سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

طوری که دوست داریم زندگی کنیم !



صداقت با خویشتن ,تغییر در زندگی,شیوه جدید فکر کردن

با خودمان صادق باشیم ،مهم نیست که دیگران چه فکری درباره ما می کنند، آنطور که دوست داریم زندگی کنیم تا به معنای واقعی شاد باشیم !

 صداقت با خویشتن
برای خودتان زندگی کنید نه برای دیگران. اجازه ندهید که مورد قضاوت قرار گرفتن، طرد شدن و دوست نداشته شدن باعث شود که شما خودتان نباشید(سونیا پارکر)

روزی که متوجه شدم که در دام زندگی افتاده ام، یک روز عادی بود. من از خواب بیدار شدم، لباسم را پوشیدم، به سمت محل کارم رانندگی کردم و مشغول گریم بازیگران تعیین شده، شدم. آن روز، یک روز کسل کننده بود و من به عنوان گریمور بازیگران مشغول انجام وظایف روزمره بودم.


من بر روی صندلی خودم نشسته بودم و نگاه می کردم که کارگردان مشغول کارگردانی است و فیلمبرداران نیز مشغول ضبط صحنه های فیلم هستند. لرزش تلفنم توجهم را جلب کرد، گوشی را برداشته و با صدایی آرام گفتم: "سلام".


شخص پشت خط از من پرسید که چرا من آن قدر آرام صحبت می کنم؟ من به او گفتم که "در صحنه ضبط فیلم هستم و باید ساکت باشم."
او پرسید که "بنابراین تو نمی توانی در محل کارت با صدای بلند صحبت کنی؟ " من با این سوال ناراحت شدم ، چرا که من می توانم در محل کارم با صدای بلند صحبت کنم ولی وقتی که ضبط فیلم انجام نشود.


این سوال همچنان در ذهن من باقی ماند حتی پس از این که گوشی را قطع کردم. پس تو نمی توانی بلند صحبت کنی؟ همچنان که بیشتر در موردش فکر می کردم بیشتر متوجه می شدم که آن موضوع درست است.

من متوجه شدم که براستی جسارت این که بخواهم بلند صحبت کنم را نداشتم . من جسارت این که خودم باشم را نداشتم.
من نمی توانستم در طول ضبط بلند صحبت کنم ولی در واقع من در اتاق گریم هم نمی توانستم بلند صحبت کنم. در ذهن من این مسئله مصداق ضرب المثل صدایت به حساب نمی آید پس زبانت را خاموش دار، بود. هنر پیشه ها قشر با کلاسی هستند و چه کسی واقعا می خواهد به یک گریمور گوش بدهد؟


این قشر خاصی از بازیگران یا اشخاص را در بر می گیرد که مورد علاقه کسانی هستند که در زندگی در خدمت آنها هستند. من به وضوح دیدم که برای خودم زندگی نمی کنم و به وسیله محیط اطرافم کوچک شده ام تا اجازه درخشیدن به دیگران را بدهم.

من در محیط بسته ای زندگی می کردم و نیاز به دارویی داشتم که طبق خواسته خودم زندگی کنم.
من شروع به فهم دلیل افسردگی که در آن سال دچارش شده بودم کردم و در آن لحظه فهمیدم که باید تغییری در زندگی ام ایجاد کنم. البته ترس در وجودم بود ولی در عین حال نمی توانستم اجازه دهم که ترس جلوی پیشرفتم را بگیرد.


من می دانستم که می خواهم بنویسم اما من یک گریمور هستم نه یک نویسنده. چه کسی رمانی را که توسط یک گریمور نوشته شده است، می خواند؟ این را هم می دانستم که اگر ننویسم خواهم مرد. بنابراین تصمیم گرفتم که برای تحصیل به دانشگاه کالیفرنیا در خواست بدهم.


من بیست سال قبل به هنرستان زیبایی رفتم و از دانشگاه دور بودم ولی از آنجایی که می خواستم در زبان انگلیسی پیشرفت کنم فکر کردم که دانشگاه دیگری را امتحان کنم ولی وقتی که دانشگاه کالیفرنیا من را پذیرفت ترسم حتی بیشتر هم شد.
چگونه یک گریمور چهل و یک ساله همسر و مادر دو فرزند به دانشگاه باز گردد و به تحصیلاتش در رشته زبان انگلیسی ادامه دهد؟


من می خواستم مسیر جدیدی را در زندگی ام بروم و برای خودم زندگی کنم نه برای دیگران. من برای اینکه خودم باشم نباید خجالت بکشم.

زندگی من شروع به تغییر کرد زمانی که کتاب امرسون با نام" بدون توقف دعا کنید" را خواندم. به این دلیل که برای اولین بار مفهوم ما بدون توقف دعا می کنیم را فهمیدم. زیرا افکار ما همان دعاهایمان هستند و آنها پاسخ داده می شوند و در شخصیتی که ما به آن تبدیل شده ایم، متجلی می شوند.


من زمان زیادی را برای گفتگو با استادم در محل کارش برای درک این مفاهیم گذراندم.دنیای جدیدی برای من باز شد وقتی فهمیدم که من نقش بزرگی را در حقیقت خودم بازی می کنم و افکارم قدرت من هستند.

من شروع به ایجاد کردن یک همبستگی بین افکار گذشته ام کردم. این رفتار الگوهای من را تکان داد.همچنان که من بر روی گذشته ام و اتفاقات بدی که برایم رخ داده بود تمرکز می کردم، متوجه می شدم که افکارم من را در حالت افسردگی نگه می دارد. همچنین زمانی که درباره زندگی بهتر رویا پردازی می کردم، افکارم من را به آینده امیدوار می کرد. من نمی توانستم در لحظه حال زندگی کنم.


همچنین من شروع کردم به انتخاب افرادی که اطرافم بودند و با آنها خوشحال می شدم. من قبلا فکر می کردم این یک وظیفه اخلاقی است که مراعات دیگران را بکنم در حالیکه خواسته قلبم را نادیده می گرفتم. قبل از ورود به دانشگاه قلب من به شدت درد می کرد.

من به معنای واقعی کلمه درد را در قفسه سینه ام حس می کردم به حدی که در نیمه های شب این درد من را بیدار می کرد. وقتی که به همه چیز با دید مثبت نگاه می کردم فهمیدم که چیزهایی راجع به من در حال تغییر کردن هستند.
پس از آموختن شیوه جدید فکر کردن دانستم که می توانم زندگی ام را تغییر بدهم و این کار را انجام دادم.


من شروع به تجدید نظر در درون افکارم کردم. وقتی که افکار منفی به ذهنم می آمد، من آن را با یک فکر مثبت جایگزین می کردم. در آغاز شبیه دروغ گفتن به خود بود.

اگرچه اخذ مدرک از یکی از دانشگاههای معتبر کشور دشوار بود اما من فارغ التحصیل شدم در حالیکه یک ماه از تولد چهل و سه سالگی ام گذشته بود. درآن زمان اولین رمان من که در سال 2004 و قبل از ورود به دانشگاه شروع کرده بودم به پایان رسید.
بعد از فارغ التحصیلی من همچنان به خواندن و تمرین توانمند سازی ذهنم با افکار مثبت ادامه دادم. من کتابهایی را که توسط لوییز هی و  فلورانس اسکاول شیل , و Eckhart Tolle نوشته شده بود را خواندم. من آغوشم را باز کرده و خودم را در آغوش گرفتم.


هر روز من الگوهای گذشته ام را رها می کردم و اجازه می دادم که افکار نشاط آور در درونم بنا شوند. این کار زندگیم را نجات داد به وسیله اجازه و آزادی که من به خودم برای بودن در آن حالتی که می خواستم، دادم. من اکنون می دانم اگر در زمان حال زندگی کنم و در این زمان باقی بمانم راحتتر نفس می کشم و راحتتر زندگی می کنم.
من خجالت نمی کشم از این که آن چیزی باشم که می خواهم باشم و شما نیز از آن چیزی که می خواهید باشید خجالت نکشید. تا زمانی که ما نسبت به آن چیزی که هستیم خجالت نکشیم، دیگر مهم نیست که دیگران چه فکر یا احساسی نسبت به ما دارند.


بنابراین به کسانی که برای خودشان زندگی می کنند نه برای دیگران، من آنها را تحسین می کنم و برای کسانی که این گونه نیستند امیدوارم این متن الهام بخش آنها برای انجام این کار شود. شما شایستگی آن را دارید که خود را در آغوش بگیرید و از وجود خود در این سیاره لذت ببرید.
منبع:آی بانو

 


ویدیو مرتبط :
چه طوری زندگی شادی داشته باشیم؟!...جوون بمونیم...

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

زندگی منهای دوست



 

 

زندگی منهای دوست

 

شما در اتاقتان تنها نشسته‌اید. می‌خواهید با دیگران باشید، اما نمی‌توانید کسی را که بتوان به دیدار او رفت در  نظر بگیرید. یا شاید با گروهی از انسان‌ها باشید و در عین حال ، به گونه‌ای عجیب احساس انزوا و جدا بودن از دیگران بکنید. هنگامی که روابط شخصی ما بسیار کم یا بسیار ناخشنود کننده باشد، احساس تنهایی می‌کنیم.

 

من تنها هستم، دوستی ندارم

 

«من تنها هستم» ...

 

«دوستی ندارم» ...

 

«نمی‎دانم چگونه با افراد جدید برخورد كنم» ...

 

«افراد جدید را ملاقات می‎كنم، اما نمی‎توانم به آن‎ها نزدیك شوم».

 

بیماران افسرده هر روز جملاتی مانند جملات فوق را می‎گویند.

 

اغلب آنان عدم شركت در زندگی اجتماعی را مربوط به واقعه‎ای می‎دانند كه در كودكی در ضمیر ناخودآگاه جا گرفته است. شاید این گونه باشد؛ اما من راه حل را در برگشت به گذشته نمی‎دانم، بلكه در كمك كردن به آنان برای پیوستن به شبكه‎ی ارتباط اجتماعی در زمان حال، تشخیص می‎دهم.

 

گوشه‎گیری كامل فقط افراد نادری را راضی می‎كند. هر فردی نیاز به انواع مختلف ارتباط با مردم دیگر دارد. به هر حال نوع دقیق شبكه‎ی ارتباط اجتماعی برای هر كس بستگی به هدف‎ها و نیازمندی‎های او دارد. آن چه برای یكی خوب است، امكان دارد برای دیگری درست نباشد.

 

همه‎ی شبكه‎های ارتباط اجتماعی رضایت بخش با وجود خصوصیات مختلف، مشخصات معین و كلی دارد.

 

* شبكه‎ی ارتباط اجتماعی به عنوان تكیه گاهی امنیتی، سودمند است. شما احساس تعلق داشتن می‎كنید. افرادی كه شما را می‎شناسند و قبولتان دارند، آن چه را می‎توانید از یكدیگر انتظار داشته باشید درك می‎كنند. می‎دانید وقتی كه بیمار می‎شوید چه كسی به دیدن شما می‎آید، چه كسی گل برایتان می‎فرستد، چه كسی تلفن می‎كند، و تا زمان به دست آوردن مجدد سلامتی چه كسی خود را نشان نمی‎دهد؟

 

* شبكه‎ی ارتباط اجتماعی شامل انواع روابط است. از ارتباط سطحی گرفته تا ارتباط بسیار نزدیك. دوستی وجود دارد كه علاقه‎مندید با او به ماهیگیری بروید، ولی هرگز درباره‎ی خرید با او صحبت نمی‎كنید یا دوستی دارید كه علاقه‎مندید او را دوبار در سال ملاقات كنید و دوستی كه هفته‎ای دوبار مشكلات خود را با او در میان می‎گذارید. امید است شبكه‎ی شما دارای دو یا سه نفری باشد كه بتوانید و بخواهید مسائل بسیار شخصی خود را با آنان در میان بگذارید.

 

*شبكه‎ی ارتباط اجتماعی شما متناسب با نیازهای ویژه‎ی شما است. اگر از نظر اخلاقی فرد برون‎گرایی هستید ممكن است به یك شبكه‎ی فعال دایمی كه شامل افراد بسیاری است، نیاز داشته باشید. از دوستان كم و شب‎های آرام كه درون‎گرا را راضی می‎كند حوصله‎تان سر می‎رود. مواظب باشید خیلی یكنواخت نباشد. بزرگ‎ترین برون‎گراها هم نیاز به لحظات آرام با دوستان نزدیك دارند. بزرگترین درون‎گراها نیز ممكن است گه گاه، شركت در یك جشن را دوست داشته باشند.

 

* شبكه‎ی ارتباطی شما دایماً تغییر می‎كند، چون در جریان زندگی، شما هم تغییر می‎كنید. همكار شغلی شما ممكن است دوستی نزدیك یا فرد كسالت‎آوری شود كه مجبور به دوری از او شوید. ممكن است علاقه‎مندی به ماهیگیری را از دست بدهید و دوستدار بازی بریج بشوید. ممكن است غنی‎تر یا فقیرتر بشوید، كارتان را تغییر دهید، ازدواج كنید، طلاق گرفته یا بیوه شوید، بچه‎دار شوید، به شهر دیگری منتقل شوید یا گرفتار تغییرات دیگری كه در زندگی پیش می‎آید، بشوید. هر یك از این موارد نیازها یا امكانات مختلفی پیش می‎آورد و شما باید شبكه‎ی اجتماعی خود را تغییر دهید.


شبكه‎ی ارتباط اجتماعی غیر رضایت

 

بخش افرادی كه دارای شبكه‎های اجتماعی غیر رضایت بخش هستند به پنج طبقه تقسیم می‎شوند:

 

فرد تنها: زن یا مردی كه در تنهایی زندگی می‎كند. شاید دارای فامیل باشد، ولی ارتباط با والدین، خواهر و برادرها، عموزاده‎ها و خاله‎زاده‎ها، كم، سطحی، یا بد است. فرد تنها با همكار، مغازه‎دار صحبت می‎كند، ولی نه بیش‎تر از آن. این افراد هر چه بیش‎تر به این وضع ادامه دهند مهارت اجتماعی آنان كم‎تر می‎شود و بیش‎تر از تماس‎های اجتماعی دوری می‎كنند.

 

فردی كه دارای شبكه‎ی ارتباط اجتماعی نیست ولی ارتباطاتی (معمولاً به ندرت) با افراد دیگر دارد: برای مثال فردی كه گاهی اوقات با فرد دیگری دوستی می‎كند، ولی اغلب چون نمی‎توانند نیازهای یكدیگر را برآورند روابطشان قطع می‎شود.

 

زوج‎هایی كه از مردم دورند: این دسته زن و شوهری هستند كه از بقیه‎ی دنیا جدا شده‎اند. هر یك از آن دو انتظار دارد كه همسرش تمام نیازهای او را برآورد، ولی چون این كار برای زمانی طولانی غیر ممكن است، تنش‎ها و رنجش‎هایی به وجود می‎آید كه اغلب سبب مشكلاتی در زندگی زناشویی می‎شود.

 

شخصیت مسدود شده كه نمی‎تواند مسائل درونی و خصوصی خود را با دیگران در میان بگذارد: دكتر آرنولد لازاروس در كتاب خود به نام «رفتار درمانی و ماورای آن» یك شخصیت مسدود شده را به صورت تصویری نشان می‎دهد. او می‎تواند روابط سطحی e-d-c برقرار كند، اما هرگز نمی‎گذارد كه افراد به حوزه‎ی a او برسند، به همین دلیل از ارتباط نزدیك محروم است.

 

خارجی‎ترین سطح، نماینده‎ی سطحی‎ترین روابط اجتماعی است كه ممكن است بگویید «نام من ... است» ... «كیك شكلاتی را خیلی دوست دارم» ... «از فیلم دیشب تلویزیون لذت بردم».

 

درونی‎ترین سطح (a) نشان دهنده‎ی شخصی‎ترین مسائلی است كه می‎توانید احتمالاً درباره‎ی خود بگویید. این شامل احساسات عمیق و ایده‎هایی است كه شما را آسیب‎پذیر می‎كند.

 

سطوح b-d نماینده‎ی یك رشته سطوح ارتباطی است كه چندان مطابق محتوای گفته‎های پر اهمیت شما نیست.

 

سطح d شما ممكن است سطح b برای دیگری باشد.

 

به هر حال افراد به ندرت در برقراری ارتباطات خود در سطح مناسب مشكل دارند. در داویر متحدالمركز قسمت چپ دایره‎ی نسبتاً كوچك a نشان می‎دهد كه سطح منحنی متناسب با سطوح ارتباطی دیگر است.

 

در دوایر متحدالمركز وسط a بزرگتر شده دیوار محكمی به دورش كشیده می‎شود، بدین معنی كه فرد چیزهای كمتری برای در میان گذاشتن دارد و دیواری به دور ارتباط خود كشیده است كه نمی‎تواند افكار و احساسات خود را به راحتی، در روابط نزدیك آشكار سازد.


سومین دوایر متحدالمركز اوج پیشرفت شخصیت مسدود شده را نشان می‎دهد. دیواره ضخیم‎تر و محكم‎تر شده است و حالا شخص در ابراز هر موضوع شخصی و مفهوم دار با خودش مشكل بزرگی دارد. مهم نیست كه ظاهر او چگونه است، او فقط می‎تواند روابط سطحی با دیگران داشته باشد و اغلب از احساسات و افكار و آرزوهای خود آگاه نیست.

 

شخص بی‎تفاوت كاملاً نقطه‎ی مقابل شخصیت مسدود شده است: وی فاقد حصارهای احساساتی و درك سطوح ارتباطی و درجات مختلف خصوصیتی است كه لازمه‎ی موقعیت‎های مختلف است. در مقابل فرد مسدود شده كه ممكن است، تماس زیاد بدون ارتباط نزدیك داشته باشد.

 

فرد بی‎تفاوت به سوی دیگران رفته، اجازه نمی‎دهد ارتباط‎ها رشد كنند. وقتی كه دیگران به افشاگری خصوصیات وی در اولین برخورد پاسخ نمی‎دهند، احساس می‎كند كه از او دوری می‎جویند. دایماً در حال رنجش است. اگر بدون توجه احساسات عمیق خود را به غریبه‎ها ابراز كنید بعضی آن را به ضرر شما به كار می‎برند.

منبع:بخش خانواده ایرانی تبیان