سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

وقتی عشق حلال ، گناه می شود!!



 

 

وقتی عشق حلال گناه می شود

 

علل کم رنگ شدن روابط عاطفی بین همسران:روزهای اول آشنایی برای بسیاری از همسران ، سرشار از لحظات گرم و به یاد ماندنی است. روزهایی که انتظار کشیدن برای باهم بودن بسیارلذت بخش است و زن وشوهر گمان می کنند ، عشقشان هرگز پایان نخواهد گرفت.

 

حرف ها قشنگ است و آرزوها رویایی . هر چقدر هم که منطقی انتخاب کرده باشید باز هم با شروع باهم بودن و محرمیت ، اوج احساسات طرفین روز های شیرینی را می سازد که هرچند با « زیر یک سقف » رفتن کم کم مشکلات و اختلاف نظرها نمایان می شود اما به دلیل جاذبه ی خاصی که همسران برای هم دارند ، این اختلافات تحت الشعاع قرار می گیرد.

 

اگر همسران در کنار داشتن لحظاتی عاشقانه به فکر نزدیکی بیشتر افکار و روش زندگی شان نباشند ،بعد از مدتی که احساسات و نیازهایشان فروکش کرد ، و جنبه ی منطقی بیشتری گرفت ، مشکلات نمایان تر می شوند.

 

متاسفانه خیلی از ازدواج ها این سیر را ادامه می دهند و به جایی می رسند که بعد از گذشت سال ها و داشت فرزند یا فرزندان دیگر دو نفر کاملا از هم دور شده و چون دو هم خانه ی کمی آشنا زندگی می کنند.دیگر برای دیدن هم انتظار نمی کشند وگاهی از دیدن هم فرار هم می کنند.

 

مامان بچه ها و بابای بچه ها ، بجای اینکه باز هم با هم از دنیا یشان ،فکرهاو آرزوهای شان صحبت کنند ،اگر فرصتی برای با هم بودن داشته باشند ،آنرا به مدرسه ی فرزند و خرید لوازم خانه و شکایت از خانواده ی هم و در مواقع حاد تر افسوس آرزوهای بر باد رفته می گذرانند.

 

البته اگر بخواهیم واقع بین باشیم باید بگوئیم که حفظ ارتباط عاشقانه در طول سالیان و با توجه به مشکلات و رویدادهایی که در طول زندگی اجتناب ناپذیر است ،کارساده ای نیست و نیاز به توجه و همراهی طرفین دارد.اما اگر نتیجه بدهد بسیار لذت بخش است . تصور کنید سال های سال زندگی مشترک در کنار کسی که با تمام وجود دوستش دارید ، بسیار شیرین خواهد بود.اصلا تعبیر زیبای «به پای هم پیر شین» که در روز های اول آشنایی خیلی ها به زوج های جوان می گویند، به این معنی نیست که همدیگر را تحمل کنید تا مو هایتان سفید شود بلکه آرزویی است که در پشت کلمات ظاهری اش معنی زیبای عشقی جاودانه را به همراه دارد.

 

 

عوامل سرد شدن روابط همسران بعد از گذشت سال ها:

 

- تغییر در طول زمان


 بین دونفرکه تصمیم به ازدواج می گیرند ، نقاط مشترک زیادی وجود دارد ولی از آنجا که انسان ها در طول زمان تغییر می کنند.هر کدام از همسران هم در طول سالیان تغییر کرده اما با هم و به یک سمت تغییر نمی کنند . به همین دلیل بعد از ده سال هر کدام کیلومتر ها از نقطه ی آغاز فاصله گرفتند ، آن هم در مسیر های مختلف.

 

-صاحب فرزند شدن


ورود فرزندان به زندگی همانقدر که علتی است برای امکان بیشتر باهم بودن ، در اثر غفلت زن وشوهر بخصوص زن ،می تواند خود علتی برای فراموش کردن و کم رنگ شدن طرف مقابل باشد.

 

- ادامه ی تحصیل و علایق شغلی

 

هر کدام از همسران ممکن است در طول زندگی مشترک به فکر ادامه ی تحصیل بیافتند و یا در شغلشان پیشرفت کرده و وقت بیشتری را صرف آن کنند و یا حتی در زمانی در کارشان دچار بحران شده و هم وقت بیشتری را بیرون از خانه صرف کنند و هم از لحاظ روحی تحت فشار باشند ، هرکدام از این عوامل اگر درست مدیریت نشود ، ممکن است به ارتباط زن وشوهر لطمه وارد کند.

 

- از بین رفتن جاذبه های زن وشوهری.

 

خیلی از همسران بعداز بچه دار شدن و گذشت چند سال ،احساس می کنند دیگر از آن ها گذشته است. حلال خداوند را بر خود حرام کرده و از هر گونه ابراز محبت نسبت به همسر ابا می کنند در صورتی که نیاز ها به قوت خود باقی است وهمین دوری کردن از نیاز طبیعی باعث بد خلقی و بهانه گیری طرفین می شود.

 

- حل نکردن اختلافات در زمان مناسب.

 

زن و شوهر هر چقدر هم که زندگی خوبی داشته باشند بالاخره گاهی اختلاف پیدا کرده و ممکن است در حین بگومگو حرف هایی را که نباید ،بگویند. بعضی از همسران کدورت ها را از بین نمی برند ، راجع به آن با یکدیگر حرف نمی زنند و بدین صورت گره های کوچک را تبدیل به گره ای کور می کنند که به این سادگی ها قابل گشودن نیست و همین باعث می شود تا هر گاه به زندگی مشترک شان فکر می کنند ، یاد ناملایمات و خاطرات تلخشان می افتند.

 

- عدم تلاش برای جذب یکدیگر.

 

دختر و پسری که برای جای شدن در دل یکدیگر ، هر کاری می کردند و زیباترین واژه ها را بکار می بردند ، دیگر اهمیتی به احساس همسرشان در قبال عملکرد خود نمی دهند و برایشان دیگران (فامیل،همکار،همسایه و..)مهم تر از شریک زندگی شان است.

 

اگر به زندگی اطرافیان و خودمان توجه کنیم دلایل دیگری را که باعث از بین رفتن احساس روزهای اول آشنایی می شود.

 

را پیدا می کنیم که می تواند به زندگی مان کمک کند . یادمان باشد حفظ رابطه به بهترین وجه ،ارزشمند ترین هدیه ای است که به خود ،همسر و فرزندانمان می دهیم.

خوشبخت و عاشق بمانید...

tebyan.net


ویدیو مرتبط :
قرایتی / نکته های ناب - خنده حلال - درمان گناه

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

داستان عشق و ديوانگي



 

 

داستان جالب

 

در زمانهاي بسيار قديم وقتي هنوز پاي بشر به زمين نرسيده بود، فضيلت ها و تباهي ها دور هم جمع شده بودند، آنها از بي كاري خسته و كسل شده بودند.

ناگهان ذكاوت ايستاد و گفت بياييد يك بازي بكنيم مثل قايم باشك.

همگي از اين پيشنهاد شاد شدند و ديوانگي فورا فرياد زد، من چشم مي گذارم و از آنجايي كه کسي نمي خواست دنبال ديوانگي برود همه قبول كردند او چشم بگذارد.

ديوانگي جلوي درختي رفت و چشم هايش را بست و شروع كرد به شمردن .. يك .. دو .. سه .. همه رفتند تا جايي پنهان شوند.

لطافت خود را به شاخ ماه آويزان كرد، خيانت داخل انبوهي از زباله پنهان شد، اصالت در ميان ابرها مخفي شد، هوس به مركز زمين رفت، دروغ گفت زير سنگ پنهان مي شوم اما به ته دريا رفت، طمع داخل كيسه اي كه خودش دوخته بود مخفي شد و ديوانگي مشغول شمردن بود هفتاد و نه ... هشتاد ... و همه پنهان شدند به جز عشق كه همواره مردد بود نمي توانست تصميم بگيريد و جاي تعجب نيست چون همه مي دانيم پنهان كردن عشق مشكل است، در همين حال ديوانگي به پايان شمارش مي رسيد نود و پنج ... نود و شش. هنگامي كه ديوانگي به صد رسيد عشق پريد و بين يك بوته گل رز پنهان شد.

 

داستان عاشقانه

 

ديوانگي فرياد زد دارم ميام. و اولين كسي را كه پيدا كرد تنبلي بود زيرا تنبلي، تنبلي اش آمده بود جايي پنهان شود و بعد لطافت را يافت كه به شاخ ماه آويزان بود، دروغ ته درياچه، هوس در مركز زمين، يكي يكي همه را پيدا كرد به جز عشق و از يافتن عشق نا اميد شده بود. حسادت در گوش هايش زمزمه كرد تو فقط بايد عشق را پيدا كني و او در پشت بوته گل رز پنهان شده است.

ديوانگي شاخه چنگك مانندي از درخت چيد و با شدت و هيجان زياد آن را در بوته گل رز فرو كرد و دوباره و دوباره تا با صداي ناله اي دست كشيد عشق از پشت بوته بيرون آمد درحالي که با دستهايش صورتش را پوشانده بود و از ميان انگشتانش قطرات خون بيرون مي زد شاخه به چشمان عشق فرو رفته بودند و او نمي توانست جايي را ببيند او كور شده بود! ديوانگي گفت من چه كردم؟ من چه كردم؟ چگونه مي توانم تو را درمان كنم؟ عشق پاسخ داد تو نمي تواني مرا درمان كني اما اگر مي خواهي كمكم كني مي تواني راهنماي من شوي.

و اينگونه است كه از آنروز به بعد عشق كور است و ديوانگي همواره همراه اوست! و از همانروز تا هميشه عشق و ديوانگي به همراه يکديگر به احساس تمام آدم هاي عاشق سرک مي کشند ...