سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

صداهایی که روان را می خراشد


حتما کشیده شدن ناخن معلم روی تخته سیاه یادتان هست، حس انقباضی که در همه بدن تان احساس می کردید کاملا غیر ارادی است. حالا تصور کنید صداهای دیگری همین حس را به شما بدهد و حتی شما را به وحشت بیندازد یا باعث خشم شما شود.





هفته نامه سلامت: حتما کشیده شدن ناخن معلم روی تخته سیاه یادتان هست، حس انقباضی که در همه بدن تان احساس می کردید کاملا غیر ارادی است. حالا تصور کنید صداهای دیگری همین حس را به شما بدهد و حتی شما را به وحشت بیندازد یا باعث خشم شما شود. به این حالت حساسیت به صدای خاص misophonia می گویند؛ حس تنفر از یک صدای به خصوص.

صداهایی که روان را می خراشد

چه اتفاقی می افتد؟

Misophonia که با عنوان نشانگان حساسیت به صدای خاص هم شناخته می شود، با یک علت شروع می شود. این صدا اغلب صدایی از دهان است، مثلا صدایی که فردی هنگام غذا خوردن، نفس کشیدن، خمیازه یا سوت ایجاد می کند. گاهی اوقات هم یک حرکت کوچک تکراری علت آن است.

افراد مبتلا به این نشانگان علائمی مانند تعریق، تنش عضلانی و ضربان قلب سریع را تجربه می کنند. وقتی فردی که حساسیت به صدای خاصی دارد با صدای مورد نظر مواجه می شود یک پاسخ منفی فوری بروز می دهد. اگر واکنش شما خفیف باشد ممکن است این موارد را احساس کنید:

  • عصبانیت
  • احساس ناراحتی
  • نیاز به فرار
  • انزجار
  • اما اگر واکنش شما شدیدتر باشد ممکن است این علائم را هم داشته باشید:
  • خشم
  • نفرت
  • وحشت
  • پریشانی احساسی
  • تمایل به قطع صدا
  • افکار خودکشی

این بیماری می تواند زندگی اجتماعی شما را تحت تاثیر قرار دهد. شما ممکن است از رفتن به رستوران و غذا خوردن همراه با همسرتان، خانواده یا دوستان اجتناب کنید. در موقعیت های بدتر حتی ممکن است به فردی که صدا را ایجاد می کند حمله کنید و به صورت فیزیکی یا کلامی با او درگیر شوید یا حتی از موقعیتی که در آن قرار گرفته اید فرار کنید.

نکته مهم اینجاست که با گذشت زمان شما ممکن است به محرک های بصری نیز بیش از حد پاسخ دهید. مثلا تماشای کسی که آماده غذا خوردن است یا قرار دادن خوراکی در دهانش می تواند شما را کاملا برانگیخته کند.

صداهایی که روان را می خراشد

چطور مبتلا می شوید؟

این وضعیت ماندگار معمولا بین سنین 9 تا 13 سال شروع می شود و جالب اینجاست که میان دختران بیشتر از پسران دیده می شود. این بیماری خیلی زود بروز می کند اما به هیچ حادثه یا پیشامدی وابسته نیست. پزشکان مطمئن نیستند چه عاملی باعث نشانگان حساسیت به صداهای خاص می شود اما این مشکلی نیست که در گوش های شما ایجاد شده باشد.

بسیاری از پزشکان به این نتیجه رسیده اند که این بیماری بیشتر روانی است تا جسمی. این وضعیت ممکن است مربوط به چگونگی تحت تاثیر قرار گرفتن مغز شما از صدای خاص باشد و پاسخ خودکار و غیرارادی را در بدن شما ایجاد کند. از آنجا که گوش های شما سالم است و شنوایی تان مشکلی ندارد، پزشک ممکن است به سختی بتواند تشخیص درست را بدهد. به همین دلیل در بسیاری از موارد نشانگان حساسیت به صدای خاص با اختلال اضطراب، اختلال دو قطبی و اختلال وسواس اجباری اشتباه تشخیص داده می شود. برخی از پزشکان هم فکر می کنند این یک اختلال جدید است.

راهی برای درمان

این شرایط می تواند زندگی روزمره شما را تحت تاثیر قرار دهد اما قطعا شما باید بتوانید آن را مدیریت کنید. در برخی از کلینیک ها می توان از صدادرمانی و البته روان درمانی استفاده کرد. پزشک معمولا صداهای پس زمینه ای برای مقابله با صدای مورد نظر برای شما فراهم می کند. شما می توانید از دستگاهی مانند هدفون استفاده و آهنگی مانند شنیدن صدای آبشار را گوش کنید که به شما آرامش می دهد.

این صدا حواس شما را از صدای آزاردهنده اصلی پرت می کند. بنابراین و اکنش تان را کاهش می دهد. درمان های دیگر معمولا شامل گفتار  درمانی با استفاده از داروهای ضد افسردگی است. شیوه زندگی نیز در این وضعیت نقش بسیار مهمی دارد.

انجام ورزش منظم، خواب کافی و مدیریت استرس تا حدود زیادی می تواند این بیماری و اختلال را کنترل کند. شما همچنین می توانید از هدست برای پوشاندن و استتار صدایی که نسبت به آن حساسیت دارید استفاده کنید. یک مکان آرام و ساکت در خانه تان در نظر بگیرید، جایی که هیچ کس نمی تواند هیچ صدایی ایجاد کند؛ ماندن در این فضا برای ساعاتی می تواند آرامش لازم را به شما برگرداند.

بهتر است با افرادی که چنین مشکلی دارند آشنا شوید و گروه درمانی را انجام دهید. به این ترتیب زودتر به نتیجه می رسید، ضمن آنکه می دانید این تنها شما نیستید که با این مشکل دست به گریبانید. در فرآیند درمان، نزدیکان فرد مبتلا درباره این بیماری و نحوه کمک به فرد مبتلا آموزش می بینند تا بتوانند در روند درمان فرد نقش مهمی ایفا کنند و بیمار کمتر دچار آسیب شود.


ویدیو مرتبط :
روان كننده بتن، فوق روان کننده بتن، فرا روان کننده بتن، فوق روان کننده نسل جدید در طراحان بتن پایدار

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

روان شناسي زوج هاي خوشبخت



گوتمن و ساير محققان به كار خود به ديد يك بهداشت عمومي مي نگرند. حد متوسط زوج هايي كه در جستجوي كمكي هستند6 سال درگير مشكل بوده اند كه اين زمان خود به اندازه كافي طولاني است و موجب ايجاد لطمه هاي جديدتري به روابط زناشويي شان مي شود. گوتمن مي گويد كه اين تأخير، تأخير در حل مشكل، به همان اندازه خطرناك است كه به تعويق انداختن قسمت ماموگرافي براي بيماران مبتلا به سرطان سينه. بالاترين آمار طلاق در دنياي صنعتي امروز مربوط به ايالات متحده است.

 

زوج موفق

 

مطالعات نشان داده است كه ارتباطي مستقيم بين ازدواج و رفاه و خوشگذراني وجود دارد. انسان هايي كه ازدواجي موفق دارند سالم ترند و حتي سيستم ايمني بدن آنها از آن دسته افرادي كه يا ازدواج ناموفق داشته اند و يا از يكديگر جدا شده اند بهتر كار مي كند. البته لازم به ذكر است كه فرزندان هم در اين ميان رنج مي برند. اگر والدينشان از هم جدا شوند، احتمال اينكه آنها دچار مشكلات روحي- رواني يا افت شديد تحصيلي شوند بسيار زياد است. اما لزوماً رفتن به مراكز مشاوره ازدواج كمكي نمي كند.

 

گوتمن مي گويد: «با درمان مشكلي حل نمي شود زيرا بر پايه دانش تجربي استواري بنا نشده است. بدين معنا كه علم به زوجين نمي گويد كه چه كنند تا روابطي مستحكم و شاداب داشته باشند.

 

نظرسنجي اي كه در سال 1955 انجام شد نشان داد كه بسياري از افراد ازدواج- درماني را پايان نيازهاي مختلف روان درماني قرار داده اند. روزنامه ها اينچنين مي نويسند كه قسمتي از مشكل در اينجاست كه «هركس از راه مي رسد خود را صاحب نظر و مشاور ازدواج مي داند.»

 

حتي درمانگرهايي كه داراي صلاحيت لازم مي باشند ممكن است از راههايي استفاده كنند كه هيچ پايه و اساس تحقيقاتي ندارد. مطالعات متعدد اخير نشان داده است كه روش هاي درماني رايج از مزاياي كمتري برخوردار است.

 

يك مثال: فرآيند اين كار «شنيدن فعال» نام دارد. اين روش را در اصل روان درماناني استفاده مي كردند كه بتوانند عيناً شكايات بيماران را خلاصه برداري كرده و به همان طريقي كه بيماران آن را احساس مي كنند ثابت كنند. «دارم گوش مي كنم كه پدرت هميشه خواهرت را بيشتر از تو دوست داشت و تو به خاطر اين تبعيض لطمه خوردي.»

 

گوتمن مي گويد: «در سال هاي اخير، اين تكنيك به طور غيرمؤثري به درمان روابط زناشويي كمك كرده است. حتي براي روان درمانان برجسته و زبده نيز مشكل به نظر مي رسيد كه در حين دعوا خود را كنار كشيده و بگويند: «خب، حالا مي فهمم كه تو فكر مي كني من يك آدم تنبل و چاقم كه خاصيتي هم نداره.»

 

گوتمن به اين نتيجه پي برد كه زوج هاي خوشبخت در طول بحث و مشاجره به گونه اي متفاوت با يكديگر برخورد مي كنند. آنان مرتباً سعي مي كنند براي جلوگيري از ايجاد نگرش منفي نسبت به هم اقداماتي انجام دهند تا بتوانند هنگام جر و بحث خود را كنترل كنند. گوتمن در كتابش به زوجي اشاره مي كند كه درباره اين كه چه ماشيني بخرند با هم بگومگو مي كردند. زن، وانت كوچك را دوست مي داشت در حالي كه مرد جيپ را ترجيح مي داد.

 

وسط اين داد و قال ناگهان زن دستش را روي كمرش مي گذارد و با زبان خود شكلك در مي آورد، درست مثل پسر4 ساله اش. يكدفعه آن دو با هم مي خندند و دعوا فيصله مي يابد. خانواده هاي موفق و خوشبخت اغلب كانوني ايجاد مي كنند كه گوتمن آن را «كانون استوار خانواده» مي نامد و اين به واسطه همكاري هر دو زوج با يكديگر و قدرداني از كارهاي هم مي باشد. آنها ياد مي گيرند كه با دو نوع مشكل روبرو شوند كه جزء لاينفك زندگي مشترك است:

 

زوج موفق

 

1 - نزاع هاي قابل حل و 2 - مشكلاتي كه اگر به طور منطقي با آنها برخوردار نشود منجربه ايجاد اختلالات احساسي مي شود. گوتمن مي گويد 69 درصد از كشمكش هاي روابط زناشويي مربوط به تقسيم بندي آخر است. زوجين موفق به گونه اي با اين مشكلات روبرو مي شوند كه بنيان ازدواجشان را هر روز بيشتر از روز قبل مستحكم تر مي كند.

 

زوجي كه گوتمن روي آنان مطالعه مي كرد مدام راجع به نحوه خانه داري با هم مشاجره مي كردند. مرد از همسرش مي خواست كه پاكيزگي را رعايت كند و جداً نمي توانست اين مورد را ناديده بگيرد. بعد از ساليان سال، تصميم گرفتند تا با اخلاق ها و سلايق متفاوت يكديگر سازگاري پيدا كنند و مهمتر اين كه به اين مسئله پي بردند كه ارزش دلبستگي كه به همديگر دارند خيلي بيشتر از آن است كه به خاطر مسائلي بي اهميت آن را ناديده بگيرند.

 

همان طور كه روان شناسان اطلاعات زيادي راجع به ازدواج و پيوند زناشويي فرا مي گيرند، يك سري راه هاي جديدي نيز براي درمان مشكلات به وجود آمده پيشنهاد مي كنند. فيليپ كوان و قارولن پاپ كوان، زن و شوهري كه مدت 41 سال است ازدواج كرده اند و با هم در دانشگاه كاليفرنيا كار مي كنند، يكي از حساس ترين مراحل ازدواج خود را تجربه و بررسي مي كنند: «تولد اولين فرزند».

 

محققان مي گويند دو سوم از زوج ها افت شديد احساسي و خشنودي آني را با تولد اولين نوزاد در روابطشان تجربه كرده اند. پاپ كوان مي گويد: «اگر بخواهيم سعي كنيم آرزوهايي را كه دو نفر براي رسيدن و داشتن يك زندگي كامل در سر مي پرورانند از آنها بگيريم و در عوض آرزوي آن دو را به يكي تبديل كنيم كاري بس عبث انجام داده ايم.»

 

زوج هاي خوشبخت آنهايي هستند كه همسرانشان را به ديد شريكي مي نگرند كه در كارهاي خانه و وظايف مراقبت از بچه به او كمك مي كنند. آقا و خانم كوان مي گويند: «يك راه براي كمك كردن به زوجين كه مي خواهند پا را فراتر گذاشته و مسئوليت بچه داري را هم به عهده بگيرند اين است كه جلسات گروهي منظمي را با ساير خانواده هاي جوان تشكيل دهند تا به واسطه آن نوعي حمايت به وجود آيد، حمايتي كه افراد اغلب عادت داشتند آن را در كانون خانواده و اجتماع جستجو كنند.»

 

دو محقق ديگر به نام هاي نيل جكسون، استاد دانشگاه واشنگتن و آندرو كريستين، مدرس دانشگاه UCLA، بعد از مطالعه رفتار متقابل زوجيني كه با هم درگيري داشتند راهي را ابداع كردند كه «اعتقاد درماني» نام دارد. هدف اين درمان اين است كه به مردم كمك كنند تا بتوانند با معيارهاي شخصيت تغييرناپذير همسرانشان يك عمر زندگي كنند.

 

جكسون مي گويد: «لازم نيست انسان ها فقط به خاطر نقاط اشتراكشان همديگر را دوست بدارند. بلكه مي توانند به خاطر چيزهايي كه باعث مي شود آنها مكمل يكديگر باشند به هم احترام بگذارند.» وقتي به دو نمونه آزمايشگاهي از تحقيقاتمان كه حاكي از رد نظريه رفتار درماني بود نظر مي افكنيم تنها نتيجه اي كه مكرراً به آن دست يافتيم اين بود كه زن و شوهرها نمي توانستند تفاوت هاي خودشان را بپذيرند.

 

علي رغم تمام اين پيشرفت ها در درمان مشكلات موجود در روابط زناشويي، محققان هنوز بر اين باورند كه نمي توانند همه ازدواج ها را از خطر جدايي و طلاق نجات دهند و در واقع براي تعدادي از اين زوجين هم نبايد چنين كاري انجام داد. گوتمن مي گويد: «مثلاً سخت است كه رفتارهاي ناشي از خشونت هاي جسمي را تغيير دهيم و در مواردي هم هست كه تفاوت هاي زن و مرد آنقدر عميق و ريشه دار مي شود كه حتي بهترين درمان ها هم كارساز نخواهند بود.

 

گوتمن مي گويد: «يك راه سريع براي اين كه بفهميم آيا زن يا مرد هنوز شانسي براي ادامه زندگي مشتركشان دارند يا خير اين است كه ببينيم چه چيز باعث آشنايي و ايجاد علاقه در اين دو شده است؟ يا به اصطلاح چه چيز در ابتدا آن دو را مجذوب هم كرده است؟ اگر زوجين بتوانند آن دقايق جادويي اوليه را به ياد آورند و در حالي كه مشغول تعريف كردن آن وقايع هستند لبخندي بر لبانشان نقش ببندد بايد گفت كه هنوز جاي اميدي باقي است.»

 

گوتمن خاطر نشان مي كند كه: «در اينجاست كه مي توانم بقاياي خاكستر آن عشق فراموش شده را دوباره از نو روشن و زنده كنيم و نهايتاً براي همه ما يك اميد سوسو مي زند.»