سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
سرچشمههای شادی
شادی خواستنیترین و شیرینترین احساس بشر است
شادی خواستنیترین و شیرینترین احساس بشر است. زن و مرد، پیر و جوان، ثروتمند و فقیر پیوسته در جستوجوی شادیاند و کیفیت زندگی خود را بر اساس میزان شادیشان میسنجند. از این رو انگیزه بسیاری از رفتارهای ما شاد شدن است. حتی زمانی که با بیماری و تنگدستی، عدم امنیت و بیاعتمادی، نادانی و بیعدالتی میجنگیم
میخواهیم این عوامل اندوه را از زندگی خویش برانیم تا زمینه را برای ورود شادی فراهم کنیم. با گذشت زمان و به تجربه آموختهایم که تا میهمان ناخوانده ”غم“ را از دل بیرون نکنیم، نمیتوانیم پذیرای احساس دلنواز و شیرین شادی باشیم.
امروزه در نتیجه پژوهشهای علوم مختلف شواهد و یافتههای بسیاری در مورد شادی وجود دارد. این یافتهها نشان میدهند که احساس شادی علاوه بر آنکه شیرین و دلانگیز است، وجودش سلامت و عمر انسان را افزایش میدهد و سبب برقراری پیوند محبتآمیز میان افراد، جلوگیری از آسیبهای اجتماعی، و رشد و آرامش جامعه بشری میشود. حتی بقای بشر را وابسته به گرایش او به شادی و گریزش از درد دانستهاند.
بر اساس دانستههای گذشته و یافتههای جدید، شادی از نیازهای اساسی انسان بوده و حق مسلم همه افراد است. بسیاری از متفکران بهترین جامعه را جامعهای میدانند که بیشترین شهروندان شاد را داشته باشد.
بنابراین همه مسوولان جامعه و تکتک افراد بر خود لازم میدانند که برای افزایش شادیهای همگانی و فردی تلاش کنند. دولتهایی که بخواهند شادی مردم را افزایش دهند کارشان را با ریشهکن کردن یا به حداقل رساندن بیماری و بیکاری، عدم امنیت و بیاعتمادی، نادانی و بیعدالتی شروع میکنند و با برپایی جشنهای عمومی ادامه میدهند. اما تکتک افراد هم میتوانند با آگاهی و عمل بر احساس شادی خویش بیفزایند. گام نخست برای رسیدن به این هدف شناخت سرچشمههای شادی است. دکتر ریچارد لیارد در کتاب معروف و پژوهشی خود به نام ”شادی“ که در سال 2004 منتشر کرده بر هفت عامل بزرگ زیر تاکید میکند:
ارتباطات خانوادگی، وضع اقتصادی، شغل، اجتماع و دوستان، وضع سلامتی، آزادی شخصی، ارزشهای شخصی او میگوید که پنج عامل اول به ترتیب اهمیت نوشته شدهاند و نتیجه میگیرد که کیفیت روابط ما با دیگران بیش از همه چیز بر شادیمان اثر میگذارد. این نتیجهای است که بسیاری از ما تجربه کردهایم. او همچنین پژوهشهای دیگری را به عنوان شاهد میآورد تا تاکید کند که ثروت تنها وقتی سبب شادی افراد میشود که آنها را از مرحله فقر در آورده و موجب آسانی امرار معاششان شود. اما پس از این مرحله افزایش ثروت در بالا بردن میزان شادی نقش چشمگیری ندارد. مطالعات اخیر (در سال 2006) دکتر دانیل گیلبرت، روانشناس دانشگاه هاروارد نیز این موضوع را تایید میکند.
دکتر لیارد با آمار و ارقام نشان میدهد که اگر چه در پنجاه سال اخیر کشورهای غربی به خصوص آمریکا و انگلیس داراتر و ملتهای آنها از خوراک و لباس بیشتر، خانه و ماشین بزرگتر، و امکانات و بهداشت بهتر برخوردار شدهاند، اما بر شادی آنها افزوده نشده است. جالب است که در مطالعه مستقل دیگری که در سال 2003 صورت گرفته ملت نیجریه را شادترین مردم در میان 65 کشور یافتهند. تحقیقات متعددی نشان میدهند که مردم شصت ساله تا شصت و پنج ساله شادتر از جوانان بیست تا سی ساله هستند و افراد ازدواج کرده شادتر از مجردها هستند.
دانستن این نکته ضروری است كه پژوهشهای گوناگون روانشناسی و زیستشناسی حدود پنجاه درصد از شادی افراد را به ژنهای آنها نسبت میدهند. تحقیقات ”دیوید لی کن“ پژوهشگر دانشگاه مینوسوتا بر روی دوقلوهایی که در محلهای مختلف و دور از هم زندگی میکردهاند، یکی از این پژوهشهاست. با این حال تربیت، شرایط محیط، تصمیم، نگرش و اراده شخصی بر پنجاه درصد دیگر و حتی ژنهای به ارث برده شده، اثر گذاشته و در ایجاد و افزایش احساس شادی انسان نقش مهمی ایفا میکنند.
انگیزه بسیاری از رفتارهای ما شاد شدن است
نصایح خردمندان جامعه ما و نوشتهها و گفتههای تجربی بسیاری، حاکی برای آن است که همه میتوانند با توجه کردن و عمل نمودن به هر یک از موارد زیر شادی خود را افزایش دهند:
سالم ماندن و از سلامتی خود مواظبت کردن.
امنیت داشتن در خانه، محل زندگی، محل کار و جامعه.
معنیدار کردن زندگی با داشتن آرزو و دنبال کردن هدفی ارزشمند و دست یافتنی.
سرگرم بودن به شغلی که نه تنها با آن امرار معاش کنند بلکه از انجامش نیز لذت برند.
توجه محبتآمیز به دیگران داشتن و مورد توجه و علاقه آنها قرار گرفتن.
مفید واقع شدن و کمک به دیگران، بودا میگوید: ”شادی وقتی میآید که شما با کلمات و کارهایتان برای خود و دیگران مفید واقع شوید.“
داشتن تفکر و نگرش مثبت.
پذیرفتن خویش و به خود اعتماد داشتن.
ارتباط سازنده داشتن و وقت گذراندن با افراد خانواده، و دوستان خوب.
بر شمردن نعمتهای خود و سپاسگزار بودن.
استفاده کردن و لذت بردن از موجودی خویش.
مقایسه نکردن خود و داراییهای خویش با دیگران.
آرام ماندن در روبهرویی با غیر منتظرهها.
عملی کردن هدف و خواستههای معقول خود.
تعادل داشتن در کار، تفریح و ...
اعتماد داشتن و احترام گذاشتن به مردم.
شوخ بودن و به زندگی خندیدن.
بخشیدن خود و دیگران.
اعتقاد داشتن.
آزادی داشتن.
با جرات بودن.
کار گروهی کردن.
هر کس با توجه به ارزشهای شخصی خویش میتواند موارد یاد شده را به ترتیب اهمیت نوشته و عوامل شادیبخش ویژه خود را به آنها بیفزاید و به کار گیرد. برای بسیاری از افراد دنبال کردن یک کار هنری میتواند شادی پیوستهای ایجاد کند. برخلاف بعضی از چیزها که یکباره به دست میآیند و پس از مدتی وجودشان عادی شده و از شادیبخشی آنها کاسته میگردد، کار هنری شادی پایداری را سبب میشود. زیرا مهارت در هنر به تدریج به دست میآید و هنرجو با دستیابی به هر سطح مهارتی برتر، شادی تازهای به خود هدیه میدهد.
با گزینش و اراده میتوان از چیزهای سادهتر نیز شادمان شد. شنیدهایم که داراترین مردم کسانی هستند که چشمههای شادی ارزان دارند. بسیارند افرادی که از گفتوگو با عزیزان، بازی و خنده کودکان، و پیادهروی با دوستان لذت میبرند. فراوانند آنها که از تماشای پدیدههای طبیعی چون درخشش خورشید، گل و سبزه، برف و باران، کوه و دشت، آب و آبشار و ماه و مهتاب به وجد آمده و آنها را سرچشمههای شادی خود قرار میدهند. زیبا و طبیعی است که ما هم در هر مکان و زمان سببی برای شادی پیدا کنیم. زیبنده و سازنده است که همیشه به یاد آوریم که مردم دیگر نیز چون ما خواهان شادیاند، امیدبخش و برانگیزنده است که میدانیم و میتوانیم با یک نگاه، سخن، یا کردار محبتآمیز بر شادی آنها بیفزاییم. هنگامی که به دیگران مهربانی میکنیم، به زندگی آنها نور و صفا میدهیم و آگاهیم که بخشندگان نور، خود در تاریکی نمیمانند.
منبع : مجله موفقیت
ویدیو مرتبط :
شادی هواداران داماش بعد از گل محمد غلامی به مس سرچشمه
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
دارویی برای شادی وجود دارد؟
«چند روزی است خیلی حالم گرفته و هوای دلم سخت بارانی است، طوری که با کوچکترین حرفی از طرف همسرم به شدت ناراحت میشوم. در محیط کارم هم که نگو، با هیچکس سر سازگاری ندارم و با کوچکترین حرفی از کوره در میروم. یکی از همکارانم که بیشتر با من صمیمی است میگوید این روزها خیلی تغییر کردهای. کمکم باورم شده که یک جای کارم ایراد پیدا کرده است.»
آیا دارویی وجود دارد که افراد را شاد کند یا نه؟
ما نیز به سراغ دکتر روانپزشک رفتیم و در همین خصوص با ایشان گفتگو کردیم.
جناب دکتر،به راستی دارویی برای شادی وجود دارد؟
سوال جالبی است. بسیاری از افراد در مطب نیز این سئوال را از ما میپرسند. به طور مثال میگویند: چه کنیم تا شاد باشیم؟ برخی نیز میپرسند: آقای دکتر آیا دارویی هست که برای ما بنویسید تا شاد و بیخیال شویم؟
پاسخ من به گروه دوم آسانتر است. ما روانپزشکان دارویی که کسی را شاد کند نداریم. ما داروهایی داریم که میتواند افسردگی را برطرف کند، اضطراب را رفع کند و توهم و هذیان را درمان کند، اما شاد بودن موضوع دیگری است. شاد بودن از نظر ما به زندگی مربوط میشود. اگر به جای نداشتهها بر داشتههایمان تمرکز کنیم، شاد میشویم. اگر به جای تمرکز بر آنچه نیستیم، بر آنچه هستیم متمرکز شویم، شاد خواهیم بود.
خیلی اوقات، فردی که با بیماری سختی روبهرو است در جلسه اول به ما میگوید: آقای دکتر، اگر از این بیماری خلاص شوم، خوشحالتر از من در جهان نخواهد بود.
با این همه بسیاری اوقات بیمار بهبود مییابد و واقعا خوشحال میشود، اما پس از مدتی بهبودی خود را فراموش میکند و سالم بودن دیگر او را خوشحال نمیکند.
آیا نمیتوان از بیمار نبودن و رفع کسالت برای مدت طولانیتری خوشحال بود؟ آیا آنچه که داریم و به نظر ما کاملا بدیهی میرسد، نمیتواند موجب سپاس ما از خداوند و شادی ما شود؟
به نظر شما دلایل بروز خلق گرفته چیست؟
علت شاد نبودن بسیاری از ما این است که نگرشی نادرست به جهان داریم. خود را هنوز مانند دوران شیرخوارگی و کودکی، مرکز و محور جهان میدانیم و همانطور که در آن دوران، مادر همه نیازهای ما را برمیآورد، هنوز میخواهیم هر چه طلب کردیم توسط دیگری برایمان مهیا شود.
از اینکه باید به مدرسه برویم غصه میخوریم. از اینکه باید کار کنیم رنج میبریم. از اینکه باید قبض آب و برق را بپردازیم، به دنبال خرید و تعمیر وسایل خانه برویم، به دید و بازدید برویم، در ترافیک گیر کنیم و ... احساس غم و اندوه میکنیم و فکر میکنیم خوشبخت نیستیم.
احساس خوشبختی یکی از مهم ترین اصول بهداشت روانی است. چرا برخی نمیتوانند چنین احساسی داشته باشند؟
این موضوع حکایت از باقی ماندن در دوران خودمحوری و خودشیفتگی دوران شیرخوارگی دارد. زمانی که کودک شیرخوار چیزی میخواهد، مادر بیدرنگ برای او مهیا میکند و اگر خدمت مادر سریع انجام نشود، کودک شروع به داد و فریاد یا گریستن میکند. گویا ما بزرگترها هنوز خیلی از این وضع فاصله نگرفتهایم. میخواهیم خواستههایمان فورا توسط دیگران برآورده شود. در غیر این صورت داد و فریاد و تهدید یا گریه و پا به زمین کوبیدن را به عنوان اعتراض به کار میبریم!
در ذهن ما، مادری که فورا خواستههایمان را باید بر می آورد، تبدیل به آموزگار، دبیر، رییس، همسر، شهردار، وزیر، رییس دولت و... میشود. همانگونه که در کودکی بیآنکه کوششی کنیم مادر کارهایمان را انجام میداد، در نوجوانی و بزرگسالی هم منتظریم آموزگار به ما درس را بیاموزد (بیآنکه خود درس بخوانیم!)، رییس حقوقمان را اضافه میکند (بیآنکه کار اضافه کرده باشیم)، همسرمان حرف ما را بپذیرد (بیآنکه ما تاکنون حرف او را پذیرفته باشیم)، کشورمان برای ما همه کار انجام دهد (بیآنکه ما کاری برای کشورمان کرده باشیم) و خداوند خواستههایمان را اجابت کند (بیآنکه ما کاری شایسته انجام داده باشیم.)
چه توصیهای برای افرادی که از دشواری زندگی مینالند دارید؟
دو دانشآموز تنبل با هم صحبت میکردند. اولی گفت میخواهم دستگاهی اختراع کنم که وقتی دکمه آن را فشار دهم همه تکالیف مدرسه را انجام دهد. دومی گفت من هم میخواهم دستگاهی اختراع کنم که دکمه دستگاه اول را فشار دهد! و این حکایت برخی افراد ناشاد است که از دشواری زندگی شکایت دارند.
شادمانی نتیجه ی انتخاب هدفی مناسب و خوب، برنامهریزی برای رسیدن به آن هدف و تلاش در جهت اجرای آن برنامه است. شادی آسان به دست نمیآید.