سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

شرم سالم، شرم ویروسی!



شرم سالم, شرم ویروسی,شرم مسموم

وقتی عیبی که داریم چنان بد است که آن را پنهان می کنیم و خودمان را جور دیگری به همه نشان می دهیم ،یک من دروغین می سازیم. این کار کشتن روح است و مشکلات روانی متعددی به بار می آورد.

شرم، ارزیابی منفی ما از خودمان است.این شرم مسموم است چون ما را بی ارزش می داند و از طرف دیگر " شرم سالم" شرمی است که اشتباهات را گوشزد می کند. شرم سالم موجب فروتنی می شود ، سبب می شود با فکر باز دنبال آموختن باشیم، اما در این جا منظور ما شرم مسموم است. همه شرم را پنهان می کنند: سرشان را پایین می اندازند، رخ می گردانند یا قایم می شوند. یادتان باشد که این شرم با خجالتی بودن متفاوت است.

شرم مسموم ارثیه پدر و مادرهای مسموم است. حرف هایی به بچه ها می زنند که جرأت گفتنش را به بزرگ تر ها ندارند. تن پرور،ننر، خپل و... به عنوان وسیله ای برای تربیت بچه ها از آن استفاده می کنند: "خجالت بکش" " تو ما را سرافکنده کردی" " واقعا از تو ناامید شدم" مثلا به بچه هایشان می گویند: خدا خشم را دوست ندارد.( در صورتی که این حرف هیچ مبنایی ندارد) این بچه دیگر خشمگین نخواهد شد چون حتی اگر فکرش را هم بکند شرمسار خواهد شد. نهایتاً کار به جایی می رسد که او خشم را انکار می کند. بالاخره این آدم هم یک روز مثل بقیه ناراحت می شود، خشم هم که درون او پنهان شده است، پس به این ترتیب وضعیت پیچیده ای برایش به وجود می آید؛ عصبانی است ولی نمی خواهد نشان دهد، برای فرار از این وضعیت یک من دروغین خلق می کند که هرگز عصبانی نمی شود.

این من کاذب با من واقعی تفاوت دارد ولی همیشه هم مثبت نیست. من کاذب می تواند پاک و منزه یا گناهکار باشد، قهرمان خانواده یا بُز گرِ گله باشد و ... . بسیاری از معتادها دچار این شرم مسموم بوده اند.

شرم مسموم مولد انواع و اقسام اعتیاد و وسواس است، چون خودش را معیوب می داند پس به دنبال راهی می گردد تا خودش را بهتر ببیند و شرم را پنهان کند.این کارها در نهایت منجر به وسواس می شوند و اعتیاد به هر کاری یا چیزی می شود. مثلا مشروب خوردن سبب می شود آدم موقتاً موضوع را فراموش کند و کمی شجاع شود همچنین پرکاری حواسش را پرت می کند و اضطرابش را کاهش می دهد یا پرخوری وقتش را پر می کند.رابطه جنسی هم وقت پر می کند و مفرح است ، ولخرجی هم تا وقتی پول دارد کار جالبی است و... که به این ترتیب یک چرخه به وجود می آید:

الف) من مشکل دارم و هیچ کس دوستم ندارد.
ب) تا وقتی کسی دوستم ندارد باید جور دیگری باشم یا کاری بکنم که حالم بهتر بشود
ج) از این به بعد بی خیال می شود، پول خرج می کنم و هر کار دیگری که از یاد ببرم
د) درست فکر می کردم من واقعاً آدم ناجوری هستم ( عقب گرد به مرحله اول و از نو...)
 
تمرین برای درک و کاهش شرم
اگر به رفتار معتادان دقت کنید می بینید که مشکل شان فقط استفاده از ماده مخدر نیست. در حقیقت اعتیاد راهی است که برای حل یک مشکل در پیش گرفته اند. اعتیاد این ها را از دست خلأ درون شان نجات می دهد تا با ایرادشان مواجه نشوند. فرد معتاد مشکل را جزئی لاینفک از خودش می داند و راه حلی جز این سراغ ندارد.

آیا این مشکل چاره ای هم دارد؟
تنها راه این است که هر چیز بدی را که فکر می کنید دارید با دیگران شریک شوید.مثلا نامه ای به پدر و مادرتان بنویسید که چه چیزهایی در کودکی آزارتان می داده و چه چیزهایی می خواسته اید که هرگز به آن ها نرسیده اید. با یادآوری کودکی خود ، با کودک درون تان هم آشنا می شوید.

یک روش موثر دیگر این است که در خیال به دوران کودکی خود بروید و مثل یک آدم بالغ مشکلات آن کودک را حل کنید. این کارها مقدمه پذیرش خود است. روش های دیگری هم وجود دارند. مثلا باید تمام احساسات، نیازها و خواسته هایی را که قبلا پس زده ایم بپذیریم. یک راه حل این است که به چند نفر که دوستشان ندارید فکر کنید.( این آدم ها نماینده اجزای خودتان هستند که دوستشان ندارید) اگر شما از آدم های خشن بدتان می آید یعنی دوست دارید مهربان و مودب باشید. پس قسمت هایی از خودتان را که خشن است ، نمی خواهید. شما با این قسمت ها جنگی پنهان راه انداخته اید . این جنگ انرژی زیادی تلف می کند ، پس از این به بعد نباید پنهانش کنید ، باید طریقه رفع آن را یاد بگیرید. باید این جزء منفی وجودتان را بپذیرید و با آن زندگی کنید. افزایش اعتماد به نفس ، قاطعیت ، مهارت های ارتباطی و حساسیت زدایی هم در رفع شرم موثر هستند.

نیمی از مردم دنیا بالاخره به یک چیزی معتاد هستند. بسیاری از آن ها دچار شرم مسموم هستند. این مشکل حل نخواهد شد مگر این که:

1. یک ارتباط عاطفی برقرار شود
2. مشکلات کهنه و پنهان ، آشکار شوند
3. کودک درون تحت حمایت قرار گیرد
4. افکار و باورهای غلط مورد بازنگری قرار گیرند
5. افکار مثبت جایگزین افکار غلط شوند
6. از کل مشکل آگاه شوند

بعضی ها می گویند این روش " پدر و مادری کردن برای خود" است. در حقیقت پادزهر شرم مسموم، محبت و صمیمیت است. این آدم ها اگر توسط دیگران پذیرفته و دوست داشته شوند ، مشکل شان حل می شود. کمک کردن به دیگران یکی از بهترین روش ها برای این افراد است.
منبع: تبیان
 


ویدیو مرتبط :
گابی - جیگر:شرم آوره شرم آوره شرم آوره کلاه قرمزی

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

شرم آور ترین واکنش ها به قطع شدن انگشتان زن و بچه مردم



 

شرم آور ترین واکنش ها به قطع شدن انگشتان زن و بچه مردم

 

 

روستای گاودانه در استان کهکیلویه و بویراحمد واقع است. روز گذشته خبرگزاری مهر در گزارشی مکتوب و تصویری از این روستا، به تنها وسیله ارتباطی این روستا با جهان خارج از آن پرداخت: وسیله ای به نام "گرگر" که روستاییان مجبورند برای عبور از رودخانه و رفتن به محل تحصیل، کار، خرید، جاده، شهر و روستاهای دیگر سوار آن شوند.

 

گرگر، در واقع تله کابینی است که روستاییان سوار آن می شوند و با دست، آن را حرکت می دهند. در این میان شیب تند رودخانه باعث می شود هر از گاهی دست مردم در زیر چرخ های آن گیر کند و انگشتان آنها قطع شود.

تاکنون، بیش از 30 نفر از اهالی روستا دچار چنین حادثه ای شده و حتی برخی از آنان نیز به دلیل سقوط از گرگر دچار قطع نخاع یا مرگ شده اند.

در پی انتشار این خبر و تصاویر تکان دهنده انگشتان قطع شده اهالی روستا به ویژه کودکان مظلوم آن، انتظار می رفت مسوولان و نمایندگان استان ضمن ابراز شرمندگی از اینکه در حوزه استحفاظی آنها چنین فاجعه ای در حال وقوع مداوم است، نسبت به حل مشکلات مردم این روستا و جاهای دیگری که احیانا چنین مشکلی دارند اقدامات فوری انجام دهند و هر چه سریعتر، پلی کوچک در این روستای محروم احداث نمایند.

با این حال، آنچه امروز در همین خبرگزاری راجع به واکنش مسوولان منتشر شد، دود از سر آدمی بلند می کند که "خدایا اینها دیگر چه کسانی هستند؟"

به اظهارات مسوولانه آقایان دقت کنید:

- مدیر روابط عمومی استانداری کهکیلویه و بویراحمد: استاندار وقت ندارد پاسخ دهد.

- سید محمدعلی بزرگواری ؛ نماینده مجلس: مساله را بزرگ کردید... قبل از هر اقدامی باید طرح نوشته شود، اداره راه و ترابری شهرستان آن را آماده کند، اداره راه شهرستان طرح را به کمیته برنامه ریزی استان بدهد، کمیته برنامه ریزی آن را تایید کند، بعد طرح به دولت برود تا در صورت موافقت به اداره راه استان بودجه دهند. بنابراین شاید تا زمان ساخت پل چند سال طول بکشد... روستاییان اغراق می کنند. شما هم مساله را خیلی بزرگ می کنید، همیشه می شود با شنا کردن از رودخانه عبور کرد... روستاییان از پل آن یکی روستا استفاده کنند... حواسشان جمع باشد انگشتشان قطع نشود.

- نصرت الله انصاری، فرماندار: به روستاییان توصیه شده از گرگر استفاده نکنند، مسوولیت هر کسی که از این مسیر عبور کند با خودش هست.

محمدحسین نصیری راد، رییس اداره راه منطقه نیز در مرداد ماهی که گذشت قول داده بود ظرف یک هفته کار ساخت پل برای روستای مذکور آغاز شود اما گویا یک هفته بعضی ها با یک هفته بقیه خیلی فرق می کند و هنوز موعدش نرسیده است!

این در حالی است که از مردادماه تاکنون، انگشتان تعداد زیادی از هموطنان مان در این مسیر قطع شده است و البته با ادامه وضعیت کنونی، تعداد افرادی که دچار سانحه می شوند، همچنان افزایش می یابد.

البته یکی دو نفر از مسوولان مصاحبه شونده توپ را به زمین مردم نینداخته اند مانند رییس بیمارستان امام خمینی دهدشت که گفته مراتب را به مسوولان بالاتر گزارش می کند تا چاره ای بیندیشند و ستار هدایتخواه نماینده دیگر مجلس که وعده داده موضوع را از طریق اداره راه استان پیگیری می کند.

حال مروری دوباره داشته باشید بر روی اظهارات "به اصطلاح مسوولان" فوق:

استانداری که وقت ندارد جواب بدهد که چرا در استان تحت مدیریت اش این فاجعه مدام در حال تکرار است ، فرمانداری که می گوید تقصیر خودشان است که از گرگر استفاده می کنند و نماینده مردم (!)ی که معتقد است روستاییان و رسانه ها دارند بزرگنمایی می کنند و پیشنهاد می کند ملت شناکنان از عرض رودخانه بگذرند و مثلا به مدرسه و مزرعه و شهر بروند!

بعد هم به جای آنکه از وضعیت اسفناک موکلین اش متاسف شود و مثل اسپند بر روی آتش، از جا جهد و کاری کند، خیلی آسوده خاطر می گوید که باید طرحش نوشته شود و به دولت برود تا اگر مصوب شد، پلی ساخته شود.

واقعا جای تاسف است که بعضی ها فکر می کنند برای ساختن یک پل روستایی هم باید دولت جلسه بگذارد و مصوبه بگذراند!

اگر هیات وزیران باید به این امور مستقیما رسیدگی کنند، پس مسوولان محلی و نمایندگان مجلس، این وسط چه کاره اند؟

این چه حرف مضحک و چه استدلال تاسف انگیزی است برای توجیه تاخیر در ساخت پل؟

آن یکی مسوول هم که رسما زیر قولش زده و از مرداد تاکنون، حقوق ماهیانه اش را گرفته و خبری از پلی که وعده داده بود، نیست!

واقعا باید به این آقایان گفت اگر مرهمی بر زخم نیستید، لااقل نمک بر زخم مردم نپاشید. یعنی چه که تقصیر خودشان است که انگشتشان قطع می شود یا بروید شنا کنید؟!

به خدا سوگند، "خجالت" هم یکی از بزرگترین نعمت های الهی است!

اگر آقایان این قدر عرضه ندارند یک پل روستایی درست کنند، اعلام بی کفایتی کنند تا همین خوانندگان سایت های خبری اعم از راست و چپ و مستقل خودشان دست به کار شوند تا بلکه آقایان خجالت زده شوند!

واقعا برای کشوری که در آن سوی دنیا هم طرح های عمرانی دارد و پل و سد و کارخانه و نیروگاه، می سازد، زشت و زننده است که در داخل مرزهایش، مردمی آن هم مردمی به شرافت و مظلومیت روستاهای کهکیلویه و بویراحمد، این چنین محروم و درمانده شوند و هر روز شاهد زخم و مرگ خود یا عزیزانشان باشند و آن وقت آقایان پایشان را روی پای دیگر بیندازند و بگویند: تقصیر خود مردم است.

واقعا اگر در همین مجلس شورای اسلامی، به دلیل مثلا خرابی یک در، انگشت یک نماینده قطع شود، آقایان چه جار و جنجالی راه می اندازند و خبرش تا آن سوی دنیا می رود ولی وقتی ده ها هموطن در یک روستا، دچار چنین سرنوشتی می شوند، واکنش آقایان این است: بزرگنمایی می کنید!

آیا خون تهران نشینان و مسوولان از خون بچه های روستای گاودانه کهکیلویه و بویراحمد رنگین است؟

دقت کنید که مردم این روستا نمی گویند بیایید برای ما ورزشگاه بسازید یا نیروگاه خورشیدی برایمان بیاورید، فقط می گویند پلی درست کنید تا انگشت های بچه هایمان قطع نشود؛ همین!

از دولت که همواره بر رسیدگی به مناطقه محروم را تاکید دارد، انتظار می رود ضمن بازخواست مسوولان استان به دلیل اهمال در خدمت رسانی ، به طور جدی پیگیر این موضوع باشد که چرا آقایان مسوول در استان کهکیلویه و بویراحمد تا این حد در برابر مشکلات مردم بی تفاوت اند. در واقع هر چند قطع مداوم انگشتان دست مردم منطقه فاجعه بار است ، نوع واکنش مسوولان محلی به این مساله، فاجعه ای بسیار بسیار بزرگ تر است.

فاجعه نخست را می توان با ساخت پل از بین برد، و می ماند فاجعه بزرگ تر دوم که باید دید چه برخوردی با مسوولان سهل انگار می شود.../عصرایران