سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

وقتی یک فرشته کار بد می کند!



قدرت طلبی کودکان,پیشرفت های جزئی کودک

کودکان برای رفتارهای نادرست خود هدف دارند

 

به عنوان پدر یا مادر، ممکن است بارها با رفتارهایی از کودکتان مواجه شده باشید که از نظر شما رفتارهای غلط و نادرستی بوده اند. در اینگونه موارد، والدین معمولاً سعی می کنند با تنبیه، سرزنش، محروم کردن و... نارضایتی خود را به کودکشان ابراز کنند ولی آیا تا به حال به این فکر کرده اید که «چرا» این رفتار از کودکتان سر زده و «هدف او» چیست؟

آخه چرا این کارها را میکنی؟
واقعیت این است که وقتی کودکان احساس می کنند با رفتار مفید نمی توانند به تعلق خاطر برسند، دلسرد می شوند و دلسردی خود را با رفتارهای نادرست بروز می دهند. در واقع، کودکان برای رسیدن به چهار هدف عمده، مرتکب رفتارهای نادرست می شوند:

یک- جلب توجه
اگرچه کودکان به توجه نیاز دارند ولی سوال این است که چقدر؟ و از چه نوع؟
گاهی اوقات، کودک برای جلب توجه است که کار خوبی را انجام می دهد. در اینگونه موارد اگر کودک به توجه مورد نظر خود نرسد، دیگر آن کار خوب را انجام نمی دهد! یعنی اگر کودک فوراً به توجهی که مورد نظرش است نرسد، به رفتار نادرست متوسل می شود.

راه حل: وظیفه پدر و مادر این است که به کودک خود یاد بدهند اگرچه همه به قدری از توجه نیاز دارند ولی رفتار نادرست، راه رسیدن به توجه نیست! به همین دلیل بهتر است والدین زمانی به رفتار مثبت کودک توجه کنند که او انتظار توجه را ندارد! مثلاً وقتی او به شدت مشغول حل کردن مسائل ریاض خود است به او بگویید: «عزیزم میبینم که حسابی روی دَرست تمرکز کردی و از آن لذت می بری! آفرین!»

دو- قدرت
بچه ها نیاز دارند احساس قدرت کنند. هرکس دوست دارد حداقل روی برخی از جنبه های زندگی خود کنترل داشته باشد. برخلاف تصور عموم، پدر و مادرها با «ممانعت» از اینکه بچه ها بیش از حد روی آنها اعمال قدرت کنند، می توانند کودکان مقتدری پرورش دهند. ما با دعوا یا تسلیم شدن، در واقع قدرت طلبی کودکان را تقویت می کنیم اما اگر با بچه ها دعوا نکنیم و در برابر آن ها تسلیم نشده و درگیر جنگ قدرت نشویم بچه ها می فهمند این راه به قدرت رسیدن نیست!

راه حل: بهتر است به بچه ها حق انتخاب بدهید و بگذارید پیامد انتخاب های خود را تحمل کنند. به این ترتیب، فرزند شما احساس قدرت خواهد کرد و شما نیز کنترل اوضاع را در دست خواهید داشت. مثلاً اگر فرزندتان عادت دارد لباسهای کثیفش را کف اتاق بیندازد و شما مدام مجبورید آنها را جمع کرده و در سبد لباسهای کثیف بیندازید، همین امروز به او بگویید: «سهیل! من فقط لباس های داخل سبد را می شویم!» و واقعاً هم لباسهای کثیفی که او داخل سبد نینداخته است را – حتی اگر احتیاج فوری به آنها دارد- نشویید!

شما با این کار، قدرت بیشتری به او و خودتان داده اید تا اینکه یکسره به او غُر بزنید که باید لباسهایش را داخل سبد بیندازد و با دعوا و جنجال، خودتان آنها را از زمین جمع کنید! در نهایت، اگر او نریختن لباسها در سبد را «انتخاب» کرد مجبور است لباسهای چرک بپوشد. راه دیگر برای قدرت بخشی به فرزندتان، کمک گرفتن از او در کارهای مورد علاقه اش است. مثلاً می توانید بگویید: «زینب! من در ...... مشکل دارم، می خواهی به من کمک کنی؟» به این ترتیب، او می فهمد نقش مهمی در خانواده دارد و این موضوع، به او احساس قدرت می دهد.

سه- انتقام
کودک وقتی درصدد انتقام گرفتن بر می آید که عمداً یا سهواً او را رنجانده باشید.


راه حل: با تلافی نکردنِ عمل کودک رنجیده، و ساختن رابطه ای مثبت، به کودک رنجیده دلگرمی بدهید. همچنین با رعایت عدالت و بدون پذیرفتن اتهام «تو بی انصاف هستی»، احساس حاکم بودنِ عدالت و انصاف را در کودک ایجاد کنید. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «در میان فرزندان خود عدالت را رعایت کنید همانگونه که دوست دارید آنها در نیکی و لطف به شما به عدالت رفتار کنند ».

چهار- عاجز جلوه دادن خود
کودک وقتی تظاهر به عجز می کند که به توانمندی خود ایمان نداشته باشد. او در انجام تکالیف درسی، در روابطش با همسالان، در ورزش و امور خانوادگی و خلاصه در هر کار مهمی ممکن است این هدف را دنبال کند.

راه حل: پدر و مادر با تجدید نظر در معیارهای خود (اگر خیلی متوقع هستند)، با تحسین تلاشها یا پیشرفت های جزئی کودک و با اشاره کردن به قابلیت های کودک می توانند به کودکانی که خود را عاجز جلوه می دهند دلگرمی بدهند. رسول گرامی اسلام (ص) فرمودند: «فرزندان خود را گرامی بدارید... که موجب مغفرت شماست .»

اصلاح رفتار نادرست کودک

توجه طلبی، قدرت، انتقام و عاجز جلوه دادن خود، چهار هدف رفتار نادرست کودکان هستند

 

پی بردن به هدف فرزندتان:
توجه طلبی، قدرت،  انتقام و عاجز جلوه دادن خود، چهار هدف رفتار نادرست هستند ولی از کجا بفهمید هدف فرزندتان چیست؟ برای آنکه بفهمید فرزندتان کدام هدف را دنبال می کند، «احساس خودتان» و بعد هم «واکنش فرزندتان به رفتار شما» را مشخص کنید! برای این منظور از خودتان، این سوالها را بپرسید:
1- فرزندم دقیقاً چه کار کرد؟
2- از این کارِ او، چه «احساسی» داشتم؟
3- چه واکنشی نشان دادم؟
4- فرزندم «چه واکنشی در برابر رفتار من» نشان داد؟
بر اساس پاسخ های خود به سوالات 2، 3 و 4، هدف فرزندتان را شناسایی کنید. سپس از خودتان بپرسید «دفعه بعد چه کار می توانم بکنم؟» و بر اساس راه حلهایی که در این مقاله گفته شد، تصمیم بهتری برای اصلاح رفتار نادرست کودکتان بگیرید!

مثال: فرض کنید کودکتان از انجام کاردستی مدرسه اش سرباز می زند و می گوید: «سخته! من نمیتونم!». براساس سوالات بالا پاسخ می دهیم:
1- فرزندم دقیقاً چه کار کرد؟ برای انجام تکالیف مدرسه احساس ناتوانی می کند.
2- از این کارِ او، چه «احساسی» داشتم؟ احساس می کنم که نمی تواند این کار را انجام دهد چون هنوز خیلی بچه است!
3- چه واکنشی نشان دادم؟ کاردستی اش را برایش درست کردم.
4- فرزندم «چه واکنشی در برابر رفتار من» نشان داد؟از اینکه کارش انجام شده بود خوشحال بود ولی احساس ناتوانی و تسلیم شدن را دارد.
بر اساس پاسخهای ارائه شده به سوالات 2، 3 و 4 مشخص می شود که هدف این کودک، «عاجز جلوه دادن خود» است و به دلیل اینکه والدین نیز این تفکر را دارند که او «نمی تواند»، نتیجه این می شود که: کودک پیشرفتی نمی کند، والدین احساس می کنند که بار تکالیف فرزندشان بیشتر بر دوش آنهاست و لذا از مدرسه و معلم عصبانی می شوند، کودک با تصورِ بی مصرف بودن و ناتوان بودن خود، بزرگ می شود.

راه حل: از خود بپرسید «دفعه بعد چه کار می توانم بکنم؟» بر اساس راه حلهایی که در بالا گفتیم، پاسخ این سوال به این صورت است؛ بابت کوچکترین تلاش ها و پیشرفت ها به کودکتان دلگرمی بدهید و او را تشویق کنید، زمینه هایی که کودکتان در آنها احساس توانمندی و موفقیت می کند را پیدا کنید، او را تشویق کنید که انجامشان بدهد و بابت هر پیشرفت –ولو بسیار جزئی- او را تحسین کنید و آهسته آهسته مشوق او برای انجام کارهای سخت تر و موفقیتهای بزرگتر باشید!
منبع:تبیان

 


ویدیو مرتبط :
رقص فرشته های بد

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

گفتگویی قبل از مهاجرت با گلشیفته؛ فرشته‌ها بدبختن چون نمی‌تونن کار بد بکنن!



اخبار فرهنگی - گفتگویی قبل از مهاجرت با گلشیفته؛ فرشته‌ها بدبختن چون نمی‌تونن کار بد بکنن!

اخبار,اخبار فرهنگی,گلشیفته فراهانی

گلشیفته فراهانی: به نظر من فرشته‌ها بدبختن چون نمی‌تونن کار بد بکنن. ولی به نظر من این‌که آدم بتونه کار بد بکنه و نکنه، یک گل می‌شه که تنها رسالتش تو این دنیا اینه ‌که زیبا باشه.

این متن گفت‌و‌گوی محمد صالح‌علاء با گلشیفته فراهانی است، سا‌ل‌ها پیش، قبل از آن که از ایران برود:

- تو این دنیا به حرف کی گوش ‌می‌کنی؟
حرف طبیعت

- با گل‌ها رابطه‌ات خوبه؟
همیشه قربون صدقه‌ی گل‌ها می‌رم

- تو قبلاً رودخونه نبودی؟
رودخونه بزرگ‌ترین معلم زندگی منه

- چرا این‌قدر خوب بازی می‌کنی؟
خیلی باور می‌کنم

- کِی باور می‌کنی؟
اوجش زمانی‌ست که در حال بازی هستم‌. یعنی بوق دوربین را می‌شنوم

- الآن یه سناریو به تو پیشنهاد کرده‌ن و شب می‌بری خونه و می‌خونی. تا شروع فیلمبرداری چه بر سر تو و سناریو می‌آد؟
یک بار بیشتر نمی‌خونم ولی اگه خیلی خوشم بیاد باهاش زندگی می‌کنم

- ملاک انتخابت چیه؟
حرفی که فیلمنامه می‌زنه

- عوامل سازنده رو به فیلمنامه سنجاق می‌کنی؟
بله به ویژه فیلمبردار خیلی برام مهمه

- حالا فیلم را قبول کردی، باهاش چیکار می‌‌کنی؟ از اول تعریف کن
بستگی داره. اگر فیلمنامه‌ای باشد که تمام جزئیات آن را پذیرفته باشم، مثل یک گلادیاتور برای شهید شدن به میدان جنگ می‌رم. ولی اگر نپذیرفته باشم، همانند آدمی هستم که پشت صحنه‌ جنگ یک ذره لباس‌هاش رو سوهان می‌‌زنه، سؤال می‌کنه کمربندش سفته یا نه، بعد که شرایط آماده شد به میدان جنگ می‌رم

- چند سالته؟
۲۴ سال

- این‌ها را از کجا یاد گرفتی؟ پدر و مادرت که آرتیست‌های درجه‌ یکی هستند به تو کمک کردند؟
- به هر حال زندگی در آن خانواده من را ساخته

- اگر یک سناریو را دوست نداشته باشی و قرار باشد کار کنی چه بلایی سرت می‌آد؟
خیلی بهم بد می‌گذره. مثل یک مادری که می‌دونه بچه‌ی ناقص داره ولی به هر حال اون را به دنیا می‌آره و پاشم می‌ایسته، من هم پای بچه‌ ناقصم می‌ایستم. بهزیستی نمی‌ذارمش

 

 اخبار,اخبار فرهنگی,گلشیفته فراهانی

 - گریه‌ام انداختی... قیل از این‌که کلید بزنن تمرین می‌کنی؟
معمولاً، من همیشه دوست دارم پارتنرم را جلوم ببینم. ولی تمامی اوقات که پارتنرم را دوست ندارم به دیوار نگاه می‌کنم. چون حسی که به من می‌ده اشتباهه و من ترجیح می‌دم در تخیل خودم آدمی را که حس درست می‌ده به جای او بذارم، ولی من بیشتر اوقات شانس این را دارم که بهترین پارتنر‌های دنیا را داشته باشم

- این رابطه‌ بعد از کار تمام می‌شه؟
اکثراً بله. ولی زمان درخت گلابی خیلی اذیت شدم

- چه خوب شد این رو گفتی. الآن که از درخت گلابی دور شدی، چه حسی داری وقتی بهش نگاه می‌کنی؟
خیلی فکر می‌کنم از آن اتفاقاتی است که یک بار در زندگی هر آدم پیش می‌آد که بتونه اینقدر راحت خودش رو بازی کنه

- چند سالت بود؟
چهارده سال

- خوب معمولاً وقتی کار‌ می‌کنی، زندگی‌ات چه جوریه؟
تعطیله. بستگی به حال و هوای کار داره یعنی من وقتی کار غمگین بازی می‌کنم خیلی زندگی‌ام غمگینه و وقتی کار شاد بازی می‌کنم خیلی شادم

- وقتی نقشی را بازی می‌کنی، موسیقی‌هایی که گوش می‌کنی و کتاب‌ها‌یی که می‌خونی و معاشرتی که در کل جهان داری متناسب با آن نقش است؟
معمولاً وقتی کار می‌کنم کتاب نمی‌خونم چون کتاب من رو با خودش می‌بره و سوار می‌شه ‌به کاری که می‌کنم و در روابط بین آدم‌های آن کار هم خیلی درگیر می‌شم. وقتی در سنتوری کم‌کم عاشق علی می‌شم توی کار واقعاً عاشق او هستم

- شب‌ها با رؤیای کاری که می‌کنی می‌خوابی؟
وقتی کار می‌کنم زنی هستم که حتی خوابش هم مال خودش نیست و تمام شب حرف کار فردا را می‌زنم

- شعر زیاد می‌خونی؟
نه ولی همه چیز را شعر می‌بینم. زندگی‌ام شعره

- خودت رو هم شعر کردی... گل‌شیفته‌جان جوان‌های زیادی هستند که تو را می‌خوانند و حالا می‌خواهند بازیگر بشوند تو چه کمکی می‌تونی به اون‌ها بکنی؟
بزرگ‌ترین کمکم اینه که بگم این حرفه را درست بشناسن

- چه جوری؟
می‌شه خواند و تئا‌تر کار کرد چون تئا‌تر یک کلاس برای بازیگر شدنه

- من یک جوان شهرستانی غریب هستم، چه کنم که یک گروهی به من اجازه بدهند باهاشون کار کنم؟
یک سری آدم بشن، با هم کار کنن، بنویسن، برن توی خیابون اجرا کنند، کسی که عاشق بازیگری باشه این کار را می‌کنه

- تو تئا‌تر کار می‌کنی؟
در بچگی در جشنواره عروسکی کار کردم و بعد هم یک تئا‌تر در دوازده سالگی با پدرم برای بیماران هموفیلی و همین‌طور مریم و مردآویج را با پدرم کار کردم

- دانشگاه رفتی؟
بله، ولی ول کردم

- چه رشته‌ای؟
موسیقی. حالا چطور شد؛ من داشتم می‌رفتم اتریش که سولیست بشم. هفته‌ی آخر با بلیط و خونه‌ی اجاره شده در وین، گفتم من نمی‌خوام برم. احساس کردم این چیزی نیست که من از زندگی‌ام می‌خوام

- زمانی که موسیقی می‌خوندی، می‌خواستی نوازنده‌ی درجه یکی بشی؟
بله، ولی کاملاًٌ اشتباه بود، چون من زمانی که هنرستان می‌رفتم ملودی‌های باخ و موتزارت رو می‌زدم ولی متالیکا گوش می‌کردم

  

اخبار,اخبار فرهنگی,گلشیفته فراهانی

 
- دیروز با آریا عظیمی‌نژاد عزیزم صحبت می‌کردم و گفتم ما بین شجریان و محمد اصفهانی و شوپن و چایکوفسکی و حتی گاهی بین جواد یساری و لئونارد کوهن موندیم. این خصوصیات موسیقیایی ماست. در فیلم «میم مثل مادر» ویلون را خیلی درست و خوب می‌زدی. قبلاً ساز زهی زده بودی؟


من از ۴ سالگی پیانو می‌زدم و معلم‌های مختلفی داشتم که مهم‌ترینش سروش دهبستی بود. روی من یک سرمایه‌گذاری فرهنگی شده بود که یک پیانیست بزرگ بشم و از ۱۲ سالگی در هنرستان موسیقی تحصیل می‌کردم. هنرستان خیلی سطح بالا بود و ما از هر نظر پخته و عالی بودیم. در‌‌ همان جا با ساز‌های مختلف آشنا شدم و در فیلم هم مدام به آقای ملاقلی‌پور می‌گفتم که شما هم اگر نخواین که دقیق ویولن بزنم من می‌خوام. چون دوستان من این فیلم را می‌بینند و می‌گویند خاک بر سرت تو که هنرستانی بودی چرا این‌جوری زدی

- رغبت آهنگسازی هم داری؟
بله، بیشتر در تنظیم استعداد دارم، در ملودی کمتر. یک آهنگ دارم که شعرش مال برادرمه ولی بقیه کار‌ها را خودم انجام داده‌م. اینجوریه

ره رو شهر تاریک گربه کجایی
نزدیک راه باریک سوی رهایی

این‌ها دو تا گربه هستند که با هم سؤال و جواب می‌کنند ساکسیفون هم داره

قرص ماه توی چشات خوابیده ‌آروم
دوست دارم یک لحظه باز بشینی پهلوم

- من خیلی وقت پیش به این نتیجه رسیدم که ما به دنیا اومدیم تا فرشته بشیم. و فرشته شدن هم مثل تمام کارهای دیگه احتیاج به مشق کردن داره تو نمی‌خوای فرشته بشی؟
به نظر من فرشته‌ها بدبختن چون نمی‌تونن کار بد بکنن. ولی به نظر من این‌که آدم بتونه کار بد بکنه و نکنه، یک گل می‌شه که تنها رسالتش تو این دنیا اینه ‌که زیبا باشه

-به مرگ زیاد فکر می‌کنی؟
به طور غیر معمول از کودکی و بعد از آن هم مرگ ملاقلی‌پور من را تکان داد

- مرگ باعث می‌شه که ما عمیق بشیم. خیلی آموزنده ‌است و چیز‌های خوبی به ما یاد می‌ده. گفتی ملاقلی‌پور را دوست داشتی، چرا؟
یک وجه مشترک بین ما بود که در عین حال که دور و برمان شلوغ بود، خیلی تنها بودیم

- ملاقلی‌پور آدم غمگینی بود، دائم می‌خندید ولی پشت تمام این‌ها یک اندوه وجود داشت، احساس غبن و از دست دادن در او لبریز بود. چه چیزهایی به تو یاد داد؟


بزرگ‌ترین خصوصیت او این بود که با درد انسان‌های دیگر درد می‌کشید و یک بار در رستورانی در کیش به پسر نابینایی بر‌خورده بود که آواز می‌خواند و برای ملاقلی‌پور نامه نوشته بود که من همیشه دوست دارم در فیلمی آواز بخوانم. بعد در «میم مثل مادر» آمد و خواند یا دختری را در خیابان با ویلچر دیده بود گفت این برکت فیلم ماست که نقش دختر جمشید هاشم‌پور را بازی کرد. آن دختر هیچ‌وقت حرف نمی‌زد و بعد از آن فیلم شروع به حرف‌زدن کرد

- او هم متقابلاً تو را دوست داشت؟
اوایل نه‌، کمی با نظرات من جنگ داشت ولی بعد که من دستم را زدم توی شیشه...

- مگه توی میزانسن نبود؟
- نه. قرار بود با کپسول بزنم

- چرا با کپسول نزدی؟ اصلاً مگر فیلمبردار پیچ تیلت و پن را نبسته بود؟
دست خودم نبود. به فیلمبردار هم ندا داده بودم که یک اتفاقی می‌افتد ولی نمی‌دونستم چی

- در حوزه‌ی کار بازیگری دو راه وجود دارد که به نقشت برسی؛ یا تکنیکال یا غریزی. تو خیلی غریزی هستی و به نظرم اگر قرار باشد اتللو را بازی کنی باید هر شب یک دزدمونا را خفه کنی!

 

خفه نمی‌کنم ولی به اندازه‌ی اتللو پیر می‌شوم. موهای من در «میم مثل مادر» سفید شد و من صدای سفید شدن مو‌هایم را شنیدم. یک بار دست من در صحنه‌ای که بچه ‌را دارم می‌اندازم‌، یکهو سیاه شد و من بیهوش شدم. من توی سیاهی بودم و فقط صدای ملاقلی‌پور بود که می‌گفت: گلی جان دخترم! درد‌هات رو بده به من! درد‌هات رو بده به من! من انگار ته چاه بودم و دائم چنگ می‌انداختم به صدای او تا از چاهی که در آن سقوط کرده بودم بیرون بیام.

- گل‌شیفته همین الآن دلت می‌خواد تو این چکه‌ی آخر مصاحبه چه چیزهایی بگی؟ یا یه جور دیگه بگم الآن در این صفحه یک جایی داری برای محاکات.

 

من خیلی ناراحتم که طبیعت ایران این‌طور شده. نمی‌دونم چرا نباید در مدرسه‌ها درس محیط زیست داشته باشیم که بچه‌ها بدونن آیا پلاستیک در طبیعت می‌مونه؟ چطور بچه‌ها می‌تونن توی کویر یا سر آب گنجشک‌ها را بکشند. گنجشک آبی، زرد و... چرا خاک را پاس نمی‌داریم ما که همیشه مقدس‌ترین جا‌ها برامون کنار آب بوده، زمین بوده، زمین مادر بوده و الآن هیچی نیست. من می‌گم آدمیان از بین برن مهم نیست، هنر ۲۰ سال عقب بمونه مهم نیست، ولی ببر مازندران را کی دوباره درست می‌کنه؟ اگر نسل گوزن زرد که مخصوص ایرانه از بین بره کی دوباره آن را به وجود می‌آره‌؟ درخت‌های پانصدساله شمال را که قطع می‌کنند چه جوری جبران می‌شه. من باید کاری کنم که چیزهایی را که داره از بین می‌ره و من عاشق‌شون هستم، حفظ کنم.

- به خانواده‌ات به خصوص به بهزاد سلام من را برسان...

متن این گفتگو در نشانی مجله «نشانی» به سردبیری محمد صالح‌علاء قابل دسترسی است. این گفتگو سال‌ها قبل از مهاجرت گل‌شیفته فراهانی از ایران انجام گرفت، و کافه سینما به نقل از ستاره‌ها، آن را منتشر می‌کند.

منبع: caffecinema.com