سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

عمر دوباره ای به موهایتان بدهید


از قدیم شنیده​ایم صبحانه را تنها بخورید، ناهار را با دوست​تان قسمت کنید و شام را به دشمن​تان بدهید. این گفته برای موها نیز مفید است. سعی کنید یک صبحانه مفصل حاوی پروتئین بخورید. پروتئین مو کراتین نام دارد و این پروتئین باعث رشد، براقی و شفافیت موها می​شود پس خوب غذا بخورید.




ویدیو مرتبط :
عمر دوباره

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

اگر عمر دوباره داشتم - دان هرالد طنزنویس



 

 

اگر عمر دوباره داشتم - دان هرالد طنزنویس

 

دان هرالد (Don Herold) كاریكاتوریست و طنزنویس آمریكایى در سال ١٨٨٩ در ایندیانا متولد شد و در سال ١٩٦٦ از جهان رفت. دان هرالد داراى تالیفات زیادى است؛ اما قطعه كوتاهش "اگر عمر دوباره داشتم..." او را در جهان معروف كرد.

 

بخوانید:

البته آب ریخته را نتوان به كوزه باز گرداند، اما قانونى هم تدوین نشده كه فكرش را منع كرده باشد.

اگر عمر دوباره داشتم، مى‌كوشیدم اشتباهات بیشترى مرتكب شوم.

همه چیز را آسان مى‌گرفتم.

از آنچه در عمر اولم بودم ابله‌تر مى‌شدم.

فقط شمارى اندك از رویدادهاى جهان را جدى مى‌گرفتم.

اهمیت كمترى به بهداشت مى‌دادم.

به مسافرت بیشتر مى‌رفتم.

از كوه‌هاى بیشترى بالا مى‌رفتم و در رودخانه‌هاى بیشترى شنا مى‌كردم.

بستنى بیشتر مى‌خوردم و اسفناج كمتر.

مشكلات واقعى بیشترى مى‌داشتم و مشكلات واهى كمترى.

آخر، ببینید، من از آن آدم‌هایى بوده‌ام كه بسیار مُحتاطانه و خیلى عاقلانه زندگى كرده‌ام، ساعت به ساعت، روز به روز. اوه، البته من هم لحظاتِ سرخوشى داشته‌ام. اما اگر عمر دوباره داشتم از این لحظاتِ خوشى بیشتر مى‌داشتم. من هرگز جایى بدون یك دَماسنج، یك شیشه داروى قرقره، یك پالتوى بارانى و یك چتر نجات نمى‌روم. اگر عمر دوباره داشتم، سبك‌تر سفر مى‌كردم.

اگر عمر دوباره داشتم، وقتِ بهار زودتر پا برهنه راه مى‌رفتم و وقتِ خزان دیرتر به این لذت خاتمه مى‌دادم.

از مدرسه بیشتر جیم مى‌شدم.

گلوله‌هاى كاغذى بیشترى به معلم‌هایم پرتاب مى‌كردم.

سگ‌هاى بیشترى به خانه مى‌آوردم.

دیرتر به رختخواب مى‌رفتم و مى‌خوابیدم.

بیشتر عاشق مى‌شدم.

به ماهیگیرى بیشتر مى‌رفتم.

پایكوبى و دست افشانى بیشتر مى‌كردم.

سوار چرخ و فلك بیشتر مى‌شدم.

به سیرك بیشتر مى‌رفتم.

در روزگارى كه تقریباً همگان وقت و عمرشان را وقفِ بررسى وخامت اوضاع مى‌كنند، من بر پا مى‌شدم و به ستایش سهل و آسان‌تر گرفتن اوضاع مى‌پرداختم. زیرا من با ویل دورانت موافقم كه مى‌گوید:

"شادى از خرد عاقل‌تر است."