سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

وقت آستین بالا دادن شما کی می رسد؟



 آمادگی برای ازدواج ,هدف از ازدواج

اگر قرار است همین روزها از تجرد خداحافظی کنید و به جرگه ی مرغ و خروس ها بپیوندید، لازم است اول کلاهتان را پیش خودتان قاضی کنید و به این سوال پاسخ دهید: حالا که قصد تشکیل خانواده دارم آیا به بلوغ رسیده ام؟ اگر فکر میکنید سوال درستی نپرسیده ام اشتباه می کنید. این دقیقا همان سوالی است که شما باید اول به آن پاسخ دهید و بعد به فکر پروسه ی خواستگاری بیفتید..

بلوغ اجتماعی
اینکه شما نیازهایی دارید که تنها با تشکیل خانواده برطرف خواهد شد کاملا درست است. اما قرار نیست هدفتان از ازدواج،  فقط داشتن یک شریک زندگی و بلافاصله، رفتن زیر یک سقف مشترک باشد. بلکه شما باید برای ساختن بهترین زندگی مشترک، بهترین همراه را انتخاب کنید. پس لطفا دست نگه دارید و اول از خودتان سوال کنید آیا آمادگی برای ازدواج دارم و از لحاظ اجتماعی به بلوغ کامل رسیده ام؟


به این می گویند بلوغ اجتماعی
زمانی که از بلوغ اجتماعی صحبت می کنیم منظورمان جایگاه فرد در جامعه است. اینکه یک فرد بتواند در اجتماع به طور صحیح و به صورت فعال حضور یابد. در ارتباطاتش با دیگر افراد موفق باشد و به عنوان عضوی از یک جامعه مسئولیت و وظایف خود را برعهده بگیرد و مطابق با قانون رفتارکند.

زمانی که در کنار بلوغ جنسی که یکی از ارکان اصلی ازدواج است از بلوغ اجتماعی صحبت می کنیم فرد موردنظر را دارای قوهی تشخیص میبینیم که قادر خواهد بود برای زندگیش برنامه ریزیهای بلندمدت و کوتاه مدت داشته باشد. بلوغ اجتماعی به معنی برخورداری از قابلیت ها و توانایی ایجاد ارتباطات سالم و سودمند با دیگران؛ احترام و سازگاری با افراد در عرصه های مختلف اجتماعی است که به وسیله ی حضور در اجتماعات مختلف از قبیل مدرسه، دانشگاه، محل کار و خانواده بدست می آید.

افراد فاقد بلوغ اجتماعی نمیتوانند حق خود را بگیرند!
ممکن است در مراودات روزانه به افرادی برخورده باشید که نمیتوانند به راحتی با دیگران ارتباط برقرار کنند، هنوز از سرگرمی های مخصوص کودکان بهره میبرند، در محافل گوشه ای می نشینند و تا مورد سوال قرار نگیرند سخنی نمی گویند. کسانی که توانایی گرفتن حق خود را ندارند و در مواردی که به آنها ظلم می شود فورا کوتاه می آیند. اینها نمونه ی افرادی هستند که فاقد بلوغ اجتماعی اند!

اندک اندک آستینها را بالا بزنید!
نباید از بلوغ اجتماعی که جایگاه افراد را مشخص می کند غفلت کرد. اگر بخواهیم از ضروریات این بلوغ بگوییم باید به ویژگی های مثبت افرادی اشاره کنیم که دارای این شاخصه هستند. مهمترین ویژگی جوان هایی که به بلوغ اجتماعی رسیده اند مقابله و صبر در برابر مشکلات و سختی های زندگی است. این افراد قادر خواهند بود راهبردهای مهمی در تصمیم گیری های خود داشته باشند. اگر شما نقش خود را در زندگی یافته اید و برای سعادت و خوشبختی خود برنامه ریزی میکنید و اگر در تصمیم گیری های زندگی قوت دارید و با تعقل و مشورت گام برمی دارید، می توانید در برخورداری از 50 درصد از بلوغ اجتماعیتان مطمئن باشید و اندک اندک آستین هایتان را بالا بزنید.
منبع: باشگاه مجردها

 


ویدیو مرتبط :
‫ظهور چه وقت فرا می رسد؟ رایفی پور ● پناهیان‬‎

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

ماه تو كه می‌رسد مشكی دیگر دلگیر نیست



محرم

ماه تو كه می‌رسید، تقریباً همه خانه‌های شهر، پرچم تو را بر سردر و بر پشت‌بام‌های‌ كاه‌گلی می‌زدند. دو طرف كوچه‌ها و خیابان‌ها، پرچم‌های ‌سیاه و سبز و سرخ تو در اهتزاز بود و هركدام حرفی داشت انگار. یكی از عزاداری تو خبر می‌داد و آن یكی از راه و رسم و دین و آیین پدربزرگت و سومی هم از آمادگی برای مبارزه با ستم.


ماه تو كه می‌رسید، تا 40 روز یا دو ماه، هر روزِ شهر، مردم دسته دسته نام تو را زمزمه می‌كردند. هر روزِ شهر، كوچه‌ها و خیابان‌ها شاهد قدم‌های دسته‌های عزاداران تو بودند كه از این خانه به آن خانه و از این مسجد به آن تكیه می‌رفتند تا همه جا نام تو برده شود؛ تا همه جا ذكر تو خوانده شود؛ تا مبادا هوای ‌یك خانه و یك كوچه از نبردن نام تو و از نبودن به یاد تو نفس‌تنگی بگیرد.

ماه تو كه می‌رسید، مشكی دلگیر نبود. مشكی، رنگ محبوب كودكی ‌و نوجوانی ما در ماه تو بود. اصلاً پیراهن مشكی ما، پیراهن ماه تو بود. نه دلمان می‌آمد آن پیراهن را به مناسبتی دیگر بپوشیم و نه در ماه تو آن را از تن درمی‌آوردیم. راست راستكی در آن روزها، مشكی رنگ عشق و رنگ هویت ما بود. اصلاً انگار با این رنگ، با یكدیگر و با دیگرانی ‌كه ممكن بود نبینیم‌شان، حرف می‌زدیم. مشكی، زبان حال ما بود.


* * *


آن روزها، محرم‌های گرم تابستان تشنگی ‌را به همه‌ما می‌چشانید و حالا گاهی محرم‌های‌ سرد و پرسوز زمستان، انگار شلاق سرد ستم را بر تن و جانمان می نشاند.

آن روزها، شربت خنك تو بود كه كاممان را شیرین می كرد و حالا چای داغ توست كه توی ‌خیابان گرممان می‌كند و در هر دو حال، چون هم آن شربت و هم این چایی مال توست، خجالت نمی‌كشیم كه برای ‌گرفتن و نوشیدنش بایستیم.


* * *

خجالت نمی‌كشیم كه برای‌ گرفتن غذا و چایی و شربت نذری تو بایستیم و بگیریم؛ ولی‌ با خودم فكر می‌كنم برای شنیدن صدای تو، برای‌ شنیدن حرف‌های تو هم خجالت نمی‌كشیم بایستیم؟ اصلاً برای ‌شنیدن و فهمیدن صدای ‌تو، برای ‌دیدن نگاه تو چه كار می‌كنیم؟

نمی‌دانم. می‌دانم و نمی‌دانم. می‌دانم رازی و گوهری ویژه داری كه این همه سال، این همه آدم را در جاهای‌ مختلف و سن‌های گوناگون، دسته دسته جمع می‌كنی و دنبال خود می‌كشی؛ رازی‌ كه رنگ تو را ماندنی‌ كرده و گوهری كه با آن، رنگ تو انگار رنگ خدا شده. و نمی‌دانم. نمی‌دانم چه‌قدر دارم دنبال تو می‌آیم؟ چه‌قدر صدایت را می‌شنوم؟ چه‌قدر به حرف‌هایت گوش می‌كنم؟ چه‌قدر تو را و دوستانت را درست می شناسم، فقط حر و حبیب و مسلم و عباس و اكبر سال 60 هجری را نمی‌گویم، هم آنها و هم حر و حبیب و عباس امروزت را. چه‌قدر دشمنانت رامی شناسم، چه‌قدر می‌توانم عمرسعد و شمر و ابن‌زیاد و یزید امروز را تشخیص بدهم؟

همین روزها رادیو سخنرانی حدود 40 سال پیش شهید مطهری را پخش كرد. شهید مطهری از عمرسعدها و شمرها و ابن‌زیادهای روز حرف می‌زد. می‌گفت به این فكر كنیم كه اگر امروز امام حسین ع در میان ما بود، در برابر چه‌ كسانی می‌ایستاد و با چه كسانی ‌مبارزه می‌كرد؟ و چه كسانی ‌در برابر امام حسین می‌ایستادند؟ می‌گفت كه ابن زیاد و یزید امروز را باید در میان سران رژیم صهیونیستی جست‌وجو كرد؛ در میان همان‌ها كه حاضرند به هر جنایتی در حق مردم و به‌ویژه كودكان و نوجوانان فلسطینی دست بزنند.

* * *

یاد حرف‌های تو می‌افتم. یاد حرف‌هایی كه در باره تو می‌شنیدیم و می‌گفتیم. یاد این می‌افتم كه گفته‌ای ‌آی مردم! نمی‌بینید كه حق كنار گذاشته شده و به باطل عمل می‌كنند؟ یا آن كه گفته‌ای‌ من برای‌ ترویج خوبی‌ها و بازداشتن از بدی‌ها و زشتی‌ها و زنده نگه داشتن آیین و سنت پیامبر خداص قیام كرده‌ام و ...

و یاد حرف‌های‌خودمان می‌افتم، كه توی‌ زیارت‌نامه‌ها و نوحه‌ها می‌گفتیم و می‌گوییم كه «ای‌كاش با تو بودیم و در راه تو جان خود را فدا می‌كردیم» یا این كه «به خدا تا همیشه، تا ابد حسینع را از یاد نمی‌بریم»و ...

فكر می‌كنم كاش همچنان همان حس‌وحال و همان فكر و باور، در جانمان زنده بماند و باز هم از ته دل بخوانیم كه:


«... چه غم ما را؟



كه عاشقیم و مجازات عشق سنگین است



در آن شبی كه چراغ خموش خیمه تو



گریز پایان را



مجال رفتن داد



به خیمه‌گاه تو ماندیم، جرم ما این است.»