سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
همسر عزیزم زیاد به من نزدیک نشو!
همین ترسها باعث می شود تا بخواهید او را از ساده ترین آزادی هایش محروم کنید. دوست دارید در مهمانی ها به او بچسبید و از اینکه بدون شما بخواهد پایش را بیرون از خانه بگذارد کلافه می شوید.
گاهی از این طرف بام می افتید و گاهی از آن طرف. گاهی می گذارید که همسرتان شما را در بند خود بکند و گاهی هم از ترس زندانی شدن، کیلومتر ها از او فاصله می گیرید. گاهی عشق و دلبستگی را با وابستگی اشتباه می گیرید و گاهی هم جای استقلال را با فاصله گرفتن و دور شدن عوض می کنید.
به شما حق می دهیم که در آغاز راه یکسری اصول را ندانید اما اگر بخواهید خوشبخت ادامه دهید و خوشبخت بمانید، باید خیلی زود نقطه تعادل زندگی تان را پیدا کنید. شما باید بدانید که کجای این رابطه قرار دارید و همسرتان هم کجا نشسته است. زندگی مشترک، نه میدان جنگ است و نه جای مسابقه. پس نه سعی کنید که خودتان را مثل یک قربانی شکست خورده ببینید و نه اینکه از او در ذهنتان چنین حریفی بسازید.
می ترسید بگذارد و برود؟
دوست دارید او را به خودتان زنجیر کنید. فکر می کنید اگر مدام مراقبش باشید تا ابد با شما می ماند. بزرگ ترین ترس زندگی تان این است که روزی چشمش جای دیگری بیفتد و دیگر شما را نبیند و نخواهد. ترس از اینکه از دستش بدهید. ترس از اینکه تنها شوید و دیگر هیچ کس شما را نخواهد.
همین ترس ها باعث می شود تا بخواهید او را از ساده ترین آزادی هایش محروم کنید. دوست دارید در مهمانی ها به او بچسبید و از اینکه بدون شما بخواهد پایش را بیرون از خانه بگذارد کلافه می شوید. آنقدر دوست دارید که او فقط و فقط برای شما باشد که دلتان می خواهد در خانه حبسش کنید و نگذارید آفتاب و مهتاب ببیند.
این نشانه ها را دارید؟
اگر شما به بهانه عشق یا ترس از تنهایی، محدودیت های عجیب و غریبی برای شریک زندگی تان وضع می کنید و همیشه از اینکه او را از دست بدهید می ترسید، باید بگوییم که به جای عاشق بودن، شما درگیر وابستگی شده اید؛ وابستگی ای که می تواند زندگی تان را از هم بپاشد.
بگذارید زندگی اش را بکند
از کنار او بودن لذت ببرید اما بدانید مثل هر آدمی، به لحظاتی احتیاج دارد که در آنها بدون حضور شما وقت بگذراند. لحظات بودن با دوستان، فوتبال دیدن، گپ زدن در مهمانی و زمان های دیگری که مثل روزهای قبل از ازدواج، بدون شما آنها را تجربه می کند. حتی گاهی نیاز دارد تنها در خیابان قدم بزند و حتی بدون مزاحمت، چرت بزند!
2 دقیقه یک بار با او تماس می گیرید؟
دوست دارید در هر دقیقه هزار بار بگویید که دوستش دارید. اصلا این حس دوست داشتن آنقدر در وجودتان شعله ور است که نمی توانید حتی برای یک روز هم که شده، آن را تنها در عملتان بروز دهید و به زبان نیاورید. برای نشان دادن این حس، هر نیم ساعت یک بار برایش چند پیام می فرستید و 6 - 5 باری هم در ساعات کاری، تلفنی حالش را می پرسید تا او را مطمئن کنید که عاشقش هستید.
محال است که هر هفته یک کادو از شما دریافت نکند یا دسته دسته گل از شما تحویل نگیرد. روز تولدش را به یک روز خارق العاده بدل می کنید و سرتاپای خانه را گل می ریزید تا بداند که برای شما یک آدم خاص است.
این نشانه ها را دارید؟
اگر نمی توانید هیجان عشق تان را مهار کنید و در عین عاشق بودن و رمانتیک بودن، مثل یک آدم عادی زندگی کنید، پس وابستگی را با عشق اشتباه گرفته اید. در به کار بردن این ترفند ها اغراق نکنید و آنها را هم به نوعی روزمرگی که دیر یا زود کسالت آور می شود تبدیل نکنید.
به اندازه لازم و کافی عاشق باشید
همه می دانند که عاشقش هستید. برای تولدش از مدت ها قبل برنامه ریزی می کنید و گاهی بی بهانه با یک هدیه کوچک وارد خانه می شوید.
او شریک واقعی زندگی شماست؛ در شادی و غم، در آرامش و سختی، در سلامت و بیماری. گاهی با کمی هیجان به وجدش می آورید اما در کنارش، آرامش یک زندگی کاملا عادی را هم دارید.
دنیای او دنیای شماست؟
حریم خصوصی در زندگی مشترک برایتان معنایی ندارد. از همان لحظه ای که پیمان مشترک تان را بستید، گمان می کنید که باید همه چیز مثل بلور شفاف باشد و او حتی در افکارش هم شما را راه دهد. رمز های کاربری اش را گاهی با مهربانی و اگر لازم شود با قهر، بحث و خشونت می گیرید و هر از گاهی به حساب های کاربری اش سرک می کشید تا مطمئن شوید که شهر در امن و امان است.
با آمدن هر پیامک به سمت تلفن همراهش می دوید و اگر کوچک ترین مقاومتی کند، بدترین فکرها به ذهن تان راه پیدا می کند. گاهی سر زده به محیط کارش می روید و گاهی سری به کیف و وسایل شخصی اش می زنید.
این نشانه ها را دارید؟
اگر فکر می کنید تنها با نظارت شماست که این زندگی دوام پیدا می کند، باید در مورد تفکرات تان جدی تجدید نظر کنید. شما می گویید که باید نگرانی هایتان را درک کند اما او حس می کند که در این زندگی، حریم خصوصی اش و هویتش را از دست داده است.
عشق، فاصله و زندگی
برای اینکه یک عاشق واقعی باشید، نیازی به چنین توهماتی ندارید. در زندگی مشترک شما، اصل بر صداقت است و این پیش فرض را دارید که اگر روزی این اصل خدشه دار شد، واکنش مناسب را نشان خواهم داد. خوب می دانید که حق ندارید قبل از آنکه چیزی ببینید، با گرفتن حریم خصوصی همسرتان، او را نسبت به خود بدبین و پرکینه کنید.
می ترسید پررو شود؟
وقتی که خسته از کار برمی گردد، به پیشوازش نمی روید. فکر می کنید آدم ها به همین سادگی پررو می شوند و البته گمان می کنید که آنقدر جای پای عشق تان محکم است که دیگر نیازی به این تشریفات ندارید. به خودتان می گویید مگر من کارگر اختصاصی او هستم که غذای امشب را بار بگذارم و دلیلی ندارد که از خواب نیم روزی ام صرف نظر کنم و قبل از آمدنش چای درست کنم. تنها چیزی که به آن فکر می کنید، روشن کردن چنین تکلیف هایی است و گمان می کنید که او نه تنها باید کارهای مربوط به خودش را انجام دهد، بلکه باید جور شما را هم بکشد و فقط از این راه است که نمی گذارید «دور بردارد!»
این نشانه ها را دارید؟
در یک زندگی متعادل، آدم ها پابه پای هم پیش می روند و اگر قدمی برمی دارند، آن را با لذت به زندگی مشترک شان تقدیم می کنند. در چنین زندگی ای افراد گمان نمی کنند که همیشه در معرض سوء استفاده هستند و با جان و دل به عشق شان و زندگی شان رسیدگی می کنند.
حسابرس خوبی باشید
می دانید زندگی حساب و کتاب دارد و تمام بار آن را روی دوش خودتان نمی اندازید اما در عین حال، سهم او را هم از این زندگی نادیده نمی گیرید. می دانید که او هم مثل شما می تواند گاهی خسته، بی حوصله یا بیمار باشد. انتظاراتی از او دارید که خودتان هم از عهده برآورده کردنشان برمی آیید و هیچ وقت برای کوبیدن میختان باری بیشتر از توانش روی دوشش نمی گذارید.
فکر می کنید کیف پول شماست؟
به ازدواج به عنوان ابزاری برای ارتقای سطح زندگی تان نگاه می کنید. گمان می کنید هر که طاووس می خواهد باید جور هندوستان را هم بکشد و فکر می کنید حالا که لطف کرده اید و بله را گفته اید، نباید حسرت چیز دیگری به دلتان بماند. وقتی به شکست مالی می رسد، ناامید می شوید و در ذهن تان فکر می کنید که چرا با چنین انتخابی، خودتان را به درد سر انداخته اید. گمان می کنید هیچ مسئولیتی در قبال حساب و کتاب زندگی ندارید و اگر هم چند ریالی پول به دست تان برسد، به عنوان دارایی شخصی تان روی آن حساب می کنید. از نظر شما آنچه او دارد متعلق به شماست و آنچه شما دارید هم متعلق به خودتان است.
این نشانه ها را دارید؟
اگر بخواهید در زندگی مشترک تان مدام حق و وظیفه تعریف کنید و تنها از طرف مقابل تان انتظار داشته باشید به جایی نمی رسید. اگر یکسری مسئولیت ها را تنها به او واگذار می کنید، باید این واقعیت را بپذیرید که برخی مسئولیت ها هم تنها برعهده شماست.
جیب و مسئولیت های مشترک
محدوده خودتان را می دانید و او هم می داند که تا کجا باید از شما و خودش انتظار داشته باشد. بدون آنکه او را در عمل انجام شده قراردهید، قبل از ازدواج تعیین کرده اید که مسئولیت های مالی و سایر مسئولیت ها بر عهده کدام تان است، اما در عین این مرزبندی ها، هدف اصلی شما منافع مشترک تان است و همانطور که به فکر منافع او هستید، به فکر خودتان هستید.
اجازه می دهید به جای شما فکر کند؟
فکر می کنید حالا که وارد یک وادی مشترک شده اید، باید خودتان را فراموش کنید و عنان زندگی را به دست کسی بسپارید که از شما قدرتمندتر یا باهوش تر است. گمان می کنید که او مرد خانه است و می تواند شما را مدیریت کند. او برایتان تصمیم می گیرد که کار کنید یا درس بخوانید. او تصمیم می گیرد که موهایتان را چه مدلی بزنید یا لباس چه رنگی بخرید. او بر تمام زندگی شما تسلط دارد و شما از بیشتر کردن قدرتش لذت می برید و آرامش می گیرید. از نظر شما اقتدار او باعث آرامش بیشترتان می شود و از اینکه مسئولیتی در قبال او و زندگی تان نداشته باشید، لذت می برید.
این نشانه ها را دارید؟
شاید با هیجانی که در آغاز زندگی دارید، بتوانید این وضعیت را تحمل کنید اما به مرور دلتان برای خودتان و استقلال تان تنگ می شود. اگر می خواهید خوشبختی تان ادامه پیدا کند، خودتان و استقلال تان را فراموش نکنید و جایگاه تان را به عنوان یک فرد مستقل نادیده نگیرید.
خودتان هستید؟
خودرای نیستید و نظر او را در همه ابعاد مورد توجه قرار می دهید اما عقاید تان هم برایتان با ارزش است و به خاطر دیگران اصولتان را کنار نمی گذارید. می دانید که باید استقلال مالی، عقیدتی و شخصیتی داشته باشید. شما این استقلال را با زور به دست نمی آورید بلکه در جریان زندگی آن را به یک اصل تبدیل می کنید.
منبع : aftabir.com
ویدیو مرتبط :
همسر عزیزم
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
همسر عزیزم به من نچسـب!
شما هم گاهی فکر میکنید هرچه بیشتر به همسرتان بچسبید عاشقترید و گاهی گمان میکنید هرچه بیشتر فاصله بگیرید، مستقلترید؟ اما اگر بخواهید خوشبخت ادامه دهید و خوشبخت بمانید، باید خیلی زود نقطه تعادل زندگیتان را پیدا کنید.
مجله سیب سبز: گاهی از این طرف بام میافتید و گاهی از آن طرف. گاهی میگذارید که همسرتان شما را در بند خود بکند و گاهی هم از ترس زندانی شدن، کیلومترها از او فاصله میگیرید. گاهی عشق و دلبستگی را با وابستگی اشتباه میگیرید و گاهی هم جای استقلال را با فاصله گرفتن و دور شدن عوض میکنید. به شما حق میدهیم که در آغاز راه یكسری اصول را ندانید اما اگر بخواهید خوشبخت ادامه دهید و خوشبخت بمانید، باید خیلی زود نقطه تعادل زندگیتان را پیدا کنید. شما باید بدانید که کجای این رابطه قرار دارید و همسرتان هم کجا نشسته است. زندگی مشترک، نه میدان جنگ است و نه جای مسابقه. پس نه سعی کنید که خودتان را مثل یک قربانی شکستخورده ببینید و نه اینکه از او در ذهنتان چنین حریفی بسازید.
میترسید بگذارد و برود؟
دوست دارید او را به خودتان زنجیر کنید. فکر میکنید اگر مدام مراقبش باشید تا ابد با شما میماند. بزرگترین ترس زندگیتان این است که روزی چشمش جای دیگری بیفتد و دیگر شما را نبیند و نخواهد. ترس از اینکه از دستش بدهید. ترس از اینکه تنها شوید و دیگر هیچکس شما را نخواهد. همین ترسها باعث میشود تا بخواهید او را از سادهترین آزادیهایش محروم کنید. دوست دارید در مهمانیها به او بچسبید و از اینکه بدون شما بخواهد پایش را بیرون از خانه بگذارد کلافه میشوید. آنقدر دوست دارید که او فقط و فقط برای شما باشد که دلتان میخواهد در خانه حبسش کنید و نگذارید آفتاب و مهتاب ببیند.
این نشانهها را دارید؟
اگر شما به بهانه عشق یا ترس از تنهایی، محدودیتهای عجیب و غریبی برای شریک زندگیتان وضع میکنید و همیشه از اینکه او را از دست بدهید میترسید، باید بگوییم که به جای عاشق بودن، شما درگیر وابستگی شدهاید؛ وابستگیای که میتواند زندگیتان را از هم بپاشد.
بگذارید زندگیاش را بکند
از کنار او بودن لذت ببرید اما بدانید مثل هر آدمی، به لحظاتی احتیاج دارد که در آنها بدون حضور شما وقت بگذراند. لحظات بودن با دوستان، فوتبال دیدن، گپ زدن در مهمانی و زمان های دیگری که مثل روزهای قبل از ازدواج، بدون شما آنها را تجربه میکند. حتی گاهی نیاز دارد تنها در خیابان قدم بزند و حتی بدون مزاحمت، چرت بزند!
دوست دارید در هر دقیقه هزار بار بگویید که دوستش دارید. اصلا این حس دوست داشتن آنقدر در وجودتان شعلهور است که نمیتوانید حتی برای یک روز هم که شده، آن را تنها در عملتان بروز دهید و به زبان نیاورید. برای نشان دادن این حس، هر نیمساعت یکبار برایش چند پیام میفرستید و 6-5 باری هم در ساعات کاری، تلفنی حالش را میپرسید تا او را مطمئن کنید که عاشقش هستید. محال است که هر هفته یک کادو از شما دریافت نکند یا دستهدسته گل از شما تحویل نگیرد. روز تولدش را به یک روز خارقالعاده بدل میکنید و سرتاپای خانه را گل میریزید تا بداند که برای شما یک آدم خاص است.
این نشانهها را دارید؟
اگر نمیتوانید هیجان عشقتان را مهار کنید و در عین عاشق بودن و رمانتیک بودن، مثل یک آدم عادی زندگی کنید، پس وابستگی را با عشق اشتباه گرفتهاید. در به کار بردن این ترفندها اغراق نکنید و آنها را هم به نوعی روزمرگی که دیر یا زود کسالتآور میشود تبدیل نکنید.
به اندازه لازم و کافی عاشق باشید
همه میدانند که عاشقش هستید. برای تولدش از مدتها قبل برنامهریزی میکنید و گاهی بیبهانه با یک هدیه کوچک وارد خانه میشوید.
او شریک واقعی زندگی شماست؛ در شادی و غم، در آرامش و سختی، در سلامت و بیماری. گاهی با کمی هیجان به وجدش میآورید اما در کنارش، آرامش یک زندگی کاملا عادی را هم دارید.
حریم خصوصی در زندگی مشترک برایتان معنایی ندارد. از همان لحظهای که پیمان مشترکتان را بستید، گمان میکنید که باید همه چیز مثل بلور شفاف باشد و او حتی در افکارش هم شما را راه دهد. رمزهای کاربریاش را گاهی با مهربانی و اگر لازم شود با قهر، بحث و خشونت میگیرید و هرازگاهی به حسابهای کاربریاش سرک میکشید تا مطمئن شوید که شهر در امن و امان است. با آمدن هر پیامک به سمت تلفن همراهش میدوید و اگر کوچکترین مقاومتی کند، بدترین فکرها به ذهنتان راه پیدا میکند. گاهی سر زده به محیط کارش میروید و گاهی سری به کیف و وسایل شخصیاش میزنید.
این نشانهها را دارید؟
اگر فکر میکنید تنها با نظارت شماست که این زندگی دوام پیدا میکند، باید در مورد تفکراتتان جدی تجدید نظر کنید. شما میگویید که باید نگرانیهایتان را درک کند اما او حس میکند که در این زندگی، حریم خصوصیاش و هویتش را از دست داده است.
عشق، فاصله و زندگی
برای اینکه یک عاشق واقعی باشید، نیازی به چنین توهماتی ندارید. در زندگی مشترک شما، اصل بر صداقت است و این پیشفرض را دارید که اگر روزی این اصل خدشهدار شد، واکنش مناسب را نشان خواهم داد. خوب میدانید که حق ندارید قبل از آنکه چیزی ببینید، با گرفتن حریم خصوصی همسرتان، او را نسبت به خود بدبین و پرکینه کنید.
وقتی که خسته از کار برمیگردد، به پیشوازش نمیروید. فکر میکنید آدمها به همین سادگی پررو میشوند و البته گمان میکنید که آنقدر جای پای عشقتان محکم است که دیگر نیازی به این تشریفات ندارید. به خودتان میگویید مگر من کارگر اختصاصی او هستم که غذای امشب را بار بگذارم و دلیلی ندارد که از خواب نیمروزیام صرفنظر کنم و قبل از آمدنش چای درست كنم. تنها چیزی که به آن فکر میکنید، روشن کردن چنین تکلیفهایی است و گمان میکنید که او نهتنها باید کارهای مربوط به خودش را انجام دهد، بلکه باید جور شما را هم بکشد و فقط از این راه است که نمیگذارید «دور بردارد!»
این نشانهها را دارید؟
در یک زندگی متعادل، آدمها پابهپای هم پیش میروند و اگر قدمی برمیدارند، آن را با لذت به زندگی مشترکشان تقدیم میکنند. در چنین زندگیای افراد گمان نمیکنند که همیشه در معرض سوءاستفاده هستند و با جان و دل به عشقشان و زندگیشان رسیدگی میکنند.
حسابرس خوبی باشید
میدانید زندگی حساب و کتاب دارد و تمام بار آن را روی دوش خودتان نمیاندازید اما در عین حال، سهم او را هم از این زندگی نادیده نمیگیرید. میدانید که او هم مثل شما میتواند گاهی خسته، بیحوصله یا بیمار باشد. انتظاراتی از او دارید که خودتان هم از عهده برآورده کردنشان برمیآیید و هیچوقت برای کوبیدن میختان باری بیشتر از توانش روی دوشش نمیگذارید.
فکر میکنید کیف پول شماست؟
به ازدواج به عنوان ابزاری برای ارتقای سطح زندگیتان نگاه میکنید. گمان میکنید هرکه طاووس میخواهد باید جور هندوستان را هم بکشد و فکر میکنید حالا که لطف کردهاید و بله را گفتهاید، نباید حسرت چیز دیگری به دلتان بماند. وقتی به شکست مالی میرسد، ناامید میشوید و در ذهنتان فکر میکنید که چرا با چنین انتخابی، خودتان را به دردسر انداختهاید. گمان میکنید هیچ مسئولیتی در قبال حساب و کتاب زندگی ندارید و اگر هم چند ریالی پول به دستتان برسد، به عنوان دارایی شخصیتان روی آن حساب میکنید. از نظر شما آنچه او دارد متعلق به شماست و آنچه شما دارید هم متعلق به خودتان است.
این نشانهها را دارید؟
اگر بخواهید در زندگی مشترکتان مدام حق و وظیفه تعریف کنید و تنها از طرف مقابلتان انتظار داشته باشید به جایی نمیرسید. اگر یکسری مسئولیتها را تنها به او واگذار میکنید، باید این واقعیت را بپذیرید که برخی مسئولیتها هم تنها برعهده شماست.
جیب و مسئولیتهای مشترک
محدوده خودتان را میدانید و او هم میداند که تا کجا باید از شما و خودش انتظار داشته باشد. بدون آنکه او را در عمل انجام شده قراردهید، قبل از ازدواج تعیین کردهاید که مسئولیتهای مالی و سایر مسئولیتها بر عهده کدامتان است، اما در عین این مرزبندیها، هدف اصلی شما منافع مشترکتان است و همانطور که به فکر منافع او هستید، به فکر خودتان هستید.
فکر میکنید حالا که وارد یک وادی مشترک شدهاید، باید خودتان را فراموش کنید و عنان زندگی را به دست کسی بسپارید که از شما قدرتمندتر یا باهوشتر است. گمان میکنید که او مرد خانه است و میتواند شما را مدیریت کند. او برایتان تصمیم میگیرد که کار کنید یا درس بخوانید. او تصمیم میگیرد که موهایتان را چه مدلی بزنید یا لباس چه رنگی بخرید. او بر تمام زندگی شما تسلط دارد و شما از بیشتر کردن قدرتش لذت میبرید و آرامش میگیرید. از نظر شما اقتدار او باعث آرامش بیشترتان میشود و از اینکه مسئولیتی در قبال او و زندگیتان نداشته باشید، لذت میبرید.
این نشانهها را دارید؟
شاید با هیجانی که در آغاز زندگی دارید، بتوانید این وضعیت را تحمل کنید اما به مرور دلتان برای خودتان و استقلالتان تنگ میشود. اگر میخواهید خوشبختیتان ادامه پیدا کند، خودتان و استقلالتان را فراموش نکنید و جایگاهتان را به عنوان یک فرد مستقل نادیده نگیرید.
خودتان هستید؟
خودرای نیستید و نظر او را در همه ابعاد مورد توجه قرار میدهید اما عقایدتان هم برایتان با ارزش است و بهخاطر دیگران اصولتان را کنار نمیگذارید. میدانید که باید استقلال مالی، عقیدتی و شخصیتی داشته باشید. شما این استقلال را با زور به دست نمیآورید بلکه در جریان زندگی آن را به یک اصل تبدیل میکنید.