سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

زیادی خوب نباشید حتی در ازدواج!



خوب بودن افراطى,سبک های ارتباطی

 

در روابط دو فرد، سبک های ارتباطی تعیین کننده آخر و عاقبت یک رابطه هستند. شما برای شروع زندگی باید بدانید که آیا سبک ارتباطی درستی را در مقابل طرفتان در پیش گرفته اید یا نه. اینجا درباره مهرطلب ها صحبت می کنیم. کسانی که سبک رابطه شان می تواند ازدواج شان را منجر به شکست و نارضایتی کند.

 

مهرطلب ها

آدم مهرطلب، عملا از بخش بالغ شخصیتش كه تصمیم هاى منطقى مى گیرد و حساب و كتاب مى كند، استفاده نمى كند. همین هم مى شود كه رفتارهایش یا از بخش كودك یا والدش نشأت مى گیرد یا باید و نباید مى كند (والد)، یا دائم نق مى زند (كودك). این حالت باعث مى شود هویت یابى هاى او با حالت هاى نامطلوب و نقش هاى مخربش در زندگى انجام شود. مثلا خم كردن و سختگیر بودن، یا همیشه معترض بودن. بالغ باید بین خواسته هاى كودك و باید و نبایدهاى والد درون، تعادل ایجاد كند و منطقى فكر كند اما مهرطلب اجازه این حسابگرى را به خودش و حتى دیگران نمى دهد. نكته اینكه، مهرطلب گاهى با كمال طلبى اش بیشتر حال دیگران را خوب كند تا خودش را. اما او اصرار دارد خودش هم همیشه خوب باشد و دیگران از این آدم مفید استقبال كنند. در حالى كه باید بپذیریم لازم نیست همیشه حالمان خوب باشد. غم بخش جدایى ناپذیرى از زندگى است و یكى از لوازم معنابخشى زندگى است.

 

اصرار به خوب بودن گاهى ناشى از انكار بخش هاى مهمى در زندگى درونى است. به تعبیرى سپرى است در برابر بى اعتنایى، ترك شدن و خشم. رصد كردن این خوب بودن كار سختى است. به ویژه وقتى آدم به ناچار چند نقش در زندگى مى پذیرد. دختر بابا، همسر، كارمند در محیط كار و...؛ بپذیریم خوب بودن جاى مناسبش را دارد و شناخت این جا مهم است. اصل این است كه شما باید یك نظام ارزشى داشته باشید (1-دین -2 خانواده 3- دانش 4- ملیت 5- تجربه فردى) و خوب بودن را براساس آن بسنجید نه عكس العمل دیگران یا حتى كل جامعه. منطقى بودن در روابط به معناى سنگدلى و بد بودن نیست، هر چند اطرافیان و جو حاكم این جور بهمان القا كنند. یادمان باشد كه یك شخصیت سالم همزمان، جاذبه و دافعه دارد. ضمن اینكه اصرار به خوب بودن نه تنها زندگى را سخت مى كند، الزاما باعث مصونیت هم نمى شود.

 

فردیت از دست رفته

بعضى وقت ها قوانین عرفى و خانوادگى ما به گونه اى است كه اجازه نمى دهد فردیت در ما رشد كند. حتى براى مهرطلبى مان یك عنوان بسیار باكلاس مى گذاریم؛ مثلا «مهربانى» یا عبارات قشنگی مثل اینکه: «دوست دارم به آدم ها كمك كنم» یا «رسالت زندگى من اینه كه حال بقیه رو خوب كنم» و...

 

مهرطلب خیلى زود انرژى هایش تمام مى شود. مثل كسى كه سركار همه انرژى اش را از دست مى دهد و خالى خالى به خانه مى رسد. او از همین جا اولین ضربه را مى خورد چون حوصله هیچ حرفى را ندارد، او یك فداكارى كنترل نشده دارد كه در وجودش نهادینه شده و آزارش مى دهد. نكته مهم این است كه همیشه حال همه خوب نیست تا مهرطلب به آنها رسیدگى كند و ازشان رسیدگى بگیرد. یك فرض در وجود او وجود دارد كه فكر مى كند اگر كسى مشكلى دارد، حتماً به او ربط دارد و حتماً مى تواند آن را حل كند. او دچار تفكر جادویى است و از توانایى هاى خودش اطلاع كافى و درست ندارد.

خوب بودن نباید از یك حدى كه ظرفیت رابطه است بیشتر شود. نباید ماجراى رابطه هایى كه در آنها یك سلطه گر وجود دارد را فقط با نقش و انگیزه هاى سلطه گر تفسیر كرد. باید دید آن آدم سوءاستفاده كننده، در زندگى این آدم خوب و بى غل و غش چه كار مى كند؟

 

فردیت در موقعیت هاى اصطكاك ایجاد مى شود. اما آدم مهرطلب از این اصطكاك فرار می كند. در یك ازدواج خوب، هر دو طرف از بخشى از فردیت خودشان كوتاه مى آیند. در واقع عقب نشینى مى كنند، نه پیشروى. شما قرار نیست مثلا دوست هاى او را عوض كنید. حذف فردیت طرف مقابل در آینده نزدیك منجر به یك انفجار مى شود. نداشتن فردیت یا سركوب كردن آن به خاطر چیزى كه اسمش را مى گذاریم فداكارى هم همین انفجار را البته به شكلی دیگر در پی دارد. باید بین خوب بودن افراطى و بدون حساب و كتاب و فردیت داشتن، دومى را انتخاب كنیم. بازى زندگى، داشتن فردیت با گاهى خوب بودن است، زمانى كه شرایطش مهیاست. خوب بودن افراطى مستلزم نداشتن فردیت است و نداشتن فردیت یعنى فراخوان دادن به سلطه گرها!

خوب بودن افراطى,سبک های ارتباطی

کمتر خوب باشید!

خوب بودن نباید از یك حدى كه ظرفیت رابطه است بیشتر شود. نباید ماجراى رابطه هایى كه در آنها یك سلطه گر وجود دارد را فقط با نقش و انگیزه هاى سلطه گر تفسیر كرد. باید دید آن آدم سوءاستفاده كننده، در زندگى این آدم خوب و بى غل و غش چه كار مى كند؟

 

سرویس دادن بیشتر، فهمیده نشدن بیشتر مهرطلب ها بایدهاى سمى در ذهن و روابطشان دارند و همین ها باعث مى شود على رغم ماسك خوب بودن كه تلاش مى كنند به صورت داشته باشند، سازگاریشان با زندگى خوب نباشد. خوب كه دقت كنید، گزاره هایى از این دست در حرف هاى آنها دیده مى شود.

 

گزاره هایى كه شاید در ذهن شما هم وجود داشته باشد:

1. من باید كارهاى خوبى بكنم تا دیگران را راضى كنم و مورد محبت افراد مهم زندگى ام قرار بگیرم، در غیر این صورت، آدم بى ارزشى هستم (افسردگى و اضطراب)؛ نكته اینكه، خیلى خوشبینانه است انتظار داشته باشیم این خوبى از طرف دیگران فهمیده شود یا فهمیدن آن بروز داده شود. این مى شود كه او روى دور سرویس دادن بیشتر و فهمیده نشدن بیشتر قرار مى گیرد. مهرطلب بعد از این دوره خودش وارد واكنش خشم مى شود.

 

2. تو باید با من خوب رفتار كنى. در غیر این صورت خطاكارى؛ (خشم و نومیدى)

 

3. شرایط زندگى باید طورى باشد كه من مى خواهم و گرنه افتضاح است؛ (خشم و ابهام و افسردگى)

 

چه باید کرد؟

براى رهایى از بایدهاى سمى، گزاره «باید» را باید به «بهتر است» و... تبدیل كرد. مهرطلب، فقط گزاره «گاهى اوقات»، «دوست دارم» و «باید» را قبول دارد و مى خواهد. البته درستش این است كه «باید» حاكم باشد. اما در عمل همیشه اینطور نیست. اصرار به گزاره باید ممكن است باعث قمار روى تمام زندگى می شود. آدم حواس، جمع اگر ببرد، خوشحال مى شود، اگر ببازد به همان اندازه ناراحت مى شود. اما قمارباز، مى افتد روى كل بازى، مى بازد و مى بازد. در حالى كه حرفه اى هایش مى دانند كى باید از پشت میز بلند شوند. در زندگى هم همین است. نباید اصرار كرد. خیلى از مهرطلب ها مطلقگرا مى شوند. از كلمات همیشه، هرگز و... استفاده مى كنند. در حالى كه بهتر است بگویند: «ترجیح مى دهم» یا «اغلب اوقات»

 

براى برون رفتن از این وضعیت:

رفتار بد را پاداش ندهید.

بدانید كه مردم، خشنود كن ها را دوست ندارند، تحمل مى كنند.

كمى حسابگرى كنید.

زیاد روى اتفاق هاى بد كلید نكنید، در عین حال كارهاى خوبتان را جدى بگیرید.

اجازه ندهید دیگران حال شما را خراب كنند. سكوت نكنید. نه الزاماً براى اینكه او رفتارش را درست كند، براى اینكه حال شما بد نشود.

منبع:همشهری جوان


ویدیو مرتبط :
مثل ابلیس خوب نباشید

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

مورد خوب و مورد بد برای ازدواج



 

انتخاب همسر,ازدواج مناسب

 

ما برای خیلی چیزها مثل سفر و خرید الگو داریم ولی الگویی برای انتخاب همسر و الگوهای ارتباطی نداریم؛ اینکه بدانیم چطوری با کسی که انتخاب می کنیم حشر و نشر بیشتر و بهتری داشته باشیم.

 

وقتی در یک مهمانی کسی آشنایی و علاقه مندی نشان می دهد یا یکی خانم الف را به خانم ب معرفی می کند، باید دید که بعد از این مرحله چه اتفاقی می افتد که دوستی آنها بیشتر می شود. نکته این است که این حالت خیلی کم اتفاق می افتد، حتی برای دو نفر با چنین مشخصاتی. کمی به خاطرت چند سال گذشته تا مراجعه کنید، ببینید چند وقت یک بار یک فرد جدید به جمع دوستانتان اضافه می شود.

 

معمولا هر دو سال یا سه سال یک بار؛ که آن هم تازه در مورد آدم های برونگراست که ارتباط خوبی با دیگران برقرار می کنند.

 

وقتی در مورد همجنس که خیلی از نگرانی ها و تابوهای اجتماعی وجود ندارد، تا این حد تبدیل شدن یک رابطه دوستانه اولیه به یک رابطه مداوم به سختی اتفاق می افتد، طبیعی است که به همان میزان در ارتباط با یک غیرهمجنس، چه به عنوان یک همکار یا برای ازدواج کار دشوارتر است.

 

برای حل این مساله باید به این سوال پاسخ بدهیم که ما چه الگویی برای ارتباط موثر با دیگران داریم؟ سوالی که یک جواب ساده دارد: «نداریم». وضعیتی که کار را برای انتخاب و ازدواج پیچیده تر می کند و ما را با آدم هایی مواجه می کند که همیشه از پیدا نشدن موقعیت گله دارند، مثل ماهیگیری که وقت ماهیگیری حواسش به گوشی موبایلش است!

 

اجازه بدهید اینکه چه موردهایی برای ازدواج مناسب هستند را یک بار با هم مرور کنیم، شاید به یک توافق جمعی برسیم.

 

چه موردهایی خوب نیستند؟

 

آدمی که هرج و مرج عاطفی دارد، یا آدم شلی که هنوز توجه مردان و زنان به نظرش خیلی بزرگ دیده شود. این دومی هنوز بچه است، چون این حالت تا حدی طبیعی است و لزوما جای اشکال نیست. شما ممکن است از توجه خوشت بیاید اما اگر قرار باشد آدم با کوچکترین اتفاق و توجه جنس مخالف اشتغال ذهنی پیدا کند، معلوم نیست که در آینده، حتی بعد از ازدواج با بهترین گزینه ممکنی که در نظر دارد، چه اتفاقی برایش بیفتد.

 

همچنین، آدمی که این اختلالات را داشته باشد، دردسرساز و حتی خطرناک است: خودشیفتگی، مهرطلبی مفرط، خودکم بینی، کمال طلبی افراطی و ...؛ نکته مهم اینکه، بعضی وقت ها در یک موقعیت اجتماعی از کسی خوشمان می آید؛ مثلا همکاری که شرایط کاری خوبی با او داریم، ولی این دلیل نمی شود او همسر خوبی هم برای ما باشد.

 

البته با یک احساس خوب جلو رفتن بهتر از خنثی جلو رفتن است ولی خطر این است که فکر کنید چون او مثلا در محیط کار خیلی آقا است، در زندگی هم همین است. در صورتی که ممکن است در زندگی خیلی انسان بی مبالاتی باشد. در واقع، ممکن است او آدم خوب موقعیت مشترک باشد، نه زندگی مشترک.

 

یک نکته کنکوری هم اینکه، مورد بد، کسی است که مجردی خوبی ندارد. قدرت نه گفتن ندارد و آدم هدفمندی نیست. در کار و اشتغال و سایر جنبه های زندگی بازنده است. او هر چه در رابطه های قبلی باخت بیشتری داشته باشد، چون از نظر عاطفی زخمی است، خطرناکتر است.

 

غیر از این، ممکن است فقط آدم تک بعدی موفقی باشد. حالا این تک بعدی بودن می تواند مالی، تحصیلی، ارتباطی و ... باشد. آدم هایی فکر می کنند الزاما این وضعیت قدرت است اما اینطورنیست. توان مهارتی ارتباطی خوب است ولی به اندازه. آدم شلوغ و پری ارتباطی که باعث بشود ارتباط زیادی با مردان و زنان مختلف داشته باشی، سرشلوغی عجیبی برایتان ایجاد می کند و این به احتمال زیاد باعث می شود شما آرامشی در ازدواج نداشته باشید و مورد خوبی نباشید!

 

مورد خوب برای من چه کسی است؟

 

اجازه بدهید ناامیدتان کنم، مورد خوب وجود ندارد! مگر اینکه معلوم کنید شما خودتان چه کسی هستید. مثلا یک دختری ازدواج کرده و به انسان غرغرو و بداخلاقی تبدیل شده، ولی همین دختر با آدم دیگری خوش اخلاق و خوش برخورد و مهربان است.

 

واقعیت این است که این خانم هر دوی آنهاست. مورد خوب کسی است که دکمه هیولا شدن ما را نزند. ما در بحث سایه های شخصیت می گوییم هر کسی یک هیولایی دارد. یکسری آدم ها هیولای ما را بیدار می کنند.

 

گرچه ما خودمان هم باید خوددار و خویشتن دار باشیم که این هیولا را اسیر کنیم.

 

این هیولا ممکن است جنبه میل به خیانت، عصبانیت یا ... هر چیز دیگری باشد. شاید بپرسید اصلا مورد خوب با این همه ویژگی پیدا می شود؟ جواب همانی است که گفتیم. باید مورد به مورد و دوطرفه بررسی کرد.

 

باید دید این دختر خوب در شرایط زندگی پسر من و در مواجهه با او خوب هست یا نه؟ همه چیز بستگی دارد به اینکه او در چه محیطی قرار بگیرد. مثل مواد شیمیایی که در محیط های متفاوت، عملکردهای مختلفی دارند. بعضی آدم ها وقتی در زندگی ما هستند شاعر و لطیف می شویم، حالمان خوب می شود. یعنی آن آدم دکمه خوبی های ما را زده ودست روی حالت های خوب ما گذاشته. وسواس و کمال گرایی در این زمینه بحث خطرناکی است. جمع بندی اینکه باید مورد خوب و مورد خوب من با هم جمع بشود.

 

بعد با او معاشرت کنیم و صحت و سقم این خوب بودن را بسنجیم؛ چرا که ازدواج یک خاصیتی دارد که از آدم ها اسطوره زدایی می کند. شما با بهترین شخص هم که ازدواج کنید، بعد از شش ماه برایتان عادی می شود. ازدواج مجاورتی را فراهم می کند که چیزهای خوبی دارد، مثل فهم همدیگر. مثلا اینکه تو دنیای همسرت را 55 درصد می فهمی، با ذکر این نکته ضروری که اقتضای همسر بودن این است که تا حدودی همدیگر را نفهمید. انتظار بیش از این ممکن است خطرناک باشد.

 

کسی که کوچک است، ازدواج را یک فرصت و تغییر فاز در زندگی می داند، در حالی که ازدواج فقط همراه شدن با یک نفر دیگر است. کسی مثل خود ما که بلد نیست معجزه بکند. اینطوری هم نیست که داشتن قیافه زیبا برای همه مورد خوب باشد

 

همه اینها تاکید می کند که باید در مورد خودمان فکر کنیم و ببینیم چه می خواهیم؟ شاید تعاریف کلی مورد خوب برای شما فاجعه باشد؛ چرا که ازدواج آن چهره زیبای دست نیافتنی را از بین می برد. به این علت، مورد خیلی خوب هم بعد از یک مدتی معمولی می شود.

 

بعضی آدم ها عرضه و جنبه یک مورد معمولی بودن و داشتن یک چنین موردی را ندارند. کسی که ازدواج خیلی برایش گنده است، خود به خود مورد ازدواج هم برایش خیلی مهم می شود. بنابراین سقوط احتمالی اش هم خیلی برایش خطرناک و پرریسک می شود.

 

کسی که کوچک است، ازدواج را یک فرصت و تغییر فاز در زندگی می داند، در حالی که ازدواج فقط همراه شدن با یک نفر دیگر است. کسی مثل خود ما که بلد نیست معجزه بکند. اینطوری هم نیست که داشتن قیافه زیبا برای همه مورد خوب باشد. ممکن است قیافه مورد خوب شما معمولی باشد اصلا باید جنبه چیز خوب داشت. پول خوب است ولی یکی را خوشبخت می کند و کسی که جنبه اش را ندارد، بدبخت.

 

چه موردهایی خوب هستند؟

 

موردی که در زندگی در مجموع آدم چند عرصه ای باشد. کسی که نسبتا تعادل دارد. کمی دنیای درس، کمی دنیای کار، کمی دنیای کتاب و ... را تجربه کرده باشد و تعادل و هدف داشته باشد. انسانی که فقط به ازدواج به تنهایی فکر نکرده باشد. فقط فکر نکرده باشد به زن بودن و شوهر بودن. به پدر و مادر شدن فکر کرده باشد، به همه چیزهای دیگر آینده مشترک، کسی که برای زندگی اش نقشه داشته باشد. کسی که در خانواده خیلی از او انتقاد نشده باشد. در عین حال، جذابیت داشته باشد.

 

توی ذوق نزند. رفتارهایش از جنس حیا باشد. این مورد به پرحرفی و کم حرفی هم نیست، به این است که بداند چه حرفی را چه وقت و کجا به طرف مقابل بزند. کلا اهل ایمان بودن خوب است. باید حداقل خصلت های معنوی و اخلاقی را داشته باشد و از همه مهمتر، وسواس رفتاری نداشته باشد. اجازه بدهید تعریف «مورد خوب» را کمی اختصاصی کنیم.

 

مورد خوب مردانه: داشتن رشد اجتماعی متوسط به بالا، تا حدی شرایط اشتغال و درآمد، سن حدود 25 سال. (البته این نظر من است.) کسی که بند نافش را از پدر و مادر بریده و استقلال داشته باشد. به بهانه احترام، از پدر و مادر اطاعت بی چون و چرا نداشته باشد. کمی از محل خودش بیرون آمده باشد و تجربه زندگی داشته باشد.

 

مورد خوب زنانه: از عالم دخترانگی فاصله گرفته باشد. به جای امیدهای وهمی و خیالی، امیدهای واقعی داشته باشد. تا حدی استقلال اقتصادی و اجتماعی داشته باشد. دخترهایی که خیلی استقلال فردی دارند، سازگاری زناشویی با آنها آسان نیست.

منبع:همشهری جوان