سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

مامان از من فاصله نگیر



 

 

اضطراب در کودکان

 

 

ازاختلال اضطراب جدایی چه می دانید؟

 

اضطراب جدایی شایع‌ترین اختلال اضطرابی در کودکان و نوجوانان زیر 18 سال می‌باشد. هسته اصلی و زمینه‌ای این اختلال، اضطراب و نگرانی شدیدی است که کودک هنگام جدا شدن از اشخاص مهم زندگی خود تجربه می‌کند. این افراد کسانی هستند که کودک شدیدا به آنها دلبستگی دارد که به‌طور عمده شامل مادر و پدر می‌گردد.

 

کودک نگران است که مبادا آسیبی متوجه والد و یا خود او گردد طوری که منجر به جدایی آنها از یکدیگر گردد. او نگران است که والد خود را از دست دهد. می‌ترسد که حادثه‌ای ناگوار و اتفاقی ناخواسته او را از والدش جدا کند، حادثه‌ای مثل تصادف، قتل، گم کردن راه خانه، دزدیدن شدن و ...


برای کودکانی که اضطراب جدایی دارند رفتن به مدرسه معضل و کشمکشی عذاب‌آور بین کودک و پدر و مادر است



چنین کودکی در مقابل هر واقعه‌ای که منجر به جدایی او از عزیزش گردد مقاومت نشان می‌دهد، مانند: تنها خوابیدن، تنها ماندن در منزل، رفتن به مهد کودک و مدرسه و بیرون رفتن از منزل والدین. به‌طور مثال کودک حاضر نیست شب را در اتاق و رختخواب خودش بگذراند. او گاه با فریاد و اعتراض، گاه با خواهش و التماس و چانه زدن، گاه با والدین بخوابد.

 

حتی اگر والدین با هزاران ترفند او را در اتاق خودش بخوابانند، نیمه‌شب، آهسته به اتاق خواب والدین پناه می‌برد و جالب اینجاست که حاضر است هر ذلت و خواری را به ‌تن بخرد اما در اتاق آنها بماند. حتی فضایی نامناسب در اتاق والدین را به تختخواب شیک و جدید خود و تزئیناتی که مادر برای راضی کردن او در اتاق خودش تدارک دیده ترجیح می‌دهد.

 

 

کودک مضطرب



ممکن است شب‌ها دچار رویا و کابوس‌هایی وحشتناک با محتوای جدایی گردد یا بدخواب گشته و خواب منقطعی داشته باشد و پس از هربار بیدار شدن حضور والدین را چک کند. برای کودکانی که اضطراب جدایی دارند رفتن به مدرسه معضل و کشمکشی عذاب‌آور بین کودک و پدر و مادر است، کودک درخواست می‌کند تا در منزل بماند و التماس می‌کند که مدرسه و مهد نرود و یا با گریه و فریاد، اعتراض خود را در مقابل جدایی نشان می‌دهد و یا دچار علائم جسمی اضطراب مثل سردرد، دل‌درد، سرگیجه، حالت تهوع و استفراغ شده که منجر به نگرانی والدین و در نهایت ماندن کودک در منزل می‌گردد.

 

 

هرچه سن کودک کوچک ‌تر باشد علائم بیشتری را نشان میدهد. بچه‌های کوچک‌ تر معمولا به والد خود می‌چسبند، گریه می‌کنند، التماس می‌کنند، چانه می‌زنند تا از مادر جدا نشوند. کودکان 8-5 ساله بیشتر نگران آن هستند که مبادا واقعه و حادثه‌ای مصیبت‌زا برای والدینشان رخ دهد. بچه‌های 12-9 ساله هنگام جدا شدن از والد ناراحتی شدیدی را از خود نشان می‌دهند و نوجوانان بیشتر از علائم جسمی مثل درد، سردرد، حالت تهوع و استفراغ شاکی هستند و با این دلایل از رفتن به مدرسه امتناع می‌کنند.

 

 

هر چند که تمام کودکانی که از رفتن به مدرسه امتناع می‌کنند اضطراب جدایی ندارند و دلایل دیگری مثل: افسردگی، ترس از مدرسه، ترس از همکلاسی‌ها، معلمان، قوانین و مقررات مدرسه و اختلال سلوک و ... می‌توانند علل امتناع کودک از رفتن به مدرسه باشند ولی شایع ‌ترین دلیل این مسئله اختلال اضطراب جدایی است.

 



هسته اصلی و زمینه‌ای این اختلال، اضطراب و نگرانی شدیدی است که کودک هنگام جدا شدن از اشخاص مهم زندگی خود تجربه می‌کند

 

 

اضطراب در کودکان

 


علت اضطراب جدایی چیست؟



اکثر کودکان هنگام جدایی والدین، درجاتی از اضطراب و ناراحتی را نشان می‌دهند. در مرحله‌ای از سن کودک (بین 18 ماهگی تا 3 سالگی) این ترس و اضطراب یک پدیده رشدی طبیعی بوده و هدفی تکاملی در پشت آن قرار گرفته است. درجاتی از اضطراب در کودکان پیش‌دبستانی نشانه دلبستگی ایمن و سالم به مادر بوده و در بسیاری موارد در عرض سه یا چهار دقیقه پس از رفتن مادر کاهش یافته و متوقف می‌شود. به تدریج که کودک بزرگ‌ تر می‌شود و مفهوم زمان را درک می‌کند و تجربه‌ مدارای موفقیت‌آمیز هنگام جدایی را بیشتر کسب می‌کند، از اضطراب او کاسته می‌شود.

 



اما چنانچه اضطراب شدید و طولانی به صورتی که در متن اشاره شد به سنین بالاتر کشیده شود و برای کودک و والدین مشکل ایجاد کند، به‌طور مثال با ادامه تحصیل کودک یا ارتباطات اجتماعی او تداخل داشته باشد غیر طبیعی محسوب شده و نیاز به مداخله درمانی دارد.



درجاتی از اضطراب در کودکان پیش‌دبستانی نشانه دلبستگی ایمن و سالم به مادر بوده و در بسیاری موارد در عرض سه یا چهار دقیقه پس از رفتن مادر کاهش یافته و متوقف می‌شود.



در علت شناسی اختلال اضطراب جدایی موارد زیر مطرح شده است:


افزایش فعالیت سیستم عصبی نورآدرژیک، علل ژنتیک، خانواده‌های تک والدی، خانواده‌هایی با الگوی روابط بسیار نزدیک و به‌هم تنیده، الگوی دلبستگی ناایمن و غیرسالم در کودک، خصوصیات سرشتی کودک ( مانند کودکان خجالتی و درونگرا که پاسخ رفتاری آن‌ها در موقعیت‌های جدید و نا‌آشنا به صورت گوشه‌گیری و کناره‌گیری می‌باشد)، محیط پر از استرس و مشکلات خانوادگی (مثل طلاق، جدایی، مرگ، نقل مکان و ...)

 


درمان

نکات زیر را در مورد کودکانی از اضطراب جدایی رنج می‌برند، در نظر بگیرید:



ممکن است برای کاهش اضطراب شدید کودک نیاز به مداخله دارویی باشد.



باید استرس‌های موجود در خانواده مثل طلاق، جدایی، بدرفتاری فیزیکی و هیجانی با کودک و مسائل دیگر مورد بررسی و مداخله قرا گیرد.



والدین نقش بسیار مهمی را در درمان ایفا می‌کنند. باید آن‌ها را تشویق کنیم تا نیاز کودک را هم برای امنیت و هم برای زندگی مستقل و غیروابسته بفهمند و درک کنند.
کابوس



برگشت به مدرسه نقشی حیاتی در فرآیند درمان دارد. برای این کودکان مدرسه را به خانه نمی‌آوریم، بهتر است آن‌ها با موضوع ترس خود روبرو شوند، مدرسه رفتن مرتب، اغلب باعث کاهش و بهبود علائم این کودکان می‌گردد نیازاست که امکانات لازم را برای کمک و حمایت کودک جهت رفتن به مدرسه فراهم کنند.



همکاری و هماهنگی برای رسیدن به درمان مناسب بین روانپزشک، روان شناس و خانواده و مدرسه باید وجود داشته باشد.


در موارد بسیار شدید لازم است به‌طور تدریجی و در زمان‌های کوتاه ‌تر کودک جدایی از والدین را تجربه کند.



برای تلاش‌های موفقیت‌آمیز کودک پاداش و جایزه در نظر گرفته شود.



در صورتی که کودک از رفتن به مدرسه یا مهد کودک امتناع کند و در منزل بماند نباید محیط منزل پر از سرگرمی و استراحت و تفریح باشد و به اصطلاح شرایط منزل به گونه‌ای نباشد که به کودک زیاد خوش بگذرد چون همین مشکل نرفتن کودک را به مدرسه تقویت می‌کند.

 

 

 

 


ویدیو مرتبط :
مامان مامان گفتن سگ به زبان انسان!

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

مامان ،موبایل دار می شود!



یک روز یکی از دوستان مامانم(خاله زهره من)منزل ما بود .ایشان به اتفاق مامانجزوه هایی را میخواندند که در یک همایش به آنها داده بودند.ناگهان کنجکاوی مامان گل کرد و با موبایلش شماره خاله ام را گرفت صدایی ظریف و زنانه گفت:«مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد»مامانم خندید و گفت مشترک مورد نظر ور دل من نشسته،اونوقت اینا میگن ...خاله زهره گفت:این که چیزی نیس،من شماره دوستمو گرفتم همین صدا گفت:«این شماره در شبکه موجود نمیباشد»در صورتی که من خودم با همین دو تا چشام،سند موبایلشو دیدم!من ساکت نشسته بودم و چیزی نمیگفتم.

آخه ما خیلی اصرار کرده بودیم که مامان موبایل بگیرد،او همیشه می گفت:شما ها جوون هستید و ما نگرانتون میشیم،شما داشته باشید بهتره.به او گفتیم:شما هم هیچ وقت خونه نیستید!یا همایش هستین یا سمینار یا کنگره!خوب بعضی وقت ها شما هم دیر میکنید و ما نگرانتون می شیم.بعد هم براش خوندیم:«جایی نمیروی که دل بیقرار من تا بازگشتن تو به صد جا نمیرود!»

در اثر همین اصرارهای متمادی!بالاخره دو سال پیش،مامان برای موبایل ثبت نام کرد.وقتی که مامان برای تحویل سیم کارت مراجعه کردةمسوول دفتر تلفن همراه گفت:«خانم مژدگانی بدین،شمارتون خیلی رنده.»مامان هم که ماشاالله در بخشش،دست حاتم طایی را از پشت بسته،200تومان به او داده بود!خودش گفت که آقاهه!چپ چپ نگاهش کرده لابد آقاهه فکر کرده مامان از پشت کوه دماوند آمده!به همین دلیل به معاملات ارزی و جاری مملکت وارد نیست!

مامان خوشحال به خانه آمد و جریان را تعریف کرد.بعد گفت:چه خوب شد آقاهه متوجه دو رقم آخر شماره نشد.پرسیدم:چطور؟گفت:چون دو رقم آخرش میشه عدد بیست!خوب،مخابراط هم که میدونه که«من خودم نمره بیستم،من مثه هیچ کسی نیستم»فریادمان در آمد و گفتیم:«وای...مامان تو رو خدا بس کن!چقدر از خودت متشکری.فردا برو یه دسته گل بگیر بذار جلوی آیینه!»مامان گفت:مرسی که یادم آوردین،اتفاقا برای خودم یک نوشابه باز میکنم!میبینید تو رو خد،مامانای این دور و زمونه رو!ظرفیت داشتن یک گوشی موبلیل را هم ندارند،آن وقت میخواهند پاجرو و ماکسیما هم بخرند.بگو یک دفعه دانشگاه آزاد هم بروند!

از روزی که موبایل به مامان داده اند،دائم آن را با خود این طرف و آن طرف می برد.وقتی به مهمانی می رود سفارش میکند«حتما به من زنگ بزنید هان»طفلک،هیچ کس به او زنگ نمی زند!حالا تازه شروع کرده که شماره اش را به دوستانش بدهد.راستی یادم رفت بگویم،قبل از این که سیم کارت را بدهند،بابای من که میخواست خیلی مدرن و روشنفکرانه عمل کند،از همه دوستانش پرس و جو کرد تا بتواند آخرین مدل گوشی را برای مامان بخرد.

مامان دلش میخواست گوشی مدل تعظیمی یا به قول خودش از آنهاییکه درش باز میشود،داشته باشد،دوربین دار که نمیخواست،چون میگفت:«هم گرونه و هم هر چیزی مال یه چیزیه!موبایل که دوربین عکاسی نیست!بعد مثل آدم های باکلاس!نشست و کاتالوگ گوشی را خواند.از نوشته انگلیسی که سر در نیاورد،ولی از ترجمه فارسی اصلا چیزی نفهمید ولی بالاخره ما به او یاد دادیم که در همایش ها!آن را روی ویبره بگذارد.مامان دوست ندارد موبایل را از گردنش آویزان کند و میگوید:این دیگه خیلی تیر آجری(تین ایجری)میشه(بابا کاریکلماتور).بنابراین چون موبایل توی کیفش است متوجه ویبره نمیشود و همه اش miss callدارد !smsهم که الحمدالله ندارد!خدا پدر و مادر خواهرم را بیامرزد که به مامان یاد داد چطئری smsهایش را بخواند.چند وقت بعد خواهرم براش smsفرستاد«وقتی بارون مییاد تو منو به اندازه قطره های بارون که میگیری دوست داری ولی من تو رو اندازه اون قطره هایی که نمیتونم بگیرم دوست دارم»باید بودید و اشک های مامانم را می دیدید و قربان صدقه هایش را میشنیدید!ای خواهر زبل