سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

عشق و درهم تنیدگی کوآنتومی



عشق قدیمی,عشق زندگی‌,عشق واقعی

آیا تابحال حس کرده‌اید که مشتاقید همیشه و در هر زمان با یک نفر باشید یا نزدیک به او بمانید، درحالیکه همین الان هم کنارش هستید؟ به یک عشق قدیمی متعلق به ده‌ها سال پیش فکر می‌کنید و به نظر می‌رسد که به هیچ عنوان نمی‌توانید او را از ذهنتان بیرون کنید؟ با یک فرد جدید آشنا می‌شوید اما احساس می‌کنید خیلی سال است که او را می‌شناسید؟ احتمالاً این اتفاقات برای شما هم پیش آمده است. وابستگی کوانتومی می‌تواند این واکنش‌های احساسی به مسائلی که به نظر غیرمحتمل می‌آیند را توضیح دهد.

وابستگی یا درهم‌تنیدگی زمانی است که دو ذره (شما و دیگری) صرف نظر از فاصله‌ای که بین‌تان است در تعامل و مجاورت یکدیگر قرار میگیرید. این را تجسم کنید، درک معنوی که همه ما یکی هستیم، تئوری بیگ بنگ، که همه چیز از یک منبع ایجاد شده است و بعد به ذرات کوچکتر پراکنده شده است. یعنی من و شما در سطح کوانتوم با هم در ارتباط هستیم، امواج نور فوتون همانقدر که بین سلول‌های من ترکیب می‌شوند، بین سلول‌های شما هم می‌شوند. اما وقتی یک زوج از طریق وابستگی یا رابطه جنسی صمیمانه با میدان ذرات خود ادغام شدند، این درهم‌تنیدگی در زندگی‌هایشان مشخص‌تر خواهد شد.

اجازه بدهید اینطور برایتان توضیح دهیم. به همین دلیل است که در کتب قدیمی تا این حد درمورد کسی که بعنوان عشق زندگی‌تان انتخاب می‌کنید، تاکید داشتند. هربار که با همسرتان رابطه‌جنسی برقرار می‌کنید، با هر رابطه یا عشق قدیمی که داشته است درهم‌تنیده می‌شوید. جدیدترین و احساسی‌ترین رابطه‌ای که او داشته است، بالاترین انرژی را دارد و فاصله بین شما و او را موقع برقراری این رابطه‌جنسی حفظ می‌کند. تابحال این حس را تجربه کرده‌اید که طرفتان بااینکه پیش شماست اما در دنیای دیگری سیر می‌‌کند یا تصاویری از فردی دیگر جلو چشمانش می‌آید؟ این تخیل شما نیست بلکه آن حساسیت به درهم‌تنیدگی پرانرژی است که دور طرفتان را گرفته است. نه تنها انرژی شما با خود او ترکیب می‌شود بلکه با هر کس دیگری که با او بوده است نیز ترکیب می‌شود و برعکس. حالا برایتان روشن شد که چرا انتخاب کسی که می‌خواهید انرژی‌تان را با او شریک شوید تا این اندازه اهمیت دارد؟

یکدفعه احساس ناراحتی می‌کنید؟ ممکن است به این دلیل باشد که عشق قبلیتان وقتی با کسی بوده یاد شما افتاده است. می‌بینید، دنیای بسیار پیچیده‌ای است و فقط غذایی که می‌خوریم یا آدم‌هایی که با آنها نشست و برخاست می‌کنیم نیستند که سلامت ما را می‌سازند، قوانین دیگری هم برای آن وجود دارد؛ مثل انتخاب‌هایی که با هر ارتباط و در سطوح چندگانه هوشیاری داریم. بیشتر آدم‌ها در این دنیا به این سطوح هوشیاری که در میدان درهم‌تنیدگی کوانتوم وجود دارد، دسترسی ندارند. هندوها به این قانون کارما (karma) می‌گویند و کوانتوم آن را درهم‌تنیدگی یا وابستگی کوانتومی می‌نامد که در آن دو ذره صرفنظر از فاصله زمانی و مکانی که با هم دارند، ارتباطات جداگانه و مشخصی دارند که باعث می‌شود در سطح کوانتوم پیوندی پرانرژی داشته باشند، این خط اتصال گذشته و آینده یا واقعیات/ابعاد موازی هستند که با یکدیگر در ارتباطند. یک شنونده مشتاق می‌خواهد که همه آنچه حول یک رابطه کنونی یا آتی با خود یا دیگری دارد و ارتباط آن با قانون جهانی درهم‌تنیدگی کوانتومی را بشنود.

همه کسانی که با آنها ارتباط صمیمانه داشته‌اید جزئی از داستان زندگی شما شده‌اند و با حافظه سلولی که تجربیات احساسی جسم شما در زمان و مکان را ذخیره می‌کند، همانجا باقی می‌مانند. روح شما این برخوردهای جسمی که در طول زندگی‌تان تکرار می‌شود را با همان روحی که الگوهای احساسی و ذهنی که هنوز التیام نیافته‌اند را ذخیره می‌کند. بله، این تجربیات معمولاً جنبه‌های آسیب‌رسان روابط شما هستند.

این درهم‌تنیدگی‌ها مثل سیم‌های باریکی هستند که با انرژی شارژ شده و به یکدیگر متصل‌اند. درست مثل جنگ قدرت بین دو نفری می‌ماند که صرفنظر از نیاز همیشگی‌شان به شکست دادن همدیگر، در نیاز مداوم به ارتباط جسمی با همدیگر هستند.

وقتی درهم‌تنیدگی از زندگی‌های گذشته اتفاق می‌افتد، روح دیگری را ملاقات می‌کنیم که انگار او را می‌شناسیم یا با عشقی، هرچند که ممکن است ناسالم باشد، ارتباط بسیار قوی احساس می‌کنیم. این همان درهم‌تنیدگی یا وابستگی کوانتومی است. شاید نتوانید دلیل منطقی برای آن پیدا کنید اما به‌قطع می‌دانید که چیزی شما دو نفر را به هم متصل می‌کند.

جسم احساسی سوابق گذشته خود با هر روحی که با آن برخورد داشته را درک می‌کند. به همین دلیل است که جسم انسان بسیار هوشمندتر از ذهن انسان است. ذخیره اطلاعاتی که در ذرات کوانتومی خود حفظ کرده‌اید، بسیار قدرتمند و گسترده است.

شما دو انتخاب دارید، یا در زندگی‌تان لذت و شادی را تجربه کنید و یا به جذب درهم‌تنیدگی‌های گذشته خود ادامه دهید. برای اینکه بدانید چطور این کار را بکنید، ابتدا باید این سوال را از خودتان بپرسید: «آیا برای اینکه بیشتر از چیزی که می‌خواهم به این فرد بدهم احساس اجبار می‌کنم؟» اگر پاسختان به این سوال مثبت بود، ۹۸ درصد یک وابستگی کوانتومی است که باید در زمان حال التیام یافته و پاک شود.

برای پاک کردن این وابستگی‌ها سه کار باید انجام دهید:
۱- داشتن ارتباط و گفتگوی واضح و روشن با آن فرد
۲- ارزیابی صادقانه خود
۳- اطمینان از اینکه می‌توانید با گفتن حقیقت، مرزهایی سالم ایجاد کنید

البته این تجربه‌ای نیست که یک‌شبه بتوانید به آن دست پیدا کنید. شاید یک عمر زمان ببرد. باید برای درک این مسائل به خودتان فضای بیشتری بدهید و مطمئن باشید درنتیجه آن زندگی لذت‌بخش‌تری را تجربه خواهید کرد.
منبع:مردمان


ویدیو مرتبط :
دال و اعمال پیش تنیدگی و پس تنیدگی-نصیری

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

داستان عشق و ديوانگي



 

 

داستان جالب

 

در زمانهاي بسيار قديم وقتي هنوز پاي بشر به زمين نرسيده بود، فضيلت ها و تباهي ها دور هم جمع شده بودند، آنها از بي كاري خسته و كسل شده بودند.

ناگهان ذكاوت ايستاد و گفت بياييد يك بازي بكنيم مثل قايم باشك.

همگي از اين پيشنهاد شاد شدند و ديوانگي فورا فرياد زد، من چشم مي گذارم و از آنجايي كه کسي نمي خواست دنبال ديوانگي برود همه قبول كردند او چشم بگذارد.

ديوانگي جلوي درختي رفت و چشم هايش را بست و شروع كرد به شمردن .. يك .. دو .. سه .. همه رفتند تا جايي پنهان شوند.

لطافت خود را به شاخ ماه آويزان كرد، خيانت داخل انبوهي از زباله پنهان شد، اصالت در ميان ابرها مخفي شد، هوس به مركز زمين رفت، دروغ گفت زير سنگ پنهان مي شوم اما به ته دريا رفت، طمع داخل كيسه اي كه خودش دوخته بود مخفي شد و ديوانگي مشغول شمردن بود هفتاد و نه ... هشتاد ... و همه پنهان شدند به جز عشق كه همواره مردد بود نمي توانست تصميم بگيريد و جاي تعجب نيست چون همه مي دانيم پنهان كردن عشق مشكل است، در همين حال ديوانگي به پايان شمارش مي رسيد نود و پنج ... نود و شش. هنگامي كه ديوانگي به صد رسيد عشق پريد و بين يك بوته گل رز پنهان شد.

 

داستان عاشقانه

 

ديوانگي فرياد زد دارم ميام. و اولين كسي را كه پيدا كرد تنبلي بود زيرا تنبلي، تنبلي اش آمده بود جايي پنهان شود و بعد لطافت را يافت كه به شاخ ماه آويزان بود، دروغ ته درياچه، هوس در مركز زمين، يكي يكي همه را پيدا كرد به جز عشق و از يافتن عشق نا اميد شده بود. حسادت در گوش هايش زمزمه كرد تو فقط بايد عشق را پيدا كني و او در پشت بوته گل رز پنهان شده است.

ديوانگي شاخه چنگك مانندي از درخت چيد و با شدت و هيجان زياد آن را در بوته گل رز فرو كرد و دوباره و دوباره تا با صداي ناله اي دست كشيد عشق از پشت بوته بيرون آمد درحالي که با دستهايش صورتش را پوشانده بود و از ميان انگشتانش قطرات خون بيرون مي زد شاخه به چشمان عشق فرو رفته بودند و او نمي توانست جايي را ببيند او كور شده بود! ديوانگي گفت من چه كردم؟ من چه كردم؟ چگونه مي توانم تو را درمان كنم؟ عشق پاسخ داد تو نمي تواني مرا درمان كني اما اگر مي خواهي كمكم كني مي تواني راهنماي من شوي.

و اينگونه است كه از آنروز به بعد عشق كور است و ديوانگي همواره همراه اوست! و از همانروز تا هميشه عشق و ديوانگي به همراه يکديگر به احساس تمام آدم هاي عاشق سرک مي کشند ...