیرا از تنها ماندن وحشت دارند. اگر دلیل شما از ازدواج كردن این است، باید بگوییم بهتر است در یك كشوى كوچك بمانید تا تمام زندگى‌تان را در یك كمد بزرگ كه به اشتباه انتخاب كرده‌اید، سپرى كنید.

7 - بچه‌دار شدن هم دلیل ازدواج براى بعضى‌ها محسوب مى‌شود. اگر چه صاحب اولاد شدن و بقاى نسل، یكى از مسائل محورى زندگى مشترك است، اما اگر تنها و فقط به دلیل این‌كه صاحب فرزند شوید ازدواج مى‌كنید، راه به جایی نمی برید ، زیرا بچه‌ها به یك محیط شاد و مناسب براى زندگى احتیاج دارند. آیا با یك ازدواج غلط چنین امكانى از آنها سلب نمى‌شود؟

8 - رویاى عروس داماد شدن هم براى برخی دلیل ازدواج قلمداد مى‌شود و البته آنان توجه ندارند این مراسم چند روز بیشتر طول نمى‌كشد و عروس یا داماد شدن با هدف داشتنِ صرفا یك مراسم عروسى، دوام چندانى نخواهد داشت.

شاید شما و اطرافیانتان ده‌ها دلیل دیگر نیز براى ازدواج داشته باشید. نوع دلیل، آنقدرها مهم نیست بلكه آنچه اهمیت دارد این است كه شما و همسر آینده‌تان به روشنى و با صداقت درباره دلایل ازدواج با هم صحبت كرده باشید و در نهایت اطمینان حاصل كنید كه انگیزه‌ها و اهداف شما در زندگى مشترك با هم تطابق دارد.

در امر ازدواج، میزان توقع و انتظارات مهم نیست بلكه آنچه مهم است این است كه هر دو نفر انتظارات و توقعات مشتركى داشته باشند و هر دو نفر تلاشى مشترك را برای رسیدن به هدفی مشترك آغاز كنند. زمانى كه انتظارات و توقعات دو طرف متفاوت باشد، همواره یكى از دو نفر ناامید و سرخورده خواهد شد. البته باید گفت انتظارات و نگرانى‌هاى زن و مرد تحت تأثیر عوامل بسیار زیادى قرار مى‌گیرند. تجربه دوستان قبلى، روابط فامیلى و خانوادگى افراد، محیط رشد و بسیارى عوامل دیگر در این مساله دخیل هستند و البته به یاد داشته باشیم یكى از مؤثرترین عوامل در این زمینه، خانواده‌هاى طرفین است.

با این توضیحات هر چه پسر و دختر صادقانه و بى‌پرده درباره خود و احساساتشان صحبت كنند، در آینده از همدیگر حمایت بیشترى خواهند كرد. در این صورت اختلاف‌ نظرهایشان روشن می شود، براى آنها دلیل پیدا كرده و راه‌حل‌هاى بهتر و مناسب‌ترى براى تداوم زندگى مشترك پیدا مى‌كنند.

حقیقت این است، یك ازدواج خوب و سالم براى سلامت نیز مفید بوده در حالى كه ازدواج اشتباه و مشكل‌دار یك ورشكستگى جسمى و روحى تمام عیار براى زن و مرد به حساب مى‌آید. همه افراد انتظار دارند همسر آینده‌شان فردى سازگار و دارای ارزش‌هایى مشابه خودشان و باعث شادى و خوشبختى‌شان شود، بنابراین بهتر است براى انتخاب همسرتان بیشتر از انتخاب خانه و شغل اهمیت قائل شوید و وقت، فكر و انرژى صرف كنید.

 منبع:سیمرغ

 

  


ویدیو مرتبط :
چه كنیم تا كسانی را كه انتخاب كرده ایم با ما ازدواج كنن

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

چگونه كیس مناسب ازدواج پیدا كنیم


خودآموز این مطلب را به شما تقدیم میکنیم كه اختصاص دارد به نحوه آشنایی زوج‌ها قبل از ازدواج.


مجله زندگی ایده آل - محمدرضا نصیری: خودآموز این مطلب را به شما تقدیم میکنیم كه اختصاص دارد به نحوه آشنایی زوج‌ها قبل از ازدواج. در آینده هم می‌خواهیم درباره وعده و وعیدهایی كه زوج و زوجه قبل از ازدواج به هم می‌دهند اما بعدا یادشان می‌رود، خودآموز بنویسیم؛ البته اگر یادمان نرود.

مراسم رونمایی

نسل‌های قبل از ما نحوه آشنایی‌شان به این شكل بود كه به آقای داماد می‌گفتند: «آقا داماد! عروس خانم» و به عروس هم می‌گفتند: «عروس خانم! آقا داماد» و این لحظه‌ای بود كه عاقد خطبه عقد را جاری كرده بود و دیگر حق انتخابی وجود نداشت. به محض اینكه عروس از گل چیدن برمی‌گشت و بله را می‌گفت، از تازه‌عروس و تازه‌داماد پرده‌برداری یعنی رونمایی می‌كردند.

چگونه كیس مناسب ازدواج پیدا كنیم

چه بسا ممكن بود اشتباهی هم پیش بیاید و بزرگ‌ترها كه بانی مراسم بودند تصورشان این بوده كه طرف‌شان عروس است و با خودشان داماد به مراسم عروسی بردند ولی بعدا فهمیدند كه آن طرفی‌ها هم فامیل داماد هستند و عروسی بلافاصله بعد از جاری شدن خطبه عقد، به‌هم می‌خورد.

حمام و بنگاه عروس‌یابی

آن موقع مادربزرگ‌ها در حمام عمومی برای پسرهای دم‌بخت، عروس انتخاب می‌كردند یا دخترعموها و پسرعموها با هم ازدواج می‌كردند. مثل الان نبود كه مراسم خواستگاری را بیشتر برای آشنایی خانواده‌ها با هم برگزار ‌كنند. قدیم‌ها چون دختر غیر از حمام عمومی و مدرسه حق نداشت از خانه بیرون بیاید، می‌گفتند: «مادر را ببین، دختر را بپسند». یك چیزی توی مایه‌های پاس‌های رونالدینیویی و شیث رضایی بود كه یك‌طرف را نگاه می‌كردند و به یك طرف دیگر پاس می‌دادند.

عكس بده، داماد تحویل بگیر

خود همین جنابعالی با یك عكس 4×3 رفتم خواستگاری؛ یعنی یك عكس به ابعاد 4×3 را به ما نشان دادند، دو روز بعد دیدیم گل دست‌مان است و داریم زنگ خانه پدری طرف را می‌زنیم كه برویم داخل بلكه به غلامی قبول‌مان كنند؛ یعنی هر دو طرف در عمل انجام شده قرار می‌گرفتند و دیگر مثل سیستم علی‌ اصغری فوتبال نبود كه بشود زد زیرش و اگر زیرش می‌زدیم باید هزینه «عمل» انجام شده را به بیمارستان پرداخت می‌كردیم.

چگونه كیس مناسب ازدواج پیدا كنیم

مردم چه می‌گویند؟

وقتی رفتیم داخل، تنها ایرادی كه به نظرمان رسید این بود كه قد عروس‌خانم از داماد بلندتر است و عروس اگر رژیم نگیرد و قدش را كوتاه نكند، نباید این ازدواج سر بگیرد وگرنه مردم چه می‌گویند؟ به نظر، بهانه قابل قبول و محكمه‌پسندی می‌آمد اما پدرزن آینده دست‌مان را خوانده بود و بلافاصله به اهالی خانه سفارش داد كه متر را بیاورند. وقتی متر را آوردند و عروس از دمپایی پاشنه‌بلندی كه به پا كرده بود، پیاده شد، فهمیدیم كه دلیل موجهی نبوده و قد داماد بلندتر است.

دردسر پدرزن دنیادیده

پدرزن آینده، آدم دنیادیده‌ای بود. البته آن موقع من هم آدم دنیادیده‌ای بودم و دست‌كم سه، چهار بار فیلم «دنیا» را دیده بودم اما این فرق می‌كرد. پدرزن ما نمی‌دانیم كجای دنیا دیده بود كه می‌گفت هرگونه رفت‌وآمد و آشنایی پیش از ازدواج ممنوع است. نامبرده (البته نامش را كه نبردیم، منظور همان «لقب‌برده» است) تاكید داشت اگر برنامه بیرون‌روی دارید و می‌خواهید جایی بروید باید با هماهنگی باشد و در معیت نماینده تام‌الاختیار ایشان.

در دوران نامزدی فقط دو بار بیرون رفتیم كه دفعه اول 1+5 نماینده از طرف خانواده همسر آینده ما را در قالب هیاتی همراهی ‌كردند. مقصد آن بیرون‌روی هم موزه دارآباد بود كه بیشتر از آنكه یك قرار عاشقانه دو نفری باشد تبدیل شد به یك گردش علمی دسته‌جمعی مدرسه‌ای. در آن قرار مدرسه‌ای تنها كاری كه نمی‌شد انجام داد آشنایی با دختری بود كه قرار بود با هم ازدواج كنیم. آن‌قدر آدم را می‌پاییدند كه جرأت نمی‌كردم تو روی همسر آینده نگاه كنم؛ یعنی دفعه بعد اگر در خیابان یا در یك مهمانی او را می‌دیدم نمی‌شناختمش، چون اصلا فرصت نشده بود نگاهش كنم.

چگونه كیس مناسب ازدواج پیدا كنیم

قرار دوم را اول بگذار

قرار دوم ما زمانی بود كه همه چیز قطعی شده بود و فردایش وقت قبلی گرفته بودیم برای محضر. بهانه این قرار هم این بود كه برویم بگردیم دنبال تالار عروسی. در تالاری در خیابان بهار تصمیم گرفتیم غذای سالن را هم امتحان كنیم. دو پرس چلوكباب سفارش دادم. غذا را كه آوردند دیدم همسر مهربان آینده بغض كرده كه «مگه نمی‌دونی من چلوكباب دوست ندارم؟» خب، وقتی پدر عروس اجازه نمی‌دهد زوج و زوجه با هم آشنا شوند، نتیجه‌اش همین می‌شود. من باید كف دستم را بو می‌كردم كه دخترخانم چلوكباب دوست ندارد؟ اصلا مگر داریم؟ كباب كوبیده را می‌شود دوست نداشت؟ كسی كه كباب كوبیده دوست ندارد آیا به درد زندگی می‌خورد؟ اینها سوالاتی بود كه همان لحظه در ذهنم شكل گرفت اما بلافاصله برای آنكه موضوع كش نیاید، صورت مسئله را در ذهنم پاك كردم.

چیز خنده‌داری هست، بگویید بخندیم

به خانواده‌ها توصیه می‌كنم اگر چیزی هست كه داماد درباره عروس باید بداند یا برعكس (برعكس به معنی نباید بداند نیست؛ یعنی چیزهایی كه عروس درباره داماد باید بداند) به طرف بگویند. بعدا اگر خودش بفهمد شر می‌شود حتی اگر چیز خنده‌داری هم هست بگویید طرف مقابل هم بخندد؛ مثلا عكس روی شناسنامه را حتما به همسر آینده نشان بدهید كه هم بخندد و دلش باز شود، هم فكر نكند چیز خاصی را از او پنهان كرده‌اید. چیزی را از هم پنهان نكنید تا «هم» نیز چیزی را از شما پنهان نكند.

اعتراف به خیانت خفیف

همین جا باید یك اعتراف هم بكنم. اصلا نمی‌دانم چرا هر بار با نوشتن این مطالب یك ندای درونی به من می‌گوید «اعتراف تو دلم فراوونه، كجا بریزم» بعد جواب می‌دهم «همین جا، همین جا». اعتراف می‌كنم كه در تمام این سال‌ها به همسرم دروغ گفتم. همیشه به او می‌گفتم كه خواننده محبوبم مدوناست، اما طرفدار «كایلی مینوگ» بودم. همین می‌شد كه مدونا توی خانه ممنوع بود اما همسر جان روی مینوگ حساسیتی نداشت و با خیال راحت می‌شد به موسیقی او گوش كرد.

چگونه كیس مناسب ازدواج پیدا كنیم

بیخودی راه دور نرویم


پدر همسر جان حق داشت. از آن سال به بعد خیلی‌ها را دیدم كه یك مدت با هم نامزد بودند و معامله‌شان نشد و نامزدی را به هم زدند. خیلی‌ها هم نامزد بودند آنها را رد صلاحیت كرد كه البته این موضوع ربطی به بحث ما ندارد اما نامزدی ریسك بالایی دارد. احتمالش خیلی زیاد است كه یك نامزدی به هم بخورد. اصلا چرا راه دور برویم و بیخودی بنزین بسوزانیم؟

همین همسایه دوران بچگی خود ما، سه سال با یكی از دخترعمه‌هایش نامزد بود و روی دختر مردم اسم گذاشته بود (اسمش را گذاشته بود عمه‌قزی، دور كلاش قرمزی)، آخرش سر جهیزیه با هم به هم زدند. اصلا نامزدی هرچه كوتاه‌تر باشد، اول زندگی شیرین‌تر می‌شود و طرفین چیزهای بیشتری از همدیگر كشف و خنثی (!) می‌كنند.

خوشگذرانی در قرار آزمایشگاه


خلاصه، داشتم می‌گفتم. قرار اول و دوم را كه گفتم، اما قرار سوم ما توی آرایشگاه بود؛ یعنی نزدیك عصر شب عروسی رفتم آرایشگاه دنبال عروس. سخت‌گیری‌های آقای پدرزن باعث شده بود ما كه دو ماه قبل از عروسی عقد كرده بودیم، فقط دو بار موفق به دیدن همدیگر شویم. چرا چرا، یك‌بار هم رفتیم آزمایش كه چون برادرزن آینده همراه‌مان بود، تا یكی، دو ساعت از ترس و استرس «آزمایش‌بند» شده بودم. آن محدودیت‌های شدید و دست‌وپاگیر در دوران نامزدی باعث شد تا بعد از ازدواج از لج بقیه هی با هم قرار بگذاریم و به پدر همسرجان هم نگوییم كه كی داریم می‌ریم كجا!