سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
هرروز جلوی آینه این سوالها را از خود بپرسید
تاکنون برایتان پیش آمده است جلوی آینه بروید و با خود حرف بزنید؟ از خود سوال بپرسید و از نگاه دیگران خود را نگاه کنید؟ اگر نشده به شما توصیه میکنیم این کار را یک بار هم که شده انجام دهید. جلوی آینه، روبهروی خود بایستید و سوالهایی که در ادامه ذکر کردهایم را از خود بپرسید. هر چه بیشتر این کار را انجام دهید، تغییرات بیشتری در زندگی خود ایجاد خواهید کرد.
با پاسخ این سوال ها، همه تصمیمات و واکنش های شما به زندگی در آن روز تغییر خواهد کرد.
1. چه کسی در مراسم ختم من از همه بیشتر برایم گریه می کند؟
به قول حمید مصدق: گاه می اندیشم، خبر مرگ مرا به تو چه کس می گوید ؟ آن زمان که خبر مرگ مرا، از کسی می شنوی، روی تو را کاشکی می دیدم!
در پاسخ به این سوال به افرادی می رسید که بیش از همه شما را دوست دارند و با صداقت به شما عشق می ورزند. بنابراین با آنها صادق و مهربان تر باشید. این فکر باعث می شود تا احساسات شما تغییر کنند.
2. آیا به اندازه کافی در کنار افرادی که واقعا دوستم دارند، هستم؟ زمان کافی به آنها اختصاص می دهم؟
مطمئن باشید که خیر. اما بدانید این افراد به دلیل علاقه زیادی که به شما دارند، احساس خوب و انرژی زیاد به شما می دهند. حتی باعث می شوند تا به خود نیز احساس خوبی داشته باشید.
3. دوست دارم چه کسی در مراسم تدفین من بیش از همه گریه کند؟
افرادی که به ذهن شما می رسند کسانی هستند که بیشتر مواقع آنها را نادیده می گیرید. شما شاید مراقب یا نگران آنها باشید اما احتمالا هرگز قدردان آنها نبوده اید. از این قدرنشناس بودن دست بردارید.
4. آیا از گفتن محل کارم به دیگران احساس افتخار می کنم؟
اگر این طور نیست، باید کمکم به دنبال یافتن شغل جدید برای خود باشید. مقام و منصب آدم ها گذرا و موقتی هستند. پول هم یک روز هست و یک روز نیست. اما غرور انسان ها چیزی است که همیشه بوده و همیشه هم خواهد بود.
5. آیا شغل من طوری هست که دوست داشته باشم فرزندم راه مرا ادامه دهد؟
برخی مشاغل هستند که به دلیل مشکلات زیاد، انسان ها دوست ندارند فرزندانشان راه آنها را ادامه دهند. دلیل آن نیز متفاوت است، سختی کار، ناامنی شغلی، حقوق کم، مشتری های غیرقابل تحمل و ... اگر مشغول کاری هستید که به فرزند خود توصیه می کنید هرگز آن را ادامه ندهد، چرا خودتان آن را انجام می دهید؟
بدون شک دوست دارید فرزند شما زندگی آرام و بی دردسری داشته باشد. خود شما هم لایق این نعمت ها هستید. پس یا آن کار را ترک یا مشکلات آن را برطرف کنید. همان طور که آینده بهتری را برای فرزند خود می خواهید، برای خودتان هم آینده بهتر رقم بزنید.
6. آیا احساسات امروزم با دیروزم فرق دارند؟
باید این طور باشد. باید هر روز احساسات متفاوت از دیروز خود داشته باشید. هر چه قدر هم که کم و کوچک، اما نباید امروز و دیروز شما یک شکل و یک جور پیش بروند.
7. آیا بیشتر از اینکه «بله» بگویم، «نه» می گویم؟
اگر این طور باشد باید بداند روزهای شما فرق چندانی با هم ندارند و این بسیار ناراحت کننده است. زیرا پس از مدتی انسان به روزمرگی می رسد و همه چیز به نظرش تکراری می شود.
8. به جای زمان، پول هزینه می کنم؟
آیا برای جبران نبودن در کنار فرزند خود، یا شرکت نکردن در مراسم مدرسه او برایش اسباب بازی یا لباس می خرید؟ آیا می خواهید زمانی را به او اختصاص نداده اید رابا پول برایش جبران کنید؟ این را شاید در مورد افراد دیگر همچون همسر خود نیز انجام دهید.
یا اینکه برای خود یا خانه خود وسایلی می خرید تا کارهایتان سریع تر انجام شود، اما حاضر نیستید عادت های بد کاری خود را ترک کنید. یا دستگاه های بدنسازی برای خود می خرید تا در فرصت هایی که در خانه هستید ورزش کنید تا مجبور نشوید باشگاه بروید.
لباس ها گران قیمت اندام شما را زیباتر نشان نمی دهند. وسایل و اپلیکیشن و ... نیز این کار را انجام نمی دهند. شما نمی توانید با پول زمان های خوب و مفید زندگی خود را خریداری کنید. شاید بتوانید به طور موقت چیزی را در زندگی تغییر دهید، اما مطمئن باشید پایدار و دایمی نیست.
این را نیز به خاطر داشته باشید: فرزند شما بازی ویدئویی که برای او خریده اید را فراموش خواهد کرد، اما بعدازظهر شادی که در کنار یکدیگر دارید را هرگز فراموش نمی کند.
9. آیا خود را یک «اسم خاص» می دانم؟
به طور مثال: من مخترعم. من سخنگوی قابلی هستم. من نویسنده ام.
اگر این طور است که زندگی خود را خیلی محدود کرده اید.
تصویر کلی از خودتان داشته باشید؛ اما به جای اینکه بر مهارت های خود تمرکز کنید، به ذات خود و به شخصیت خود توجه کنید. این باعث می شود تا مهارت های دیگر را نیز بیاموزید و فقط به یک چهارچوب خاص اکتفا نکنید. فعالیت ها، هیجانات و تفریحات متنوع را تجربه کنید. خود را با کاری که انجام می دهید محدود نکنید. خود را قاببندی نکنید. هرگز به خود برچسب نزنید. فردی باشید که فعل های گوناگون دارد و می تواند تعداد آنها را افزایش دهد.
10. آیا من باعث می شوم تا دیگران حس خوبی به خود پیدا کنند؟
تحسین و تشویق های ناخواسته تاثیر بسیاری در روحیه انسان ها دارد. هر روز همه انسان ها حداقل یک کار خوب در زندگی خود انجام می دهند. سعی کنید خوبی های آنها را ببینید و برای این مزیت، آنها را تشویق و تحسین کنید. این باعث می شود تا حس خوبی به خود و به زندگی پیدا کنند. در نتیجه شما نیز انرژی مثبت بیشتری از آنها دریافت خواهید کرد. این یک معامله دوسر سود است. خود را از آن بی نصیب نکنید.
11. آیا خود را می ترسانم؟
اگر نمی ترسانید که عالی است. البته کار مهمی هم نکرده اید، زیرا همه باید این طور باشند.
خود را با نگرانی از آینده، مرگ، مشکلات مالی و ... نترسانید، بلکه به مسایلی فکر کنید که باعث می شوند از انجام کارهای خوب خود هیجان زده شوید. کارهایی که با خوشحالی به خود بگویید: وای خدای من! باورم نمی شود این کار را انجام داده ام.
همه انسان ها ترس های متعددی در زندگی شخصی خود دارند. اما نباید اجازه دهید این نگرانی ها شما را عصبی یا ناامید کنند. با هر ترس و نگرانی که برای انسان ایجاد می شود، یک بار در درون خود می میرد. بنابراین، ناخواسته خود را در مرگ تدریجی گرفتار نکنید.
شما زنده هستید و باید به معنای واقعی کلمه زندگی کنید. هر انسانی فقط یک بار فرصت زندگی کردن دارد. قدر آن را بدانید.
منبع:برترین ها
ویدیو مرتبط :
سوال بپرسید...
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
علی فلاحیان: می خواهم رئیس جمهور شوم، سوال اقتصادی بپرسید/بس است هستهای؛ غنیسازی نمیخواهیم
هفته نامه تجارت فردا گفت وگویی با علی فلاحیان وزیر اسبق اطلاعات داشته که او در این گفت وگو،حرف های قابل توجهی مطرح کرده است.
علی فلاحیان؛ نامش به وزارت اطلاعات و بزرگترین بحران امنیتی این تشکیلات و چند معاون پرحاشیهاش گره خورده است. هرچند قرار ما و او «اقتصاد» بود اما کم نبود سوژههای اقتصادی دوران وزارت وی؛ پروندهای ضخیم از فعالیتهای اقتصادی وزارت اطلاعات در دوران او تا دهها پرونده مهم اقتصادی دهه 70 که یک پایهاش وزارت اطلاعات بود. از بخشنامههای خاص تا شورش کارگری اسلامشهر. به هیچ یک جواب نمیدهد. میگوید: «میخواهم رئیسجمهور شوم. سوال اقتصادی بپرس؛ حالا شاید یک بار دیگر با شما گفتوگو کردم و یک بار برای همیشه در مورد آن حاشیهها حرف زدم.» تابوشکنی دارد حرفهایش. از آن چیزهایی که مسلماً اگر فلاحیان نباشی امنیت بیانش را نداری: «بس است هستهای؛ غنیسازی نمیخواهیم؛ به دانشش رسیدیم.» پیشبینی میکند آمریکاییها هم گفتوگویش را ترجمه میکنند و میخوانند و به کنایه یا جدی- قضاوت با شما- میگوید برای اوبامای آمریکا و بحرانهایش، پیامی دارد که اگر میخواهند بشنوند باید 100 میلیون دلار خرج کنند.
ماجرای ویلای علی فلاحیان
* والله اول بار این حرفها را اکبر گنجی گفت. من نه ویلایی دارم و نه آهویی . یک کسی یک چیزی میپراند و من هی باید جوابش را بدهم. پخش همین حرفها سبب وهن موضوع میشود. اما واقعاً دروغ است. اصلاً توی این نظام، آن هم بین این حزباللهیها کسی میتواند ویلا داشته باشد، آن هم با آهو؟
* آقای گنجی وقتی حرفهایش و دروغهایش را علیه من شروع کرد، اینها هم شاملش بود. همان موقع گفتم این طوری نیست و دروغ میگوید. اما خب چه کار کنیم؟ بالاخره جوسازیهایی بود.
فعالیت اقتصادی وزارت اطلاعات
* ببینید اینها تجارت واقعی نمیکنند. به صورت صوری است. برای جمعآوری اطلاعات. این مقولات هم خیلی پیش رفته است و آقای یونسی اصلاً این مسائل را نمیفهمند که بخواهند بگوییم ما بستیم و باز کردیم.
* همان طور که خارجیها میگویند سیستم اطلاعاتی ما خیلی پیشرفته، هوشمند و آرام بود. مگر شهر هرت است که ما کار اقتصادی کلان بکنیم که روی بازار تاثیرگذار باشد؟ بعد مجلس داریم؛ شورای نگهبان داریم؛ رهبری داریم؛ اصلاً حق بود این آقایان این کار را ببندند. چون این مقوله را نمیشناسند. معنی این مقوله پیشرفته را نمیشناسند.
* جمعآوری اطلاعات، تجزیه و تحلیل و هدایت کشور؛ آن موقع وزارت اطلاعات در رشد اقتصادی و هدایت اقتصادی کشور نقش داشت.
* ما باید به هیات دولت گزارش میدادیم. مشورت میدادیم. این جزو وظایف وزارت اطلاعات است که در همه زمینهها جمعآوری اطلاعات کند و اطلاعات لازم و به موقع را به دستگاهها بدهد. همین الان هم اینها (مسوولان وزارت اطلاعات) این شناخت را ندارند. این کار پیچیده است.
* کار وزارت اقتصاد ، کار دیگری بود. جمعآوری مالیات و...؛ وزارت اطلاعات اسمش اطلاعات است باید هر دادهای را به هر شکلی جمع میکرد.به این شرکتها گیر ندهید. ولش کنید. همین قدر که گفتم کافی است و غنیمت.اینها ایدههای پیشرفته جهانی بود.
* کیان تایر مربوط به صندوق بازنشستگی وزارت بود. البته در مورد آن هم یک کاری کردیم تا به مدیران برخی موارد را ثابت کنیم؛ یک بحث مفصل بود که صنایع ما در چه وضعی است. برخی میگفتند صنایع ما فرسوده است و باید آن را جمعآوری کرد. برخیها میگفتند باید صنایعمان را مودی فای(نوسازی) کرد. برخی میگفتند این کار هم نتیجه ندارد. ما آمدیم یک شرکتی را که منحل شده بود برای صندوق بازنشستگیمان خریدیم و «مودی فای» کردیم. چهار شیفتش کردیم.
* آقای محجوب میگفت کارگرها قبلاً دوست داشتند بروند شرکت نفت؛ شما چه کار کردید که حالا همه دوست دارند بیایند کیان تایر کار کنند؟ آن موقع اسمش کیان تایر بود الان اسمش البرز شده.
* حالا میگویم چه بلایی سر وزیر صنعت آوردیم. ما گفتیم ببینید یک کارخانه ورشکسته را مودی فای کردیم و تولیدش را به حداکثر رساندیم؛ 48 هزار تن تقریباً، و بعد تمامش را صادر کردیم. بعد وزارت بازرگانی آن زمان ...
* اصلاً همهاش را دادیم به خارج تا به اینها ثابت کنیم لاستیکی را که در ایران نمیخرند، همهاش مشتری خارجی دارد. بعد جلو صادراتش را گرفتند.
آل اسحاق جلوی فعالیت هایمان را گرفت
* همین آقای آلاسحاق گفت لاستیکی را که خودمان در داخل به آن نیاز داریم، برای چی صادر میکنید و نگذاشت. سعی کردند کار را از ما بگیرند. خیلی سنگاندازی کردند. اما ما میخواستیم کاری کنیم که به وزرا بگوییم صنایعمان خوب است و شما وقت نمیگذارید و فکر نمیکنید. همینها، آنجا گفتند ما نخ تایر نداریم، من همان جا گفتم یا نخ تایر در داخل تولید میکنید یا من کارش را میزنم؟ بعد دولت تصویب کرد که بزنند. بعد من بدون اینکه ایران پولی بدهد، مناقصه بینالمللی گذاشتم و وزارت صنایع گفت این کار 250 میلیون دلار پول و سرمایه میخواهد. اما با مناقصه من، آلمان با 35 میلیون دلار برنده شد. آن هم نه اینکه پولی بخواهند. بلکه 25 درصد از محصول را قرار شد ببرند.
* نخ تایر زنجان را ما درست کردیم بعد کیان تایر؛ فقط هم میخواستیم بگوییم چگونه میشود کشور را ساخت. چگونه میشود صنعت را مودی فای کرد بعد از آن هم «سیدی» زدیم. کپسول زدیم. در حالی که اینها میگفتند اینها »هایتک» هستند و نمیتوانید بزنید. تحریم هم بود اما ما این کار را کردیم تا نشان بدهیم میشود این کارها را کرد. اما به شرطی که از دانش استفاده کنیم.
* این حرف معنیاش در ذهن عادی این است که وزارت اطلاعات قدرت دارد و همه از او میترسند و همه راهها برایش باز است. در حالی که اولاً این کار رشته ما نبود. دوماً راه هم برایمان باز نبود. همین حرفهایی که شما میزنید را آنها هم میزدند و میگفتند این کارها چه ربطی به وزارت اطلاعات دارد؟ فشار هم داشت اما ما کردیم و شد.
* خیلی جوسازی شد. ما را خیلی زدند. چه کسانی زدند؟ همان شرکتهای خارجی به واسطه؛ آنهایی که منافع داخلیشان به خطر افتاد به واسطه پول دادند و تبلیغات کردند در روزنامهها علیه کار وزارت تا کار باز بماند. من که کار را تعطیل نکردم. اما خب بعد از من دیگر...
* راجع به اقتصاد سوال کن؛ چرا در مورد وزارت سوال میکنی (خنده). میخواهیم رئیسجمهور شویم، خرابش میکنی.
* امنیت اقتصادی چی هست؟ جوکه.
ماجرای اختلاس وتخلف بانکی
* میتوانم این را جواب بدهم اما وقتتان گرفته میشود. ببینید اصلاً همه اینها تقصیر شماهاست. تقصیر مطبوعات است. دروغین میگویید اختلاس. نه معنی اختلاس را میدانید. نه معنی تخلف اداری را میدانید. یک چیزی را شلوغ میکنید، بزرگش میکنید و تبلیغات میکنید. اختلاس یعنی توطئه برای بالا کشیدن اموال دولتی در همکاری با کارکن دولت. این چیزهایی که شما میگویید که اسمش اختلاس نیست. اینها تخلف در بانک و بنگاههای اقتصادی بوده.
* نمیخواهم بگویم اصلاً خلافی رخ نداده اما اساس قضیه این است که سیستم نظارتی ما که یکیش همین آقای پورمحمدی باشد، سواد ندارد. سواد نظارت ندارد. یکیش هم خود مجلس؛ سواد نظارت ندارد.
* نروید سراغ دوران وزارت من؛ اینها به درد شما نمیخورد. به درد جامعه هم نمیخورد. کسی هم چیزی گیرش نمیآید.
نقد سیاست های ارزی
* نمایندهها شما را سرکار گذاشتند. ببینید قیمت ارز بالا رفتنش چند عامل داشت.
* کسانی هستند که در بازار یک میلیون تا 10 میلیون دلار میآورند و بازار را به هم میریزند. به همین دلیل من با بورس ارز مخالفت کردم. اینها میآیند با این کارشان قیمت دلار را بالا پایین میبرند. اینها اخلالگر بازار هستند و هیچ کشوری اجازه نمیدهد که اخلالگر در بازار کار کند. وظیفه وزارت دقیقاً همین است که این افراد را شناسایی کند و به قوه قضائیه اطلاع دهد. اگر وزارت اطلاعات این کار را کرده که هیچ؛ اگر نکرده که وظیفهاش را انجام نداده است.
* بخواهیم قیمت ارز را پایین بیاوریم باید مرزها را ببندیم تا جلو قاچاق را بگیریم. یا مثلاً وقتی تحریم هستیم چرا باید قانون تجارت جهانی را اجرا کنیم؟ من الان صادقانه میگویم نمیدانم در این مورد وزارت اطلاعات چه کاری کرده یا نکرده. من واقعاً 16 سال است که دیگر در این وزارتخانه حضور ندارم. اما یک نفر هم میتواند با 50 میلیون دلار قیمت ارز را بالا و پایین برد. حالا جمشید بسمالله باشد یا...
* ما باید تورم را به صفر برسانیم. من به عنوان کاندیدای ریاستجمهوری این را گفتم. چون تورم به همه جامعه صدمه میزند.
* وقتی خواستند یارانه بدهند من سخنرانی کردم در خبرگان که اگر شما از هدفمندی کسب درآمد داشتید یارانه بدهید به مردم. اگر به دست نیاوردید استقراض نکنید و اینها از بودجه وزارتخانهها پول برداشتند و یارانه به مردم دادند و حتی سه ماه زودتر دادند و حتی بیشتر از رقم مصوب دادند. اینها پول نداشتند، گفتند از بودجه فلان وزارتخانه برمیداریم و بعداً از فروش نفت و گاز جایگزین میکنیم اما بعد نشد و کم آمد، بعدش آمدند حدود 10 هزار تا از بانک مرکزی پول برداشتند.چرا مجلس از اول نظارت نکرد؟ مجلس مسوول است.
* من از آقای توکلی لجم میگیرد. چون مطبوعاتی است و منبری است. شما یا میدانی دولت دارد استقراض میکند و برمیدارد یا نمیدانی. اگر نمیدانی که بیخود رفتی آنجا.
* اگر نماینده ها زورشان نمیرسید بگویند آقا ما نمیتوانیم به وظیفه نمایندگیمان عمل کنیم. خب استعفا بدهند. چون نمیتوانی کار کنی خب استعفا بده.خب وقتی که نمیتوانند بیمار را خوب کنند باید استعفا بدهند. نماینده مجلسی که از انجام کارش ناتوان است، استعفا باید بدهد.
* استیضاح چیه؟ الکی است. یا اینها ناظر بر حسن اجرای قانون هستند یا نیستند. یا مجلس در راس امور است یا نیست. باید از ریز و درشت کار دولت خبر داشته باشند. بگویند آقا ما این کارت را تصویب نکردیم. آقای احمدینژاد یا باید مصوبه مجلس داشته باشد یا اجازه رهبری داشته باشد. باید به بهمنی میگفتند آقا پول نده؛ اگر بدهی، همین الان پرونده برایت میکنیم میفرستیمت دادگاه؛ چون نمیتواند خلاف قانون کند.
* این مجلس مهمترین کارش این بود که جلو احمدینژاد را بگیرد. این نماینده اگر ناتوان است باید استعفا بدهد اما این کار نکردند و تورم را به کشور تحمیل کردند. حالا راهحل این است که دولت 60 هزار میلیارد تومان به بانک مرکزی بدهی دارد حداقل نصفش را برگرداند به بانک مرکزی. تا حداقل قرض به بانک مرکزی پنج درصد تولید ناخالص ملی باشد نه 10 درصد. پنج درصد را به بانک مرکزی برگردانند.
* دولت بزرگ شده، کلاه سرمان گذاشتند که سه وزارتخانه ادغام کردیم. اینها میآیند یک وزیری که نمیتوانست یک وزارتخانه را اداره کند مسوول دو وزارتخانه میکنند بعد اسمش را میگذارند کوچکسازی دولت.
* ببینید دنیا پذیرفته که خر ایران از روی پل گذشته.بله؛ همین الان هم توقف غنیسازی کنیم مشکلی نیست. ایران دانش غنیسازی را میخواست که الان در اختیار دارد. حتی اگر آنها به ما حمله کنند. ما میخواستیم به جایی برسیم که از این جهت خاطرمان جمع شود. ما به این مرحله رسیدیم و تحمل تحریم هم کردیم.
* هیچ مشکلی نیست. ایران در مورد هستهای خرش از پل گذشته است.لازم نداریم 20 درصد غنیسازی کنیم یا نه؛ چون دانشش را داریم. اینها هم از همین ناراحتند.ایران الان هر توافقی بکند در موضع ضعف نیست. برای همین هم آنها با پیشنهادهای ما موافقت نمیکنند. بدجنسها میدانند ایران توانایی دارد.
* با رئیسجمهور باید تعامل کرد نه دعوا؛ اما نباید آن قدر هم شل بود که کسی در وزارتخانهاش دخالت کند. وزیر با رئیسجمهور باید تعامل کند. اما معنی تعامل یعنی یکجا من کوتاه میآیم یکجا رئیسجمهور. اما اگر جایی تشخیص دهم که کیان وزارت و منافع کشور ضربه میخورد تسلیم نمیشوم و در نهایت کنار میروم. اختیار رئیسجمهور است که بگوید از فردا نیا. یا من بگویم دیگر نمیایم. اما نباید گذاشت کار به اینجا برسد.... /khabaronline.ir